04-02-2015، 12:34
در این سکوت زمان ، دل نشانه میگیرد
به اشتیاق روی چو ماهت ، بهانه میگیرد
.
بیا به سِرّ منزلِ چشمم ، که روشنی بخشی
شمیم شرربار نگاهت ، جوانه میگیرد
.
ز موجهای دل افروز بلند مژگانت
بیا که بند بند وجودم ، ترانه میگیرد
.
چو در برم هستی عاشقانه میخوانم
ببین که حال و هوا دلبرانه میگیرد
.
شبی میان آسمان ، که ماه خوابیدست
دلم ز مهر وجودت ، آشیانه میگیرد
.
منم نهفته میان دو چشم بیتابت
قسم به عشق ، که نقش جاودانه میگیرد
.
کسی میان عشق من و تو نیست ، اما
دلم همیشه از این ، زمانه میگیرد
.
به خود بناز ، کمی شبیه اطلسی هایی
چطور دلم ، میان دلت خانه میگیرد ؟
.
منم همان غریبه ی خاموش ، دختر پاییز
که در حضور عشق تو ، فسانه میگیرد
.
بگو چه آموخته ام از حریر چشمانت ؟
که دم به دم نفسم ، عاشقانه میگیرد
.
افسانه واقعی (افسون)
به اشتیاق روی چو ماهت ، بهانه میگیرد
.
بیا به سِرّ منزلِ چشمم ، که روشنی بخشی
شمیم شرربار نگاهت ، جوانه میگیرد
.
ز موجهای دل افروز بلند مژگانت
بیا که بند بند وجودم ، ترانه میگیرد
.
چو در برم هستی عاشقانه میخوانم
ببین که حال و هوا دلبرانه میگیرد
.
شبی میان آسمان ، که ماه خوابیدست
دلم ز مهر وجودت ، آشیانه میگیرد
.
منم نهفته میان دو چشم بیتابت
قسم به عشق ، که نقش جاودانه میگیرد
.
کسی میان عشق من و تو نیست ، اما
دلم همیشه از این ، زمانه میگیرد
.
به خود بناز ، کمی شبیه اطلسی هایی
چطور دلم ، میان دلت خانه میگیرد ؟
.
منم همان غریبه ی خاموش ، دختر پاییز
که در حضور عشق تو ، فسانه میگیرد
.
بگو چه آموخته ام از حریر چشمانت ؟
که دم به دم نفسم ، عاشقانه میگیرد
.
افسانه واقعی (افسون)