01-07-2014، 11:03
تاریخ ایرانی: حمله ارتش آلمان نازی به اتحاد جماهیر شوروی در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ یکی از وحشتناکترین وقایعی بود که تاریخ مدرن با آن دسته پنجه نرم کرد. میلیونها سرباز و شهروند عادی در این درگیریها جان و زندگی خود را از دست دادند. دههها طول کشید تا دو کشور بتوانند اندکی از خاطرات این جنگ وحشتناک را در ذهن خود کمرنگ کنند. خاطراتی که هیچگاه فراموش نخواهند شد و از صفحات تاریخ پاک نمیشوند.
کورنلیا رابیتز، خبرنگار دویچهوله به مناسبت هفتادمین سالروز حمله آلمان به شوروی، مصاحبهای را با پروفسور «ول فریم وت» استاد تاریخ دانشگاه فریبرگ انجام داده است. متن مصاحبه به شرح ذیل است:
هدف از حمله نظامی «بارباروسا» علیه شوروی که در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ به رهبری هیتلر صورت گرفت، چه بود؟
مسلما هدف از این حمله غلبه بر شوروی بود. اینکه بخش زیادی از مردم کشته شوند، شوروی به مستعمرهای برای آلمانیها در آیندهای نزدیک بدل شود. این جنگی بود برای تسخیر زندگی در شرق و نه شوروی. آنها میخواستند که با غلبه بر شوروی تا کوههای اورال پیش روند و رایش آلمان را بیش از پیش گستردهتر و قدرتمندتر کنند و از اقیانوس اطلس تا اورال پیش روند.
پس این جنگ نوعی مبارزه با انگیزههای نژادی برای نابودی روسها بود؟
این موضوع یکی از اصلیترین اهداف بود. در واقع یکی از اهداف عمده جنگ در روسیه همین است. هیتلر به این نتیجه رسیده بود که روسیه تحت سلطه بلشویکها قرار گرفته و مطمئنا میتواند این منطقه را فتح کند و بعد از استقرار نازیها در منطقه تفکر و اهداف خود را به اجرا درآورد. این طرحی بود که هیتلر در سخنرانی ۳۰ مارس خود در همان سال (۱۹۴۱) از آن به وضوح صحبت کرد. هیتلر این سخنرانی را در مقابل ۲۵۰ ژنرال و فرمانده ارتش شرقی ایراد کرد و گفت: «این جنگ، جنگ برای نابودی است و هیچ زندانی نخواهد داشت. با سربازان ارتش سرخ نباید مطابق قوانین جنگی برخورد شود. هیچ گونه مصونیت و حفاظتی برای آنها وجود نخواهد داشت.» و این در حالیست که در عمل شاهد بودیم که از ۵/۷ میلیون سربازی که در ارتش سرخ روسیه دستگیر شدند، بیش از ۳ میلیون نفر از آنها در اردوگاههای آلمان نازی کشته شدند.
آیا در آن دوره مخالفتهایی هم با دستورات رهبر نازیها از سوی مقامات بلندپایه نظامی آلمان صورت گرفت؟ آنها در مورد جنبه اخلاقی این موضوع اعتراضی نکردند؟
مخالفتهای جسته و گریختهای صورت میگرفت. شمار زیادی از مدافعان نیروهای مسلح میگویند که لحظه بروز این مخالفتها درست همان زمانی بود که ارتش آلمان «قلب خوب» خود را در مقابل خواستههای جنایتکارانه هیتلر به نمایش گذاشت. اما اگر بخواهیم کمی نزدیکتر به موضوع نگاه کنیم باید بگویم که "فیلد مارشال کایتل" فرمانده بلندپایه ارتش آلمان از جمله افرادی بود که خود را کنار کشید و اعلام کرد که در بازی هیتلر شرکت نخواهد کرد. او هیچ نقشی را در قتلعام روسها ایفا نکرد، اما با تمام این اوصاف ژنرالها تصمیم نداشتند تا در مقابل ایدههای هیتلر اعتراض کنند. بنابراین حتی آن عده مخالف هم با حامیان ایدئولوژیهای رادیکال هیتلر همسو شدند و پابهپای جنگهای نظامی ارتش جلو رفتند. آنها همگی در مقابل آنچه در روسیه اتفاق افتاد مسئول بودند، چرا که آنها در سی مارس سخنرانی هیتلر را شنیده بودند و خطاب قرار گرفته بودند و میدانستند که چه اتفاقی خواهد افتاد.
ارتش آلمان پیشتر نیز تجربه موفقیتهای چشمگیر را داشت. موفقیتهایی در کشورهای حوزه بالتیک و در بلاروس...
آنها تجربه حمله رعد آسای خود در برابر فرانسه و پایان سریع آن در سال ۱۹۴۰ میلادی را داشتند و چنین تصور میکردند که میتوانند در مقابل اتحاد جماهیر شوروی هم چنین دستاوردی کسب کنند. اما در کل مفهوم غالب ماجرا این بود که روسیهای که بسیار غولآسا به نظر میآمد، بر اثر یورش ارتش آلمان شکسته شد. در هفتههای اول جنگ همه چیز به طور خیلی سریع پیش میرفت.
قدرتهای منطقه بالتیک ظرف چند هفته سرنگون شدند. پیش از آن هم نیروهای ارتش آلمان در بلاروس و اوکراین بودند. اما در زمستان یا همان دسامبر ۱۹۴۱ به بعد دیگر هیچ پیشروی از سوی نیروهای آلمان در روسیه انجام نشد و این در آن زمان نقطه عطفی برای مسکو تلقی میشد. البته درست تا پیش از آنکه مسکو برای همه در آلمان این موضوع را روشن کند که خود را در نبردی قرار داده که هیچ چیز آن معلوم نیست. شاید برخی از آنها در آن زمان در نهایت به علل سقوط ناپلئون با ارتشی به آن بزرگی میاندیشیدند و زمانی که ناپلئون با تعداد اندکی سرباز شکستخورده به غرب بازگشت، این جنگ برای روسها به قیمت زندگی میلیونها نفر هزینه داشت.
سه میلیون سرباز ورماخت در سراسر مرزهای روسیه در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ راهپیمایی کردند و تقریبا همان میزان سرباز روسی بعد از جنگ دیگر هرگز به خانههای خود بازنگشتند. روسها خود ده برابر این آمار متحمل تلفات شدند. بیش از ۲۷ میلیون روسی در این نبرد کشته شدند. ده میلیون از این افراد سربازان ارتش سرخ بودند و بیش از سه میلیون نفر هم همان طور که اشاره کرده بودم، زندانیانی که در اردوگاههای آلمان کشته شدند. سه میلیون نفر از یهودیان روس توسط آلمانیها قتلعام شدند. اما مابقی نیز بین ۶ تا ده میلیون شهروند غیرنظامی اتحاد جماهیر شوروی بودند که سرنوشت آنها نامعلوم باقی ماند و این تنها به دلیل این بود که هیچ یک از دو کشور آلمان و روسیه این موضوع را هیچگاه پیگیری نکرد. آنها قربانی راه اتحاد جماهیر شوروی و سیاستهای آلمان نازی شدند. رفتارهای نامناسبی با آنها شد. عده از گرسنگی مردند و عده هم سوزانده شدند. مرگ و میر در شوروی دو برابر آماری است که از کشتار نیروهای آلمان گزارش میشود.
کورنلیا رابیتز، خبرنگار دویچهوله به مناسبت هفتادمین سالروز حمله آلمان به شوروی، مصاحبهای را با پروفسور «ول فریم وت» استاد تاریخ دانشگاه فریبرگ انجام داده است. متن مصاحبه به شرح ذیل است:
هدف از حمله نظامی «بارباروسا» علیه شوروی که در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ به رهبری هیتلر صورت گرفت، چه بود؟
مسلما هدف از این حمله غلبه بر شوروی بود. اینکه بخش زیادی از مردم کشته شوند، شوروی به مستعمرهای برای آلمانیها در آیندهای نزدیک بدل شود. این جنگی بود برای تسخیر زندگی در شرق و نه شوروی. آنها میخواستند که با غلبه بر شوروی تا کوههای اورال پیش روند و رایش آلمان را بیش از پیش گستردهتر و قدرتمندتر کنند و از اقیانوس اطلس تا اورال پیش روند.
پس این جنگ نوعی مبارزه با انگیزههای نژادی برای نابودی روسها بود؟
این موضوع یکی از اصلیترین اهداف بود. در واقع یکی از اهداف عمده جنگ در روسیه همین است. هیتلر به این نتیجه رسیده بود که روسیه تحت سلطه بلشویکها قرار گرفته و مطمئنا میتواند این منطقه را فتح کند و بعد از استقرار نازیها در منطقه تفکر و اهداف خود را به اجرا درآورد. این طرحی بود که هیتلر در سخنرانی ۳۰ مارس خود در همان سال (۱۹۴۱) از آن به وضوح صحبت کرد. هیتلر این سخنرانی را در مقابل ۲۵۰ ژنرال و فرمانده ارتش شرقی ایراد کرد و گفت: «این جنگ، جنگ برای نابودی است و هیچ زندانی نخواهد داشت. با سربازان ارتش سرخ نباید مطابق قوانین جنگی برخورد شود. هیچ گونه مصونیت و حفاظتی برای آنها وجود نخواهد داشت.» و این در حالیست که در عمل شاهد بودیم که از ۵/۷ میلیون سربازی که در ارتش سرخ روسیه دستگیر شدند، بیش از ۳ میلیون نفر از آنها در اردوگاههای آلمان نازی کشته شدند.
آیا در آن دوره مخالفتهایی هم با دستورات رهبر نازیها از سوی مقامات بلندپایه نظامی آلمان صورت گرفت؟ آنها در مورد جنبه اخلاقی این موضوع اعتراضی نکردند؟
مخالفتهای جسته و گریختهای صورت میگرفت. شمار زیادی از مدافعان نیروهای مسلح میگویند که لحظه بروز این مخالفتها درست همان زمانی بود که ارتش آلمان «قلب خوب» خود را در مقابل خواستههای جنایتکارانه هیتلر به نمایش گذاشت. اما اگر بخواهیم کمی نزدیکتر به موضوع نگاه کنیم باید بگویم که "فیلد مارشال کایتل" فرمانده بلندپایه ارتش آلمان از جمله افرادی بود که خود را کنار کشید و اعلام کرد که در بازی هیتلر شرکت نخواهد کرد. او هیچ نقشی را در قتلعام روسها ایفا نکرد، اما با تمام این اوصاف ژنرالها تصمیم نداشتند تا در مقابل ایدههای هیتلر اعتراض کنند. بنابراین حتی آن عده مخالف هم با حامیان ایدئولوژیهای رادیکال هیتلر همسو شدند و پابهپای جنگهای نظامی ارتش جلو رفتند. آنها همگی در مقابل آنچه در روسیه اتفاق افتاد مسئول بودند، چرا که آنها در سی مارس سخنرانی هیتلر را شنیده بودند و خطاب قرار گرفته بودند و میدانستند که چه اتفاقی خواهد افتاد.
ارتش آلمان پیشتر نیز تجربه موفقیتهای چشمگیر را داشت. موفقیتهایی در کشورهای حوزه بالتیک و در بلاروس...
آنها تجربه حمله رعد آسای خود در برابر فرانسه و پایان سریع آن در سال ۱۹۴۰ میلادی را داشتند و چنین تصور میکردند که میتوانند در مقابل اتحاد جماهیر شوروی هم چنین دستاوردی کسب کنند. اما در کل مفهوم غالب ماجرا این بود که روسیهای که بسیار غولآسا به نظر میآمد، بر اثر یورش ارتش آلمان شکسته شد. در هفتههای اول جنگ همه چیز به طور خیلی سریع پیش میرفت.
قدرتهای منطقه بالتیک ظرف چند هفته سرنگون شدند. پیش از آن هم نیروهای ارتش آلمان در بلاروس و اوکراین بودند. اما در زمستان یا همان دسامبر ۱۹۴۱ به بعد دیگر هیچ پیشروی از سوی نیروهای آلمان در روسیه انجام نشد و این در آن زمان نقطه عطفی برای مسکو تلقی میشد. البته درست تا پیش از آنکه مسکو برای همه در آلمان این موضوع را روشن کند که خود را در نبردی قرار داده که هیچ چیز آن معلوم نیست. شاید برخی از آنها در آن زمان در نهایت به علل سقوط ناپلئون با ارتشی به آن بزرگی میاندیشیدند و زمانی که ناپلئون با تعداد اندکی سرباز شکستخورده به غرب بازگشت، این جنگ برای روسها به قیمت زندگی میلیونها نفر هزینه داشت.
سه میلیون سرباز ورماخت در سراسر مرزهای روسیه در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ راهپیمایی کردند و تقریبا همان میزان سرباز روسی بعد از جنگ دیگر هرگز به خانههای خود بازنگشتند. روسها خود ده برابر این آمار متحمل تلفات شدند. بیش از ۲۷ میلیون روسی در این نبرد کشته شدند. ده میلیون از این افراد سربازان ارتش سرخ بودند و بیش از سه میلیون نفر هم همان طور که اشاره کرده بودم، زندانیانی که در اردوگاههای آلمان کشته شدند. سه میلیون نفر از یهودیان روس توسط آلمانیها قتلعام شدند. اما مابقی نیز بین ۶ تا ده میلیون شهروند غیرنظامی اتحاد جماهیر شوروی بودند که سرنوشت آنها نامعلوم باقی ماند و این تنها به دلیل این بود که هیچ یک از دو کشور آلمان و روسیه این موضوع را هیچگاه پیگیری نکرد. آنها قربانی راه اتحاد جماهیر شوروی و سیاستهای آلمان نازی شدند. رفتارهای نامناسبی با آنها شد. عده از گرسنگی مردند و عده هم سوزانده شدند. مرگ و میر در شوروی دو برابر آماری است که از کشتار نیروهای آلمان گزارش میشود.