سه مرد روستایی در یک بازار معامله حیوانات اهلی همدیگر را ملاقات کردند.
اولی به دومی گفت: ببین! اگر من شش تا از میش هایم را در ازای یکی از اسب هایت به تو بدهم، تو دو برابر حیواناتی که من دارم، حیوان خواهی داشت.
سومی به اولی گفت: اگر تو اینطوری تجارت می کنی، پس من پانزده تا از گوسفند هایم را به تو در ازای یک اسب می دهم و تو سه برابر حیوانات من حیوان خواهی داشت.
دومی به سومی گفت: من بهتر از شما معامله می کنم و چهار گاو در ازای یک اسب به تو می دهم و تو شش برابر من حیوان خواهی داشت.
بی شک این یک معامله بدیهی داد و ستد حیوانات است. اما سوال اینجاست که این سه مرد در مجموع چند حیوان دارند؟
اولی به دومی گفت: ببین! اگر من شش تا از میش هایم را در ازای یکی از اسب هایت به تو بدهم، تو دو برابر حیواناتی که من دارم، حیوان خواهی داشت.
سومی به اولی گفت: اگر تو اینطوری تجارت می کنی، پس من پانزده تا از گوسفند هایم را به تو در ازای یک اسب می دهم و تو سه برابر حیوانات من حیوان خواهی داشت.
دومی به سومی گفت: من بهتر از شما معامله می کنم و چهار گاو در ازای یک اسب به تو می دهم و تو شش برابر من حیوان خواهی داشت.
بی شک این یک معامله بدیهی داد و ستد حیوانات است. اما سوال اینجاست که این سه مرد در مجموع چند حیوان دارند؟