【 گــفـتـگوی آزاد نسخه « 292 】

[Jack Daniel'ѕ]

بخوابید زمییین :|||

من حواسشو پرت میکنم تو برو:|||||||||||

داره اسنایپر میفرسته :|

قرار بود ب خودم لقب ددشات ـو بدم:|

زنده بیا بیرون ددشات که سهله ددپول میزاریم روت :|

[Berserk]

علی مثه ادم بپرس :|
اوضاعو کنترل میکنم :| نگران نباش بپرس:|

What is the PELIKAN? :|

خدافظ :|

همین ؟ :|
گفتم چیه حالا :|
ی لقبه ک یکی خیلی وقت پیش بم داده منم ی غلطی کردم ب این بیشور -> @ÆҐÆŠĦ گفتم |: (*********)
اینم انقد گفت حمیدم افتاد تو دهنش :|
بد حمید اومد تو جی پی گفت عرفان و آیدین و امیرم افتاد تو دهنشون :|
دیگه تورو نمیدونم از کجا افتاد تو دهنت :| 
(اینارو باید با پشت دست همچین بزنی تو دهنشون دندوناشون بریزه تو حلقشون خفه شن |: )

[KrakatoA]

خعلی لوسین اصلا چون اینجوری کردین میذارم.



ایییییششش

[Son of anarchy]

بخوابید زمییین :|||

من حواسشو پرت میکنم تو برو:|||||||||||

داره اسنایپر میفرسته :|

قرار بود ب خودم لقب ددشات ـو بدم:|

زنده بیا بیرون ددشات که سهله ددپول میزاریم روت :|

خبری ازش نشد؟:|

[KrakatoA]

صب کنین یه ده بیس دقیقه بعد میزارم



همین جاااااااااا





لجم گرفتههههه

[Faust]

آخی !
((:

آخی ؟

سلام .

سلام °_°
واقعا دلم میخواد گریه کنم .. حالم از همه چیز بهم میخوره =|

منم همین حس رو دارم !

مخصوصاً الان که کتابم تموم شد .. واقعا داشتم با شخصیتهاش زندگی میکردم !

عادت کرده بودم بهشون ..

الان بابت یه کتاب ناراحتی ؟ ._.
ناراحتی من از دست ادماست .. موجودات بی احساسی هستن ! خودخواه و درکشون خیلی پایینه مخصوصا نسبت به اطرافیان :|
اه .. واقعا مجبورم تحملشون کنم ؟ (:

آره خیلی ناراحتم .. واقعا خیلی بده ! وقتی بهش وابسته شی متوجه میشی.

چیزی شده ؟

[KrakatoA]

]میزارم تا چشاتون در بیاد

[Jack Daniel'ѕ]

چقد مهربون :|
گفتم رفتی تسلیحات بخری ._.

[KrakatoA]

راستشو بگممم؟؟

[Son of anarchy]

چقد مهربون :|
گفتم رفتی تسلیحات بخری ._.

الان ددپولم یا ددشات:|؟

فزدا ی سوال طرح میکنیم بهتر ازین :|