10-07-2016، 12:42
نیروهای فرانسوی و بریتانیایی در یک ترانشه در جنگ جهانی اول
فرادید| یادگار نبرد سُم کشتاری است که توسط دهها هزار مرد مسلح صورت گرفت؛ البته نباید از کنار تلاش شجاعانه چاهکنهایی که سعی کردند از نیروها را از بنبست خارج کنند، به سادگی گذشت. آن 18 مرد چه کردند؟
به گزارش فرادید به نقل از بی بی سی انگلیسی، نبرد یا حمله سم (Somme) جنگی در جنگ جهانی اول توسط ارتش امپراتوریهای انگلیس و فرانسه علیه امپراتوری آلمان بود. این جنگ در ۱ ژوئیه ۱۹۱۶ و ۱۸ نوامبر در هر دو سویِ رودخانه سُم در فرانسه رخ داد و به پیروزیِ فرانسه و بریتانیا بر آلمان منجر شد.
گودال عظیم لوشناگار در جنوب روستای فرانسویِ «لا بوآسِل» هرگز پر نشده است. خاک گچی این گودال که قطرش 91.5 متر است، حالا پر از چمن شده و یک صلیب چوبی را به روی خود میبیند که به پاس تمام کشته شدگانِ حمام خون سُم بر فراز گودال نصب شده است.
شدیدترین صدای تولید شده توسط بشر!
این گودال اما از آن جهت اهمیت دارد که شاهد تلاشی برای به کمال رساندن هنر حفر معدن و تولد مجدد آن متناسب با عصر سلاح گرم بوده است: یک تونل 305 متری با 27 تن ماده منفجره قویِ آمونال پر و آوار ناشی از آن 1220 متر به آسمان پرتاب شدند.
آن مینها (که مجموع آنها 17 یا 19 عدد گزارش شده) بزرگترین مجموعهای بود که تا آن روز سد راه حمله متفقین قرار گرفته بود؛ حتی صدای تولید شده از آن انفجار، شدیدترین صدای تولید شده توسط بشر تا آن روز بود.
استفاده از تونل به عنوان یک ابزار جنگی با استقرار یک واحد منحصر به فردِ زیرزمینی در فوریه 1915 میلادی آغاز شد. هجده نفر از اعضای این واحد ویژه، افراد عادی استخدام شده در ارتش نبودند؛ بسیاری نیز بیش از 40 سال سن داشته و تعداد اندکی هم موهایشان سفید شده بود و حتی دندان هم نداشتند. اما اکثرا قدی کوتاه با هیکلی تنومند و دستانی پینه بسته داشتند.
موش کورهای منچستر و جنگِ چاهکنان!
چاهکنان بریتانیایی علاقهای به رعایت الفاظ نظامی نداشتند. در این بین، «موش کورهای منچستر» همان چاهکنانی بودند که میتوانستند 4 برابر سریعتر از رقبای آلمانی خود چاه بکنند. آنها بعدا توانستند شرکت حفر تونل سلطنتی خود را افتتاح و در کشورهای فرانسه، بلژیک و گالیپولی ترکیه فعالیت کنند.
در جنگی دفاعی، هر دو طرف سعی داشتند تا با حفر تونل زیر نیروهای دشمن، آنها را از زیر منفجر کنند. در این حین، هر دو سو تلاش داشتند تا تونلهای حریف را هم نابود سازند.
حفاران شبکه فاضلاب بریتانیا – سال 1912 میلادی
از ترس پیرامون وجود تونلها و انفجارها به خوبی مطلع هستیم، اما از آنچه در زیر میدان نبرد – در تونلهای نمناک، تنگ، تاریک و بدبو – گذشت اطلاعات چندانی در دست نیست. همان زمان که نیروها روی زمین با سبعیت تمام میجنگیدند، جنگی وحشیانه و مخفیانه در زیر زمین در جریان بود.
عطسه ممنوع
در اینجا خبری از آتش جنگ نبود. صدای انفجار خمپارهها به سختی شنیده میشد؛ صدای فشنگهای مسلسلها و فریاد سربازان هم کاملا خفه شده بود. در اینجا، گوش آدم از چشمش مهمتر است.
حفارها در محیط کاملا نمناک تونلها میایستادند. آنها به دقت گوش میدادند تا شاید صدای پا، ضربه و یا حتی عطسه دشمن را بشنوند. دشمن شاید 50 متر آنطرفتر باشد... یا حتی بسیار بسیار کمتر.
کوچکترین صدایی باعث وحشت میشد: یا باید میدویدی یا ماده منفجره را راه میانداختی؛ سپس کمی عقب میرفتی و دعا میکردی که آن شخص مقابل زیر آوار دفن شود و نه خودت!
سرگرد جان نورتون گریفیث: یک چاهکن نابغه!
طراح اصلی تونلهای بریتانیا بیش از هر کس مدیون شخصی نسبتا عجیب بود: سرگرد جان نورتون گریفیث. او بعدها نماینده مردم ودنزبری در پارلمان بریتانیا شد. جان به دلیل خدمات بیشمار به کشورش لقب «ایمپایر جک» و «هل فایر جک» را از آن خود کرده بود. او حتی پیش از ورود بریتانیا به جنگ با هزینه شخصی یک لشکر مستعمراتی متشکل از جنگجویان کهنهکار را راه انداخته بود.
تونی بریجلند، مولف کتاب «طراح تونل و آتش زن جنگ کبیر: ماجرای نورتون-گریفیث» میگوید: «او مترجم بود؛ کار راه انداز بود؛ اما دنبال مقام و رتبه نبود. او کسی نبود که دست روی دست بگذارد و انتظار داشته باشد تا کارها انجام شود.»
سرگرد جان نورتون-گریفیث
با پایان جنگ، شرکت او "گریفیث و همکاران" تلاش کردند تا قرارداد سیستم زهکشی شرکت منچستر را تمدید کنند، اما گریفیث معتقد بود که چاهکنهای متخصص او مهارتی دارند که میتواند در فلاندرز به کار کشورش بریتانیا بیاید.
جغرافیای منچستر شبیه فلاندرز بود: رُس سنگین. آنها به جای اینکه با کلنگ تونلها را حفر کنند، از قدرت فوقالعادهی پاهایشان استفاده میکنند. تکنیک این چاهکنان «ضربه زدن به رس» یا «کار کردن بر روی صلیب» بود که در آن یک حفار روی زمین دراز میکشید و به یک تکه چوب (صلیب) تکیه میداد. سپس آنها به کمک پاهایشان به یک ابزار تیز و کوچک و بیل مانند فشار میآورند.
این کار نه تنها سریع و موثر بود، که بسیار هم آرام و بیسر و صدا بود. نورتون-گریفیث بر این باور بود که روش آنها میتوانست در وسترن فرانت (میدان اصلی جنگ جهانی اول در جبهه غربی آلمان) بسیار موثر واقع شود.
یک ایده مزخرف؟
اما متقاعد کردن دفتر جنگ و وزارت جنگل جنگ لرد کیچنر – دوست خانوادگیِ نورتون گریفیث – نسبت به اینکه ایده او اساسا چیز مزخرفی نیست، یک مسئله دیگر بود.
آلمانها تا ژانویه 1915 چند انفجار سهمناک را انجام دادند و مشخص شد که آنها به شکلی نظاممند بر روی آن کار میکنند. بریتانیاییها توان پاسخ نداشتند. در 12 فوریه 1915، نورتون-گریفیث تلگرامی از کیچنر دریافت کرد. خانم آن مورگان، نوه سرگرد نورتون-گریفیث میگوید: «او یک بیل برداشت و روی زمین آنها به شکلی ظاهری برای لرد کیچنر پیاده کرد.»
تکنیک حفاران بریتانیا
لرد کیچنر در نهایت متقاعد شد. او فورا 10000 حفار از نورتون-گریفیث درخواست کرد.
او فکر میکرد که این تعداد در بریتانیا وجود ندارد. اما بلافاصله به فرانسه رفت تا وضعیت زمین را چک کند. او سپس 20 چاهکن منچستری را به لندن برد تا 18 نفر را پس از انجام آزمایشهای پزشکی تایید کند. این افراد دو روز بعد راهی روستایی شدند که سه سال پس از آن را در آنجا اقامت داشتند.
این 18 نفر به دو گروه تقسیم شده و از سربازان نیز کمک گرفته میشد. تغییر شرایط آنها از عادی به نظامی نیز نکته موثری بود.
آنها حتی به دشمن مخفی عادت نداشته و متحمل بار روانی سنگینی شدند، چرا که باید 24 ساعته در جنگ شرکت میداشتند. شیفت حفارها 8 ساعته بود و پس از آن 16 ساعت استراحت میکردند. هر بار شخصی تونل را میکند و شخصی دیگر خاک را داخل کیسه میریخت و سپس شخصی دیگر آن را به بیرون میبرد.
انفجار یک مین توسط نیروهای آلمانی
حفر تونل در گیونچی کار دشواری بود. افراد مسن به دلیل تجربه بیشتر کارایی بهتری داشتند. همچنین حقوق روزی 6 شیلینگ نسبت به آن موقع نیز نسبتا بالا بود.
مشخص نیست که نخستین حفار نورتون-گریفیث چگونه جانش را از دست داد، اما گفتهها حاکی از آن است که این شخص توسط انفجار یک مین آلمانی – که آن هم در اقدامی تلافی جویانه بوده - جانش را از دست داده است. چند روز بعد نیز یک افسر دیگر درست به همین شکل کشته شد.
طولی نکشید که چندین گودال عظیم بین سنگرهای دو طرف شکل گرفت که حاصل انفجار مواد منجره بود. البته اگر یک گودال میتوانست نزدیک خط دفاعی دشمن واقع شود، بسیار ارزشمند بود و بر سر تصاحب آن درگیری زیادی شکل میگرفت.
قاتل بزرگ و تست قناری
بزرگترین قاتل تونلها گاز مونو اکسید کربن بود که مقدار آن پس از هر انفجار بسیار بیشتر میشد. این گاز نامرئی و بدون بو است.
معدنچیها برای اینکه بفهمند آیا این گاز آزاد شده یا خیر، از یک روش کاملا ابتدایی استفاده میکردند: آنها قناری را داخل قفس کرده و زیر زمین میبردند؛ اگر قناری خواندن را متوقف میکرد، آنها متوجه انتشار مونو اکسید کربن میشدند.
اکثر افراد زنده مانده از این گروه بعدها در کارشان نیز موفق شده و جوایز گوناگونی را از آن خود کردند.
گودال بزرگی که در اولین روز نبرد سم توسط انفجار مین ایجاد شد
تا اواسط سال 1916 میلادی، تعداد حفاران تونل بریتانیا به 25000 نفر رسید که سربازان زیادی هم به آنها کمک میکردند. کار کردن در تونلها موجب بیمار شدن افراد میشد. تعداد بسیار کمی از این افراد جان سالم از جنگ به در بردند، زیرا هر دقیقه حضور در جنگ برایشان میتوانست آخرین دقیقه زندگی باشد.
کشته شدن 10 هزار سرباز در یک آن!
بزرگترین عملیات قبل از نبرد سم همان عملیاتی بود که به ایجاد گودال لوشناگار منجر شد که البته چندان موفقیت آمیز نبود اما باعث شد تا سیر مینگذاری بسیار پیشرفت کند.
در روز 7 ژوئن سال 1917 میلادی، تعداد 19 مین بریتانیایی در منطقه فلاندرز بلژیک منفجر شد که بر اثر آن 10000 سرباز کشته شدند و باعث شد تا بریتانیاییها طی چند ساعت کاملا بر آلمانها مسلط باشند.
حتی گفته شده که دیوید لوید جورج، نخست وزیر وقت بریتانیا، نیز صدای این انفجارها را از مسافت 241 کیلومتری شنیده است. یکبار دیگر، این ایده از سوی سرگرد جان نورتون-گریفیث مطرح شده بود که طرح استفاده از حفارها را همان ابتدا در سال 1915 میلادی مطرح کرده بود.
قهرمانان جنگ جهانی اول
هنگام پایان جنگ، 12 نفر از آن 18 نفر زنده مانده بودند. برخی معتقدند که جنگ جهانی اول صرفا جنگ مهندسین بوده است. بدون شک، قهرمانان دور از ذهن جنگ جهانی اول همین چاهکنهای منچستری بودند.
آن سالها، به چاهکنها و حفارهای شبکه فاضلاب با چشم حقارت دیده میشد، اما آنها فهمیدند که چه ارزشی دارند. بانینگ میگوید: «باید سر تا پایشان را طلا گرفت و به نیکی از آنها یاد کرد.» گفتنی است بنای یادبود این افراد در روستای گیونچی، محل شروع عملیات، واقع شده است.