« گــفـتـگوی آزاد » نسخه 285

[ÆҐÆŠĦ]

من خودممـ :| تـُ خودتی ؟ :|

خوبمـ تشکُر  ._. ..

تُ همـ خوبی دیگه .. از آواتارت معلومه :|

اره خودمم:|
:|
زارت؟:|

احسنت :>

زورت :|؟

:|
:||
:|||
:||||
:|||
:||
:|
OMG:|

---

سلولی برایم آشناستُ عجیب پدرِ دلبَرَکم :||
و داستان چنین است که روزی شیخی لب بُگشادُ گفت *****  حال چگونه میتوانم تفسیرش کنم ای شیخِ راستگو?[!]؟

با سلول خاكستري هم اشنايي داري؟:|
ريد با اين سؤالت :|
بيا پ خ مثه ادم بيان كن:|

شیخِ جُلبَک مغزی بودیُ نمیدانستَمَت :|
آب قطع است.. V:
و سوالی دیگر دارم ای شیخ :||

:|
بو مياد:٧
گوي:|
ولي پاسخي نشوي:|

ایزی را گِره کن بر کمَرَت اِی وِی≈" تا شوی رَستگار زِ عادتِ بی اختیار"≈ :||||
عجب بیتی سرودَم برایت  :||||
و اینکه خواهشمندم که اثرات بنده حقیر را با این شکل» :| «کپی نَنِما! 
و اینگونه اعمالیست که فرار مغز ها را شکل میدهد
پاسخی حکیمانه بگوی تا نَشَوَم رُسوآی خُلقُ خوی

اين طرز صحبت با من؟:|اين ارمان هاي دين؟:|
اينايي كه گفتيو تَرجمه كن اي پسرك خل:|
ابتكار خودم بود :|
نسكي:|
و تو را نصيحت همي كنم كه ازدياد اعتماد به نفس إنسان را همي نابود سازد:|
گر خواهي رسواي خلق نشوي به پ خ مراجعه كن:|

[Faust]

مگه من دزدم امیر ؟ 
_

مردم نمیدونن چی بگن حرف بچه رو میکشن وسط !

اصلا شاید داشته باشه ، یه مسئله ی خانوادگیه .. 

من دوبار به شوخی گفتم بهش

[ÆҐÆŠĦ]

آرش ای بزرگ مَرده فلش سوالی داشتم منشوری
رُخصَت دهید بیان میکنم.. ._.!

رخصت ميدهم اي پسرم :|
حال اگر ميتواني از سلول هاي تهتهاني رخصت گير تا پاسخ گويم:|

سلولی برایم آشناستُ عجیب پدرِ دلبَرَکم :||
و داستان چنین است که روزی شیخی لب بُگشادُ گفت *****  حال چگونه میتوانم تفسیرش کنم ای شیخِ راستگو?[!]؟

با سلول خاكستري هم اشنايي داري؟:|
ريد با اين سؤالت :|
بيا پ خ مثه ادم بيان كن:|

---

سلام دوستان

اع اقا كيوان!
سلام
خوبيد؟.-.

سلام برادر
ممنون
شما خوبى

تشكر

---

تموم شد ._. 

باز نيز يادم دختري داشتم غزل نام با شويش اسي نام در كلبه اي چوبي زندگي ميكردند:|

[ʜɪᴅᴅᴇɴ]

اره خودمم:|
:|
زارت؟:|

احسنت :>

زورت :|؟

:|
:||
:|||
:||||
:|||
:||
:|
OMG:|

---

با سلول خاكستري هم اشنايي داري؟:|
ريد با اين سؤالت :|
بيا پ خ مثه ادم بيان كن:|

شیخِ جُلبَک مغزی بودیُ نمیدانستَمَت :|
آب قطع است.. V:
و سوالی دیگر دارم ای شیخ :||

:|
بو مياد:٧
گوي:|
ولي پاسخي نشوي:|

ایزی را گِره کن بر کمَرَت اِی وِی≈" تا شوی رَستگار زِ عادتِ بی اختیار"≈ :||||
عجب بیتی سرودَم برایت  :||||
و اینکه خواهشمندم که اثرات بنده حقیر را با این شکل» :| «کپی نَنِما! 
و اینگونه اعمالیست که فرار مغز ها را شکل میدهد
پاسخی حکیمانه بگوی تا نَشَوَم رُسوآی خُلقُ خوی

اين طرز صحبت با من؟:|اين ارمان هاي دين؟:|
اينايي كه گفتيو تَرجمه كن اي پسرك خل:|
ابتكار خودم بود :|
نسكي:|
و تو را نصيحت همي كنم كه ازدياد اعتماد به نفس إنسان را همي نابود سازد:|
گر خواهي رسواي  خلق نشوي به پ خ مراجعه كن:|

ابتکاری بود واقعا حکیمانه که قبلا بدست من طراحی گشته بود (;
و سخنی دارم سوال بر انگیز..!
که امیر حسین هَمی رستگار گشتُ همی دارایِ فرزند شُد..!
و تو چرا همچنان آسُ پاس مانده ای?؟
اِی برادرِ بزرگ که جانم فدای تو قُربان مهربانیُ لُطفُ صفای تو
▲ با اندکی تَلخیص▲
همی میگفتم که راه رستگاری را در پیش بگیر ای دوست که نمیدانتمت خانه ی دوست کجـــــآست..؟
:|

[کیوان دربندی(ترافیک)]

رخصت ميدهم اي پسرم :|
حال اگر ميتواني از سلول هاي تهتهاني رخصت گير تا پاسخ گويم:|

سلولی برایم آشناستُ عجیب پدرِ دلبَرَکم :||
و داستان چنین است که روزی شیخی لب بُگشادُ گفت *****  حال چگونه میتوانم تفسیرش کنم ای شیخِ راستگو?[!]؟

با سلول خاكستري هم اشنايي داري؟:|
ريد با اين سؤالت :|
بيا پ خ مثه ادم بيان كن:|

---

سلام دوستان

اع اقا كيوان!
سلام
خوبيد؟.-.

سلام برادر
ممنون
شما خوبى

تشكر

عه
آرش تويى ?

شرمنده داداش اومدم پروفايلت شناختم
چه خبر از هواى ناب بندر

[ÆҐÆŠĦ]

:|
:||
:|||
:||||
:|||
:||
:|
OMG:|

-_-
-__-
-___-
-__-
-_-
نترس داری خواب میبینی :|

اره داشتم خواب يه قول ميديدم گفت من همون صنمم اره همون صنم بد منو كشت:|
از من دور شو اي غول قاتل:|

[( lιεβ )]

باز نيز يادم دختري داشتم غزل نام با شويش اسي نام در كلبه اي چوبي زندگي ميكردند:|

پ.خ بیا کارت دارم ._.

[ÆҐÆŠĦ]

احسنت :>

زورت :|؟

:|
:||
:|||
:||||
:|||
:||
:|
OMG:|

---

شیخِ جُلبَک مغزی بودیُ نمیدانستَمَت :|
آب قطع است.. V:
و سوالی دیگر دارم ای شیخ :||

:|
بو مياد:٧
گوي:|
ولي پاسخي نشوي:|

ایزی را گِره کن بر کمَرَت اِی وِی≈" تا شوی رَستگار زِ عادتِ بی اختیار"≈ :||||
عجب بیتی سرودَم برایت  :||||
و اینکه خواهشمندم که اثرات بنده حقیر را با این شکل» :| «کپی نَنِما! 
و اینگونه اعمالیست که فرار مغز ها را شکل میدهد
پاسخی حکیمانه بگوی تا نَشَوَم رُسوآی خُلقُ خوی

اين طرز صحبت با من؟:|اين ارمان هاي دين؟:|
اينايي كه گفتيو تَرجمه كن اي پسرك خل:|
ابتكار خودم بود :|
نسكي:|
و تو را نصيحت همي كنم كه ازدياد اعتماد به نفس إنسان را همي نابود سازد:|
گر خواهي رسواي  خلق نشوي به پ خ مراجعه كن:|

ابتکاری بود واقعا حکیمانه که قبلا بدست من طراحی گشته بود (;
و سخنی دارم سوال بر انگیز..!
که امیر حسین هَمی رستگار گشتُ همی دارایِ فرزند شُد..!
و تو چرا همچنان آسُ پاس مانده ای?؟
اِی برادرِ بزرگ که جانم فدای تو قُربان مهربانیُ لُطفُ صفای تو
▲ با اندکی تَلخیص▲
همی میگفتم که راه رستگاری را در پیش بگیر ای دوست که نمیدانتمت خانه ی دوست کجـــــآست..؟
:|

پسر كو ندارد نشان از پدرD:
:|
اري سوْالي بود داستان دار :|
آسو پاسي را ترجيح ميدهم به زندگي بد بختي خانواده كيفو دادا دعوا و فريادو غيره:|
جواب اين سوْال بسي محرمانه است بين منو دو دوست ديگر:|
خوش ندارم شخصي خداي ناكرده بيخيال:|
بندر بسي داراي هواي جاي خالي است:|

---

سلولی برایم آشناستُ عجیب پدرِ دلبَرَکم :||
و داستان چنین است که روزی شیخی لب بُگشادُ گفت *****  حال چگونه میتوانم تفسیرش کنم ای شیخِ راستگو?[!]؟

با سلول خاكستري هم اشنايي داري؟:|
ريد با اين سؤالت :|
بيا پ خ مثه ادم بيان كن:|

---

سلام دوستان

اع اقا كيوان!
سلام
خوبيد؟.-.

سلام برادر
ممنون
شما خوبى

تشكر

عه
آرش تويى ?

شرمنده داداش اومدم پروفايلت شناختم
چه خبر از هواى ناب بندر

ها خودُمُم:|
دشمنت
منظورت هواي چيزي بندر برا يه فرد گرمايي ديگه؟D:

---

باز نيز يادم دختري داشتم غزل نام با شويش اسي نام در كلبه اي چوبي زندگي ميكردند:|

پ.خ بیا کارت دارم ._.

باش:|

[Medusa]

:|
:||
:|||
:||||
:|||
:||
:|
OMG:|

-_-
-__-
-___-
-__-
-_-
نترس داری خواب میبینی :|

اره داشتم خواب يه قول ميديدم گفت من همون صنمم اره همون صنم بد منو كشت:|
از من دور شو اي غول قاتل:|

خوابت همچین دور از واقعیت همـ نبودع ـا :|

حرف نزن من مُدافع حُقوق بشرمـ -_-*

[Faust]

دوستان چرا اینگونه سخن میگویید ؟