امتیاز موضوع:
  • 4 رأی - میانگین امتیازات: 4.25
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

در پـی امیـد ...

#11
من بودم تنها بودم مهربان بودم لجوج بودم
اما
حل شدم در عشقی که حالا دیگر نیست 
روزی کسی آمد نماند رفت و احساس مرا با خود برد
منم و کوهی از یخ در سینه که آنرا عاشقانه دوست دارمآرامم ساده اما دیگر عشقی در من شکل نمیگیرد
عشق من همان بود که دیگر نیست
راستش را بخواهی برایم مرده است
پس سعی نکن خورشید بشوی و آبم کنی
سرد تر از آنم که بتوانی
در زندگی مهم این  نیست که به ایده آل زندگی تان برسید
 بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایده آل زندگی تان حرکت کنید  
پاسخ
آگهی
#12
به سلامتی اون مردی که نمیزاره عشقش فکر کنه فراموش شده
به سلامتی اون مردی که حتی با اینکه از طرف عشقش پس زده شده بازم همه جا مثه کوه پشتعشقشو داره با اینکه بدونه اون مال خودش نیست.
در زندگی مهم این  نیست که به ایده آل زندگی تان برسید
 بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایده آل زندگی تان حرکت کنید  
پاسخ
#13
بی تو , مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم

همه تن چشم شدم , خیره به دنبال تو گشتم

شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق دیوانه که بودم .......

وقتی که دیوان فریدون مشیری را ورق میزنید , بی شک عنصر عاطفه اش را لمس می کنید . عنصری که قوی تر از عناصر دیگرش است . واژه ها , اندیشه های زنده و تازه اش ,نو گرایی هایش , سادگی زبان , موسیقی خوش آهنگش و ... شعرش را زیبا تر می کند . فریدون مشیری نقش موثری در بستر سازس شعر ایفا کرده است .

جریان رگه های ظریف نو اندیشی خاص خودش بی تاثیر بر کشف فضاهای مدرن و موفق امروز نبوده است .

شعر مشیری دوست داشتنی ست و در ارتبا ط با مردم بسیار موفق عمل کرده است . زیبایی شعر نو را به خوبی درک کرده و به زبان مردم نزدیکش کرده .بی آنکه درگیر شکستن شکل فارسی معیار و تبدیل آن به زبان محاوره , شود . شعور و سلیقه ی مردم را باید جدی گرفت (چه عام چه خاص ) زبانی ملموس و مستحکم و هوایی تازه در شعر او جریان دارد .

جهان بسان قطار یست , جاودان در راه .....

یا

تو نیستی که ببینی

چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاری ست

چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیدا ست

و .......

همچنین لایه های ظریف حکمت را در فضای شعرش جاری می کند . آرامشی خاص بر کل فضای شعرش سلطنت می کند . گاهی این آرامش دلمان را برای توفانی عظیم تنگ می کند . حتی در اجتماعی ترین شعرهایش عنصر عاطفه اش حفظ می شود .

بشر دوباره به جنگل پناه خواهد برد

به کوه خواهد زد

به غار خواهد رفت

و......

روزگاری ست که پرواز کبوتر ها

در فضا ممنوع است

که چرا

به حریم حرم جت ها خصمانه تجاوز شده است

از نوع زاویه ی نگاه متفاوتش که بگذریم , جسارت های ظریفش ستودنی ست .

خط شعور منحصر به فردی دارد و در کل شعر هایش به جنس زن , چه در مقام معشوقی که به سازش می رقصد , چه در مقام نوازنده ی ساز مخالفش , احترام می گذارد . ادب و شرم دارد . حتی به دفاع نیز برمی خیزد.

زنی فال مرا می دید و می گفت :

زنی , آرام خوابت را ربوده ست !

.

.

.

به او گفتم : مرا از ره مگردان !

که هیچت نقش مهری برجبین نیست!

اگر هم راست می گویی , مرا عشق,

چنین فرماید و راهی جز این نیست!

یکی دیگر از سروده های بسیار زیبایش امیر کبیر است که به خوبی اسطوره را به خدمت شعر درآورده است . بی آنکه نام ها ,اسطوره ها و ... را برای سنگین جلوه دادن شعرش استفاده کند . یکی دیگر از شگردهایش این امر است . بر کلمه سوار است .

به قول آندره برتون : شاعر باید به کلمه استفاده بدهد , نه آکه از کلمه استفاده کند .

به قطره قطره ی گلگونه , رنگ می گیرد,

از آنچه گرم چکید از رگ امیر کبیر

در انتخاب کلمه خوش سلیقه است . دایره ی لغت بالایی دارد . به کلمه پناه نمی برد . به قول نیما یوشیج : کسی که شعر می گوید به کلمات خدمت می کند زیرا کلمه ها مصالح او هستند .

و هزاران نکته ی ظریف و لایه ای دیگر . فریدون مشیری را باید با ذره بین خواند و از او آموخت و متوجه ی نکته ها و تصاویر تازه ای در شعر دوستانمان شد که از آنجا سرچشمه گرفته است .

گفت : آنجا چشمه ی خورشید ها ست

آسمان ها روشن از نور و صفاست

موج اقیانوس جوشان فضا ست
باز من گفتم که بالا تر کجاست؟
شما نه جنگیدینو بردین


ما جنگیدیم و باختیم ..
پاسخ
 سپاس شده توسط D.I.Z.E.R.E
#14
ادغام شد
پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان