امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تآلـآر آوآزهــآی محلی

#1


سلــام بچــه هــآ

تو این تـآیپک فقط آوازهــای محلی هر استــآن رو با توجه به فرهنگشون میذاریم

امیدوارم لذت ببرید(:

................................................................................​...............




موسیقی محلی بوشهر:آواز دشتی
تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1
آواز دشتی بازگو کننده عشق یکطرفه ، ناله و حسرت از غم فراق است

دشتی از زیباترین متعلقات آواز شور به حساب می‌آید که آن را آواز چوپانی نیز نامیده اند.
این آواز با اینکه غم انگیز و دردناک است اما در عین حال بسیار لطیف و ظریف می‌باشد. غم و حزنی که در آواز دشتی وجود دارد می‌تواند ناشی از فراق یار ، رنج و سختی زمانه یا حتی از عشق به میهن و وطن پرستی و ... باشد.
در موسیقی فولکریک (محلی) ایرانی که سرشاخه اصلی آن نشأت گرفته از احساس، محیط، نحوه زندگی و فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی است و با توجه به سختیها و مشقات فراوانی که اقوام مختلف ایرانی در دوران متفاوت طی کرده اند و با تناسبی که در آواز دشتی از لحاظ بیان سوز و ارایه زیبای این مشقّات و دردهای اجتماعی وجود دارد، آواز دشتی از محبوبیت خاصی در این نوع موسیقی برخوردار است.
موسیقی بختیاری، خراسانی، گیلکی، مازندرانی، بلوچ و ... همگی دارای الحان متفاوت و زیبا در آواز دشتی می‌باشند.
در خواندن آواز دشتی مهمترین چیز احساس است و اینکه خواننده این احساس توأم با سادگی را خود دریافته و بتواند به شنونده منتقل کند. در دستگاهی مثل چهارگاه تکنیک خواندن و نحوه ادای تحریرها در کنار احساس حائز اهمیت است، ولی در آواز دشتی تا احساس وجود نداشته باشد نمی‌تواند بیان کننده حالت واقعی این آواز باشد.
آواز دشتی به طور کلی دارای دو منطقه اصلی درآمد و اوج می‌باشد که متغیر بودن نت شاهد در دشتی از ویژگی‌های مهم این آواز تلقی می‌گردد. تنوع تحریر در آواز دشتی بسیار زیاد است به طوری که بسیاری از تکنیک‌ها و مهارت‌های آوازی در اجرای گوشه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند.
این آواز زمان مشخصی برای خواندن یا شنیدن ندارد و در واقع محیط و جو حاکم بر آن است که در زمان خاصی این آواز را طلب می‌کند که می‌تواند در هر ساعتی از شبانه روز باشد. البته در پایان یادآور می‌شوم که احساس نسبی است و برای توصیف آن میزانی وجود ندارد و این احساس بر اساس شرایط و محیط متغیّر است.
نکته ای که در پایان می‌توان اشاره کرد این است که تناسب شعر برای آواز دشتی بسیار حائز اهمیت می‌باشد. زیرا با توجه به حال و هوای حزن انگیز این آواز باید اشعاری نیز که برای خواندن در این آواز انتخاب می‌شوند داری چنین فضایی باشند
 هر چند که آواز دشتی امروزه در بین مردم گیلان رواج یافته و گوشه هایی مانند دیلمان و گیلکی متعلق به شمال ایران است ، اما اصل آواز دشتی متعلق به منطقه دشتی و ناحیه دشتستانی در جنوب کشور است و نغمه دردهای زمانه و روزگار پر از مشقت و سختی عشایر و چوپانان و مردمان کوهپایه نشین زاگرس است
منطقه دشتی شامل روستاهای دشتی ، شهرهای سروستان ، برازجان  ، شهرستان دشتی  و ... می‌باشد که در قسمت شرقی استان بوشهر و منطقه جنوبی و غربی استان فارس امروزی است
از مشهورترین آثار در آواز دشتی به سرود ای ایران اثر روح‌الله خالقی می‌توان اشاره کرده، عارف قزوینی نیز بسیاری از تصنیف‌های خود را در این آواز ارایه کرده است.
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط F A R ! N ، eNorto ، ♪neGar♪ ، پسرشاعر ، Mason ، Spell † ، Wanton ، Faust ، eɴιɢмαтιc ، saeid ، an idiot ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ ، یاسی@_@ ، ARBADE
آگهی
#2
ترانه‌های محلی خراسان رضوی
تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1

ترانه‌ها و اشعار محلی ، واگویه‌ای از نظام و فرهنگ رایج در آن منطقه است . در این ترانه‌ها اغلب شاخصهای جتمی دلبستگیها و تعلقات زنان و مردان در غالبی منظوم به لهجه و گویش محلی ادا میشود . کنکاش و جستجو در نظام خلق این منزومت فرهنگی به پژوهشی وسیع نیازمند است و تنها به نمونه‌ای از ترانه‌های محلی رایج در شهر مشهد در زیر اشاره می‌کنیم:

تو که ماه بلند آسمانی

تو که ماه بلند آسمونی مویم / ستر مشم دورتر مگیرم

تو که ستاره مشی دورم مگیری / مویم آب مشم رو تر مپوشم

تو که ابر مشی روما مپوشی  / مویم بارون مشم بالات میاروم

تو که بارون مشی بالم میاری /  مویم علف مشم سر در میوروم

تو که علف مشی سر در می‌‌اری / مویم بزی مشم سرتا مخورم

تو که بزی مشی سرمه میخوری / مویم قصاب مشم سرته مبرم

تو که قصاب مشی سرمو موبری / مویم پشم مشم مرم تو دشک

تو که پشم مشی مری تو دشک / مویم حج آقا مشم رویش میشینم

تو که حج آقا مشی رویم میشینی /مویم عروس مشم پهلوت میشینم

تو که عروس مشی پهلوم میشینی /  مویم دوماد مشوم دستتا می‌گیروم
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط eNorto ، ♪neGar♪ ، پسرشاعر ، Spell † ، eɴιɢмαтιc ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ
#3
اگه واسه تاپیکت تبلیغ کنی شدید میگیره(:
پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi ، Spell †
#4
تایپیکت جالبه میتونی با همکاری یکی از مدیرا یا نویسنده های انجمن آهنگ و موسیقی چیزای بیشتری بهش اضافه کنی...
اینطوری بازدیدش هم زیاد تر میشه
پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi ، eNorto ، ♪neGar♪ ، Spell † ، eɴιɢмαтιc ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ
#5
چشم فرین جونم^_^


...........................................................

موسیقی آذربایجان شرقی

تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1
در آذربایجان ، موسیقی جزئی از فرهنگ زنده مردم محسوب می‌شود. در این میان موسیقی مردمی شناخته شده‌ی « عاشیق لَر » (عاشق ها) که با سرشت بومی مردم آذربایجان آمیخته است، از جایگاه ویژه ای برخوردار است. پیشنیه  این موسیقی کم و بیش روشن است و امروزه نیز در برگزاری مراسم و آیین‌های سنتی نقشی فراموش ناشدنی دارد.

در گذشته، تا زمانی که به دوره اشکانیان باز می‌گردد، گروه هایی بودند که تاریخ فراز و نشیب‌های اجتماعی را در قالب سروده‌ها و داستان‌ها در بزم‌ها و گردهمایی‌ها برای مردم باز می‌خواندند. این افراد « گوسان» و «خـُنیاگران» ( آواز خوانان ) نامیده می‌شدند.

عاشق‌های با تجربه و توانای آذربایجان نیز چنین می‌کنند. آنان به هنگام خواندن ترانه‌های بومی با چیره دستی به نواختن ساز می‌پردازند و شورانگیزترین گونه‌های " هاوا" را برگزار می‌کنند و به بیان منظوم حماسه‌های پرشور و داستان‌های بومی می‌پردازند.

عاشق‌ها هنرمندانی هستند که از میان مردم برخاسته اند و با هنر اصیل و نوای دلنشین ساز خود همراه با ترانه‌های دلپذیر و متناسب با شرایط مراسم، در مجالس عروسی و قهره خانه‌ها به ترنم درمی آیند.

عاشق‌های معاصر آذربایجان مالک گنجینه‌ی عظیم هنر و ادبیات تاریخی نیاکان خویشند. آنها سروده‌های استادانه و زیبای خود را با احساسی ناب و انسانی و حفظ امانت هنر عاشقی در میان مردم رواج می‌دهند.

در آذربایجان کمتر دهکده ای را می‌توان یافت که جشن‌ها و عروسی هایشان بدون عاشق برگزار شود. حتی در مناطقی که عاشق نیست، فرسنگ‌ها راه پیموده می‌شود تا عاشقی به جشن دعوت شود و مجلس را با سخنان حکمت آموز، ترانه‌ها و منظومه‌های دلنشین خود گرمی و شور بخشد.

عاشق" ساز" می‌نوازد. ساز آلتی است شبیه تار، مرکب از نـُه سیم که بر سینه می‌نهند و می‌نوازند. نام قدیمی ساز« قوپوز»، ( چیزی شبیه کمانچه‌های کنونی) بود. اغلب ، یک یا دو بالابانچی ( نوازنده بالابان) و قاوالچی ( دایره زن) ، عاشق را همراهی می‌کنند. گاهی نیز چند دسته عاشق یک جا ظاهر می‌شوند و هنر نمایی می‌کنند.

عاشق ، هنرمند مردم است و باید در چندین هنر مهارت و استادی داشته باشد. او هم شاعراست، هم آهنگساز، هم خواننده، هم نوازنده ، هم هنرپیشه و هم داستان گو. به عبارت دیگر عاشق در تمامی این عرصه‌ها خلاّق است و هنرمندی است که این همه را، با انگشتان ماهر و صدای دلنوازش، اجرا می‌کند.

در روزگاران گذشته، به این هنرمندان علاوه بر اوزان و عاشیق، وارساق و یانشاق هم می‌گفتند و به هنرمندترین و شایسته ترینشان «دده» اطلاق می‌شد. از این میان می‌توان به «ده ده یاد یاد»( قرن 10 هـ.ق)، «توراب دده» ( 12 هـ. ق)، «دده قاسم» ( قرن 13 هـ. ق) و «کرم دده» و مشهورتر از همه «دده قورقود» اسطوره ای اشاره کرد.

 
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط eNorto ، ♪neGar♪ ، پسرشاعر ، Spell † ، eɴιɢмαтιc ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ
#6
موسیقی آذربایجان غربی
تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1
وجه تمایز موسیقی این استان از استان‌های دیگر بدیهه خوانی است . استان آذربایجان غربی به تبع تنوع و ترکیب قومی خود ، دارای انواع مختلف موسیقی بومی نیز هست . موسیقی آذربایجان را می‌توان به پنج دسته تقسیم کرد : عاشیق‌ها ، ترانه ملی و مقامی ، موسیقی عزا و مذهبی ، موسیقی کار و تلاش و موسیقی عروسی. اقلیت‌های مذهبی، کردها، آذری ها و دیگر اقوام هر یک با توجه به خصوصیات قومی و رفتارهای فرهنگی خود، نوعی از موسیقی خاص خود را به نمایش می‌‌گذارند . موسیقی بومی آذری ها در وجود "عاشیق‌ها" خلاصه می‌‌شود . موسیقی سنتی آذربایجان ؛ بازتاب مهم‌ترین وجوه و جوانب زندگی مردم است . درفولکلورموزیکال آذربایجان احوال و روحیات مردم گذشته این دیار با طرز بسیار لطیفی ترنم می‌شود . غم، شادی ، هجران ، وصال موفقیت‌ها ، شکست‌ها و قهرمانی ها همه و همه دراین گنجینه موزیکال متجلی است . شیوه بدیهه خوانی ، روش نواختن ، اجرا ، آراستگی های ملودیک و داشتن حالات ویژه مخصوص به خود هماهنگی و اسلوب خاص و پختگی و مطلوب بودن صداها از خواص جدایی ناپذیر موسیقی این مرز و بوم است . دستگاه‌ها و مقام‌های آذربایجان با داشتن زیر و بم‌های به خصوص و حالات لطیف هر کدام گویای دریایی از تحولات درونی مردم هستند. آن‌ها مانند هزاران مروارید و جواهرات رنگارنگی هستند که به طرز ماهرانه و به صورت مرتب به رشته کشیده شده باشند و خوانندگان بزرگی مانند مصطفی پایان، پروفسور بلبل، حاجی بابا حسین اف ، عالیم قاسم اف و جبارقاریاغدی اوغلی توانسته‌اند تاکنون مقام‌های موسیقی آذربایجان را به طوراستادانه‌ای اجرا نمایند . ویژگی و مشخصات موسیقی ملی و سنتی و آذربایجانی در جهات و وجوه مختلفی متجلی می‌شود . قدیمی ترین آلت موسیقی آذربایجان "ساز" است که یکی ازآلات موسیقی کهن است که قدیمی ها به آن "قوپوز" می‌گفتند و امروز به "ساز" معروف شده است . عاشق‌های آذربایجان از دیرباز"ساز" می‌نوازند و بعدها کمانچه "دایره" (قاوال) ، "قارانی" ، (کلارینت) "طبل" ، "سرنا" و حتی بعضی سازهای ملل دیگر مانند : ویلن ، قانون و پیانو نیز وارد موسیقی آذربایجان شد که مورد استفاده عاشق‌ها قرار می‌گیرد . ترانه‌های عامیانه ، آوازها و افسانه‌های حماسی- عشقی و اخلاقی نماینده روح هنری ملت‌ها و بیان گر تمام احوال و روحیات و در حقیقت صدای درونی هر قومی است .

درباره نوازندگان و خوانندگان سازهای موسیقی منطقه آذربایجان که عاشیق نامیده می‌شوند، بایستی گفت: عاشق یا عاشیق فردی خوش قریحه ، شیرین بیان ، هنرمند ، خوش صدا و دارای ذوق شاعری است به عبارت دیگرعاشیق هم شعر می‌سراید ، هم ساز می‌‌نوازد هم داستان نقل می‌‌کند و هم آواز می‌‌خواند .

 آهنگ‌های عاشقی به گفته عاشیق‌ها 72 آهنگ است ولی بعضی ها تا 144 آهنگ نیز گفته‌اند که به دسته‌های حماسی ، عشقی ، اخلاقی اجتماعی، وصف حال و روایت تقسیم می‌‌شوند . در بخش حماسی، عاشق‌ها با نواختن آهنگ‌های تند و مهیج مانند جنگ کوراوغلو ، دبل جنگی ، شاه سئونی و دویمه کرم اشعاری را از زبان قهرمانان آذربایجان می‌خوانند و شنوندگان را به دفاع از آرمان‌های دینی - انسانی و وطن دوستی تشویق می‌‌نمایند . یکی از خصیصه‌های بارز موسیقی آذربایجانی بدیهه گویی و بدیهه نوازی است. این خصیصه به مجری آهنگ اجازه می‌‌دهد که نیروی فانتزی و قوه خیال خویش را درمقیاس وسیعی به کاراندازد و درعرصه پهناوری ؛ توسن خیال و تصور را به تاخت و تاز وادارد و با مهارتی خارق‌العاده ضمن رعایت کامل اصول فنی موسیقی بی درنگ و فی البداهه به مایه موسیقی در حد امکانات تغییر شکل بدهد . بدیهه سرایی نه فقط در متن موسیقی آذری بلکه در نحوه‌ی اجرای آن نیز به طور گسترده‌ای به کار می‌‌رود که حد و میزان بدیهه سرایی و تعداد لحظات و دفعات پرداختن به بدیهه با قدرت و تصمیمات هنرمندان مجری است. یکی از خصوصیات بدیهه سرایی آن است که چون هر بدیهه در نوع خود تک و تکرار ناشدنی است در نتیجه موجب پیدایش تازگی و حالات نوین درتغییرات ملودیک موسیقی می‌‌شود. مایه غم در همه قسمت‌های موسیقی آذربایجان حتی رینگ‌های ریتمیک و شاد نفوذ کرده است و علت آن نیز به گفته «هابیل علیف» (استاد کمانچه و از هنرمندان برجسته آذربایجان) همان مظلومیت‌های تاریخی این دیار است.

موسیقی عزا و مذهبی (اوخشاماها) نیز اغلب در قالب«بایاتی» سروده شده‌اند که به آن ها"بایاتی ها" می‌‌گویند که زنان صاحب عزا آن‌ها را در مجالس سوگواری با آهنگ مخصوص می‌‌خوانند و حاضرین با شنیدن آن‌ها و گریه زاری تسکین می‌یابند .

موسیقی کار و تلاش روزانه (امک ماهینلاری) نیز غالبا بدون نواختن موزیک و گاهی اوقات در صورت ریتمیک بودن آن با دست زدن اطرافیان اجرا می‌‌شود. این نوع موسیقی اغلب در مراسم سمنوپزی اوایل بهار، قیمه درست کردن، خوابانیدن کودک در گهواره، مهمانی های عصرانه و شبانه، شخم زدن زمین و کوبیدن خرمن، هنگام بافتن فرش، گلیم و غیره اجرا می‌‌شود. مادران هنگام خوابانیدن نوزادانشان با نوای شیرین و لطیف مادرانه روی دستگاه‌های شور- دشتی و گاهی سه گاه، بایاتیی‌های مخصوص لالایی (لایلالار) را ترنم می‌‌کنند.

 آهنگ‌های عروسی و رقص‌های مربوطه (توی و دویون موسیقی سی) از شور و حال زیادی برخوردارهستند و تک آیاق، ایکی آیاق، سوبولاغی و دورد آیاق آهنگ‌های نسبتا آرام این رشته رقص‌ها هستند که فامیل نیز می‌‌توانند در صورت نبودن افراد بیگانه در محفل خصوصی این رقص‌ها را انجام دهند. پس از آن نوبت رقص‌های تند مردانه مثل نرمه، بندی، شیخانی، یارگوزهل، و آهنگ‌های دیگر می‌‌رسد. درسراسر مناطق آذری نشین کم‌تر منطقه ای را می‌توان یافت که جشن‌ها و مراسم هایشان بدون موسیقی و رقص آذری انجام شود. شنیدن موسیقی آذری و اجرای عاشیق‌های آذربایجان یکی از مهم‌ترین و با ارزش‌ترین جاذبه‌های فرهنگی استان آذربایجان غربی به شمار می‌رود.

کردهای استان آذربایجان غربی نیز از موسیقی خاص خود برخوردار هستند. موسیقی جزو جدایی ناپذیر زندگی کردهای این استان به شمار می‌رود. موسیقی کردها از نوایی برمی خیزد که بر گرفته از شیوه زندگی و طبیعت منطقه است؛ ضمن آن که موسیقی در بین مردم این منطقه از پیشینه ای کهن برخوردار است. کمانچه، تنبک، دف، ساز و دهل از جمله ابزارهایی است که در نواختن موسیقی کردی از آن‌ها استفاده می‌شود. گورانی و هوره از جمله ترانه‌های محلی کردهاست که گورانی در اصطلاح کردی، به گورانی چرین مشهور است (یعنی ترانه خواندن) و شعری شاد است

که همراه با موسیقی شاد کردی اجرا می‌شود و اشعار آن برگرفته از مضامین عاشقانه، اجتماعی و حماسی است .
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط پسرشاعر ، Spell † ، eɴιɢмαтιc ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ
#7
ایلامی لطفا
پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi ، Spell †
#8
موسیقی خراسان شمالی
تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1
شمال خراسان که در بر گیرنده‌ی شهرهای بجنورد، اسفراین‌، شیروان، درگز و قوچان است از جمله مناطقی است که موسیقی در آن از انواع و اقسام مختلف، حضوری قابل تأمل دارد. در خراسان شمالی موسیقی ترکمن‌ها با اقتباس از اشعار شاعر معروف ترکمن مختوم قلی اجرا می‌شود. بطور کلی موسیقی این خطه در قالب کردی و ترکی می‌باشد. از سازهای معروف موسیقی در خراسان شمالی میتوان : از کمانچه، سورنا، دوتار، دهل و نی نام برد .
بخش عمده‌ای از ساکنین شمال خراسان را مهاجرین کرد و ترک تشکیل می‌دهند، قسمتی از موسیقی شمال خراسان موسیقی کوهپایه است. کوهپایه‌های هزار مسجد، الله اکبر، دامنه‌های اتک و منطقه‌ی لائین موسیقی کوهپایه توأم با فریاد است و در مقایسه باموسیقی جلگه قوی تر، رساتر و گاه تندتر است. در کنار موسیقی کوهپایه، موسیقی جلگه و دشت وجود دارد: جلگه‌ی قوچان، موسیقی جلگه معمولاً ملایم‌تر و درونی‌تر است، اگر به پایین و مرکز نزدیک شویم، به جلگه‌ی نیشابور و سبزوار می‌رسیم که تقریباً حاشیه کویرند و موسیقی‌شان نیز ملایم‌تر شده، از نرمش بیشتری برخور‌دار است، در منطقه‌ی لائین، بین کلات و دره‌گز و نیز دامنه‌های هزار‌مسجد، عرفان قوی بوده است، جعفرقلی، هروخان تیرگانی و هی‌محمد‌دره‌گزی از عرفا و شعرای بزرگ این منطقه بوده‌اند، ابن غریب از شعرای قبل از قاجار است که دارای اشعاری عرفان ی است، شعرا و عرفای این منطقه گاه زبان‌های فارسی، کردی، ترکی و عربی را برای انتقال مقاصد و احساسات خویش به کار می‌گرفتند. جعفرقلی شاید آخرین عارف و شاعر کرد شمال خراسان است که هنوز اشعاری هم سنگ شعرهای او سروده نشده است. 11 آهنگ به جعفر قلی منسوب است که خود جعفر‌قلی آنها را از کسان دیگری دریافته، اما به شیوه‌ی خود در آورده است، از آنجا که کردهای شمال خراسان همواره ازمرزبانان قیور ایران‌زمین بوده‌اند، پاسداری ازمرزو‌بوم در مقابل اقوام مهاجم، کشتارها، غارت‌ها، اسارت‌ها و آوارگی‌ها از ویژگی‌های این گونه زندگی بوده است و این ویژگی،‌تأثیر مستقیمی بر موسیقی این خطه گذاشته است:
لله مزار
آهنگی است که پس از غارت و کشتار و اسارت بر بالای مزار عزیزان از دست رفته خوانده می‌شده: الله مزار، وا چی روزگاره.... ؟
دو قرسه
پس از قتل عام و کشتار، مرده‌ها را در وسط جمع می‌کردند و دور اجساد دور می‌زدند و مشغول ذکر می‌شدند و این مبدأ رقص و آهنگ دو قرسه بود.
انارکی
مربوط به لحظات پس ازهجوم بیگانگان و کشتار و انباشت اجساد است زنان دور اجساد جمع می‌شدند و نار می‌زدند و گریه میکردند.
هرای
فریاد کوهستان است و گویای زندگی پر‌حادثه و پر‌سوز وگداز و آوارگی مردم کرد است، به طور کلی، بسیاری از آهنگ‌هایی که در شمال خراسان زمانی برای سوگ اجرا می‌شد‌، پس ازگذشت سالیان دراز، آرام آرام تغییر شخصیت داده، از آنها گاه به عنوان آهنگ‌های رقص نیز استفاده میشود، مثلاً آهنگ رشیدخان که ابتدا برای سوگ بوده، امروزه یک موسیقی شاد و برای رقص است موسیقی کردی شمال خراسان را موسیقی کرمانجی نامند. کلاً کرمانج شمالی، کردهای خراسان، آذربایجان غربی و ترکیه و شمال عراق و سوریه و کرمانج جنوبی به کردهای جنوب دریاچه‌ی ارومیه و مهاباد و کردستان و کرمانشاهان و سلیمانیه‌ی عراق گفته می‌شود که از نظر گویش با هم متفاوتند. تفاوت میان کرمانج شمالی و جنوبی در عرصه‌ی موسیقی نیز مشهود است. به عنوان مثال می‌توان به آهنگ لو اشاره کرد که از اصیل‌ترین. باستانی‌ترین نغمات ایرانی است و وجه تمایز کرمانج شمالی و جنوبی نیز هست. بدین معنی، کسی که بتواند لو بخواند می‌تواند از کرمانج شمالی باشد.
موسیقی کرمانج شمالی همچنین در جمهوری ترکمنستان که سابق به سرزمین خوارزم معروف بود و تا فبل از قرارداد 1299 جزء ایران محسوب می‌شد نیز وجود دارد (در دوران صفویه بخشی از اکراد را در خوارزم استقرار دادند). اشعار کردی اغلب به شکل هجایی است که تعداد هجا‌ها می‌تواند از 8 هجا تا 16 هجا باشد.ترانه‌های عاشقانه بیشتر در قالب‌های 8 هجایی است. آهنگ لو اغلب در بر‌گیرنده‌ی قالب‌های 11 تا 16 هجایی است، نوازندگان شمال خراسان را می‌توان به سه گروه اصلی تقسیم کرد که عبارتند از: عاشق‌ها، بخشی‌ها، لوطی‌ها. به این سه گروه می‌توان دو دسته‌ی دیگر را نیز افزود که عبارتند از:‌نی‌نوازان و لولو چی‌ها.
1- عاشق‌ها
عاشق‌ها قدیمی‌ترین و اصیل‌ترین هنرمندان این منطقه‌اند.عاشق‌ها نوازندگان سازهایی مثل سورنا، دهل، قشمه، کمانچه و دایره‌اند و همچنین از رقصندگان بزرگ شمال خراسانند. تنها مردمی که در قدیم از پرداختن مالیات معاف بوده‌اند هنرمندان بودند. چه عاشق، بخشی یا لوطی. اما تنها گروه‌هایی که حق انتقاد داشته، مجازات نمی‌شدند عاشق‌ها و لوطی‌ها بودند، عاشق‌ها مجری توره هستند، توره به معنی تأتر و نمایشنامه است. در توره از خان انتقاد می‌شده. توره نمایش‌های طنز آلود و انتقادی بوده همراه با موسیقی، متن نمایش به شکل محاوره ای اجرا می‌شده، نوازندگان در کناری می‌نشستند و موسیقی نقش فضا سازی را در طول نمایش به عهده داشته است. گاه ممکن بود درتوره بر حسب نیاز آواز نیز خوانده شود. گرچه خواندن آواز از وظایف عاشق‌ها نیست و از جمله هنرهای بخشی‌ها به شمار می‌رود.
2- بخشی‌ها
بخشی‌ها نوازندگان دوتار، آوازخوان و داستان سرا بودند، شهرهای بجنورد، شیروان و قوچان مراکز عمده‌ی بخشی‌های شمال خراسان بوده است ( شهرهای اصلی و مراکز قدرت در شمال خراسان قدیم )روایات عامیانه در تعریف عنوان بخشی بر این باور است که بخشی کسی است که خداوند به او بخششی یاموهبتی عطا فرموده و او را فردی استثنائی کرده‌است، برطبق همین روایات، بخشی باید بتواند بخواند، بنوازد، شعر بگوید، داستان بسراید و ساز خویش را نیز بسازد، بدین ترتیب، هر نوازنده‌ی دوتاری بخشی نیست و جدای از تسلط برساز، شخص باید از نظر دانش و شرایط درونی به مرحله‌ای برسد که عنوان بخشی را زیبنده‌ی خود گرداند، البته در این زمینه استثناء نیز بوده است. مثلا ً استاد رحیم خان بخشی گرچه دارای صدایی نارسا بوده، اما به خاطر تسلط زیاد در ساز و نیز دانش او، باز از طرف مردم به عنوان بخشی معروف بوده است. رحیم خان بخشی در نقل داستان‌ها به‌جای آواز از بیان محاوره‌ای استفاده می‌کرده است. انتخاب آهنگ و شعر از طرف بخشی، بستگی به تشخیص او از موقعیت مجلس دارد، بخشی‌ها معمولاً در عروسی‌ها و بطور کلی مجالس شاد می‌نواختند و در مراسم سوگواری رسم بر اجرای موسیقی توسط بخشی‌ها نبوده است، در قدیم هر خان، بخشی خاص خود را داشت. یکی از هنرهای بخشی‌ها داستان‌سرایی است، همراه با موسیقی دوتار، آواز، دکلمه‌ی آواز و بیان محاوره‌ای و نقلی، بخشی می‌توانسته آهنگ‌های رقص را تا جایی که سازش اجازه می‌داده بنوازد، منتهی در اندرونی و در جمعی محترمانه و بسیار خودمانی.
3- لوطی‌ها
لوطی‌ها در حکم روابط عمومی یا پیام رسانان جامعه خود بوده‌اند. وسیله‌ی آنها یک دایره بوده است. آنها نیز مانند عاشق‌ها حق انتقاد داشتند، لوطی‌ها دائماً در حال سفر بودند و ناقلان اخبار و وقایع، وقایع و اخبار توسط آنان به صورت شعر در می‌آمد، آهنگین میشد و درهمه جا اجرا میشد بسته به محتوای شعر، لوطی‌ها یکی از قالب‌های موسیقی کردی را انتخاب می‌کردند، لوطی‌ها نیز ممکن بود آهنگ‌های رقص را بخوانند یا بنوازنند، اما کارشان طبعاً به زیبایی کارعاشق‌ها نبوده است. هم اکنون درشمال خراسان نسل لوطی‌ها منقرض شده است و تنها یاد آنها زنده مانده است.
رقص
رقص در شمال‌خراسان شامل: یک قرسه، دو قرسه، شش قرسه، انارکی و... است که معمولاً موسیقی آنها توسط عاشق‌ها با سورنا و دهل و قشمه و دایره و نیزکمانچ اجرا می‌شود، رقص‌ها در شمال خراسان معمولاً دارای حالتی از رزم‌اند – چوب بازی جای نیزه بازی و شمشیربازی قدیم را گرفته است، همچنین در مراسم کشتی از شاخه‌های کوراوغلی استفاده می‌شود که بسیار رزمی است و توسط سورنا و دهل نواخته می‌شود.
 

 
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط پسرشاعر ، eɴιɢмαтιc ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ
#9
موسیقی خوزستان
  • تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1تآلـآر آوآزهــآی محلی 1



[*]تآلـآر آوآزهــآی محلی 1دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
تآلـآر آوآزهــآی محلی 1 تآلـآر آوآزهــآی محلی 1
[*]


خوزستان به سبب آب و هوایش، کوچپذیر و مهمانپذیر است، دامداری فراوان نشان دهندة چنین خصلت طبیعت آن است.گویند که جمشید شاه نیشکر را در این سامان شناخت. از دیرباز خوزستانیها با نفت و آتش حاصل از آن و فرآوردههای اوّلیة نفت آشنا بوده اند.
تمدن کهن ایران به دلایل متعدد و فراوان اعم از بناهای باستانی و اسناد تاریخی در این بخش از خاک کنونی ایران شکل یافته و گسترش پیدا کرده است.
در این سرزمین عشایر به چند دسته تقسیم میشوند:
عشایر وارده
عشایر میهمان
عشایر مقیم

از جمله عشایر وارده میتوان به بنیصالح که از یمن به ایران کوچیده و در مناطق غرب اهواز و منطقة هویزه ماندگار شدهاند، عشایر عبدالخان که از عشیرة بنیلاماند و در قرن نوزدهم میلادی به ایران آمدهاند، عشیرة مزرعه که در عصر ساسانی از حجاز به ایران آمدهاند و دو تیرة بزرگ بیت حامد وآل مؤمنین را تشکیل دادهاند، عشیرة خضرج که از العماره به ایران آمدهاند و شامل سه تیرهاند که بین موسیان، میانآب و شوش تقسیم شدهاند.
آل بوروایه که شامل چهار تیرهاند و از عراق کنونی به ایران آمده و در هویزه ساکن شدهاند.
عشیرة کعب (آل کعب) که جدای از بنیکعباند و شامل چهار تیرة کعب منان، کعب الحایی، کعب کرمالله و کعب فرجالله است و عشیرة سادات که سه تیرة سادات فواصل، سادات جعاله، سادات موسوی جزایری را شامل میشوند و بنابر شواهد و مستندات بیشترین علما و دانشمندان خوزستان از این طایفه اند.
عشایر مفتقح که در قرن نوزده از جور دولت عثمانی از عراق به خاک ایران مهاجرت کرده اند، میتوان اشاره داشت. از میان عشایر عرب نامبرده جز دو عشیرة بنیصالح و مزرعه، مابقی عشایر وارده در حوزة ایران فرهنگی در طول تاریخ میزیستهاند و با آداب و رسوم و فرهنگ و حتی زبان پارسی آشنایی کامل داشتهاند و در آیینها با ایرانیان اشتراکات فراوان داشته و دارند.به عشایر عبدالخان، مزرعه، خصرج، آل بوروایه، کعب و سادات، اعراب میانآب میگویند، چون در بین دو رود کرخه و دز میزیند و در نزدیکی شوشتر محلی به همین نام نیز وجود دارد.
عشایر دیگری در خوزستان در حال زندگی هستند که به آنان از گذشته تا به حال عرب اهوازی میگویند که در میان تنوع این اعراب طایفة باوی در اصل نژاد و نسب پارسی دارند و در طول تاریخ عربزبان شدهاند، آل کثیر، سلامت شامل سه تیره، آل خمیس، شریفه شامل پنج تیره و مفتقح از این دسته عربهای خوزستان هستند.عشیرههای مهم عرب خوزستان عبارتند از: بنیطُرُف، بنیصالح، بنیکعب، چنانه و خصرج که این شاخة آخر مأمنی از حوالی اهواز تا دشت آزادگان را دارند. پس از آنان عشایر آل کثیر، سعد عنانجه، غنافجه، ضیاغمه (ضیغمیها)، بنیمالک، که در نواحی غربی و جنوبی رود دزفول تا کنار نهر هاشم سکنی دارند، میان سبعه، امّ التمسیر در ساحل غربی کارون قرار میگیرند.عشیره بنیطُرُف در دشت آزادگان (دشت میشان) تا هویزه استقرار دارند و مهمترین طوایف این قبیله عبارتند از: سواری، مزرعا، شرفه، بنیصالح، مروان، قاطع و سید نعمت.عشیرة بزرگ بنیکعب از شش عشیرة کوچک آل بوغُبیش، حزبه، خنافره، عساکره، مقدم و دوارجه تشکیل شده است.هر کدام از عشیرههای کوچک دارای زیر مجموعهای به نام تیره هستند. به عنوان مثال عشیرهی کوچک آل بوغبیش دارای تیرههایی به این شرح است:آل بوبالا، آل بوشهباز، آل بوحاج علی، آل بومحمود، آل بوزیاد، آل بوصالح، ابوجلیل، بنیرشید، بیت خیطان، بیت آل بوشمال، زُبید، بیت بند ذیجان، رفیع، اتامند، سلیح، آل بوسلیط.زبان عشایر مقیم و وارده عربی است، ولی زبان عشایر میهمان بر اساس تنوع قومی دارای گوناگونی است.
تنوع قومی ایلها چشمگیر است که عبارتند از:
الف: ترکها که اکثر از یاریم تاق لوها هستند و به طوایف زیر تقسیم میشوند:
یاریم تاقلو، سهرابی، لیشن لی، جمادلی، نیازی، و رَمزیار
ب: قشقائیها که در محدودة بهبهان و رامهرمز بیشتر کوچ انجام میدهند.
ج: لرها
د: بختیاریها
ه ـ : لرکیها که به دوزبان ترکی و فارسی شکسته سخن میگویند.

این گونهگونی عشایر عرب و اقوام در این سرزمین باعث گردیده تا نظام ویژة فرهنگی دربارة نوع و محیط زندگی در خوزستان پدید آید که مهمترین ویژگی این نظام فرهنگی گونههای کوچ است.
در خوزستان با سه گونه از کوچ روبهرو میشویم:
الف: کوچ ارتفاعی که حرکت و جابجایی از دشت به کوه و بالعکس است.
ب: کوچ افقی که به صورت جابهجایی در دشتها است.
ج: کوچ محاطی که از آبادیها به مناطق اطراف که خوش آب و هواتر هستند صورت میگیرد.

هر شکل از این گونههای زندگی دارای آیین خاص خود است، و به همین سبب گونهگونی فراوانی از نغمات آیینیِ مرتبط با زندگی را در بین این عشایر و اقوام میتوان مشاهده کرد.
خوزستان سرزمینی است بین دو دریا، دریایی از آب و دریایی از نغمهها. علاوه بر آنچه برشمرده شد، از تأثیرات نژادهایی که از افریقا به خوزستان آمدند و در مناطق ساحلی ساکن شدند نیز نباید غافل بود.
گرچه که موسیقی این نژادها در مسیر تاریخ با فرهنگ منطقه آمیخته است و گونة مهم آن آیین موسیقی درمانی نوبان است، اما امروز با شرکت طوایف مختلف منطقه در این آئین میتوان آن را آیینی ایرانی که ویژة خوزستان است، دانست.
علاوه بر آنکه نغمههای آوازی آن هم در اثر مرور زمان با نغمههای آوازهای پارسی درآمیخته است، از موسیقی آوازی اعراب ایرانی نیز بهرهی بسیار میبَرَد.
در هر حال موسیقی خوزستان نیاز شدیدی به پژوهش ژرف دارد، و موسیقی اعراب ایران در این سرزمین باید مورد کاوش بیشتری قرار گیرد و در مورد زمینههای گسترش آن نیز باید اندیشید.
و آنچه در نخستین نگرش باید مورد پژوهش قرار گیرد حوزة زندگی آنان است.
ایران کهن یا به عبارت امروزین حوزة ایران فرهنگی است، امّا در طی هشتاد سال اخیر حتی یک ترانة لَرکیها ثبت نشده است و یا نمونهای از موسیقی ترکهای یاریم تاقلو در دست نیست و نمیدانیم موسیقی عرب ایرانیِ مقیم خوزستان چه تفاوتهایی با موسیقی اعراب حوزة خلیج فارس دارد.
در آیینهای مردم جنوب ایران رموزی نهفته است که کمتر به آن پرداخته شده، نمادهای این آیینها از نام تا حرکت و ضربات وضرب آهنگها هر کدام بر پایة باورها استوارند و باورها دو جنبه دارند: طبیعت مدار و دینمدار. «نوبان» آیینی است که ذات توسل برای درمان را در خود دارد، باور طبیعت مدار اجتماع پذیرفته است که (بارها) انواع گوناگونی دارند و هنگامی که بر جسم انسان مسلط شوند بسته به ترکیبشان هر کدام به گونهای انسان را به تسلط درمیآورند.
نوبان، باد است، بادی که در سواحل خوزستان جریان مییابد، باور دینمدار اجتماع پذیرفته است که این باد هم میتواند مسلمان باشد و هم غیرمسلمان و کافر.
باد چون چتری است بر سر جسم، گاه شوخی مینماید و شادیطلب (بحری) این باد گاه وحشی است و پرقدرت (حبشی) گاه گیجکننده سرگردانیآور (جنگلی) و گاه انسان را سوار بر تازیانة خود به ژرفای حیرت میبرد (سواحلی) هر کدام از این گونهها هنگامی که در اثر ضرباهنگ سازهای کوبهای در برابر دیدگان انسانِ سرکوب و مرعوب باد شده شکلی مییابد، آیینوزران متخصص نیز به شکل متضاد آن باد درمیآیند نه خود که نغمههای سازشان که در هوا گره می‌زند و نقش انفجار پدید میآورد، اینجاست که هر شکستن ضرباهنگ معنا مییابد.
باد وقتی وحشی و کافر باشد از وحشت دیدار با ساحر نغمهساز قرمز و وحشتآور میشود، و در حدقة چشم فرد ظاهر میگرد د، به همین سبب است که در هر دیدار با بادهای گوناگون، لباسِ دیگر میپوشند، ضرباهنگهای دیگری مینوازند و بر اساس چنین پنداشتی است که نوازندگان مجلس آیینی نوبان در هر بار باید به ضرباهنگ و حرکات نوینی دست یابند که باد مغرور را فریب دهند و از مرکوبش به زیر کشند و آن کس در این مسئله پیروزتر است که خود از کودکی در این بازیِ آیینی بزرگ شود و رشد یابد و اعضای گروه مروارید سیاه از این دسته افرادند.
اینان متفکرانه به دنبال ضرباهنگ طبیعت رفتهاند و موفقیتشان به همین سبب است.
گروه مروارید سیاه را از سال 1380 در چهارمین جشنوارة موسیقی خوزستان از دل گروهی کهآنان را با همة هنرشان به خطا میبرد، شناسایی کرده آنان را به جشنوارة موسیقی مناطق و نواحی کرمان فرستادم و افتخارات آنان با درخشیدن در آن جشنواره به عنوان گروه برتر که بیسابقه در آن جشنواره بود آغاز گردید، این گروه در ایجاد فضای ضرباهنگ سحرانگیز ماهرانه کار میکنند و نوعی پلیریتمیک خاص دارند که در لحظه شکل میگیرد و ادامه مییابد، بداهه در اجرایشان و طراحی کرسیهای ضرباهنگی که رجبزاده ایجاد میکند و بقیة افرد گروه آن را ادامه میدهند فوقالعاده و اعجابانگیز است و بسیار شادمانم که مرکز موسیقی حوزه هنری در این برنامه اهتمام به چنین کارهایی دارد و این اجراهای محجور موسیقی جنوب ایران را با همة ظلمهایی که شده است احیاء میکند.
پس از آقای جاوید، آقای یوسف عزیزی بنیطُرُف (نویسنده و مترجم) به سخنرانی پرداخت که خلاصه ای از آندر پی میآید:به نظر من عدم پژوهش درباره موسیقی عربی خوزستان، ریشه در نوعی بیتوجهی یا حتی بیاعتنایی دارد. در سالها و دهههای گذشته، بسا پژوهشگرانی که به موسیقی محلی قومیتها و مناطق مختلف ایران پرداختهاند و از موسیقی محلی آذربایجانی و کردی و ترکمنی و مازندرانی گرفته تا موسیقی بلوچی و خراسانی و لری و شیرازی و بندری را تحقیق نمودهاند اما گویی 3 تا 4 ملیون هموطن عربشان که در خوزستان نشستهاند سزاوار حتی گوشه چشمی هم نبودهاند. این را ما هم نزد روشنفکران و همدولتیان میبینیم. بیست و اندی سال است که جشنواره موسیقی ایران در دهه فجر در تهران برگزار میشود و از همه قومیتها و استانهای ایران دعوت میشود، اما دریغ از دعوت از یک گروه موسیقی عربی خوزستان.
شاید سال 1381 یک استثنا باشد که گروه موسیقی عربی الغدیر به جشنواره آمد؛ آن هم به همت برخی از عربهای اهوازی مقیم در تهران. اداره کل ارشاد خوزستان بودجه‌های میلیونی را برای برنامه‌های دهن پرکن و پرطمطراق خرج میکند، اما توجه و اهتمامش به هنر و فرهنگ و مطبوعات بومیان عرب استان بسیار اندک است. جالب این که در برخی از سریالهای تلویزیونی یا فیلمهای سینمایی برای معرفی موسیقی عربهای خوزستان از موسیقی بندری استفاده میشود.
درست است که موسیقی بندری موسیقی همسایگان عربهای خوزستان در بنادر جنوبی ایران است. و حتی در شهرهایی مثل آبادان هم نفوذکرده اما موسیقی بندری به هیچوجه موسیقی مردم عرب خوزستان ـ و حتی عربهای آبادان ـ نیست، بلکه موسیقی این مردم، عربی است. باید بگویم که در شمال خوزستان موسیقی لری و بختیاری و در شهرهای دزفول و شوشتر موسیقی دزفولی و شوشتری نیز رایج است اما همان گونه که گفتم موسیقی عربی خوزستان موسیقی خوزستانی است و لاغیر. سازمان صدا و سیما در داخل و تلویزیونهای سلطنت طلب و ملیگرایان افراطی در خارج همواره کوشیده اند موسیقی بندری را به عنوان نماد یا سمبل موسیقی خوزستان عرضه کنند و این البته گونهای از مسخ واقعیت است.کملطفی هنرمندان و روشنفکران و پژوهشگران ایرانی نسبت به هنر و زندگی هموطنان عربشان در خوزستان محدود به پژوهش در عرصه موسیقی نیست، بلکه دیگر عرصه‌های هنری و فرهنگی و اجتماعی را نیز در برمیگیرد. از این همه مجموعه‌های عکس که درباره ایلات و عشایر و اقوام مختلف ایرانی در کتابهای قطع بزرگ و کوچک چاپ میشود چند عدد آنها به زندگی عربهای خوزستان اختصاص دارد؟ مردمی که چهار گونه زندگی «بدوی»، «هورنشینی»، «روستایی» و «شهری» دارند که در ایران تقریباً کمنظیر است. هنرمند نقاش یا عکاس یا موسیقیپژوه یا جامعهشناس یا تاریخنگار یا داستاننویس ایرانی، آنقدر که به سایر مناطق ایران پرداخته، آیا به عربهای خوزستان پرداخته است؟
اگر از کتاب «تاریخ پانصد ساله خوزستان» سید احمد کسروی بگذریم که درباره تاریخ خوزستان تا مقطع فرمانروایی شیخ خزعل در هفتاد سال پیش نوشته شده است، در ادبیات تاریخی و اجتماعی 50 ــ 60 سال اخیر کمترین اشارهای به زندگی مردم عرب خوزستان دیده نمیشود و اگر کسی هم کاری کرده جز مسخ چهره اجتماعی و تاریخی آنان، چیزی ارایه نداده است. از کتاب «خوزستان» ایرج افشار سیستانی بگیر تا فیلم «عروس آتش» خسرو سینایی. حتی احمد محمود که رماننویس شناختهشدهای در ایران است و به اقلیت دزفولی اهواز تعلق دارد و مطمئناً اکثریت عرب این شهر را خوب میشناخت، در کتابهای خود اینان را در حد و وزن و کثرت و تأثیرشان در خوزستان تصویر نکرده است و قهرمانان رمانهایش اغلب از میان اقلیت غیرعرب برگزیده شدهاند.
ریشههای این پدیده یعنی نادیده گرفتن مردم عرب خوزستان در عرصههای یاد شده ناشی از تأثیرات گفتمان برتریجویانهای است که عربها را گاه «تازی»، گاه «ایرانی»، گاه «سوسمارخور» و زمانی «ملخخور» خطاب میکند و البته از کاربرد اصطلاح غیرعلمی «عرب زبان» درباره مردم عرب خوزستان ابایی ندارد. بیگمان اطلاق صفت انیرانی به عربها یا ترکها، دو قومیت مهم را از دایره ایرانی بودن خارج میکند و این امری ضد ایرانی است. اگر موسیقی عربی خوزستان را به دو بخش موسیقی ریفی یا روستایی و موسیقی مقامی یا شهری تقسیم کنیم، مشابهتهای فراوانی میان این موسیقی و موسیقی جنوب عراق مشاهده میکنیم. البته این تشابه فقط خاص موسیقی نیست، بلکه لهجه را نیز دربرمیگیرد، زیرا لهجه عربی خوزستانی، لهجه بینالنهرینی است و با لهجه عربی خلیجی فرق دارد. ردیفها و دستگاههای موسیقی عربی خوزستان با نظایر آن در موسیقی عربی خلیجی متفاوت است. موسیقی مقامی بینالنهرینی از موسیقی کهن فارسی (ایرانی) تأثیر پذیرفته است. ما هم اکنون مقامهای اصفهان، نهاوند، دشت، سهگاه و پنجگاه را در موسیقی عراقی و موسیقی عربی خوزستانی داریم. اصولاً منشا آواز «مقام» عربی به دربار خلفای عباسی برمیگردد که به علت پیوندهای فرهنگی ایران و عراق شماری از دستگاههای موسیقی ایرانی وارد موسیقی مقامی بینالنهرین شده است.نقوش حجاری شده نوازندگان ایلامی در شوش ــ که پایتخت آنان بود ــ نشانه سابقه چند هزار ساله موسیقی در این منطقه از جهان است.دوران حاکمیت مشعشعیان بر این منطقه و به ویژه در هویزه پایتخت آنان بود. در پایان این دوران شکوهمند هنر و فرهنگ عربی (ایرانی)، دستگاهی به نام هویزاوی «المقام الهویزاوی» در دربار خاندان آل مشعشع پدید آمد که دستگاه موسیقی خاص عربهای خوزستان و یکی از بهترین مقامهای موسیقی بینالنهرینی است. این دستگاه در موسیقی مقامی عراق جایگاه برجستهای دارد.
در دوره شیخ خزعل نیز موسیقی عربی خوزستان رونق و رواج فراوان یافت. شیخ، افزون بر نوازندگان عرب محلی از گروههای موسیقی کشورهای عربی نظیر عراق، لبنان و مصر دعوت میکرد تا در کاخهای وی برنامه اجرا کنند.در دوره پهلوی که دوران سرکوب همه جانبه فرهنگی و سیاسی مردم عرب خوزستان است، موسیقی عربی دچار رکود و ابتذال گردید. در دهه چهل شمسی بود که هنرمند و شاعر یکلاقبایی به نام «علوان ابوشهلا» در اهواز پدیدار شد که ردیفها و دستگاههای آوازی و انواع شعر مردم عرب خوزستان را میشناخت. علوان مبدع سبک آوازی عربی نوینی است که به نام او معروف شد.«علوانیه» سبکی حزین و دردآلود است و با سبک آوازی «امیری» در مازندران مشابهت دارد.«علوانیه» بیانگر رنجها، آلام و ستم ملی وارد بر مردم عرب خوزستان است و از همان ابتدای سالهای آغازین دهه چهل شمسی با اقبال عمومی تودهها روبهرو شد. در این سبک، شاعر با نواختن ساز «رباب» که ساز سنتی عربهاست، اشعاری از شاعران نامدار گذشته و حال را میخواند. سبک علوانیه از مرزهای خوزستان و ایران فراتر رفت و در عراق و بحرین و کویت نیز رواج یافت. هماکنون هنرمندان و ترانهسرایان این کشورها این سبک را با نام «علوان اهوازی» میشناسند. بیگمان سبک آوازی علوانیه در بخش موسیقی «ریفی» جای میگیرد. اکنون نیز در خوزستان، آوازخوانان بسیاری، سبک و شیوه علوان را دنبال میکنند که مهمترینشان «حسان الگزار» در بخش «شاوور» شهرستان شوش دانیال است.کولیها (که عمدتاً در شهرهای اهواز و آبادان بودند) در ترویج موسیقی عربی در خوزستان نقش داشتند اما از آنها اصیلتر گروههای موسیقی «الخشابه» بودند که از مرگ نهایی موسیقی عربی خوزستانی در عصر پهلوی جلوگیری کردند و حتی به ترویج آن در برابر موسیقی مبتذل و کوچهبازاری فارسی هم کمک کردند.اکنون -اما-گروههای الخشابه جای خود را به گروههای موسیقی عربی (الفرق الموسیقیه) دادهاند که در شهرهای مختلف خوزستان گستردهاند. این گروهها هم در موسیقی مذهبی (موشحات) و هم در موسیقی عربی محلی اهوازی و هم در موسیقی عام عربی تخصص دارند و در عروسیها، جشنها و مناسبتهای ملی و مذهبی برنامه اجرا میکنند.عربهای خوزستان افزون بر موسیقی محلی خود به موسیقی دیگر کشورهای عربی نیز علاقه نشان میدهند وآن را موسیقی خود میدانند. کمترخانواده عرب خوزستانی را میبینیم که با امکلثوم، عبدالحلیم حافظ، فیروز، محمد عبدالوهاب، فریدالاطرش، ودیع الصافی، ناظم الغزالی، کاظم الساهر و نیز نسل جدید خوانندگان لبنانی و مصری و عراقی مأنوس نباشد.بیشک شماری از ایرانیان و حتی جهانیان با اغلب این چهرههای موسیقایی آشنایی دارند.
سازهای موسیقی عربی خوزستان
1. مطبگ یا «مطبق»: دو عدد نی به هم چسبیده است که سه سوراخ در بالا و سه سوراخ در پایین دارد. مطبگ از یک طرف باز است که از همین قسمت در آن میدمند.
2. ماصول: سازی است که فقط یک نی دارد و سوراخهایی در بالا و پایین آن هست. ماصول از «نی» کوتاهتر است.
3. النای: همان «نی» است که در سایر نقاط ایران نیز کاربرد دارد.
4. العذبه: از یک نی تشکیل میشود که هفت سوراخ در بالا و یک سوراخ در پایین دارد. «العذبه» ساز حزینی است که فقط صوت دارد و همراه آن نمیتوان آواز خواند. اکنون چوپانان عرب از این ساز استفاده میکنند و فقط کاربرد تکنوازی داد.
5. الکاسور: یا «الطبله» که بندریها به آن «تمپو» و در فارسی به آن «دمبک» میگویند با طبل تفاوت دارد. یک دهانه آن باز و دهانه دیگر آن را پیشتر با پوست نوعی ماهی به نام «یریه» یا پوست ماهی کوسه یا پوست گاو یا گوسفند تهیه میکردند.اکنون اما از طلق استفاده میکنند. با «کاسور» ریتم تندی زده میشود که ویژه ترانهها و آوازهای عربی «ریفی» است.
6. الدف: نیز نوعی دمبک است که در فارسی به آن «دایره» میگویند.
7. الزنجاری: نوعی دف است که دورادور آن را سوراخ میکنند و تشتکهای کوچکی به آن میبندند که هنگام تکاندادن دف به حاشیه دف میخورند و ایجاد صدا میکنند. میتوان آن را با دایره زنگی همانند دانست.
8. سچابیق (اسنوچ): نوعی صفحه فلزی کوچک و مدور که هنگام رقص آن را با تکهای کش به سر انگشتان میبندند. این ابزار پیشتر توسط زنان کولی استفاده میشد.
9. الرباب یا «الربابه»: گالن خالی نفت یا روغن را از یک طرف باز میکنند و چند موی دم اسب را از وسط آن میگذرانند و با آرشه بر آن مینوازند. رباب همان ویولون جدید است. با «چعب الربابه» تار را بالا و پایین میآورند. عربهای خوزستان انواع و اقسام دستگاهها را با ربابه مینوازند. با الربابه هم آواز «ابوذیه» و «عتاب» میخوانند و هم امکلثوم را مینوازند و هم محمد عبدالوهاب را. رباب به نوعی نماد موسیقی عربی هم هست. ابونصر فارابی در کتاب الموسیقی الکبیر خود از این ساز با نام رباب الشاعر یاد میکند.
10. قانون: یک ساز اساساً عربی است که در سالهای اخیر میان گروههای موسیقی عربی خوزستان رایج شده است. این ساز موسیقی متشکل از طبلی مسطح و مستطیل است که سیمهای فلزی بر آن نصب شده و با انگشت سبابه مسلح به زبانهای فلزی آن را مینواختند. بعدها سیمهای این ساز را از روده ساختند و با دو مضراب ــ که مانند انگشتانه به انگشت سبابه کنند ــ و با هر دو دست نوازند. و چون نغمههای زیر و بم را میتوان با هم به صدا درآورد، آهنگ این ساز بسی مطلوب و دلنشین است؛ به خصوص که مانند سنتور انعکاس صدا ندارد.
11. سنتور: نیز در میان گروههای آوازخوان و سنتی «الخشابه» و هم در میان گروههای جدید موسیقی معمول است اما انتظار میرود قانون به تدریج جای سنتور را بگیرد.
12. دمّام: همان طبل بزرگ است که اکنون فقط در مراسم عزاداری امامان (ع) و شخصیتهای مذهبی به ویژه در ماه محرمالحرام استفاده میشود. در مراسم آیینی «زار» که در برخی شهرهای عربنشین مانند قصبه (اروند کنار) و آبادان انجام میشود نیز از دمام استفاده میشود.
..

 [ ᴇvɪʟ ]
사람들의 수용을 위해 사는 경우, 거절로 죽을거야 

..
پاسخ
 سپاس شده توسط پسرشاعر ، eɴιɢмαтιc ، ℬʟ∀¢Ḱ~ℬøÅяÐ
#10
من از ساز بندری خوزستان خیلی خوشم میاد
پاسخ
 سپاس شده توسط L²evi


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان