امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان عشق مرین و حسین من ک اشکم درومد

#1
چند تا سپاس داره این عشق؟!
شب?عروسیه،اخره ?شبه،خیلی سرو صدا ?هست?،میگن عروس رفته تو اتاق لباساشو?عوض کنه،هر چی منتظر شدن برنگشته?درو هم قفل?کرده.......
داماد سراسیمه پشت در راه میره?داره از نگرانی و ناراحتی دیونه میشه?مامان باباش پشت در داد میزنن... عزیزم؟؟دخترم؟! دروباز کن،سالمی؟!?
آخرش داماد طاقت نمیاره ?با هر مصیبتی شده درو میشکنه میرن تو.....
دختر ناز مامان بابا?مثه یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده.....
لباس قشنگ عروسش ?با خون یکی شده..
بابای دختر میره جلو ،چیزی رو که میبینه باور نمیکنه?یه کاغذ ?تو دست دخترشه...
با دستای لرزون کاغذو باز میکنه و میخونه.... (سلام عزیزم،دارم برات نامه مینویسم✍اخرین نامه? زندگیمو?آخه اینجا آخر خط زندگیمه?کاش منو تو لباس عروس ?میدیدی?...مگه ن اینکه همیشه آرزوت همین بود؟!
عشقم دارم میرم?✋....
دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام وایسادم ،می بینی؟!باز تونستم باهات حرف بزنم?دیدی بهت گفتم باز باهم حرف میزنیم?.....ولی کاش منم حرفای تورو میشنیدم?....
دارم میرم چون قسم خوردم،تو هم خوردی یادته؟؟؟!!
گفتم یا تو ?یا مرگ?تو م گفتی یادته؟؟!
تو الان اینجا نیستی و من تو لباس عروسم
ولی تو کجایی؟؟?داماد قلبم?❤️?تویی،چرا کنارم نمیای؟؟!!
کاش بودی و میدیدی مریمت تا آخرش رو حرفش موند?
حسین؟؟
مریمت داره میره که بهت ثابت کنه? که دوستت داشت?
حالا که چشمام دارن سیاهی میرن ....
حالا که همه ی بدنم داره میلرزه.....
همه زندگیم مثل یه سریال از جلو چشام میگذره....
روزی که نگام? تو نگات? گره خورد یادته؟!
روزی که دلامون? لرزیدیادته؟؟
روزای خوب ?عاشقیمون یادته؟؟
نقشه های?‍?‍? آیندمون یادته؟؟
حسین من یادمه.....
یادمه بزرگتر هامون ،همونایی که همه زندگیشون بودیم پا رو? قلبمون گذاشتن?
یادته روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون?که اگه دوستش داری تنها برو سراغش،یادمه روزی که بابام خابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری،یادته اون روز چقد? گریه کردم؟؟
تو اشکامو پاک میکردی و میگفتی گریه میکنی چشات قشنگتر میشه !میگفتی که من بـــ?ـخــنـــدم......
حسین؟؟
حالا بیا ببین چشام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گـــ?ـریـــه کنم؟!؟
هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت??شهر غریب که چــ??ـشات تو چشام نیفته ولی نمیدونست عشق تو ،تو قلبمه❤️ن تو چشام.....
روزی که بابام مارو از شهرو? دیار آواره کرد?چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه ایندمون پولی?نداشت....ولی نمیدونست آرزو های من تو نگاه تو بود نه تو دستات....
دارم به قولم عمل میکنم?
هنوز رو حرفم هستم?
یا تو یا مرگ??
پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم،تورو ندارم،نمیتونم ببینم بجای دستای گرم تو دستای یخ زده غریبه تو دستام باشه همین جا تمومش میکنم ?واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمیخوام......
وای حسین کاش بودی و میدیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان .....
عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم?خیلی دلم برات تنگ شده❣
میخوام ببینمت?
دستم میلرزه?
طرح چشمات پیشه رومه☺️
دستمو بگیر منم باهات میام?
پدر مریم نامه تو دستشه.....
کمرش شکسته....
بالای سر جنازه دختر قشنگش ایستاده و گریه میکنه?....
سرشو برگردوند که به جماعت بهت زده پشته سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که تو چارچوب در یه قامت آشنا میبینه.......
آره پدر حسین بود.....
اونم یه نامه تو دستشه.....
چشاش قرمزه....
صورتش با اشک یکی شده....
نگاه دوتا پدر تو هم گره خورد .....
نگاهی که خیلی حرفا توش بود....
هر دو سکوت کرد
رنگ خاموشـے در طرح لب است
بانگـے از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است
رخنه اے نیست در این تاریکـے
در و دیوار به هم پیوسته
سایه اے لغزد اگر روی زمین
نقش وهمـــے است ز بندے رسته
نفس آدم ها
سر بسر افسرده است
سہـراب سپهـرے
پاسخ
 سپاس شده توسط saba 3 ، vampire whs ، asma.mohammadi2020@gmail.com ، دریای بی موج ، elnaz* ، roya15 ، PARTO.18 ، سهیلاا ، yasyny ، sahel azari ، ATENA♥♥♥ ، ⓩⓐⓗⓡⓐ
آگهی
#2
ممنون ولی خیلی تکراریه
پاسخ
#3
چرا آخه؟
پاسخ
#4
منتقل شد !
پاسخ
#5
جالب بود

ممنون
پاسخ
#6
خیلی قشنگ بود من اشکم دراومد
پاسخ
 سپاس شده توسط elnaz*
#7
آخی چه بد cry2
پاسخ
#8
p336 cry girl
داستان عشق مرین و حسین من ک اشکم درومد 1

داستان عشق مرین و حسین من ک اشکم درومد 1
پاسخ
#9
قشنگ بود نازی : ((((((
پاسخ
#10
Thumbs Up 
حيلي قشنگ بود لايك
پاسخ
 سپاس شده توسط سمیرا جون


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان