هنگامی که سهراب 26 ساله اتومبیل پژوی خود را سوار شد وشروع به گردش در خیابان های شمال تهران نمود,با اشاره دخترجوانی که شلوار جین وپیراهنی گشاد(مانتو)پوشیده بود بی درنگ توقف کرد.دخترک فورا در صندلی نشست واز سهراب خواست که او را به پارک (ساعی)ببرد. اما سهراب که دریافت دخترک یکی از دختران اواره و فراری از خانه است ترجیح داد او را به آپارتمان یکی از دوستان مجردش ببرد.
او هرگز تصور نمیکرد این اتفاق به ظاهر ساده و مبتذل ابتدای بدبختی اش در زندگی خواهد بود.وقتی سهراب از خواب بیدار شد,دختر را در آپارتمان ندید در عوض نامه ای یافت که بر روی آن نوشته شده بود با آرزوی طول عمر فراوان به جمع مبتلایان به ایدز خوش آمدی.از آن روز تا کنون سهراب مطرود وناامید به زندگی ادامه میدهد که بیماری ایدز پیکرش را به مخاطره افکنده است آن دختر تنها یکی از دختران خیابانی است که به بیماری ایدز مبتلا شده وتصمیم انتقام از مردان هوسران گرفته است شاید به این وسیله بتواند پیام اعتراض خود را به کل جامعه برساند
اگه خوشتان اومد لطفا یه سپاس بزنید ممنون که سر فرازمون کردید ویه سری زدید
او هرگز تصور نمیکرد این اتفاق به ظاهر ساده و مبتذل ابتدای بدبختی اش در زندگی خواهد بود.وقتی سهراب از خواب بیدار شد,دختر را در آپارتمان ندید در عوض نامه ای یافت که بر روی آن نوشته شده بود با آرزوی طول عمر فراوان به جمع مبتلایان به ایدز خوش آمدی.از آن روز تا کنون سهراب مطرود وناامید به زندگی ادامه میدهد که بیماری ایدز پیکرش را به مخاطره افکنده است آن دختر تنها یکی از دختران خیابانی است که به بیماری ایدز مبتلا شده وتصمیم انتقام از مردان هوسران گرفته است شاید به این وسیله بتواند پیام اعتراض خود را به کل جامعه برساند
اگه خوشتان اومد لطفا یه سپاس بزنید ممنون که سر فرازمون کردید ویه سری زدید