✘♥ بُغــض قلــم ✘ ♥ نُـωـخـــہ پنجُــــم ♥ ✘

[Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ]

خیلی وقته دیگه اون نیست
که براش حـرف بزنم
با ذوق از اتفـاقای روزم براش بگم
اونم هی بهم بگه ای جـونم.. خیلی وقته دیگه شبا
چشمم به گوشـی نیست
که ازش پیـام بیاد تا اندازه ی
کل خوشـی های دنیـام ذوق کنـم.. خیلی وقته دیگه به هرکسی میرسم
با یه دنیا شـادی
ازش تعریف نمیکنـم

امـا...
دیگه ام حاضـر نیستم
تنهاییمو با کسی قسمت کنم
دیگه هیـچ کس اون نمیشه
حتـی خــودش!.. .

[r.hadiss]

من از <<تو>> هیچ چیز... جزبودنت نمیخوام

[MƖƧƧ ƘƛƢȤƖ]

قطآر? سوتـ کشید و بھ رآھ افتآد
ھـ ـمھ گوشـشآنـ?? رآ گرفـتند و منـ
~قلبـ❤️ـم رآ~

[r.hadiss]

میدونی بازی زوزگارچیه؟؟ اینکه توچشم بزاری من قایم شم.بعدتویکی دیگه روپیداکنی!

[MƖƧƧ ƘƛƢȤƖ]

خـندھـ هآمـ{?}
بآ تـو رفتـ و{?}
هیچـ وقتـ برنگشتـ ...{?}

[ρυяρℓє_ѕку]

یہ روز داشـــتم قدم ميزدم تو خيابوڹ

نميدونم ڪجاے فلاڹ شهر يہ عابر ڪہ اصلا تو حاݪ خودش نبود

محڪم خورد بہ من گفــتم : هووو !! حواست ڪجاست بابا

يه نگا بهم ڪرد و آروم گفت:

عذر ميخوام خيلے داغــونم حواسم اصلا نبود..

منم ڪہ سرم درد ميڪنه با آدماے داغوڹ حرف بزنم گفتم :

حالا چے شده اينجورے بہ هم ريختہ اے؟

يه نـــخ سيگار دراورد و فندك زد زيرش گفت: تا حالا عاشــق شدے؟

گفتم هــــی ... ڪم و بيش..!

گفت تا حالا لُـــپت از ندارے جلوش گل انداختہ؟

گفتم جَوونی و نداريـش ديگه...

گفت : من عاشق يه زڹ شوهر دارم...

حرفشو قطع ڪردم ! گفتم : نگا ڪن داداش نداشتيم ديگہ !!!

تو ايڹ مورد نيستم!

نگام ڪرد گفت : امروز مُرد ...

خنديدم گفتم : بهتر بابا راحت شدے

حاجی خيلے ناجوره زڹ شوهر دار خدايـــــے !

يہ قطره اشك از گوشہ ے چشـمش لــيز خورد و آروم گفت:

امروز بی مـــادر شدم...!

محڪم بغلش ڪردم و گفتم: غلــط ڪردم!

[Medusa]

[mT_pOoM_taaK]

من که نمیخواستم بهت بگویم دوستت دارم

اما...


امان از دست این چشم ها ...

این چشمهای دهن لق...

[MƖƧƧ ƘƛƢȤƖ]

بَعضے وَقـتآ
بآ اونـ آهَنگے ڪہ
تو هِدفونَمــ پِلِے میشِہ..?
دِلَمــ میخــوآد بَغَلِشــ ڪُنَمــ 
وَلے  نیستــ... =)

[Ƥαяℓσนʂ ϱiяℓ]

Help me forget the little things i loved about u ✨