بغض قلم ❥ ..

[ғαறØᴜs_ραѕѕeя_βყ]

کتاب سرنوشت برای هر کسی چیزی نوشت

نوبت به ما که رسید قلم افتاد . . .

دیگر هیچ ننوشت خط تیره گذاشت و گفت : تو باش اسیر سرنوشت !

[ғαறØᴜs_ραѕѕeя_βყ]

یـآدتـ بـآشَـد :

[ پای ] رفته را میتوانیمـ برگردانیمـ

اما ‫‏دل‬ رفته را هرگز ..!×!×!

[MS.angel]

کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت
به قصه توهم امشب در درون بستر سینه
هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت
حسین منزوی

[ѕтяong]

از لطف بسوی ما نیایی

هر گه که تورا دهیم دردی

نالان شوی و به سویم ایی

هر دم که تورا دهم شفایی

یاغی شوی و دگر نیایی

ای بنده تو سخت بی وفایی
ای بنده تو سخت بی وفایی

[MS.angel]

می توان یک عمر زانو زد
با سری افکنده در پای ضریحی سرد
می توان در گور مجهولی خدا را دید
می توان با سکه ای ناچیز ایمان یافت
می توان در حجره های مسجدی پوسید
چون زیارتنامه خوانی پیر
می توان چون صفر در جمع و تفریق
حاصلی پیوسته یکسان داشت
فروغ فرخزاد

[ѕтяong]

یاد گرفته ام
بگریم بی دغدغه
بخندم بی بهانه
برقصم بی ترانه
برنجم بی گلایه
و نظاره کنم آنچه نیستم
و نبینم آنچه هستم

[ғαறØᴜs_ραѕѕeя_βყ]

خودم را تا حد بي عاطفگي محض از همه كنار كشيده ام. 
همه را با خود دشمن كرده ام،
 با هيچ كس حرف نمي زنم.
مردي با چشمان سياه و بي ترحم كه انبوهي كت كهنه بر دوش دارد.

#فرانتس_كافكا

پ.ن : من این روزا چ مردانه بی رحمم!

[MS.angel]

چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی
که حتی گریه های بی امانم گریه می خواهد
عمران مدیری

[دخی بامرام]

پاییز آمدست 
که خود را ببارمت 
پاییز لفظ دیگر
" من دوست دارمت " 
بر باد می دهم همه ی بود 
خویش را !
یعنی تو را ;
به دست خودت می سپارمت .

[ѕтяong]

کـــســـی که ســلــول انــفـــرادی را ســاخــت
مـــی دانــســـت
ســـخــت تــــریــن کـــار انـــســـان
تحـــمـــل خــویــشتــن است . . .