امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انشای یک داعشی: تابستان خود را چگونه گذراندید؟ (طنز)

#1
انشای یک داعشی: تابستان خود را چگونه گذراندید؟ (طنز) 1
بنام خلیفه خون و خنجر و مهربانی؛ البغدادی
ما امسال خیلی تابستان خوبی داشتیم. خیلی بهمان خوش گذشت. جایتان خالی رفته بودیم با این پسرخاله مان و آن پسردایی مان و این یکی داداشمان عراق و الشام. آخه گفته بودند مردانی که می توانند اسلحه دست بگیرند بیایند جهاد جدی آنهایی که نمی توانند بروند جهاد نکاح! ما هم نگاهی به خودمان کردیم دیدیم که برویم جهاد جدی برای سلامتیمان بهتر است.
دیدیم که اینجا عجب جای داغانیست. همه مشغول بودند. یا داشتند می بریدند، یا می دریدند، یا می بلعیدند، یا می … یک عده هم میگرخیدند! مثل من با این پسرخاله مان و آن پسردایی مان و این یکی داداشمان.
الهویج البستنی فرمانده خیلی مهربان ما بود و همیشه به ما می گفت گوووسسساله! و ما خیلی خوشمان می آمدیم است.
یک روز با این پسرخاله مان و آن پسردایی مان و این یکی داداشمان رفتیم یک روستا را بغارتیم. الهویج البستنی به ما گفته بود زنانشان را زنده نگه دارید و بقیه را بِبُر!
داداش مان از نظر هوشی خیلی خسته است واسه همین زنان را برید و مردان را آورد!
هیچی دیگر آقا، هنگامی که با ۴۰۰ تا مرد برگشتیم، الهویج هی به ما میگفت: گوساله، بدبختمان کردی. گوساله …! خیلی با ما شوخی داشت همیشه و ما را با کمر بند سیاه و کبود می کرد. ناگهان الهویج بازی اش گرفت، چون او خیلی دوست داشت با ما بازی کند. برای همین یک چیز خیلی بزرگ و تیز از شلوارش درآورد و افتاد دنبال من! من هم کم نیاوردم و یکی از این چیزهایی را که یک چیزی شبیه ضامن دارد درآوردم. فقط نمی دانم چرا یهو همه از این سو به آن سو می دویدند و می گفتند:بنداز اونور … .
ما خیلی حرف گوش کن هستیم، آنقدر حرف گوش کن هستیم که پرتش کردیم. یک صدای داغان و بلندی آمد. بعدش همه گفتند: الهویج! الهویج! …لا هویج! الهویجآب هویج شد!
یکهویی بعد از آنکه دود ها خوابید آن اسیر ها دیگر اسیر نبودند و من را هی بالا و پایین می انداختند و می گفتند: القهرمان! القهرمان!
خیلی ناراحت شده بودیم واسه همین چون خیلی زرنگ هستیم با این پسرخاله و آن پسردایی و این یکی داداشمان گریختیم.
آقا اجازه! ما خیلی دویدیم و دویدیم تا رسیدیم به جایی که نوشته بود: به اردوگاه آموزش جهاد نکاح خوش آمدید. ستاد هماهنگی نکاح واحد الباقالی و الفاسد.
چشمتان روز بد نبیند اینجا از آنجا داغان تر بود. تا رفتیم داخل ستاد، یک چیز بلندی با کلی ریش و لبخند آمد جلو و گفت:خوش آمدید ای سربازان جبهه پشت خط مقدم! پسر دایی مان که پسر توپولی بود گفت: آقا ما راهمان را گم کرده ایم! آمدیم کمکمان کنید!
و آن موجود دراز با کلی ریش لبخندی زد و یک فرم به ما داد.
ما خیلی ساده هستیم آقا! فرم را دیدیم، خواستیم در برویم که آن مرد از پسر دایی مان خوشش آمد و گفت تو باید بشوی مسئول دفتر من!
ما هم کلی خوشحال شدیم که فامیلمان به سر و سامانی رسیده. شب که شد، دیدیم چندتا مرد بلند دارند می آیند، بویشان ترکبیی بود از سگ مرده، فضله شتر ۳ ساله قهوه ای زخم خورده عصبی و جوراب دانشجوی ترم ۵ در خوابگاه.من اشاره ای کردم به این پسرخاله و این یکی داداشمان که اوضاع بیریخت است و باقالی الفاسد چشمش ما را گرفته.
ما هم با یواش زیاد در رفتیم…
بعد از این پسر دایی مان خیلی زود رشد کرد و خودش برای خودش اردوگاه زد و پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی کشید. او که خیلی فرد موفقی شده هیچ وقت راز این موفقیت را به ما نگفت .
آقا اجازه! تابستان ما خیلی خوش گذشت ما فهمیدیم چقدر خانه های مان و این پسرخاله مان و آن پسردایی مان و این یکی داداشمان را دوست داریم! مخصوصا پسر دایی مان را.

انشای یک داعشی: تابستان خود را چگونه گذراندید؟ (طنز) 1[img]file:///C:/Users/admin/Desktop/z5edslx8zhrfad9re7b4.png[/img]
پاسخ
 سپاس شده توسط Nooshin.p ، ✗∂₫☨a⑂✗ ، **zeinab** ، Mr.Unnamed ، آرالیا ، . . . P oo R ! A . . . ، mr.destiny ، ممدو1 ، adminSurd Girl # ، Cigarettes.at.daybreak ، reza3212
آگهی
#2
خخخخ باحال بود
لایـــــک
پاسخ
 سپاس شده توسط ♥ فرشته 87♥
#3
عالی بود مرسی
اینم دستای من و مایکلم و ایما کوچولومون
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
انشای یک داعشی: تابستان خود را چگونه گذراندید؟ (طنز) 1






پاسخ
 سپاس شده توسط ♥ فرشته 87♥
#4
خخخخخخ

خیلی باحال بود

THANKS
پاسخ
 سپاس شده توسط ♥ فرشته 87♥
#5
خيلى چرند
پاسخ
 سپاس شده توسط زینب طلا74 ، ♥ فرشته 87♥
#6
(05-08-2015، 17:54)piam نوشته است: دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
 
خيلى چرند

موافقم
عوضی بازی درنیار! :cool: [b]
پسر بودن جرم نیست بلکه بیماریست بیایید باآنها مهربان باشیم. Big Grin
[/b]

پاسخ
 سپاس شده توسط ♥ فرشته 87♥
#7
چرتو پرت بود.تازه شاید اونایی ک گفتن خوبه خواستن دلت نشکنه
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
✘ JOKER ✘
انشای یک داعشی: تابستان خود را چگونه گذراندید؟ (طنز) 1



پاسخ
 سپاس شده توسط زینب طلا74 ، ♥ فرشته 87♥
#8
جالب بود.....مرسی
پاسخ
#9
خخخخخخخ باحال بود
انشای یک داعشی: تابستان خود را چگونه گذراندید؟ (طنز) 1
پاسخ
 سپاس شده توسط ♥ فرشته 87♥
#10
خیلی خوب بود مرررررررررررسی
اونـــیـــ کِـــ میـــبـخشـــه یـــه مِهرَبونـــِ
وَاـــی اونـــیـــ کِـــ فرصـــتِ دوبـــارِه مـــیدِه
~~~~~~~ یـــه اَحمـــقـــِ ~~~~~~~
پاسخ
 سپاس شده توسط ♥ فرشته 87♥


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
  اگر من مخترع بودم ... ( زیبا ترین انشای دنیا! ) ♥ ♥ ♥
  جاروهای رباتیک چگونه کار میکنند
  جالب: چگونه بودن انجمن در سال۲۰۱۴
  چگونه بهترین استایل را با کتونی کانورس داشته باشیم؟
  مراقبت های بعد از عمل بینی چگونه است؟
  متولدین هر ماه چگونه ناراحت میشوند ؟
  سیستم کروز کنترل تطبیق پذیر چگونه کار می کند؟
  ادم ها چگونه به گرگينه تبديل ميششوند همراه با عكس
  چگونه پدر و مادرمان را راضي كنيم كه ايكس باكس بخرند؟
  چگونه انسان موفقی باشیم..♡

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان