رییس جمهور «تامس جفرسن»، «کریستوفر کلومبوس»، «صلیبیون قرون وسطی»... اینها چه چیز مشترکی داشتهاند؟ همگی آنها برخورد با غریبهها را تجربه و یا باور داشتهاند.
- واقعیت این است که توصیفات بسیاری وجود دارد در باره ابری عجیب در آسمان، که به رنگ سرخی میدرخشد.
- «کلومبوس» در اولین سفر دریایی خود، نوشته است که: یک جسم فروزان از آب بیرون آمد و به فضا رفت.
آیا موجودات غریبه مسئول سیلهای «انجیل»، آفات قرون وسطی، و حتی حملههای اتمی باستانی بودهاند؟
- سرکشیها همواره از زمان ماقبل تاریخ تا به امروز در جریان بودهاند.
بخشی از کتاب کهن هندوی «ماهاباراتا» به نام «باگاواد گیتا»، در زمانی بین قرون پنجم تا دوم پیش از میلاد نوشته شده است این کتاب، حاوی صد هزار شعر حکایت گونه در باره امپراطور باستانی «آو راما» است که 12000 سال پیش، و یا بیش از 5000 سال پیش از ماقبل تاریخ، در بینالنهرین میزیست
اگر شما اسطورههای باستانی هند را بخوانید، به نظر شبیه به قصههای مدرن علمی تخیلی میرسند. با هزاران سال قدمت، نه تنها اشاره به ارابههای پرنده و خدایانی دارد که دارای توان تکنولوژی باور نکردنی هستند، بلکه به سلاحهایی باور نکردنی که در این جنگهای اسطورهای از آنها استفاده میکردهاند هم، اشاره دارند (
آنها سلاحی به نام «سلاح براهما» داشتهاند مردم زیادی سوخته و آتش گرفتهاند و ذوب شدهاند، با همین «سلاح براهما»
به ادامه مطلب بروید
نظریهپردازان فضانوردان باستان معتقدند که «سلاح براهما»، یک سلاح اتمی باستانی بوده است؛ زیرا توصیف تاثیرات مرگبار پس از آن، بسیار شبیه به اثرات تشعشع خالص است. این نظریهایست که در سطحی بزرگ از محافل علمی، مردود است.
هیچ سندی مبنی بر اینکه بمب اتم در «ماهاباراتا»، «باگاواد گیتا» توصیف شده باشد، وجود ندارد، این کتاب، جنگ را توصیف میکند. در این جنگها، انفجار وجود دارد؛ انفجارهایی بزرگ
یک مطلب این است که جنگها شامل انفجار هم بوده، اما این همان چیزی نیست که ما به آن توجه داریم. شما باید همه تصویر را ببینید یکی از این اشاراتی که داریم، به عنوان مثال، از انفجارهایی میگوید که درخشانتر از هزار خورشید بودهاند. و وقتی این انفجارها شکل گرفته، خورشیدها در هوا میچرخیدهاند، درختان شعلهوری که به هوا میرفتند (. یک ویرانی کاملا بزرگ در کار بوده. بعد از این انفجارها، مردمی که نجات پیدا کرده بودند، شروع به از دست دادن موها کردند، و ناخنهایشان شروع به افتادن کرده. همه چیزی که میخواهم بگویم این است که، در اینجا ما اشارههایی دقیق از تشعشع سمی داریم؛ اتم آزاد شده. در حالیکه قدمت این متون، هزاران سال است.
اما اگر «ماهاباراتا» بر اساس واقعیت نوشته شده باشد، آیا باستانشناسان نباید تا کنون شواهد آشکار فیزکی یا تشعشعاتی را یافته باشند؟ طبق گفته نظریهپردازان فضانوردان باستانی، آنها این کار را کردهاند.
«دره ایندوس»، جنوب پاکستان در 1922 یک افسر به همراه باستانشناسان هندی، خرابههای شهری باستانی را یافتند، موسوم به «موهن جو- دارو» بر اساس نظر غالب باستانشناسان، این شهر که نام آن به معنی «تپه مردگان» است، در زمانی بین 2600 تا 1900 پیش از میلاد، به شکوفایی رسیده است با این حال، دانشمندان پاکستانی معتقدند که «موهن جو – دارو» بسیار کهنتر از اینهاست اغلب باستانشناسان معتقدند که این شهر در پی تغییرات آب و هوایی و یا احتمالا رکود اقتصادی، متروکه شده است). اما وقتی خرابههای «موهن جو دارو» در 1920 کشف شد، چهل و چهار اسکلت در آن پیدا شد که با صورت در وسط خیابان افتاده بودند بسیاری از آنها دستهای یکدیگر را گرفته بودند. صورتها و شکل قرار گرفتن بدن آنها نشان میداد که آنها متحمل مرگی ناگهانی و سخت شدهاند
شما جماعتی را دارید که دقیقا وسط خیابان مردهاند باستانشناسان بقایای آنها را یافتهاند؛ اتفاقی بزرگ برای این مردم افتاده است.
واقعا چه اتفاقی برای مردم «موهن جو- دارو» افتاده است؟ چرا شواهد حکایت از آن دارد که حیوانات از دست زدن به بقایای این اجساد امتناع کردهاند؟ و چرا حتی پس از گذشت هزاران سال، استخوانهای آنها پوسیده نشده است؟
در نقاط معینی از این منطقه، شما قادرید بالا رفتن سطح رادیو اکتیو را ببینید. رادیو اکتیو در همه جا وجود دارد اما وقتی ناگهان شما، حد بالایی از این اشعه را، در مناطق معینی از دنیا دارید، این سوال ایجاد میشود که: چرا؟
آیا ممکن است که «موهن جو- دارو» یکی از شهرهایی بوده باشد که در «باگاواد گیتا» از آن یاد شده است؟ شهری که دچار اتفاقی برابر با یک حمله ناگهانی اتمی شده است؟ در پی انتشار کتابی در 1979، به نام «ویرانی در سال 2000 پیش از میلاد»، محقق بریتانیایی ،«دیوید دِوِنپورت» اعلام کرد که منطقهای 50 یاردی از مرکز زلزله را در «موهَن جو- دارو» یافته است. جایی که در آن همه چیز به نظر میرسد که ذوب شده است. در خلال یک روند دگرگونسازی، به نام «شیشهای شدن»
«شیشهای شدن»، روندیست که در آن، سنگهای معمولی، ذوب، و به ماگما تبدیل میشوند، و بعد دوباره سخت میشوند. اما به محض اینکه سنگها دوباره سخت میشوند، حالتی شیشهای به خودشان میگیرند در «موهَن جو- دارو»، ما شواهدی یافتیم از عملیات «شیشهای شدن»، که تنها در حالتی میتوانست اتفاق افتاده باشد که مواد، در معرض حرارت فوقالعادهای به وسیله نوعی انفجار قرار گرفته باشند.
وقتی باستانشناسان بریتانیایی، هندی و پاکستانی، شروع به انجام حفاری در «بیابان سیان» کردند، در مرز هندوستان و پاکستان، در اواخر 1940 و در اوایل 1950، آنچه که در این شهرها پیدا کردند، - موهن جو دارو، هاراپا، کوت دیجی - شواهد باستانشناسی نشان میداد که مسلما سلاح اتمی در کار بوده. فقط در زمان باستان اتفاق افتاده شواهد دیگری در قسمتهایی از، آفریقا و خاورمیانه هم، جاهایی را نشان میدهد که به نظر شبیه نوعی انفجار اتمی میرسد، که در این مناطق اتفاق افتاده و صحرای شنی را به شیشه تبدیل کرده و این دقیقا همان اتفاقیست که در «اَلَموگوردو» در نیومکزیکو افتاد، وقتی که اولین بمب اتم در بیابان منفجر شد.
آیا خرابههای غریبی که در «دره ایندوس» یافت شد، میتواند حاوی شواهدی از یک انفجار اتمی باستانی باشد؟ اگر اینطور بوده باشد، این سلاحهای قدرتمند از کجا آمدهاند؟ چه کسی از آنها استفاده میکرده؟ و چرا؟
در همین متن باستانی هندیآمده است و من همان را نقل قول میکنم که: در یک زمان، سه شهر بزرگ، در گردش به دور زمین بودند. این شهرهای بزرگ، اغلب اینطور توصیف شدهاند که ساخته شده از فلزی درخشان و آهن بودهاند. و در شرایطی، این سه شهر، به جنگ با هم پرداختهاند و همینطور شرح میدهد که این خدایان، چگونه سلاحهایی را به طرف هم پرتاب میکردهاند، این شهرها را نابود میکردهاند، همه شعلهور شدهاند و آتش بر زمین میباریده. بنابراین وقتی شما این شرحیات را میخوانید، سوال من این است که: آن چیزی که پیشینیان ما سعی کردهاند آن را در اینجا شرح بدهند، چه بوده؟ و البته من فکر میکنم که این نوعی از تکنولوژی بوده که مشاهده شده، اما پیشینیان ما، که بسیار باهوش هم بودهاند، نتوانستهاند پیچ و مهرههای پشت این تکنولوژی را ببینند (پس چیزی الهی از آن خلق کردهاند، چیزی فوق طبیعی، در حالیکه اصلا الهی نبوده، اصلا فوق طبیعی نبوده.
اگر به واقع، «ماهاباراتا» در حال شرح اتفاقات تاریخیست، آیا ممکن است که بتوان موارد مشابهی را در متون باستانی دیگری هم یافت؟ از دیدگاه نظریهپردازان فضانوردان باستانی، ما نیازی به نگاهی فراتر از «انجیل مقدس» نداریم بر اساس یکی از حکایاتی که در «کتاب آفرینش» آمده، فرشتهها توسط خدا به تخریب شهرهای «سدوم» و «عموره» فرستاده شدهاند به دلیل گناهان و فساد ساکنانشان. تنها مردی پاک نهاد به نام «لوط» به همراه خانوادهاش، از سایرین متمایز بود. اما وقتی آنها درحال فرار بودند «همسر لوط» هشدار فرشته را، در باره عدم نگاه کردن به پشت سر، ندیده گرفت و در وحشت و پریشانحالی، به ستونی از نمک تبدیل شد
وقتی شما در یک آزمایش هستهای قرار دارید و شاهد یک انفجار هستهای هستید، از شما خواسته میشود که نگاه نکنید و مستقیما به انفجار خیره نشوید. و اینجا ما همان توضیح را داریم که در متن کهن انجیل هم آمده، وقتی که دستورالعمل صادر شده این است که: هر کاری که میکنید، به عقب نگاه نکنید، زیرا خواهید مُرد، کاملا واضح است که این اتفاق برای «همسر لوط» افتاده
آیا ممکن است که حکایت «سدوم» و «عموره» حقیقتا شرحی از یک انفجار هستهای بوده باشد؟ مثل شرحی که در «ماهاباراتا»ی هندو آمده است؟ آیا حکایات «ماهاباراتا» و «انجیل»، حقایق تاریخی هستند؟ برای نظریهپردازان فضانوردان باستانی، پاسخ این سوال، مثبت است و آنها معتقدند، آنچه که «فرشته»ها خوانده شده، که پدید آورنده آخرین انهدام بودهاند، در حقیقت موجوداتی از سیارهای دیگر بودهاند، میهمانانی مسلح، با سلاحهایی پیشرفته.
سپتامبر سال 2000. «دریای سیاه»، ترکیه. باستانشناس دریایی، «رابرت بَلِرد» و تیم او متشکل از دانشمندان دنیای زیر آب، چیزی شبیه به خانهای روستایی را در 330 فوتی زیر سطح آب یافتند. برآوردها میگوید که این مسکن غرق شده، 7500 سال عمر دارد. «بلرد» و سایر محققین بر این باورند که بالا آمدن سطح آب اقیانوسها میتواند موجب جدا شدن دریای مدیترانه در پشت یک سد طبیعی، باعث پدید آمدن سیلی بزرگ شده باشد که حدود 58000 مایل مربع را در زیر 500 فوت آب غرق کرده باشد اما فراتر از کشف خرابههایی از یک مسکن غرق شده، آیا «بلرد» در واقع حقیقی بودن حکایت انجیلی «نوح و سیل عظیم» را اثبات کرده بود؟
این دهکدهها بدیهی است که زیر آب ساخته نشده بودند، بنابراین «بلرد» نشان داد که «دریای سیاه» که ما امروز میشناسیم، تنها چیزی حدود 8 تا 9 هزار سال پیش شکل گرفته. و این درست همان چیزیست که ما داریم در باره آن صحبت میکنیم؛ «کشتی نوح» و «سیل»؛ همه اینها در همین منطقه اتفاق افتادهاند و در واقع اکثر باستانشناسان میدانند که در منطقه مدیترانه، بیش از 200 شهر غرق شده کشف شده است این شهرها هم به شکلی، همزمان با سیل «دریای سیاه» دچار سیل شدهاند.
همچنین در «کتاب آفرینش» و در داستان «نوح» گفته میشود که چگونه «خدا» دید که فساد انسان زیاد است و تصمیم گرفت همه خلایق را نابود کند تنها «نوح»، خانوادهاش و حیواناتی که بر عرشه کشتی او بودند، اجازه نجات و جمعیتسازی دوباره زمین را داشتند. اما آیا این همه داستان است؟ آیا «نوح» تنها برای پاکدامنیش انتخاب شده بود؟ یا اینکه دلیل دیگری وجود داشت که «او» برای نجات زمین، انتخاب شد؟ نظریهپردازان فضانوردان باستانی معتقدند که «انجیل» همه داستان را شرح نداده است در اواخر 1940 و اوایل 1950، یک سری از متون کهن، معروف به «طومارهای دریای مرده» (بحرالمیت)، در غاری واقع در منطقهای کشف شد که ما امروز آن را «کرانه باختری رود اردن» مینامیم در لابلای این متون باستانی، حکایات گوناگونی دیده میشود که در کتاب سنتی عبری، وجود ندارد. یکی از این داستانها، حکایت از «نوح» و تولد غریب و معجزهوار او دارد.
یکی از طومارهای دریای سیاه، «طومار لامِک» نام دارد. «لامِک» چیست؟ «لامِک» یک چوبان بود. و یک روز همسر «لامک» حامله شد. لامک به همسرش گفت: این غیرممکن است. من برای ماهها اینجا نبودهام. اما همسرش به نام «باتِنوش» قسم میخورد که: هیچکسی به من دست نزده. اما «لامک» همسرش را باور نمیکند، پیش پدرش میرود که همان «متو شالح» است. «متو شالح» به «لامک» میگوید: من نمیتوانم کمکت کنم، هیچ سر در نمیآورم. به همسرت «باتِنوش» ایمان دارم که هیچکسی به او دست نزده و از طرف دیگر، حرف تو را هم قبول دارم. من چه باید بکنم؟ پس «متوشالح» هم پیش پدر خودش میرود، یعنی پدر بزرگ «لامک». اسم این پدر بزرگ، «ادریس» است. حالا «ادریس» به «متوشالح» میگوید که نگهبانان آسمان، در بطن «باتِنوش»، یعنی همسر او، لقاحی مصنوعی ایجاد کردهاند و او باید این فرزند را بپذیرد، چرا که این بچه، پدر نسل جدید انسان خواهد بود. و در انجیل، این همان «نوح» است.
چه میشود اگر بر اساس باور نظریهپردازان فضانوردان باستان داستان «لامک» حقیقت داشته باشد و نگاهبانان آسمانی که در این حکایت آمدهاند، در واقع «غریبهها» بوده باشند؟ آیا این به آن معناست که «نوح» حاصل یک لقاح مصنوعیست؟ یک تجربه ژنتیک که به دست موجودات فضایی انجام گرفته است؟ اگر این طور باشد، دلیل «سیل عظیم» چه بوده است؟
خوب حالا دلیل سیل،... ما باید سعی کنیم آن را بفهمیم. آنچه که به ما میگوید این است که «نوح» از همه نسلهای دیگر، پالایش شدهتر بوده. این به چه معناست؟ یعنی چرا باید روی جمله: «خالصتر از همه نسلها»، تاکید شده باشد؟
بر اساس «انجیل»، «خداوند»، «سیل» را به خاطر فساد و انحراف انسان برانگیخت اما نظریهپردازان «فضانوردان باستانی» معتقدند که «سیل» در حقیقت، به معنای اصلاح نقص بیولوژیک زمین بوده است با استفاده از «نوح» و خانوادهاش، آنها میتوانستند زمین را با موجوداتی ممتازتر پُر کنند
بخشی از این جامعه انسانی، از نظر ژنتیک، عقب مانده و نزدیکتر به حیوان بوده حالا چه کنیم؟ این انسانها در سراسر سیاره پراکنده شدهاند. بنابراین گفتهاند: ناچاریم همه آنها را از بین ببریم، با یک سیل بزرگ، و بعد دوباره شروع کنیم.
یک موضوع دیگر در داستان «نوح»، جمعآوری حیواناتیست که به عرشه کشتی آورده شدند. در «انجیل»، «خداوند» به «نوح» امر میکند تا یک جفت از هر نوع موجود زنده اعم از، حیوان، پرنده و حشره را گرد آورد. ولی بسیاری از محققین انجیلشناس و متخصصین این امر، معتقدند که چنین وظیفهای، به لحاظ فیزیکی و بیولوژیک ممکن نیست. آیا ممکن است توضیحی علمیتر از این هم وجود داشته باشد؟
Giorgio A. Tsoukalos
حکایت «کشتی نوح»، اگر به آن فکر کنید، بسیار بعید هست. شما یک جفت از هر حیوانی در روی زمین را در یک کشتی دارید. تنها عظیم بودن خود این کشتی مطرح نیست، فقط شما چطور میخواهید هر نوع حیوان این سیاره را در آن جا بدهید؟ (بنابراین، آیا ممکن است که «کشتی نوح»، یک بار دیگر نوعی تعبیر غلط تکنولوژی بوده، و «کشتی نوح» در واقع یک «بانک دی.ان.ای» بوده باشد؟ (آیا این فقط یک قصه است؟ آیا این میتواند یک تکنولوژی بوده باشد که به نوعی همه موجودات زنده را به عنوان یک «بانک دی.ان.ای» جمعآوری کرده باشد؟ این به نظر جور در میآید. تصوری دشوار است، که چگونه در زمانی بسیار دور ممکن است اتفاق افتاده باشد؛ اما اگر واقعا اتفاق افتاده باشد، باید به عنوان یک قصه نقل میشد، و برای نقل شدن به عنوان یک داستان، حکایت یک کشتی، کاملا مناسب است.
احتمالا این یک «بانک دی.ان.ای» موجودات فضایی هم بوده موجودات فضایی هم به گیاهان و حیوانات و مواد این سیاره احتیاج دارند درست همانطور که وقتی ما به «مریخ» یا جای دیگری میرویم، هر چه را که بتوانیم، در آن سیاره مورد استفاده قرار میدهیم. پس موجودات فضایی هم وقتی به اینجا میآیند، همان کار را انجام میدهند. و اگر بدانند که نوعی بلا در راه است، آنها هم ترجیحا انواع به خصوصی از حیوانات و زندگی گیاهی را جمعآوری میکنند، و چیزی مثل «کشتی نوح» را میسازند.
«بانک دی.ان.ای» غریبهها؟ آیا سندی دال بر اینکه چنین ایدهای اساسا امکانپذیر باشد وجود دارد؟ در سال 2008، در یک جزیره قطبی در «اسوالبارد»، سردابهای ساخته شد، برای ذخیره کردن بذر هزاران نوع گیاه، در صورت وقوع بلایای طبیعی تلاش مشابهی در جای دیگری نیز، به منظور ذخیره کردن دی.ان.ای حیوان و انسان، در گزارشها وجود دارد نقطه اوج علم؟ یا این تاریخ است که خود را تکرار میکند؟.
«پروژه کشتی یخ زده»، یک برنامه است که از سوی موزه تاریخ طبیعی لندن اجرا شد). آنچه که اینها انجام دادهاند، ذخیره «دی.ان.ای» موجوداتیست که در خطر انقراضند، برای نسلهای آینده و بازیابی آنها. و امروز، بیش از هز.اران موجود، در شیشههایی کوچک نگهداری میشوند حالا سوالی که ایجاد میشود، این هست که آیا ممکن است کشتی نوح، لزوما ساخته شده از چوب نبوده، بلکه نوعی تجهیزات ذخیره «دی.ان.ای» بوده که برای نگهداری از هر نوع جانداری بر روی زمین، مورد استفاده قرار گرفته؟ اگر هر موجود بتواند در یک شیشه کوچک مثل این، جا بگیرد، دیگر همه داستان کاملا منطقی خواهد بود. دوباره تکرار میکنم که ما باید به این ماجرا از این زاویه نگاه کنیم که پیشینیان ما تلاش کردهاند چه چیزی را تشریح کنند؟ آنها شاهد چه چیزی بودهاند؟
غریبهها مصنوعا انسان را تلقیح کردهاند، یک «بانک دی.ان.ای» باستانی (. آیا چنین ایدهای میتواند به ما در درک «انجیل» کمک کند؟ و آیا این ممکن است که موجودات فضایی، در پیشرفت نوع بشر موثر بودهاند؟ بسیاری بر این باورند که اثبات این امر میتواند در مکانی مبهوت کننده یافت شود برای آنها که معتقدند برخورد نزدیک با غریبهها به شکلگیری بخشی از تاریخ زمین کمک کرده، بسیار مهم است که به یاد داشته باشند که این تنها تاریخ کهن نیست که به شدت تحت تاثیر آن قرار گرفته است . دقیقا صدها مورد موثق از موجودات غریبه، مشاهدات «یو.اف.او» و پدیدههای غیرزمینی دیگر، قابل شمارشند. حتی در دورانی که ما آن را «عصر تاریک» میخوانیم