26-08-2015، 10:49
سال دوم راهنمایی بودیم .. کلاسمون طبقه دوم بود..زنگ قران..معلم سی دی گذاشته بود تو ضبط (دیکتشو بلد نیستم ^_^) خودشم که داشت چرت میزد.. من و رها هم نامه بازی میکردیم :>
یهو زلزله اومد .. معلممون چشاش گشاد شد بلند شد فرار کنه حالا هر کاری میکنه نمیتونه از میز بیاد بیرون
همه بچه ها پناه گرفته بودن .. یهو یه چیز اومد تو بغل من .. دیدم رها خودشو انداخته تو بغل من .. بچه های کلاس همه پناه گرفته بودن جز من و رها
یهو زلزله اومد .. معلممون چشاش گشاد شد بلند شد فرار کنه حالا هر کاری میکنه نمیتونه از میز بیاد بیرون
همه بچه ها پناه گرفته بودن .. یهو یه چیز اومد تو بغل من .. دیدم رها خودشو انداخته تو بغل من .. بچه های کلاس همه پناه گرفته بودن جز من و رها