29-05-2015، 16:58
در جهت پی بردن به معنی واقعی ی واژه ی ادبیات می توان به کلماتی چون ادب آموز، ادبا، ادب، ادب کده و ادیب اشاره داشت. ادب آموز به معنی کسی که علم ادب را یاد می دهد. استاد: آنکه درس ادب و اخلاق بدهد شاگرد و متعلم به کسی که ادب فرا گیرد به کار رفته است. ادب کده نیز به معنی ادبگاه، جای ادب، ادبستان و جای ادب آموختن آمده است.
در جهت پی بردن به معنی واقعی ی واژه ی ادبیات می توان به کلماتی چون ادب آموز، ادبا، ادب، ادب کده و ادیب اشاره داشت. ادب آموز به معنی کسی که علم ادب را یاد می دهد. استاد: آنکه درس ادب و اخلاق بدهد شاگرد و متعلم به کسی که ادب فرا گیرد به کار رفته است. ادب کده نیز به معنی ادبگاه، جای ادب، ادبستان و جای ادب آموختن آمده است.
ادبا نیز به معنی جمع ادیب است. یعنی جمعی از افراد که ادیب و صاحب فن و دقت در ادبیات هستند و بالاخره ادیب نیز به معنای دانا و شاعر، سخن سنج، سخن دان، با فرهنگ، کسی که علم ادب می داند، به کار رفته است. لذا در یک جمع بندی کلی می توان ادبیات را به معنی زبان نوشتاری فرد تلقی کرد و البته در مفهوم عام آن نیز می تواند به معنی زبان گفتاری فرد نیز به شمار آید. چرا که در اغلب مواقع افراد در امور اجتماعی و روزمره ی خود از این واژه استفاده می کنند. به عنوان مثال: می گویند فلانی ادبیات خوبی ندارد و یا برعکس می گویند از ادبیات شایسته و خوبی برخوردار است. با این حال می توان این مهم را در دو بعد بررسی نمود. نخست ادبیات می تواند به معنی فرهنگ و ادب و احیاناً زبان گفتاری فرد باشد که شخصیت و جایگاه اجتماعی فرد را در بین اجتماع تعیین می کند.
در ثانی ادبیات می تواند به معنی یک مکتب و دیدگاه ادبی و یا اجتماعی وحتی... باشد که فرد هنرمند و اهل قلم و ادب بصورت زبان نوشتاری ( مکتوب) ارائه می نماید. به مانند کتب ادبی و فرهنگی و ..... بنابراین واژه ی ادبیات را این چنین می توان تعریف نمود. ادبیات یک مقوله فکری است که در قالبی منطقی، چهارچوب های خود را تعیین و به جامعه تبیین می نماید و یا به بیانی می توان گفت نوعی اندیشه ی مکتوب و مستقل می باشد که بدنبال سازندگی و ترقی فرهنگ و هنر یک جامعه است. حال با توجه به تعاریفی که از مقوله ادبیات شد باید گفت که بهتر می توان به دو گزینه ی ادبیات مهاجرت و ادبیات تبعید نگاه و در حلاجی این دو کوشید.
الف ادبیات مهاجرت: در تعریف ادبیات مهاجرت می توان گفت به ادبیاتی گفته می شود که به مانند یک فرد از مکانی به مکان دیگری انتقال می یابد و این انتقال نیز می تواند جبری باشد و یا احیاناً اختیاری. افزون بر این که ادبیات مهاجرت به دو حالت شکل می گیرد. نخست مهاجرت داخلی و در ثانی مهاجرت خارجی. مهاجرت داخلی بدین معنا که دیدگاه و اندیشه ی مکتوب و یا در ابعادی زبان گفتاری فرد از یک منطقه در یک شهر به منطقه ی دیگری انتقال می یابد و یا از یک شهر به شهر دیگر در یک کشور رخ می دهد. در این ادبیات آنچه مهم است اختیار و یا جبر این نوع ادبیات می باشد که در برخی از موارد به شکل اختیاری صورت می پذیرد، یعنی نویسنده اثر و یا صاحب یک مکتب، در انتقال این اندیشه مدخل و مؤثر است و البته هدف نهایی نیز تکثیر و اشاعه ی دیدگاه خود به صورت فراگیر است.
ولی در برخی از موارد نیز بدین صورت به انجام نمی رسد. چه این که نویسنده بدون اختیار و بر اثر یکسری شرایط اجتماعی و سیاسی که پیش می آید، ملزم به انتقال اندیشه خود از مکانی به مکان دیگر را گزینش می کند. نوع دوم از ادبیات ادبیات مهاجر خارجی است. همانطور که می دانید این نوع ادبیات نیز به دو حالت صورت می گیرد.
نخست اختیاری است که بر اثر جهانی شدن اندیشه نویسنده و به اصطلاح جهان وطن بودن افکار آن، این مهم رخ می نماید و در ثانی به دلیل عدم سنخیت و عجین بودن با نوع روحیات فرهنگی و سیستم های اجتماعی جوامع دست به انتخاب می زند که البته این انتخاب نیز می تواند جبری باشد. ادبیات اختیاری به مانند: اندیشه های استاد مطهری و دکتر شریعتی و یا دکتر سحابی و یا در حوزه ادبیات به مانند شخصیت هایی چون احمدشاملو سهراب سپهری و .... ودر داخل و خارج از کشور، ادبیات اختیاری به مانند اندیشه های شکسپیر، اکتاویویاز، رابرت فراست، ویل دورانت، کانت هگل، برشت، ماکس وبر وغیره که به صورت فراگیر جوامع دیگر را پوشش داده اند و در زمینه ی ادبیات جبری می توان به خیلی از اندیشه هایی که در جوامع با روحیات و تیپ فرهنگی و اجتماعی آن جامعه سازگار نیست و به دو صورت مهاجرت داخلی و خارجی صورت می گیرد، اشاره نمود.
ب ادبیات تبعید: به ادبیاتی گفته می شود که به دوردست در جهت عدم استفاده از مفاهیم و مصادیق آن، انتقال داده می شود. هدف از این کار نیز بخاطر این است که اندیشه ی گفتاری و نوشتاری نویسنده با سیستم موجود هم خوانی ندارد و به اصطلاح این ادبیات یک نوع تضاد فکری و تقابل اندیشه با سیستم موجود را پیدا کرده است. ادبیات تبعید نیز به مانند ادبیات مهاجرت در دو حالت صورت می گیرد. نخست در داخل یک کشور که اغلب شامل افرادی می شود که دارای پیشینه ی سیاسی و یا سبکی متضاد با سیستم موجود را دارند و همانطور که ذکر آن رفت هدف از تبعید نیز محصور کردن اندیشه ی فکری و توانایی فیزیکی بانی ادبیات است که مبادا رفتار جامعه را زیر نفوذ و سیطره خود قرار دهد.
در ثانی در خارج از کشور میزبان است که می توان گفت حالت دوم مهم تر و به اصطلاح اساسی تر از حالت اول است. چه اینکه هم پیامدهای این ادبیات اساسی تر بوده و هم این که بر اساس ویژگی های کاربردی آن، طبعاً برخورد با آن نیز جدی تر صورت می گیرد. این نوع ادبیات نیز چه از لحاظ گفتاری و چه از حیث نوشتاری تحت مراقبت ویژه بوده و به هیچ وجه ممکن اشاعه ی آن در بین آحاد جامعه لازم و جایز نیست. به مانند تبعید برخی از لیدرهای سیاسی و انقلابیون که به دنبال تغییر و تحول در سیتم های دولتی می باشند و یا به مانند نویسندگانی که می توانند با اندیشه خود جامعه را متحول سازند.
ج معایب و محاسن ادبیات مهاجرت و ادبیات تبعید در پیکره ی جوامع: بی گمان هر مقوله اجتماعی و یا حرکت فرارونده ای که در یک جامعه رخ می دهد به دنبال خود دارای پیامدهای مثبت و احیاناً معایبی منفی است. اگرچه ادبیات در دو حالت مهاجرت و تبعید صورت می گیرد ولی از این منظر در هر دو حالت دارای تأثیر و نفوذ قابل ملاحظه ای در ابعاد فرهنگی و زوایای اجتماعی است.
ابعاد فرهنگی بدین سان که چون این نوع ادبیات متولد شده و چهارچوب فکری خود را بسته لذا نمی توان تأثیر یا حسن آن را نادیده گرفت. چه این که نهادینه شدن و یا به بیانی نطفه بستن یک تفکر همانطور که زمان لازمی را در جهت ایجاد طی کرده است به همان اندازه نیز می تواند مؤثر باشد و دلیل عمده این است که ادبیات یک نوع اندیشه ی مستقل و کارآمد می باشد. بنابراین نمی توان بر محاسن آن در سیستم های اجتماعی و تحولاتی را که در کوتاه مدت و دراز مدت به معرض نمایش می گذارد، چشم پوشی کرد. از سوی دیگر معایب ادبیات است که می توان گفت در اکثر مواقع چون این نوع ادبیات ها با سیستم موجود همخوانی ندارند، بی گمان مشکلات و معایب آن نیز بر کسی پوشیده نیست.
و این مهم به دو دلیل است: نخست این که چنانچه ادبیات بصورت اختیاری در جاده ی فرهنگ و اجتماع یک جامعه و حکومت همگن و سازگار باشد، مشکل خاصی را نمی توان برشمرد. ولی اگر برخلاف مذهب و ایدئولوژی جامعه صورت پذیرد، تردیدی نیست که معایب آن متوجه جامعه و سیستم موجود می شود و در آنجاست که یک نوع پارادوکس فکری متولد می شود.
دلیل دوم ادبیات جبری است که در این نوع ادبیات هم هیچ گونه تشابه و یا هم اندیشی فکری را در بین جامعه و بانی این نوع ادبیات مشاهده نمی کنیم. بنابراین تردیدی نیست که بگوئیم: « جمع ضدین محال است.» نتیجه اینکه ادبیات چه در نوع مهاجرت آن و چه از جنس تبعید آن همیشه درازمنه ی تاریخ ماهیت وجودی داشته است و بی گمان یکی از مقولات اجتماعی و فرآیندهای فرهنگی در جامعه به شمار می آمده و چون قاعده ی تعریف به ضد از مهمترین اصول اجتماعی در جهت پویایی و ترقی بشر محسوب می شود لذا نمی توان از تأثیر و اهمیت این دو در جوامع چشم پوشی کرد و دلیل مستند می تواند همان تعریف به ضد باشد زیرا که اگر کوهپایه نباشد قله بی مفهوم است و یا با زشتی است که زیبایی معنا می گیرد.
در جهت پی بردن به معنی واقعی ی واژه ی ادبیات می توان به کلماتی چون ادب آموز، ادبا، ادب، ادب کده و ادیب اشاره داشت. ادب آموز به معنی کسی که علم ادب را یاد می دهد. استاد: آنکه درس ادب و اخلاق بدهد شاگرد و متعلم به کسی که ادب فرا گیرد به کار رفته است. ادب کده نیز به معنی ادبگاه، جای ادب، ادبستان و جای ادب آموختن آمده است.
ادبا نیز به معنی جمع ادیب است. یعنی جمعی از افراد که ادیب و صاحب فن و دقت در ادبیات هستند و بالاخره ادیب نیز به معنای دانا و شاعر، سخن سنج، سخن دان، با فرهنگ، کسی که علم ادب می داند، به کار رفته است. لذا در یک جمع بندی کلی می توان ادبیات را به معنی زبان نوشتاری فرد تلقی کرد و البته در مفهوم عام آن نیز می تواند به معنی زبان گفتاری فرد نیز به شمار آید. چرا که در اغلب مواقع افراد در امور اجتماعی و روزمره ی خود از این واژه استفاده می کنند. به عنوان مثال: می گویند فلانی ادبیات خوبی ندارد و یا برعکس می گویند از ادبیات شایسته و خوبی برخوردار است. با این حال می توان این مهم را در دو بعد بررسی نمود. نخست ادبیات می تواند به معنی فرهنگ و ادب و احیاناً زبان گفتاری فرد باشد که شخصیت و جایگاه اجتماعی فرد را در بین اجتماع تعیین می کند.
در ثانی ادبیات می تواند به معنی یک مکتب و دیدگاه ادبی و یا اجتماعی وحتی... باشد که فرد هنرمند و اهل قلم و ادب بصورت زبان نوشتاری ( مکتوب) ارائه می نماید. به مانند کتب ادبی و فرهنگی و ..... بنابراین واژه ی ادبیات را این چنین می توان تعریف نمود. ادبیات یک مقوله فکری است که در قالبی منطقی، چهارچوب های خود را تعیین و به جامعه تبیین می نماید و یا به بیانی می توان گفت نوعی اندیشه ی مکتوب و مستقل می باشد که بدنبال سازندگی و ترقی فرهنگ و هنر یک جامعه است. حال با توجه به تعاریفی که از مقوله ادبیات شد باید گفت که بهتر می توان به دو گزینه ی ادبیات مهاجرت و ادبیات تبعید نگاه و در حلاجی این دو کوشید.
الف ادبیات مهاجرت: در تعریف ادبیات مهاجرت می توان گفت به ادبیاتی گفته می شود که به مانند یک فرد از مکانی به مکان دیگری انتقال می یابد و این انتقال نیز می تواند جبری باشد و یا احیاناً اختیاری. افزون بر این که ادبیات مهاجرت به دو حالت شکل می گیرد. نخست مهاجرت داخلی و در ثانی مهاجرت خارجی. مهاجرت داخلی بدین معنا که دیدگاه و اندیشه ی مکتوب و یا در ابعادی زبان گفتاری فرد از یک منطقه در یک شهر به منطقه ی دیگری انتقال می یابد و یا از یک شهر به شهر دیگر در یک کشور رخ می دهد. در این ادبیات آنچه مهم است اختیار و یا جبر این نوع ادبیات می باشد که در برخی از موارد به شکل اختیاری صورت می پذیرد، یعنی نویسنده اثر و یا صاحب یک مکتب، در انتقال این اندیشه مدخل و مؤثر است و البته هدف نهایی نیز تکثیر و اشاعه ی دیدگاه خود به صورت فراگیر است.
ولی در برخی از موارد نیز بدین صورت به انجام نمی رسد. چه این که نویسنده بدون اختیار و بر اثر یکسری شرایط اجتماعی و سیاسی که پیش می آید، ملزم به انتقال اندیشه خود از مکانی به مکان دیگر را گزینش می کند. نوع دوم از ادبیات ادبیات مهاجر خارجی است. همانطور که می دانید این نوع ادبیات نیز به دو حالت صورت می گیرد.
نخست اختیاری است که بر اثر جهانی شدن اندیشه نویسنده و به اصطلاح جهان وطن بودن افکار آن، این مهم رخ می نماید و در ثانی به دلیل عدم سنخیت و عجین بودن با نوع روحیات فرهنگی و سیستم های اجتماعی جوامع دست به انتخاب می زند که البته این انتخاب نیز می تواند جبری باشد. ادبیات اختیاری به مانند: اندیشه های استاد مطهری و دکتر شریعتی و یا دکتر سحابی و یا در حوزه ادبیات به مانند شخصیت هایی چون احمدشاملو سهراب سپهری و .... ودر داخل و خارج از کشور، ادبیات اختیاری به مانند اندیشه های شکسپیر، اکتاویویاز، رابرت فراست، ویل دورانت، کانت هگل، برشت، ماکس وبر وغیره که به صورت فراگیر جوامع دیگر را پوشش داده اند و در زمینه ی ادبیات جبری می توان به خیلی از اندیشه هایی که در جوامع با روحیات و تیپ فرهنگی و اجتماعی آن جامعه سازگار نیست و به دو صورت مهاجرت داخلی و خارجی صورت می گیرد، اشاره نمود.
ب ادبیات تبعید: به ادبیاتی گفته می شود که به دوردست در جهت عدم استفاده از مفاهیم و مصادیق آن، انتقال داده می شود. هدف از این کار نیز بخاطر این است که اندیشه ی گفتاری و نوشتاری نویسنده با سیستم موجود هم خوانی ندارد و به اصطلاح این ادبیات یک نوع تضاد فکری و تقابل اندیشه با سیستم موجود را پیدا کرده است. ادبیات تبعید نیز به مانند ادبیات مهاجرت در دو حالت صورت می گیرد. نخست در داخل یک کشور که اغلب شامل افرادی می شود که دارای پیشینه ی سیاسی و یا سبکی متضاد با سیستم موجود را دارند و همانطور که ذکر آن رفت هدف از تبعید نیز محصور کردن اندیشه ی فکری و توانایی فیزیکی بانی ادبیات است که مبادا رفتار جامعه را زیر نفوذ و سیطره خود قرار دهد.
در ثانی در خارج از کشور میزبان است که می توان گفت حالت دوم مهم تر و به اصطلاح اساسی تر از حالت اول است. چه اینکه هم پیامدهای این ادبیات اساسی تر بوده و هم این که بر اساس ویژگی های کاربردی آن، طبعاً برخورد با آن نیز جدی تر صورت می گیرد. این نوع ادبیات نیز چه از لحاظ گفتاری و چه از حیث نوشتاری تحت مراقبت ویژه بوده و به هیچ وجه ممکن اشاعه ی آن در بین آحاد جامعه لازم و جایز نیست. به مانند تبعید برخی از لیدرهای سیاسی و انقلابیون که به دنبال تغییر و تحول در سیتم های دولتی می باشند و یا به مانند نویسندگانی که می توانند با اندیشه خود جامعه را متحول سازند.
ج معایب و محاسن ادبیات مهاجرت و ادبیات تبعید در پیکره ی جوامع: بی گمان هر مقوله اجتماعی و یا حرکت فرارونده ای که در یک جامعه رخ می دهد به دنبال خود دارای پیامدهای مثبت و احیاناً معایبی منفی است. اگرچه ادبیات در دو حالت مهاجرت و تبعید صورت می گیرد ولی از این منظر در هر دو حالت دارای تأثیر و نفوذ قابل ملاحظه ای در ابعاد فرهنگی و زوایای اجتماعی است.
ابعاد فرهنگی بدین سان که چون این نوع ادبیات متولد شده و چهارچوب فکری خود را بسته لذا نمی توان تأثیر یا حسن آن را نادیده گرفت. چه این که نهادینه شدن و یا به بیانی نطفه بستن یک تفکر همانطور که زمان لازمی را در جهت ایجاد طی کرده است به همان اندازه نیز می تواند مؤثر باشد و دلیل عمده این است که ادبیات یک نوع اندیشه ی مستقل و کارآمد می باشد. بنابراین نمی توان بر محاسن آن در سیستم های اجتماعی و تحولاتی را که در کوتاه مدت و دراز مدت به معرض نمایش می گذارد، چشم پوشی کرد. از سوی دیگر معایب ادبیات است که می توان گفت در اکثر مواقع چون این نوع ادبیات ها با سیستم موجود همخوانی ندارند، بی گمان مشکلات و معایب آن نیز بر کسی پوشیده نیست.
و این مهم به دو دلیل است: نخست این که چنانچه ادبیات بصورت اختیاری در جاده ی فرهنگ و اجتماع یک جامعه و حکومت همگن و سازگار باشد، مشکل خاصی را نمی توان برشمرد. ولی اگر برخلاف مذهب و ایدئولوژی جامعه صورت پذیرد، تردیدی نیست که معایب آن متوجه جامعه و سیستم موجود می شود و در آنجاست که یک نوع پارادوکس فکری متولد می شود.
دلیل دوم ادبیات جبری است که در این نوع ادبیات هم هیچ گونه تشابه و یا هم اندیشی فکری را در بین جامعه و بانی این نوع ادبیات مشاهده نمی کنیم. بنابراین تردیدی نیست که بگوئیم: « جمع ضدین محال است.» نتیجه اینکه ادبیات چه در نوع مهاجرت آن و چه از جنس تبعید آن همیشه درازمنه ی تاریخ ماهیت وجودی داشته است و بی گمان یکی از مقولات اجتماعی و فرآیندهای فرهنگی در جامعه به شمار می آمده و چون قاعده ی تعریف به ضد از مهمترین اصول اجتماعی در جهت پویایی و ترقی بشر محسوب می شود لذا نمی توان از تأثیر و اهمیت این دو در جوامع چشم پوشی کرد و دلیل مستند می تواند همان تعریف به ضد باشد زیرا که اگر کوهپایه نباشد قله بی مفهوم است و یا با زشتی است که زیبایی معنا می گیرد.