12-04-2015، 15:19
حج را رهاکن
سروده ای از سر درد تقدیم به ایرانیان راستینی که از تازیان خودخواه بی ایمانو سلطه طلب به تنگ آمده اند:
رها کن هموطن حج را رها کن.
دلت را خانه ی پاکِ خدا کن.
رها کن این همه جهل و خمودی.
حمایت کم کن از شیخ سعودی
خدا در کعبه ی تازی نباشد
« خداخواهی»، «خدابازی» نباشد
دلت را پاک کن تا حق ببینی
وجودت را به حق ملحق ببینی
شعار « عزتت» را شیخ خورده؟
توراتاقصر جهل خویش برده؟
تمام مملکت « یارانه گیر» است
به چنگ فقروناداری اسیر است.
دلار تو عرب را می نوازد
که تا ناموس فرزندت بتازد
تو گر انسانی و ایران تباری
نباید سوی حج ،گامی گذاری
خدا زندانی شیخ عرب نیست
خدا محدود اشتر با رطب نیست
تو ایرانی تباری پای بر من
سرِ عزّت نداری؟ وای بر من
چه می شد گر فقیه راستینی
برآرد دست دل را زآستینی
کند تحریم، حج را با شجاعت
دمد در جان ما روح مناعت
رهاکن هموطن حج را رها کن
دلت را خانه ی پاک خدا کن.
مصطفی بادکوبه ای.
سروده ای از سر درد تقدیم به ایرانیان راستینی که از تازیان خودخواه بی ایمانو سلطه طلب به تنگ آمده اند:
رها کن هموطن حج را رها کن.
دلت را خانه ی پاکِ خدا کن.
رها کن این همه جهل و خمودی.
حمایت کم کن از شیخ سعودی
خدا در کعبه ی تازی نباشد
« خداخواهی»، «خدابازی» نباشد
دلت را پاک کن تا حق ببینی
وجودت را به حق ملحق ببینی
شعار « عزتت» را شیخ خورده؟
توراتاقصر جهل خویش برده؟
تمام مملکت « یارانه گیر» است
به چنگ فقروناداری اسیر است.
دلار تو عرب را می نوازد
که تا ناموس فرزندت بتازد
تو گر انسانی و ایران تباری
نباید سوی حج ،گامی گذاری
خدا زندانی شیخ عرب نیست
خدا محدود اشتر با رطب نیست
تو ایرانی تباری پای بر من
سرِ عزّت نداری؟ وای بر من
چه می شد گر فقیه راستینی
برآرد دست دل را زآستینی
کند تحریم، حج را با شجاعت
دمد در جان ما روح مناعت
رهاکن هموطن حج را رها کن
دلت را خانه ی پاک خدا کن.
مصطفی بادکوبه ای.
ممکنه هنوز بعضی ها ندونن جریان چیه توضیح مختصری خدمت دوستان خواهم داد.
ماجرا از آنجا آغاز شد که مأموران بازرسی فرودگاه جده عربستان، دو پسر نوجوانان ایرانی را برای بازرسی به اتاقی منتقل کردند و وقتی یکی از ایشان از بازجویی بازگشت، اطرافیانش متوجه تغییرات عجیبی در وی شدند؛ تغییراتی که با چند سؤال و جواب، به شکسته شدن بغض نوجوان منجر شد و پرده از حقیقت سیاهی برداشت که برای شنوندگان ماجرا هم قابل هضم به نظر نمیرسد، چه برسد به آن نوجوانان.
وقتی زائران خانه خدا متوجه این اتفاق شوم شدند، مسئولان کاروان و روحانی همراهشان را در جریان گذاشته و خواستار معرفی شرطههایی شدند که این گناه نابخشودنی را مرتکب شده بودند، ولی نه اتاقی که در آن نوجوانان را برای تفتیش بدنی برهنه کرده بودند، دوربین داشت و نه نشانی از آن دو پلیس از خدا بیخبر میشد یافت.
البته همه اینها هم موجب نشد که خشم زائران فرو نشیند. زمانی طول نکشید که سرپلیس جده از یک سو در جریان قرار گرفت و به محل رسید و از سوی دیگر، کنسولگری کشورمان در جریان ماوقع قرار گرفت و نفراتی به فرودگاه اعزام شدند که بعدا سرکنسول هم به جمعشان پیوست.
با رسیدن نیروهای پلیس، انگشت نگاری و نمونه برداری دی انای در دستور کار قرار گرفت، ولی کسی از محل مجرمان آگاهی نداشت (!) و به نظر نمیرسید، پایانی برای رنج حاجیان ایرانی رقم بخورد. حاجیان باید به پرواز میرسیدند و بازمیگشتند، در حالی که در مقابل آن همه عذاب، فقط مشتی وعده که رئیس پلیس و سرکنسول برای پیگیری ماجرا و مجازات مجرمان داده بودند، همراه داشتند که تسلای دردهای هیچ کدامشان نبود.
همه اینها موجب شد که در پرواز آن شب زائران خانه به میهنمان، نشانی از خوشی نباشد؛ حال همه منقلب بود و عصبانیتی در آن جمع موج میزد که در قیاس با اوضاع پدر و مادر آن نوجوانان، چیزی نبود چراکه از آن سفر روحانی، برایشان کابوسی مانده بود که نمیدانستند چه زمان تمام خواهد شد و فرجامش چه خواهد بود.
تصورش هم دردناک است که بعد از عمری تلاش و پس انداز، راهی چنین سفری شوی و در بازگشت چنین درد بزرگی را برای همیشه به ارمغان بیاوری و حتی نتوانی تا زمان دستگیری و مجازات کسانی که روزگار دلبندت را تیره کردهاند، در آن فرودگاه شوم بمانی و همه امیدت، تلاش پلیسی شود که مجرمان از خودشان هستند.
طبیعتا به تلاش آنچنان پلیسی که نمیشود دلخوش کرد، مگر آنکه مسئولان وزارت خارجه کشور و سازمان حج و زیارت، پیگیر ماجرا شده و به هر روشی که میدانند، کاری کنند که مجرمان به مجازات برسند. هم مجرمان مجازات شوند و هم کسانی که قصد دارند به این سفر بروند، با خطراتی که در کمینشان نشسته آگاه شوند و حتی به پلیس آنجا نیز اعتماد نکنند.
شاید اگر قرار باشد پدر و مادر آن نوجوانان آسیب دیده سخنی بگویند، هشدار به پدر و مادرهایی باشد که قصد دارند فرزندانشان را هم با خود به این سفر ببرند و از ایشان بخواهند از این کار منصرف شوند؛ منصرف شوند چون این سفر بار معنوی خاصی برای این طیف سنی ندارد و علاوه بر آن، همراه داشتن کودکان و نوجوانان در این سفر، هم ممکن است دست و پای بزرگترها را در انجام مناسک و در طول سفر ببندد و هم چنین اتفاقات شومی برایشان رقم بخورد.
این توصیهها هم اگر نباشد، قطعا پدر و مادر این نوجوانان که با رنج فرزندشان رنجور شدهاند، از زائران خواهند خواست که همه جا با فرزندانشان باشند، ولو در اتاق بازجویی و تفتیش بدنی در فرودگاه، زیرا میدانند نتیجه اعتماد به پلیس سعودی، میتواند تا چه اندازه دردآور و شوم باشد.
شاید همین مسائل است که موجب شده برخی کشورها اجازه احرام بستن به افرادی که زیر سن قانونی هستند را نمیدهند و به جای اعزام این دسته زائران، سهمیه کشور در این مناسک را به بزرگسالان اختصاص میدهند، ولی در کشور ما نه تنها چنین رویکردی اتخاذ نشده، بلکه حتی در میان آموزشهای مفصل به متقاضیان اعزام به حج، تذکری در این باب داده نمیشود.
اما از همه این موارد تلختر آنجاست که میبینیم به فاصله چندین روز از وقوع آن رویداد شوم، هنوز دستگاه دیپلماسی کشور و سازمان حج و زیارت، نسبت به ماجرا موضع گیری نکرده و تلاش محسوسی برای پیگیری این پرونده شوم از خود نشان ندادهاند و از آن دردناکتر و تلختر آنکه میبینیم وقتی معاون وزیر امور خارجه در امور کنسولی، پارلمانی و ایرانیان در این باره مورد پرسش قرار میگیرد، خبر شوم را تأیید کرده و میگوید: «متأسفانه این اقدام شبه تجاوز برای دو تن از هموطنان ما که در ایام عید نوروز به عمره مشرف شده بودند پیش آمده است و...».
شاید بهتر است این واکنش عجیب را ندید گرفته و منتظر موضع گیری شفاف مسئولان سازمان حج و زیارت و وزارت خارجه در این باره بمانیم!