24-10-2015، 1:19
هافینگتن پست 10 رمان زیبا را که قطعاً نیمهکاره رها نخواهید کرد و از خواندن آنها لذت خواهید برد، برای مطالعه در بهار پیشنهاد کرده است.
این کتابها عبارتند از:
«دفتر یادداشت قرمز» نوشته «آنتوان لورین»
سبک جذاب این نویسنده فرانسوی در تمام صفحات این رمان کوتاه اما عمیق خودنمایی میکند. داستان کتابفروشی به نام لوران لتلیر که کیفی پیدا میکند که در آن یک دفتر خاطرات است و مشتاق ملاقات با زنی که نویسنده آن است میشود...
«غروب آفتاب من» نوشته «ام.او. والش»
رمانی که هم رمز و راز دارد و هم درام خانوادگی است و هم داستانی عاشقانه. این رمان درست مانند تابستان داستان در لوئیزیانا که در آن جنایتی وحشتناک روی داده بسیار کند و آهسته پیش میرود اما میتوان آن را به خاطر صفحه آخر که بسیار مهیج و نفسگیر است و نوید امیدواری به آینده بشر را میدهد، ستایش کرد.
«بانوی خانهدار» نوشته «جیل الکساندر اسباوم»
داستان آنا زن خانهداری که شناختن شخصیت او کار بسیار دشواری است. از آنجا که اسباوم در اصل یک شاعر است متن داستان او بسیار خاطرهانگیز و الهامبخش است.
«دختری در قطار» نوشته «پائولا هاوکینز»
این رمان بسیار با «دختر گمشده» مقایسه شده است. داستان زنی که به دلیل پیمودن مسیری روزانه با قطار توانسته ساکنان خانههایی را که در مسیر هستند بشناسد. روزی مسئلهای عجیب توجه او را جلب میکند و او خود و پلیس را درگیر آن میکند...
«همه نوری که نمیتوانیم ببینیم» نوشته «آنتونی دوئر»
دوئر داستان زندگی «ماری لوری» دختر نابینای فرانسوی که با پدر خود زندگی میکند و «ورنر» پسر یتیم آلمانی را که هر یک مصائب جنگ جهانی دوم را تجربه کردهاند به زیبایی در هم تنیده است. داستان غمانگیز زندگی، لذت زیبایی و انسانیتی که حتی در بدترین شرایط هم دیده میشود اشک را بر چشمان خوانندگان این رمان میآورد.
«یک بیاحتیاطی کوچک» نوشته «ژان الیسون»
اینکه انتخابهای ما در جوانی چگونه بر زندگی و روابطمان در آینده تأثیر میگذارد موضوعی است که الیسون ماهرانه در نخستین رمان خود به آن پرداخته است. داستان ازدواج اشتباه آنی در جوانی و سپس اتفاقاتی که برای خانواده او میافتد بسیار خواندنی است.
«جایی که او را پیدا کردند» نوشته «کیمبرلی مککریت»
پس از «تحول آملیا» که در سال 2013 منتشر شد این رمان نیز خوانندگان داستانهای مککریت را مجذوب خود کرد. جسد نوزادی در یک شهرک دانشگاهی پیدا میشود و مولی خبرنگاری که خود به تازگی دچار سقط جنین شده به دنبال کشف حقیقت میرود.
«خون بها» نوشته «لورا مکهاف»
این رمان پرهیجان درباره اسرار یک روستای کوهستانی در اوزارک است. لوسی که در کودکی مادر خود را در حادثهای مرموز از دست داده اکنون پس از کشته شدن بهترین دوستش به دنبال کشف راز پنهان در تپهها میرود...
«پیش از آنکه او را بیابد» نوشته «مایکل کاردوس»
در این تریلر که بیشتر روانشناسانه است تا اکشن، ملانی شخصیت اصلی داستان 15 سال است که تحت حفاظت محافظان خود زندگی میکند، یعنی درست پس از شبی که در آن شاهد قتل مادر خود توسط پدرش بود و پدر ناپدید شد. ملانی خسته از پنهان شدن تصمیم میگیرد با واقعیت روبرو شود و پدر را پیدا کند...
«دختران فراموش شده» نوشته «سارا بلادل»
جای تعجب نیست که سارا بلادل سال گذشته برای چهارمین بار محبوبترین نویسنده دانمارک شناخته شد. در این رمان جنایی که نخستین جلد از یک سهگانه است، کارآگاه لوئیس ریک مسئول رسیدگی به پرونده قتل زنی مجهولالهویه که جسد او در یک جنگل پیدا شده میشود و در طول داستان حقایق شگفتانگیزی درباره آسایشگاههای روانی در چند دهه پیش برملا میشود.
این کتابها عبارتند از:
«دفتر یادداشت قرمز» نوشته «آنتوان لورین»
سبک جذاب این نویسنده فرانسوی در تمام صفحات این رمان کوتاه اما عمیق خودنمایی میکند. داستان کتابفروشی به نام لوران لتلیر که کیفی پیدا میکند که در آن یک دفتر خاطرات است و مشتاق ملاقات با زنی که نویسنده آن است میشود...
«غروب آفتاب من» نوشته «ام.او. والش»
رمانی که هم رمز و راز دارد و هم درام خانوادگی است و هم داستانی عاشقانه. این رمان درست مانند تابستان داستان در لوئیزیانا که در آن جنایتی وحشتناک روی داده بسیار کند و آهسته پیش میرود اما میتوان آن را به خاطر صفحه آخر که بسیار مهیج و نفسگیر است و نوید امیدواری به آینده بشر را میدهد، ستایش کرد.
«بانوی خانهدار» نوشته «جیل الکساندر اسباوم»
داستان آنا زن خانهداری که شناختن شخصیت او کار بسیار دشواری است. از آنجا که اسباوم در اصل یک شاعر است متن داستان او بسیار خاطرهانگیز و الهامبخش است.
«دختری در قطار» نوشته «پائولا هاوکینز»
این رمان بسیار با «دختر گمشده» مقایسه شده است. داستان زنی که به دلیل پیمودن مسیری روزانه با قطار توانسته ساکنان خانههایی را که در مسیر هستند بشناسد. روزی مسئلهای عجیب توجه او را جلب میکند و او خود و پلیس را درگیر آن میکند...
«همه نوری که نمیتوانیم ببینیم» نوشته «آنتونی دوئر»
دوئر داستان زندگی «ماری لوری» دختر نابینای فرانسوی که با پدر خود زندگی میکند و «ورنر» پسر یتیم آلمانی را که هر یک مصائب جنگ جهانی دوم را تجربه کردهاند به زیبایی در هم تنیده است. داستان غمانگیز زندگی، لذت زیبایی و انسانیتی که حتی در بدترین شرایط هم دیده میشود اشک را بر چشمان خوانندگان این رمان میآورد.
«یک بیاحتیاطی کوچک» نوشته «ژان الیسون»
اینکه انتخابهای ما در جوانی چگونه بر زندگی و روابطمان در آینده تأثیر میگذارد موضوعی است که الیسون ماهرانه در نخستین رمان خود به آن پرداخته است. داستان ازدواج اشتباه آنی در جوانی و سپس اتفاقاتی که برای خانواده او میافتد بسیار خواندنی است.
«جایی که او را پیدا کردند» نوشته «کیمبرلی مککریت»
پس از «تحول آملیا» که در سال 2013 منتشر شد این رمان نیز خوانندگان داستانهای مککریت را مجذوب خود کرد. جسد نوزادی در یک شهرک دانشگاهی پیدا میشود و مولی خبرنگاری که خود به تازگی دچار سقط جنین شده به دنبال کشف حقیقت میرود.
«خون بها» نوشته «لورا مکهاف»
این رمان پرهیجان درباره اسرار یک روستای کوهستانی در اوزارک است. لوسی که در کودکی مادر خود را در حادثهای مرموز از دست داده اکنون پس از کشته شدن بهترین دوستش به دنبال کشف راز پنهان در تپهها میرود...
«پیش از آنکه او را بیابد» نوشته «مایکل کاردوس»
در این تریلر که بیشتر روانشناسانه است تا اکشن، ملانی شخصیت اصلی داستان 15 سال است که تحت حفاظت محافظان خود زندگی میکند، یعنی درست پس از شبی که در آن شاهد قتل مادر خود توسط پدرش بود و پدر ناپدید شد. ملانی خسته از پنهان شدن تصمیم میگیرد با واقعیت روبرو شود و پدر را پیدا کند...
«دختران فراموش شده» نوشته «سارا بلادل»
جای تعجب نیست که سارا بلادل سال گذشته برای چهارمین بار محبوبترین نویسنده دانمارک شناخته شد. در این رمان جنایی که نخستین جلد از یک سهگانه است، کارآگاه لوئیس ریک مسئول رسیدگی به پرونده قتل زنی مجهولالهویه که جسد او در یک جنگل پیدا شده میشود و در طول داستان حقایق شگفتانگیزی درباره آسایشگاههای روانی در چند دهه پیش برملا میشود.