12-01-2012، 19:43
دردم از یار است ودرمان نیز هم
دل فدای او شد وجان نیز هم...
دل فدای او شد وجان نیز هم...
|
مشاعره |
||||||||||||||||||||||||||||||||
12-01-2012، 19:43
دردم از یار است ودرمان نیز هم
دل فدای او شد وجان نیز هم...
12-01-2012، 20:40
می دوساله و محبوب چهارده ساله / همین بس است مرا صحبت صغیر و کبیر
دل رمیده مــا را کـه پیش می گیــرد / خــبر دهید بــه مجنــون خسته از زنــجیر
رفتي،
بالاي بام آرزوهاي من نشستي و پايين نيامدي! گفتم: نردبان ترانه تنها سه پله دارد: سكوت و صعودُ سقوط! تو صداي مرا نشنيدي و من هي بالا رفتم، هي افتادم! هي بالا رفتم، هي افتادم... تو مي دانستي كه من از تنهايي و تاريكي مي ترسم، ولي فتيله فانون نگاهت را پايين كشيدي! من بي چراغ دنبال دفترم گشتم، بي چراغ قلمي پيدا كردم و بي چراغ از تو نوشتم! نوشتم، نوشتم... حالا همسايه ها با صداي آواز هاي من گريه مي كنند! دوستانم نام خود را در دفاترم پيدا مي كنند و مي خندند! عده اي سر بر كتابم مي گذارند و رؤيا مي بينند! اما چه فايده؟ هيچكس از من نمي پرسد، بعد از اين همه ترانه بي چراغ چشمهايت به تاريكي عادت كرده اند؟ همه آمدند، خواندند، سر تكان دادند و رفتند! حالا، دوباره اين من و ُ اين تاريكي و ُ اين از پي كاغذ و قلم گشتن! گفتم : « - بمان!» و نماندي! اما به راستي، ستاره نياز و نوازش! اگر خورشيد خيال تو اينجا و در كنار اين دل بي درمان نمي ماند، اين ترانه ها در تنگناي تنهايي ام زاده مي شدند؟?
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند / وندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بی خود از شعشعه ی پرتو ذاتم کردند / باده از جــام تجلی صفاتم دادنــد
12-01-2012، 21:01
در اين دنيا كسي بي غم نباشد
اگر باشد بني ادم نباشد.
12-01-2012، 21:53
در اين سراي بي كسي كسي به در نميزند
به دشت پر ملال ما پرنده پر نميزند
12-01-2012، 22:22
یارب این نوگل خندان که سپردی به منش می سپارم بتوازچشم حسودچمنش
شونه های یک رفیقه
داشتم اشتباه میکردم. تو رفیق من نبودی ، من تا آخر با تو بودم... تو از اولم نبودی داشتم اشتباه می کردم... که تموم زندگیمو من به دستای تو دادم حالا اینجا تک و تننها... برگ خشک بی درختی، غرق بادم نوش جونت اگه بردی نوش جونت هرچی خوردی تورو هیچ وقت نشناختم... نوش جونم اگه باختم. تو منو ساده گرفتی. زدی رفتی مفتی مفتی اما اون روز رو می بینم که به زانوهات می افتی... تو به زانوهات می افتی...!
12-01-2012، 23:42
یکی بود یکی نبود زیر این طاق کبود
یه غریب آشنا دل وجونمو ربود اینجوری نگام نکن عطر یاس مهربون اون غریبه خودتی تاابد پیشم بمون...
13-01-2012، 1:03
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
بـه بــوی او دل بیمار عاشقان چو صبا / فدای عـارض نسرین و چشم نرگس شد
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
▪◆▪مشاعره با شعر نو▪◆▪ | |||||
مشاعره با اشعار خودمان | |||||
مشاعره (نسخه دوم) |