13-02-2015، 12:33
ازدواج های پیامبر
فلسفه تعدّد ازدواج های پیامبر اعظم(ص)
معاندین اسلام از قدیم و ندیم خواسته اند با طرح تعدّد ازدواج های پیامبر اسلام (ص) آن را دستاویز شدیدترین حملات مغرضانه، و تهمت های ناروا قرار دهند، و از آن با آب و تاب و رنگ و لعاب افسانه ها بسازند، و به پندار خود با این گونه ترفندها و شگردها، به اسلام ضربه بزنند، و گاهی بی شرمی را به جایی رسانده اند که آن حضرت را دارای حرم سرا با زن های متعدد دانسته و وانمود کنند که آن بزرگوار به امور جنسی اهمیت بسیار می داد، و بخشی از زندگیش در این راستا خلاصه می شد. و با القاء چنین شبهه ای حریم پاک ترین و زاهدترین و کامل ترین انسان ها را لکه دار سازند، با این که خانه های محقر گلین، و غالباً اجاره ای و غیر قابل سکونت، به هیچ وجه به شیوه حرم سرایی این سازگار نخواهد بود، در اینجا با تبیین و تشریح گوشه هایی از فلسفه تعدد ازدواج های پیامبر(ص) نظر شما را به بی اساسی این شبهه و مغرضانه بودن آن از سوی دشمنان جلب می کنیم.
ازدواج در بیست و پنج سالگی با بیوه ای چهل ساله
پیامبر اکرم (ص) در میان قوم خود و مردم جزیرة العرب، زیباترین، با وقارترین، پاک ترین و خوش قامت ترین انسان ها بود، چنان که پدرش عبدالله و مادرش آمنه، از نظر جمال و کمال زبانزد همه مردم بودند. آن حضرت پانزده سال قبل از هجرت در حالی که بیست و پنج سال از عمرش گذشته بود، با بانویی بیوه به نام خدیجه (س) که بنا به مشهور قبلاً دو شوهر کرده، و از دنیا رفته بودند، و چهل سال از عمرش می گذشت ازدواج کرد، و با توجه به این که حضرت خدیجه (س) در سال دهم بعثت در شصت و پنج سالگی از دنیا رفت، پیامبر (ص) بیست و پنج سال با او زندگی کرد، و تا او بود با هیچ زنی ازدواج نکرد.(1)
تاریخ نویسانی مانند: کلبی، واقدی، ابن سعد، یعقوبی، سبط بن جوزی و... بر این مطلب اتفاق نظر دارند.(2)
توضیح این که آن حضرت در عنفوان جوانی (از پانزده سالگی تا بیست و پنج سالگی) ازدواج نکرد، و از 25 سالگی با یک زن بیوه، حضرت خدیجه (س) زندگی را ادامه داد، بنابراین تا پنجاه سالگی تنها یک زن داشت. با توجه به این که از نظر کمال و جمال و قبیله در سطحی بود، که می توانست بازیباترین و ثروتمندترین دوشیزگان ازدواج نماید. حتی مشرکان به ویژه از قبیله قریش عالی ترین پیشنهادها را که جنبه مادی از زرق و برق دنیا داشت توسط ابوطالب عموی پیامبر (ص) به پیامبر(ص) نمودند، مشروط به این که پیامبر(ص) دست از مبارزه با بت پرستی و... بردارد، اما پیامبر(ص) در عنفوان جوانی در برابر این پیشنهادها فرمود:
«ای عمو! اگر مشرکان خورشید را در کف راستم و ماه را در کف چپم بگذارند که دست از کارم بردارم دست بر نخواهم برداشت، تا این که خداوند آن را پیروز سازد، یا در این راه کشته شوم.»(3)
به راستی کسی که تا این اندازه در راه پیشرفت اسلام، آرمانی فکر کند، آیا می توان به ساحت مقدس چنین کسی نسبت داشتن حرم سرا، و توجه به امور شهوانی و جنسی داد؟!
تعدّد همسران پیامبر(ص)
قبل از آن که به پاسخ شبهه مذکور بپردازیم، شایسته است به طور خلاصه به تعدد ازدواج های پیامبر (ص) اشاره کنیم. چنان که گفتیم آن حضرت در 25 سالگی با زنی چهل ساله به نام خدیجه(س) ازدواج کرد، و زندگی این دو تا 25 سال ادامه یافت، و پیامبر (ص) در پنجاه سالگی با وفات خدیجه (س) روبرو شد، بنابراین تا این هنگام اصلاً ازدواج با زنی دیگر نکرد. پس از وفات خدیجه (س) که در سال دهم بعثت رخ داد، با این که می توانست در عصر خدیجه (س) و بعد از او تا یک سال ازدواج کند، و هیچ مانعی سر راه آن حضرت برای ازدواج مجدّد نبود. آیا به راستی شخصی که با وجود امکانات، سی پنج سال از شادمانی عمرش را (از 15 تا 50 سالگی) این گونه بگذراند، می توان به ساحت اقدس او نسبت ناروای شهوت خواهی را روا داشت، زهی بی انصافی.
پیامبر (ص) یک سال بعد از رحلت خدیجه (س) در سال یازدهم بعثت با زن بیوه ای به نام سوده دختر ذمعه ازدواج کرد، این زن شوهری به نام سکران بن عمر داشت که در صدر اسلام، مسلمان شده بود، و بر اثر فشار مشرکان، همراه عده ای به حبشه هجرت کرد، ولی در حبشه مسیحی شد، سپس در همانجا از دنیا رفت، سوده بی سرپرست ماند، شرایط به گونه ای بود که بی سرپرستی این زن آبرومند مهاجر، به شخصیت و کرامت او لطمه می زد، پیامبر(ص) برای جبران این چالش با او ازدواج کرد، و در حقیقت سرپرستی او را بر عهده گرفت، پس از مدتی پیامبر (ص) با عایشه دختر ابوبکر، که وصلت با او یک نوع رابطه خویشاوندی با قبیله تیم می شد، و همین موجب پیشرفت اسلام می گردید، ازدواج نمود، و در میان همسران پیامبر(ص) تنها بانویی که دوشیزه بود(4)عایشه بود، قابل توجه این که او وقتی که همسر پیامبر(ص) شد بسیار کم سن و سال بود، و سال ها گذشت تا توانست یک همسر واقعی برای پیامبر(ص) باشد، این نشان می دهد که ازدواج های پیامبر انگیزهای دیگری، و بیشتر جنبه سیاسی داشته است.
پیامبر (ص) در راستای تثبیت اسلام در شرایطی قرار داشت که لازم بود از تمام وسایل برای شکستن اتحاد و نا مقدس دشمنان استفاده کند، که یکی از آنها ایجاد رابطه خویشاوندی از طریق ازدواج با قبایل طوایف مختلف بود، زیرا محکم ترین رابطه در میان عرب جاهلی، رابطه خویشاوندی به حساب می آمد، و داماد قبیله را همواره از خود می دانستند، و دفاع از او را لازم، و تنها گذاشتن او را گناه می شمردند. رسوبات این تعصب حتی سال ها بعد از اسلام ادامه داشت، تا آنجا که در سال 61 هجری در ماجرای کربلا، شمربن ذی الجوشن که با امّ البنین مادر حضرت ابوالفضل(ع) خویشاوندی داشت، در روز تاسوعا برای حضرت عباس و برادران مادریش، امان نامه آورد، که از طرف آن حضرت به شدّت رد شد.(5)
پیامبر (ص) تا در مکه بود همین دو همسر (عایشه و سوده) را داشت، با توجه به این که از هیچ کدام از آنها دارای فرزند نشد. پس از آن که آن حضرت به مدینه هجرت کرد، تا سال چهارم با زنی ازدواج نکرد، در سال چهارم یک حادثه ای که بیشتر جنبه عاطفی و رعایت حریم کرامت زن بود، باعث گردید که پیامبر(ص) با زن بیوه ای به نام ام سلمه که دارای چند یتیم بود ازدواج کرد. ماجرا چنین بود که ام سلمه (هند دختر امیه مخزومی) دختر عاتکه عمّه پیامبر(ص) بود، او که دختر عمه پیامبر (ص) بود با ابوسلمة بن عبدالاسد ازدواج کرد، ابوسلمه در جنگ احد که در رکاب پیامبر(ص) با دشمن می جنگید به سختی مجروح شد، و پس از گذشت هشت ماه از جنگ احد، بر اثر همان جراحات به شهادت رسید، روزی پیامبر(ص) به عنوان تسلیت به ام سلمه و بچه هایش، به خاطر شهادت شوهرش ابوسلمه، به خانه ام سلمه آمد، و او را دلداری داده و به او تسلیت گفت. و در حق او چنین دعا کرد: «خدایا اندوه ام سلمه را برطرف ساز، و مصیبت او را (در مورد از دست دادن شوهرش) به برتر از آن عوض بده.»
وقتی که عدّه ام سلمه (چهار ماه و ده روز) تمام شد، عده ای از او خواستگاری کردند، جواب منفی داد، تا این که رسول خدا (ص) از او خواستگاری کرد، او که مایل به رسول خدا (ص) بود، گفت: «من یک زن سالمند هستم، به علاوه چند یتیم دارم...» پیامبر(ص) در مورد سن و سال او فرمود: سن من بیشتر از تو است، و در مورد یتیمان، از آنها سرپرستی می کنم، غصه آنها را نخور. سرانجام ام سلمه با پیامبر (ص) ازدواج کرد، و همسر پیامبر(ص) گردید(6) بنابراین ازدواج پیامبر(ص) با ام سلمه، جنبه عاطفی و سرپرستی، و حفظ کرامت و شخصیت دختر عمه اش ام سلمه را داشت.
یکی از ازدواج های پیامبر(ص) ازدواج با حفصه دختر عمربن خطاب بود، که در سال سوم یا چهارم هجرت رخ داد، او قبلاً همسر خنیس بن خدانه، هم سوگند و هم پیمان با آل خطّاب بود، با حفصه دختر عمر ازدواج کرد، او از مسلمانان صدر اسلام بود، و همراه مهاجران به حبشه هجرت کرد، سپس همراه همسرش پس از هجرت رسول خدا (ص) به مدینه، هجرت به مدینه کرد، و در جنگ بدر حضور داشت، و در جنگ احد که در سال سوم هجرت رخ داد از مجاهدان پر تلاش بود، مجروح شد، سپس بر اثر همین جراحت جنگی به شهادت رسید.(7)
پیامبر (ص) با این زن بیوه نیز ازدواج کرد، ازدواج آن حضرت با حفصه، به عمر بن خطاب آرامش داد، و موجب پیوستگی پیامبر(ص) به دودمان عدی شد، که از نظر سیاسی نقش مهمی در پیشرفت اسلام، و نابودی موانع سر راه آن حضرت گردید.
طبق نقل بعضی خنیس شوهر حفصه در سال سوم هجرت در مدینه از دنیا رفت، پس از اتمام عدّه حفصه، عمر ازدواج او را به ابوبکر پیشنهاد کرد، ابوبکر جواب منفی داد، سپس به عثمان پیشنهاد کرد، عثمان نیز جواب مثبت نداد، عمر به عنوان شکایت به مجضر پیامبر (ص) آمد، پیامبر(ص) برای آرامش عمر (و جذب او و دودمانش) به او فرمود: «شخصی بهتر از عثمان با حفصه ازدواج می کند.» آنگاه دستور داد تا حفصه را برایش خواستگاری نمودند(8)بنابراین ازدواج پیامبر (ص) با حفصه نیز جنبه سیاسی عاطفی داشت، و با پیشنهاد و درخواست خود عمر، و برای آرامش او انجام پذیرفت.
یکی دیگر از ازدواج های پیامبر(ص) که آن هم جنبه عاطفی و سیاسی داشت، ازدواج آن حضرت با ام حبیبه دختر ابوسفیان بود. توضیح این که ام حبیبه که نامش رمله بود، با این که دختر ابوسفیان و خواهر معاویه بود، در همان سال های اول بعثت، اسلام را پذیرفت، و با شوهرش عبیدالله که او نیز مسلمان شده بود، بر اثر فشار و آزار مشرکان، همراه گروهی به حبشه هجرت نموده و به پادشاه حبشه به نام نجاشی پناهنده شدند. ولی پس از مدتی شوهرش عبیدالله در حبشه به مسیحیت گروید و مسیحی شد، سرانجام در همان حبشه از دنیا رفت، ام حبیبه بی سرپرست ماند، پیامبر(ص) از بی سرپرستی و رنج های ام حبیبه در راه اسلام، آگاه شد، و دریافت که او نیاز به سرپرست مهربان دارد، تا چالش رنج های او جبران گردد، نامه ای برای نجاشی شاه حبشه نوشت، و از او خواست که ام حبیبه را برایش خواستگاری کند.
نجاشی که پادشاه عادل بود و در باطن مسلمان شده بود، به نامه پیامبر(ص) احترام کرد، و ام حبیبه را برای پیامبر(ص) خواستگاری نمود. ام حبیبه با کمال میل پاسخ مثبت داد، و خالدبن سعید یکی از مسلمانان را وکیل نمود که او را به عقد ازدواج پیامبر (ص) در آورد، عقد اجرا شد، و نجاشی در مراسم عقد به مسلمانان مهاجر ولیمه داد. وقتی این خبر به ابوسفیان رسید گفت: «محمد(ص) دامادی است که او را رد نمی کنند.»
جالب این که ام حبیبه به قدری شیفته اسلام و پیامبر(ص) بود، وقتی که به مدینه به محضر رسول خدا (ص) آمد و به او پیوست، پس از مدتی در ماجرای صلح حُدیبیّه (که در سال ششم هجرت رخ داد) ابوسفیان برای تمدید
صلح، به مدینه به خانه پیامبر(ص) آمد، خواست بر روی تشک پیامبر(ص) بنشیند، ام حبیبه از او جلوگیری کرد، و گفت: «تو مشرک و نجس هستی و نمی توانی در این مسند بنشینی، زیرا این مسند جایگاه پاک ترین افراد است»(9)
آیا به راستی رواست چنین بانویی رها شود و بر گرامتش ضربه برسد، با این که او افتخار می کرد که به چنین موقعیتی رسیده و همسر پیامبر (ص) شده است، به علاوه این ازدواج می توانست زمینه ای برای جذب خاندان ابوسفیان به اسلام گردد، و دست کم آزار و کارشکنی این خاندان را نسبت به آن حضرت و آیین اسلام کاهش دهد.
یکی دیگر از ازدواج های پیامبر(ص) با جُویْریه بود، توضیح این که در سال ششم هجرت به پیامبر(ص) خبر رسید حارث بن ابی ضرار (پدر جویریه) رییس قبیله بنی مصطلق در صدد جمع آوری اسلحه و سرباز، برای یورش به مدینه است، پیامبر اکرم (ص) با یاران خود به سوی آن قبیله برای جلوگیری از گزند آنها حرکت کرد، و در کنار چاه مریسیع به جنگ با آنها پرداخت، آنها با دادن ده نفر کشته و مقداری غنائم جنگی و چند اسیر، عقب نشینی کردند.
در میان اسیران بانویی به نام جویریه دختر حارث به عنوان کنیز، سهمیه یکی از رزمندگان به نام ثابت بن قیس شد. ثابت با جویریه مکاتبه کرد، یعنی قراردادی بست که اگر فلان مبلغ پول به اقساط بپردازد، قیس او را آزاد خواهد کرد. او مقداری از مبلغ مورد مکاتبه را پرداخت، و از دادن بقیه درمانده شد، به محضر پیامبر مهربان (ص) رسید، و از او تقاضای کمک برای آزادی کامل خود کرد. حضرت به او قول مساعد داد که هم با دادن بقیه بدهکاری او، وی را آزاد سازد، و پس از آزادی، با او ازدواج کند، او خوشحال شد، و همین پیشنهاد تحقق یافت. مسلمانان وقتی که دیدند جویریه همسر پیامبر(ص) شده به احترام او هر کس سهمیه خود از اسیران طایفه او را آزاد نموده، و در نتیجه صد نفر دودمان بنی مصطلق آزاد شدند، پدر جویریه که برای آزادسازی دخترش به مدینه رهسپار می شد، پس از دیدن معجزه ای (که یک خبر غیبی بود) به اسلام گروید، و به طفیل او و دخترش گروهی از طایفه بنی مصطلق مسلمان شدند.(10)
چنانکه ملاحظه می کنید این ازدواج نیز پربرکت برای مسلمین و دودمان بنی مصطلق بود، همین وصلت باعث گرایش جمعی به اسلام، و رفع و دفع شورش گروهی به اسلام
گردید. هم جنبه عاطفی و سیاسی داشت و هم جنبه نظامی و آتش بس و صلح. یکی دیگر از ازدواج های پیامبر(ص) ازدواج با ماریه قبطیه (به عنوان ملک یمین و کنیز) بود، توضیح این که پیامبر اعظم (ص) در سال هفتم هجرت برای شاهان و رؤسای کشورها نامه نوشت و آنها را دعوت به اسلام نمود، یکی از این نامه ها را برای مقوقس رئیس قبطیان که مسیحی بود و در اسکندریه مصر سکونت داشت نوشت، او به نامه پیامبر(ص) و نامه رسان آن حضرت، حاطب بن ابی بلْتعه احترام شایان کرد، ولی برای حفظ سلطنتش، اسلام را نپذیرفت، و به جای آن هدایای بسیار نفیس از جمله سه کنیز که یکی از آنها ماریه قبطیه بود به محضر پیامبر(ص) فرستاد، پیامبر(ص) هدایای او را پذیرفت.(11)
پیامبر(ص) با ماریه که با برادرش مسلمان شده بود، و افتخار ازدواج با آن حضرت را داشت، ازدواج کرد، و با این ازدواج شخصیت او را بالا برد، و از کنیزی، به عنوان همسر رسول خدا(ص) ارتقاء یافت و در ماه ذیحجه سال هشتم هجرت از آن پسری به نام ابراهیم شد، ولی ابراهیم یک سال و دو ماه یا یک سال و شش ماه بیشتر عمر نکرد، و در سال دهم هجرت از دنیا رفت.(12) بنابراین ازدواج با ماریه نیز به عنوان کنیز بود، موجب حفظ کرامت ماریه می شد، که از دیار مصر به مدینه آمده بود، و نیاز شدید به پناهگاه مطمئن و آرام بخشی داشت.
یکی از ازدواج های پیامبر(ص) با میمونه دختر حارث بن حزن هلالی، خواهر ام الفضل همسر عباس عموی پیامبر(ص) بود. توضیح این که میمونه بیوه ای بود که قبلاً دو شوهر کرده بود، و آخرین بانویی بود که در سال هفتم هجرت در حالی که آن حضرت حدود 59 سال داشت، همسر پیامبر(ص) گردید. او در مکه می زیست، و عباس عموی پیامبر(ص) عقد او را برای پیامبر(ص) اجرا نمود. میمونه و خواهرانش از زنان با ایمان بودند، پیامبر(ص) آنها را اهل بهشت معرفی کرد. میمونه از محبان حضرت علی (ع) بود و روایاتی در شأن آن حضرت، از پیامبر(ص) نقل کرده است.(13)
از قرائن و شواهد استفاده می شود که میمونه پس از مرگ شوهران سابقش، بی سرپرست بود، و نیاز به پناهگاهی داشت، عباس
عموی پیامبر(ص) او را که خواهر همسرش بود، به عقد ازدواج پیامبر(ص) درآورد، تا زندگیش سروسامان یابد. یکی از همسران پیامبر(ص) که در قرآن در شأن او آیه ای نازل شد، ام شریک است، این بانو که در صفاء می زیست، بعد از شوهرش ابوعکر مسلمان شد، ابوعکر به مدینه هجرت کرد، ولی از دنیا رفت، او که تنها مانده بود، و مشرکان فهمیده بودند که ام شریک نیز مسلمان شده، بسیار او را مورد آزار و شکنجه قرار دادند که داستان طولانی است، سرانجام خود را که بیوه ای بی سرپرست بود، و نیاز شدید به پناهگاه داشت، به مدینه رسانید، و خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: «من مدتی است که شوهر ندارم، اینک به محضرت آمده ام تا خود را به تو ببخشم.»
پیامبر(ص) فرمود: «فعلاً صبر کن تا از طرف خداوند دستوری برسد» طولی نکشید که آیه 50 سوره احزاب نازل شد، که بخشی از آن چنین است: «و امْرأةً مؤمنةً انْ وهبتْ نفسها للنّبیّ انْ اراد النّبیُّ انْ یستنْکحها خالصةً من دون المؤمنین ؛ هرگاه زن با ایمانی خود را به پیامبر(ص) ببخشد (و مهری برای خود قائل نشود) چنانچه پیامبر(ص) بخواهد، می تواند با او ازدواج کند، اما چنین ازدواجی تنها برای تو (ای پیامبر) مجاز است، نه سایر مؤمنان.»
در پایان آیه می فرماید: «لکیْلا یکون علیک حرج ؛ این برای آن است که (در راه رسالت) مشکلی برای تو (ای پیامبر) نبوده باشد. و بتوانی مسؤولیت های خود را ادا کنی.» «و دستت برای تأمین نیاز نیازمندان، و جواب شادآفرین به آنها باز باشد، و در این جهت محدودیتی نداشته باشی. البته این موضوع از مختصات پیامبر(ص) است.»
بدون شک این گونه زنان می خواستند به افتخار معنوی همسری پیامبر(ص) برسند، و این موضوع تنها برای پیامبر(ص) مجاز شد، که بیشتر جنبه عاطفی و حفظ کرامت زن را داشته است.
یکی دیگر از ازدواج های پیامبر(ص) ازدواج با زینب دختر جحش، دختر عمه پیامبر(ص) است، که در قرآن به آن اشاره شده است، او بانویی با جمال و با کمالی بود، همراه پیامبر(ص) از مکه به مدینه هجرت نمود. روزی خواهرش را نزد رسول خدا (ص) فرستاد و توسط او به پیامبر(ص) پیشنهاد ازدواج کرد، ولی پیامبر(ص) زیدبن حازثه غلام آزاد شده خود را برای ازدواج با او پیشنهاد کرد. زینب نخست تمایل به ازدواج با زید را نداشت، ولی پس از نزول آیه 36 احزاب که بیانگر اطاعت از پیامبر(ص) است، زینب پیشنهاد پیامبر (ص) را پذیرفت، پیامبر(ص) او را به عقد ازدواج زیدبن حارثه درآورد. ولی طولی نکشید که زینب که از خاندان قریش بود، با زید که سابقه بردگی داشت، نتوانست زندگی کند، و ناسازگاری بین آنها آشکار گردید. و زید خواهان طلاق او شد، چنان که آیه شریفه «فلمّا قضی زیدٌ منها وطراً؛(14)هنگامی که زید به طور کامل از زینب، کامیاب و سیر شد و بی نیاز گردید.» به این مطلب دلالت دارد.سرانجام زید، زینب را طلاق داد. پس از آن که عده او گذشت، پیامبر(ص) با او ازدواج کرد. قرآن فلسفه ازدواج پیامبر (ص) با زینب را چنین بیان می کند: «زوّجنا کها لکیلا یکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم...؛(15) او را به همسری تو در آوردیم تا مشکل برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان هنگامی که طلاق گیرند نباشد.»
بنابراین با توجه به اینکه زید پسر خوانده پیامبر(ص) بود، و مردم خیال می کردند که پسر خوانده در احکام مانند پسر حقیقی است، و نمی توان با زن طلاق داده او ازدواج کرد. پیامبر(ص) برای شکستن این سنّت خیالی جاهلی، با زینب ازدواج کرد، تا سنت شکنی کرده باشد.
در عین حال یهودیان به پیامبر(ص) تهمت زدند که خود می گوید ازدواج زن پسر حرام است، ولی خودش با زینب زن پسر خوانده اش ازدواج نموده است، در رد آنها آیه 4 و 5 سوره احزاب نازل گردید، که ترجمه اش این است: «خداوند فرزند خوانده های شما را فرزند حقیقی شما قرار نداده است، این سخن شما است که به دهان خود می گویید (سخنی بی پایه و باطل) اما خداوند حق را می گوید و به سوی حق هدایت می کند، آنها را به نام پدرانشان بخوانید، که این کار نزد خدا عادلانه تر است...»
ازدواج های دیگری نیز پیامبر(ص) داشته که خداوند به خاطر مصالح و اموری به او چنین اجازه ای داده بود، و هیچ کدام به خاطر مسایل جنسی و امور شهوانی نبوده است، بلکه جنبه انسانی، فرهنگی، عاطفی، سیاسی، شکستن سنت های باطل، و سرپرستی ایتام و ضعیف نوازی و اموری از این قبیل بوده است. حتی در بعضی از تواریخ می خوانیم که پیامبر(ص) با زنان متعددی ازدواج کرد، و جز مراسم عقد، و یا صرف خواستگاری چیزی انجام نشد، و این امور به خاطر آن بود که زنان بی نوا با همین اندازه با پیامبر(ص) احساس افتخار و شخصیت کنند، و روحیه عزّتمندی خود را حفظ نمایند.
نتیجه و جمع بندی
از مجموع مطالب یاد شده چنین نتیجه می گیریم که ازدواج های متعدد پیامبر(ص) بر اثر یکی یا چندی از شرایط و مصالح زیر بوده است.
1ـ پیامبر (ص) در 25 سالگی با بیوه ای 40 ساله ازدواج نمود، و تا آخر عمر او یعنی 25 سال تنها همسرش بود، و پس از پنجاه سالگی که دوران کهولت را می گذراند، با زنان متعدد ازدواج نموده است، و این خود حاکی است که جنبه های دیگر غیر از امود جنسی مد نظر آن حضرت بوده است.
2ـ در میان همسرانش تنها یکی از آنها (عایشه) باکره بوده است، و ازدواج با او جنبه سیاسی داشته است.
3ـ ازدواج او با همسرانی مانند ام حبیبه دختر ابوسفیان، یا حفصه دختر عمر، به خاطر تقویت اسلام، و حمایت قبیله آنها از آن حضرت، و ایجاد اختلاف در بین صفوف دشمنان و تضعیف آنها بوده است.
4ـ بعضی از ازدواج های آن حضرت جنبه ترحّم و حفظ کرامت و شخصیت زنان بوده است.
5ـ و بعضی دیگر به عنوان سرپرستی زن هایی که شوهرشان به شهادت رسیده، و بچه هایی داشتند، جهت سرپرستی آنها و یتیمانشان بوده است.
6ـ بعضی افتخار ازدواج با آن حضرت را داشتند، و وضع آنها به گونه ای بود، که جواب منفی آن حضرت در آنها عقده حقارت ایجاد می کرد، و از زندگی فلج می نمود، خداوند این محدودیت را از او برداشته بود، و با اجازه به او، موجب رفع مشکلات زنان بی نوا می شد.
7ـ بعضی از این ازدواج ها به خاطر شکستن سنت های جاهلی بوده است.
8ـ و بعضی صرفاً در مراسم عفد یا خوستگاری متوقف شده، و همین موجب آثار مثبت برای آن زنان شده است.
9ـ بعضی از ازدواج های آن حضرت برای رفع یک سلسله مشکلات و گره گشایی اقتصادی فرهنگی و اخلاقی و سیاسی بوده است، محیط عصر پیامبر(ص)، و سایه افکندن بعضی خرافات جاهلی نیز می طلبید که پیامبر(ص) با سرپنجه تدبیر از جمله ازدواج، به تبدیل محیط جاهلی بپردازد.
10ـ بعضی از ازدواج ها، برای کاستن عداوت، و طرح دوستی با اقوام، یا گسترش اسلام و جذب دشمنان بود، چنانکه در ازدواج با جویریه از طایفه بنی مصطلق رخ داد، با توجه به این که در آن عصر، ازدواج ها بسیار ساده و خودمانی، و دور از هرگونه تشریفات و دست اندازها انجام می شد، و تعدد زن برای افراد یک امر عادی بود، به طوری که گاهی همسر اول به خواستگاری همسر دوم می رفت.
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
16. کشف الغمه، ج 2، بحارالانوار، ج 16، ص 19.
17. شیخ محمد هادی الیوسفی ؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، چاپ مؤسسه الهادی، ج 1، ص 333 و 334.
18. سیره ابن هشام، ج 1، ص 285، تاریخ طبری، ج 2، ص 65، کامل ابن اثیر، ج 1، ص 489.
19. اقتباس از بحارالانوار، ج 22، ص 191.
20. مقتل ابن نما، ص 28.
21. شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 284 و 285 ؛ اسدالغابه، ج 5، ص 218 و 589.
22. سیره ابن هشام، ج 1، ص 274 (پاورقی).
23. اسدالغابه، ج 5، ص 25، اصابه، ج 4، ص 264، بحار، ج 22، ص 202.
24. اسدالغابه، ج 5، ص 420، ج 1، ص 325.
25. اقتباس از احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 1، ص 100 و 101.
26. منتهی الآمال، ج 1، ص 80.
27. ریاحین الشریعه، ج 2، ص 324.
28و29. احزاب، آیه 37.
فلسفه تعدّد ازدواج های پیامبر اعظم(ص)
معاندین اسلام از قدیم و ندیم خواسته اند با طرح تعدّد ازدواج های پیامبر اسلام (ص) آن را دستاویز شدیدترین حملات مغرضانه، و تهمت های ناروا قرار دهند، و از آن با آب و تاب و رنگ و لعاب افسانه ها بسازند، و به پندار خود با این گونه ترفندها و شگردها، به اسلام ضربه بزنند، و گاهی بی شرمی را به جایی رسانده اند که آن حضرت را دارای حرم سرا با زن های متعدد دانسته و وانمود کنند که آن بزرگوار به امور جنسی اهمیت بسیار می داد، و بخشی از زندگیش در این راستا خلاصه می شد. و با القاء چنین شبهه ای حریم پاک ترین و زاهدترین و کامل ترین انسان ها را لکه دار سازند، با این که خانه های محقر گلین، و غالباً اجاره ای و غیر قابل سکونت، به هیچ وجه به شیوه حرم سرایی این سازگار نخواهد بود، در اینجا با تبیین و تشریح گوشه هایی از فلسفه تعدد ازدواج های پیامبر(ص) نظر شما را به بی اساسی این شبهه و مغرضانه بودن آن از سوی دشمنان جلب می کنیم.
ازدواج در بیست و پنج سالگی با بیوه ای چهل ساله
پیامبر اکرم (ص) در میان قوم خود و مردم جزیرة العرب، زیباترین، با وقارترین، پاک ترین و خوش قامت ترین انسان ها بود، چنان که پدرش عبدالله و مادرش آمنه، از نظر جمال و کمال زبانزد همه مردم بودند. آن حضرت پانزده سال قبل از هجرت در حالی که بیست و پنج سال از عمرش گذشته بود، با بانویی بیوه به نام خدیجه (س) که بنا به مشهور قبلاً دو شوهر کرده، و از دنیا رفته بودند، و چهل سال از عمرش می گذشت ازدواج کرد، و با توجه به این که حضرت خدیجه (س) در سال دهم بعثت در شصت و پنج سالگی از دنیا رفت، پیامبر (ص) بیست و پنج سال با او زندگی کرد، و تا او بود با هیچ زنی ازدواج نکرد.(1)
تاریخ نویسانی مانند: کلبی، واقدی، ابن سعد، یعقوبی، سبط بن جوزی و... بر این مطلب اتفاق نظر دارند.(2)
توضیح این که آن حضرت در عنفوان جوانی (از پانزده سالگی تا بیست و پنج سالگی) ازدواج نکرد، و از 25 سالگی با یک زن بیوه، حضرت خدیجه (س) زندگی را ادامه داد، بنابراین تا پنجاه سالگی تنها یک زن داشت. با توجه به این که از نظر کمال و جمال و قبیله در سطحی بود، که می توانست بازیباترین و ثروتمندترین دوشیزگان ازدواج نماید. حتی مشرکان به ویژه از قبیله قریش عالی ترین پیشنهادها را که جنبه مادی از زرق و برق دنیا داشت توسط ابوطالب عموی پیامبر (ص) به پیامبر(ص) نمودند، مشروط به این که پیامبر(ص) دست از مبارزه با بت پرستی و... بردارد، اما پیامبر(ص) در عنفوان جوانی در برابر این پیشنهادها فرمود:
«ای عمو! اگر مشرکان خورشید را در کف راستم و ماه را در کف چپم بگذارند که دست از کارم بردارم دست بر نخواهم برداشت، تا این که خداوند آن را پیروز سازد، یا در این راه کشته شوم.»(3)
به راستی کسی که تا این اندازه در راه پیشرفت اسلام، آرمانی فکر کند، آیا می توان به ساحت مقدس چنین کسی نسبت داشتن حرم سرا، و توجه به امور شهوانی و جنسی داد؟!
تعدّد همسران پیامبر(ص)
قبل از آن که به پاسخ شبهه مذکور بپردازیم، شایسته است به طور خلاصه به تعدد ازدواج های پیامبر (ص) اشاره کنیم. چنان که گفتیم آن حضرت در 25 سالگی با زنی چهل ساله به نام خدیجه(س) ازدواج کرد، و زندگی این دو تا 25 سال ادامه یافت، و پیامبر (ص) در پنجاه سالگی با وفات خدیجه (س) روبرو شد، بنابراین تا این هنگام اصلاً ازدواج با زنی دیگر نکرد. پس از وفات خدیجه (س) که در سال دهم بعثت رخ داد، با این که می توانست در عصر خدیجه (س) و بعد از او تا یک سال ازدواج کند، و هیچ مانعی سر راه آن حضرت برای ازدواج مجدّد نبود. آیا به راستی شخصی که با وجود امکانات، سی پنج سال از شادمانی عمرش را (از 15 تا 50 سالگی) این گونه بگذراند، می توان به ساحت اقدس او نسبت ناروای شهوت خواهی را روا داشت، زهی بی انصافی.
پیامبر (ص) یک سال بعد از رحلت خدیجه (س) در سال یازدهم بعثت با زن بیوه ای به نام سوده دختر ذمعه ازدواج کرد، این زن شوهری به نام سکران بن عمر داشت که در صدر اسلام، مسلمان شده بود، و بر اثر فشار مشرکان، همراه عده ای به حبشه هجرت کرد، ولی در حبشه مسیحی شد، سپس در همانجا از دنیا رفت، سوده بی سرپرست ماند، شرایط به گونه ای بود که بی سرپرستی این زن آبرومند مهاجر، به شخصیت و کرامت او لطمه می زد، پیامبر(ص) برای جبران این چالش با او ازدواج کرد، و در حقیقت سرپرستی او را بر عهده گرفت، پس از مدتی پیامبر (ص) با عایشه دختر ابوبکر، که وصلت با او یک نوع رابطه خویشاوندی با قبیله تیم می شد، و همین موجب پیشرفت اسلام می گردید، ازدواج نمود، و در میان همسران پیامبر(ص) تنها بانویی که دوشیزه بود(4)عایشه بود، قابل توجه این که او وقتی که همسر پیامبر(ص) شد بسیار کم سن و سال بود، و سال ها گذشت تا توانست یک همسر واقعی برای پیامبر(ص) باشد، این نشان می دهد که ازدواج های پیامبر انگیزهای دیگری، و بیشتر جنبه سیاسی داشته است.
پیامبر (ص) در راستای تثبیت اسلام در شرایطی قرار داشت که لازم بود از تمام وسایل برای شکستن اتحاد و نا مقدس دشمنان استفاده کند، که یکی از آنها ایجاد رابطه خویشاوندی از طریق ازدواج با قبایل طوایف مختلف بود، زیرا محکم ترین رابطه در میان عرب جاهلی، رابطه خویشاوندی به حساب می آمد، و داماد قبیله را همواره از خود می دانستند، و دفاع از او را لازم، و تنها گذاشتن او را گناه می شمردند. رسوبات این تعصب حتی سال ها بعد از اسلام ادامه داشت، تا آنجا که در سال 61 هجری در ماجرای کربلا، شمربن ذی الجوشن که با امّ البنین مادر حضرت ابوالفضل(ع) خویشاوندی داشت، در روز تاسوعا برای حضرت عباس و برادران مادریش، امان نامه آورد، که از طرف آن حضرت به شدّت رد شد.(5)
پیامبر (ص) تا در مکه بود همین دو همسر (عایشه و سوده) را داشت، با توجه به این که از هیچ کدام از آنها دارای فرزند نشد. پس از آن که آن حضرت به مدینه هجرت کرد، تا سال چهارم با زنی ازدواج نکرد، در سال چهارم یک حادثه ای که بیشتر جنبه عاطفی و رعایت حریم کرامت زن بود، باعث گردید که پیامبر(ص) با زن بیوه ای به نام ام سلمه که دارای چند یتیم بود ازدواج کرد. ماجرا چنین بود که ام سلمه (هند دختر امیه مخزومی) دختر عاتکه عمّه پیامبر(ص) بود، او که دختر عمه پیامبر (ص) بود با ابوسلمة بن عبدالاسد ازدواج کرد، ابوسلمه در جنگ احد که در رکاب پیامبر(ص) با دشمن می جنگید به سختی مجروح شد، و پس از گذشت هشت ماه از جنگ احد، بر اثر همان جراحات به شهادت رسید، روزی پیامبر(ص) به عنوان تسلیت به ام سلمه و بچه هایش، به خاطر شهادت شوهرش ابوسلمه، به خانه ام سلمه آمد، و او را دلداری داده و به او تسلیت گفت. و در حق او چنین دعا کرد: «خدایا اندوه ام سلمه را برطرف ساز، و مصیبت او را (در مورد از دست دادن شوهرش) به برتر از آن عوض بده.»
وقتی که عدّه ام سلمه (چهار ماه و ده روز) تمام شد، عده ای از او خواستگاری کردند، جواب منفی داد، تا این که رسول خدا (ص) از او خواستگاری کرد، او که مایل به رسول خدا (ص) بود، گفت: «من یک زن سالمند هستم، به علاوه چند یتیم دارم...» پیامبر(ص) در مورد سن و سال او فرمود: سن من بیشتر از تو است، و در مورد یتیمان، از آنها سرپرستی می کنم، غصه آنها را نخور. سرانجام ام سلمه با پیامبر (ص) ازدواج کرد، و همسر پیامبر(ص) گردید(6) بنابراین ازدواج پیامبر(ص) با ام سلمه، جنبه عاطفی و سرپرستی، و حفظ کرامت و شخصیت دختر عمه اش ام سلمه را داشت.
یکی از ازدواج های پیامبر(ص) ازدواج با حفصه دختر عمربن خطاب بود، که در سال سوم یا چهارم هجرت رخ داد، او قبلاً همسر خنیس بن خدانه، هم سوگند و هم پیمان با آل خطّاب بود، با حفصه دختر عمر ازدواج کرد، او از مسلمانان صدر اسلام بود، و همراه مهاجران به حبشه هجرت کرد، سپس همراه همسرش پس از هجرت رسول خدا (ص) به مدینه، هجرت به مدینه کرد، و در جنگ بدر حضور داشت، و در جنگ احد که در سال سوم هجرت رخ داد از مجاهدان پر تلاش بود، مجروح شد، سپس بر اثر همین جراحت جنگی به شهادت رسید.(7)
پیامبر (ص) با این زن بیوه نیز ازدواج کرد، ازدواج آن حضرت با حفصه، به عمر بن خطاب آرامش داد، و موجب پیوستگی پیامبر(ص) به دودمان عدی شد، که از نظر سیاسی نقش مهمی در پیشرفت اسلام، و نابودی موانع سر راه آن حضرت گردید.
طبق نقل بعضی خنیس شوهر حفصه در سال سوم هجرت در مدینه از دنیا رفت، پس از اتمام عدّه حفصه، عمر ازدواج او را به ابوبکر پیشنهاد کرد، ابوبکر جواب منفی داد، سپس به عثمان پیشنهاد کرد، عثمان نیز جواب مثبت نداد، عمر به عنوان شکایت به مجضر پیامبر (ص) آمد، پیامبر(ص) برای آرامش عمر (و جذب او و دودمانش) به او فرمود: «شخصی بهتر از عثمان با حفصه ازدواج می کند.» آنگاه دستور داد تا حفصه را برایش خواستگاری نمودند(8)بنابراین ازدواج پیامبر (ص) با حفصه نیز جنبه سیاسی عاطفی داشت، و با پیشنهاد و درخواست خود عمر، و برای آرامش او انجام پذیرفت.
یکی دیگر از ازدواج های پیامبر(ص) که آن هم جنبه عاطفی و سیاسی داشت، ازدواج آن حضرت با ام حبیبه دختر ابوسفیان بود. توضیح این که ام حبیبه که نامش رمله بود، با این که دختر ابوسفیان و خواهر معاویه بود، در همان سال های اول بعثت، اسلام را پذیرفت، و با شوهرش عبیدالله که او نیز مسلمان شده بود، بر اثر فشار و آزار مشرکان، همراه گروهی به حبشه هجرت نموده و به پادشاه حبشه به نام نجاشی پناهنده شدند. ولی پس از مدتی شوهرش عبیدالله در حبشه به مسیحیت گروید و مسیحی شد، سرانجام در همان حبشه از دنیا رفت، ام حبیبه بی سرپرست ماند، پیامبر(ص) از بی سرپرستی و رنج های ام حبیبه در راه اسلام، آگاه شد، و دریافت که او نیاز به سرپرست مهربان دارد، تا چالش رنج های او جبران گردد، نامه ای برای نجاشی شاه حبشه نوشت، و از او خواست که ام حبیبه را برایش خواستگاری کند.
نجاشی که پادشاه عادل بود و در باطن مسلمان شده بود، به نامه پیامبر(ص) احترام کرد، و ام حبیبه را برای پیامبر(ص) خواستگاری نمود. ام حبیبه با کمال میل پاسخ مثبت داد، و خالدبن سعید یکی از مسلمانان را وکیل نمود که او را به عقد ازدواج پیامبر (ص) در آورد، عقد اجرا شد، و نجاشی در مراسم عقد به مسلمانان مهاجر ولیمه داد. وقتی این خبر به ابوسفیان رسید گفت: «محمد(ص) دامادی است که او را رد نمی کنند.»
جالب این که ام حبیبه به قدری شیفته اسلام و پیامبر(ص) بود، وقتی که به مدینه به محضر رسول خدا (ص) آمد و به او پیوست، پس از مدتی در ماجرای صلح حُدیبیّه (که در سال ششم هجرت رخ داد) ابوسفیان برای تمدید
صلح، به مدینه به خانه پیامبر(ص) آمد، خواست بر روی تشک پیامبر(ص) بنشیند، ام حبیبه از او جلوگیری کرد، و گفت: «تو مشرک و نجس هستی و نمی توانی در این مسند بنشینی، زیرا این مسند جایگاه پاک ترین افراد است»(9)
آیا به راستی رواست چنین بانویی رها شود و بر گرامتش ضربه برسد، با این که او افتخار می کرد که به چنین موقعیتی رسیده و همسر پیامبر (ص) شده است، به علاوه این ازدواج می توانست زمینه ای برای جذب خاندان ابوسفیان به اسلام گردد، و دست کم آزار و کارشکنی این خاندان را نسبت به آن حضرت و آیین اسلام کاهش دهد.
یکی دیگر از ازدواج های پیامبر(ص) با جُویْریه بود، توضیح این که در سال ششم هجرت به پیامبر(ص) خبر رسید حارث بن ابی ضرار (پدر جویریه) رییس قبیله بنی مصطلق در صدد جمع آوری اسلحه و سرباز، برای یورش به مدینه است، پیامبر اکرم (ص) با یاران خود به سوی آن قبیله برای جلوگیری از گزند آنها حرکت کرد، و در کنار چاه مریسیع به جنگ با آنها پرداخت، آنها با دادن ده نفر کشته و مقداری غنائم جنگی و چند اسیر، عقب نشینی کردند.
در میان اسیران بانویی به نام جویریه دختر حارث به عنوان کنیز، سهمیه یکی از رزمندگان به نام ثابت بن قیس شد. ثابت با جویریه مکاتبه کرد، یعنی قراردادی بست که اگر فلان مبلغ پول به اقساط بپردازد، قیس او را آزاد خواهد کرد. او مقداری از مبلغ مورد مکاتبه را پرداخت، و از دادن بقیه درمانده شد، به محضر پیامبر مهربان (ص) رسید، و از او تقاضای کمک برای آزادی کامل خود کرد. حضرت به او قول مساعد داد که هم با دادن بقیه بدهکاری او، وی را آزاد سازد، و پس از آزادی، با او ازدواج کند، او خوشحال شد، و همین پیشنهاد تحقق یافت. مسلمانان وقتی که دیدند جویریه همسر پیامبر(ص) شده به احترام او هر کس سهمیه خود از اسیران طایفه او را آزاد نموده، و در نتیجه صد نفر دودمان بنی مصطلق آزاد شدند، پدر جویریه که برای آزادسازی دخترش به مدینه رهسپار می شد، پس از دیدن معجزه ای (که یک خبر غیبی بود) به اسلام گروید، و به طفیل او و دخترش گروهی از طایفه بنی مصطلق مسلمان شدند.(10)
چنانکه ملاحظه می کنید این ازدواج نیز پربرکت برای مسلمین و دودمان بنی مصطلق بود، همین وصلت باعث گرایش جمعی به اسلام، و رفع و دفع شورش گروهی به اسلام
گردید. هم جنبه عاطفی و سیاسی داشت و هم جنبه نظامی و آتش بس و صلح. یکی دیگر از ازدواج های پیامبر(ص) ازدواج با ماریه قبطیه (به عنوان ملک یمین و کنیز) بود، توضیح این که پیامبر اعظم (ص) در سال هفتم هجرت برای شاهان و رؤسای کشورها نامه نوشت و آنها را دعوت به اسلام نمود، یکی از این نامه ها را برای مقوقس رئیس قبطیان که مسیحی بود و در اسکندریه مصر سکونت داشت نوشت، او به نامه پیامبر(ص) و نامه رسان آن حضرت، حاطب بن ابی بلْتعه احترام شایان کرد، ولی برای حفظ سلطنتش، اسلام را نپذیرفت، و به جای آن هدایای بسیار نفیس از جمله سه کنیز که یکی از آنها ماریه قبطیه بود به محضر پیامبر(ص) فرستاد، پیامبر(ص) هدایای او را پذیرفت.(11)
پیامبر(ص) با ماریه که با برادرش مسلمان شده بود، و افتخار ازدواج با آن حضرت را داشت، ازدواج کرد، و با این ازدواج شخصیت او را بالا برد، و از کنیزی، به عنوان همسر رسول خدا(ص) ارتقاء یافت و در ماه ذیحجه سال هشتم هجرت از آن پسری به نام ابراهیم شد، ولی ابراهیم یک سال و دو ماه یا یک سال و شش ماه بیشتر عمر نکرد، و در سال دهم هجرت از دنیا رفت.(12) بنابراین ازدواج با ماریه نیز به عنوان کنیز بود، موجب حفظ کرامت ماریه می شد، که از دیار مصر به مدینه آمده بود، و نیاز شدید به پناهگاه مطمئن و آرام بخشی داشت.
یکی از ازدواج های پیامبر(ص) با میمونه دختر حارث بن حزن هلالی، خواهر ام الفضل همسر عباس عموی پیامبر(ص) بود. توضیح این که میمونه بیوه ای بود که قبلاً دو شوهر کرده بود، و آخرین بانویی بود که در سال هفتم هجرت در حالی که آن حضرت حدود 59 سال داشت، همسر پیامبر(ص) گردید. او در مکه می زیست، و عباس عموی پیامبر(ص) عقد او را برای پیامبر(ص) اجرا نمود. میمونه و خواهرانش از زنان با ایمان بودند، پیامبر(ص) آنها را اهل بهشت معرفی کرد. میمونه از محبان حضرت علی (ع) بود و روایاتی در شأن آن حضرت، از پیامبر(ص) نقل کرده است.(13)
از قرائن و شواهد استفاده می شود که میمونه پس از مرگ شوهران سابقش، بی سرپرست بود، و نیاز به پناهگاهی داشت، عباس
عموی پیامبر(ص) او را که خواهر همسرش بود، به عقد ازدواج پیامبر(ص) درآورد، تا زندگیش سروسامان یابد. یکی از همسران پیامبر(ص) که در قرآن در شأن او آیه ای نازل شد، ام شریک است، این بانو که در صفاء می زیست، بعد از شوهرش ابوعکر مسلمان شد، ابوعکر به مدینه هجرت کرد، ولی از دنیا رفت، او که تنها مانده بود، و مشرکان فهمیده بودند که ام شریک نیز مسلمان شده، بسیار او را مورد آزار و شکنجه قرار دادند که داستان طولانی است، سرانجام خود را که بیوه ای بی سرپرست بود، و نیاز شدید به پناهگاه داشت، به مدینه رسانید، و خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: «من مدتی است که شوهر ندارم، اینک به محضرت آمده ام تا خود را به تو ببخشم.»
پیامبر(ص) فرمود: «فعلاً صبر کن تا از طرف خداوند دستوری برسد» طولی نکشید که آیه 50 سوره احزاب نازل شد، که بخشی از آن چنین است: «و امْرأةً مؤمنةً انْ وهبتْ نفسها للنّبیّ انْ اراد النّبیُّ انْ یستنْکحها خالصةً من دون المؤمنین ؛ هرگاه زن با ایمانی خود را به پیامبر(ص) ببخشد (و مهری برای خود قائل نشود) چنانچه پیامبر(ص) بخواهد، می تواند با او ازدواج کند، اما چنین ازدواجی تنها برای تو (ای پیامبر) مجاز است، نه سایر مؤمنان.»
در پایان آیه می فرماید: «لکیْلا یکون علیک حرج ؛ این برای آن است که (در راه رسالت) مشکلی برای تو (ای پیامبر) نبوده باشد. و بتوانی مسؤولیت های خود را ادا کنی.» «و دستت برای تأمین نیاز نیازمندان، و جواب شادآفرین به آنها باز باشد، و در این جهت محدودیتی نداشته باشی. البته این موضوع از مختصات پیامبر(ص) است.»
بدون شک این گونه زنان می خواستند به افتخار معنوی همسری پیامبر(ص) برسند، و این موضوع تنها برای پیامبر(ص) مجاز شد، که بیشتر جنبه عاطفی و حفظ کرامت زن را داشته است.
یکی دیگر از ازدواج های پیامبر(ص) ازدواج با زینب دختر جحش، دختر عمه پیامبر(ص) است، که در قرآن به آن اشاره شده است، او بانویی با جمال و با کمالی بود، همراه پیامبر(ص) از مکه به مدینه هجرت نمود. روزی خواهرش را نزد رسول خدا (ص) فرستاد و توسط او به پیامبر(ص) پیشنهاد ازدواج کرد، ولی پیامبر(ص) زیدبن حازثه غلام آزاد شده خود را برای ازدواج با او پیشنهاد کرد. زینب نخست تمایل به ازدواج با زید را نداشت، ولی پس از نزول آیه 36 احزاب که بیانگر اطاعت از پیامبر(ص) است، زینب پیشنهاد پیامبر (ص) را پذیرفت، پیامبر(ص) او را به عقد ازدواج زیدبن حارثه درآورد. ولی طولی نکشید که زینب که از خاندان قریش بود، با زید که سابقه بردگی داشت، نتوانست زندگی کند، و ناسازگاری بین آنها آشکار گردید. و زید خواهان طلاق او شد، چنان که آیه شریفه «فلمّا قضی زیدٌ منها وطراً؛(14)هنگامی که زید به طور کامل از زینب، کامیاب و سیر شد و بی نیاز گردید.» به این مطلب دلالت دارد.سرانجام زید، زینب را طلاق داد. پس از آن که عده او گذشت، پیامبر(ص) با او ازدواج کرد. قرآن فلسفه ازدواج پیامبر (ص) با زینب را چنین بیان می کند: «زوّجنا کها لکیلا یکون علی المؤمنین حرج فی ازواج ادعیائهم...؛(15) او را به همسری تو در آوردیم تا مشکل برای مؤمنان در ازدواج با همسران پسر خوانده هایشان هنگامی که طلاق گیرند نباشد.»
بنابراین با توجه به اینکه زید پسر خوانده پیامبر(ص) بود، و مردم خیال می کردند که پسر خوانده در احکام مانند پسر حقیقی است، و نمی توان با زن طلاق داده او ازدواج کرد. پیامبر(ص) برای شکستن این سنّت خیالی جاهلی، با زینب ازدواج کرد، تا سنت شکنی کرده باشد.
در عین حال یهودیان به پیامبر(ص) تهمت زدند که خود می گوید ازدواج زن پسر حرام است، ولی خودش با زینب زن پسر خوانده اش ازدواج نموده است، در رد آنها آیه 4 و 5 سوره احزاب نازل گردید، که ترجمه اش این است: «خداوند فرزند خوانده های شما را فرزند حقیقی شما قرار نداده است، این سخن شما است که به دهان خود می گویید (سخنی بی پایه و باطل) اما خداوند حق را می گوید و به سوی حق هدایت می کند، آنها را به نام پدرانشان بخوانید، که این کار نزد خدا عادلانه تر است...»
ازدواج های دیگری نیز پیامبر(ص) داشته که خداوند به خاطر مصالح و اموری به او چنین اجازه ای داده بود، و هیچ کدام به خاطر مسایل جنسی و امور شهوانی نبوده است، بلکه جنبه انسانی، فرهنگی، عاطفی، سیاسی، شکستن سنت های باطل، و سرپرستی ایتام و ضعیف نوازی و اموری از این قبیل بوده است. حتی در بعضی از تواریخ می خوانیم که پیامبر(ص) با زنان متعددی ازدواج کرد، و جز مراسم عقد، و یا صرف خواستگاری چیزی انجام نشد، و این امور به خاطر آن بود که زنان بی نوا با همین اندازه با پیامبر(ص) احساس افتخار و شخصیت کنند، و روحیه عزّتمندی خود را حفظ نمایند.
نتیجه و جمع بندی
از مجموع مطالب یاد شده چنین نتیجه می گیریم که ازدواج های متعدد پیامبر(ص) بر اثر یکی یا چندی از شرایط و مصالح زیر بوده است.
1ـ پیامبر (ص) در 25 سالگی با بیوه ای 40 ساله ازدواج نمود، و تا آخر عمر او یعنی 25 سال تنها همسرش بود، و پس از پنجاه سالگی که دوران کهولت را می گذراند، با زنان متعدد ازدواج نموده است، و این خود حاکی است که جنبه های دیگر غیر از امود جنسی مد نظر آن حضرت بوده است.
2ـ در میان همسرانش تنها یکی از آنها (عایشه) باکره بوده است، و ازدواج با او جنبه سیاسی داشته است.
3ـ ازدواج او با همسرانی مانند ام حبیبه دختر ابوسفیان، یا حفصه دختر عمر، به خاطر تقویت اسلام، و حمایت قبیله آنها از آن حضرت، و ایجاد اختلاف در بین صفوف دشمنان و تضعیف آنها بوده است.
4ـ بعضی از ازدواج های آن حضرت جنبه ترحّم و حفظ کرامت و شخصیت زنان بوده است.
5ـ و بعضی دیگر به عنوان سرپرستی زن هایی که شوهرشان به شهادت رسیده، و بچه هایی داشتند، جهت سرپرستی آنها و یتیمانشان بوده است.
6ـ بعضی افتخار ازدواج با آن حضرت را داشتند، و وضع آنها به گونه ای بود، که جواب منفی آن حضرت در آنها عقده حقارت ایجاد می کرد، و از زندگی فلج می نمود، خداوند این محدودیت را از او برداشته بود، و با اجازه به او، موجب رفع مشکلات زنان بی نوا می شد.
7ـ بعضی از این ازدواج ها به خاطر شکستن سنت های جاهلی بوده است.
8ـ و بعضی صرفاً در مراسم عفد یا خوستگاری متوقف شده، و همین موجب آثار مثبت برای آن زنان شده است.
9ـ بعضی از ازدواج های آن حضرت برای رفع یک سلسله مشکلات و گره گشایی اقتصادی فرهنگی و اخلاقی و سیاسی بوده است، محیط عصر پیامبر(ص)، و سایه افکندن بعضی خرافات جاهلی نیز می طلبید که پیامبر(ص) با سرپنجه تدبیر از جمله ازدواج، به تبدیل محیط جاهلی بپردازد.
10ـ بعضی از ازدواج ها، برای کاستن عداوت، و طرح دوستی با اقوام، یا گسترش اسلام و جذب دشمنان بود، چنانکه در ازدواج با جویریه از طایفه بنی مصطلق رخ داد، با توجه به این که در آن عصر، ازدواج ها بسیار ساده و خودمانی، و دور از هرگونه تشریفات و دست اندازها انجام می شد، و تعدد زن برای افراد یک امر عادی بود، به طوری که گاهی همسر اول به خواستگاری همسر دوم می رفت.
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
16. کشف الغمه، ج 2، بحارالانوار، ج 16، ص 19.
17. شیخ محمد هادی الیوسفی ؛ موسوعة التاریخ الاسلامی، چاپ مؤسسه الهادی، ج 1، ص 333 و 334.
18. سیره ابن هشام، ج 1، ص 285، تاریخ طبری، ج 2، ص 65، کامل ابن اثیر، ج 1، ص 489.
19. اقتباس از بحارالانوار، ج 22، ص 191.
20. مقتل ابن نما، ص 28.
21. شیخ ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، ج 2، ص 284 و 285 ؛ اسدالغابه، ج 5، ص 218 و 589.
22. سیره ابن هشام، ج 1، ص 274 (پاورقی).
23. اسدالغابه، ج 5، ص 25، اصابه، ج 4، ص 264، بحار، ج 22، ص 202.
24. اسدالغابه، ج 5، ص 420، ج 1، ص 325.
25. اقتباس از احمدی میانجی، مکاتیب الرسول، ج 1، ص 100 و 101.
26. منتهی الآمال، ج 1، ص 80.
27. ریاحین الشریعه، ج 2، ص 324.
28و29. احزاب، آیه 37.