28-12-2014، 17:24
این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم / خداحافظ نامهربون میخوام ازت دل بکنم
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم / این جمله رو اینقد میگم تا که فراموشت کنم
همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی
را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور دور رفته ای…
اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم…و اشکهای
خداحافظی را !!
تو که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم
پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی…برای
خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !!
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم / خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم / در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد / و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ / چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی / خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم / خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !
حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات / باشد، قبول…لااقل این نکته را بدان:
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم
در سینه می تپید،
دلم بود…
نا مهربان.. خداحافظ
روزی صد بار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای
خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم . . .
خداحافظ ای قصه ی عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن دل
خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دل های خسته
پرستو ها چرا پرواز کردید / جدایی را شما آغاز کردید
خوشا آنانکه دلداری ندارند / به عشقو عاشقی کاری ندارند
خداحافظ برای تو رهایی / برای من فقط درد جدایی
خداحافظ برای تو چه آسان / ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان
خداحافظ
خداحافظ طلوعم / خداحافظ غروبم
خدا حافظ تو ای تنها امیدم / خداحافظ تو ای تنها امیدم . . .
خدانگهدار عزیزم اما نمیشه باورم / توی چشام نگاه نکنی این لحظه های آخرم
آخه چطور دلم بیاد / چشماتو گریون ببینم . . .
میرم ولی این و بدون / چشم انتظارت میشینم
میرم ولی گریه نکن / نذار از عشقت بمیرم
اگر توو اوج بیکسی / با عکست آروم بگیرم . . .
میرم ولی بدون یکی / خیلی تو رو دوست داره
یکی که از دوریه تو / سر به بیابون میزنه
خدانگهدار عزیزم / خدانگهدار عزیزم
دارم میرم از این دیار / اینجا کسی منو نخواست
تو هم منو تنها بذار
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار / منو از خاطره کم کن ٬ تا ابد خدا نگهدار . . .
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
خدا حافظ برای همیشه
…پایان راه کاملاً پیداست!
می دهم قابش کنند
کنایه هایت را به رسم یادگاری.
و به همان دیوار میاویزمش!
جای همان دستخط تماشائی . . .
خداحافظ
برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …
برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !
قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
خداحافظ
نمیتونم ببخشمت / دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم / گندیدی و بریدمت
خدا حافظ . . .
از تو تنها یک حس مانده با من امشب
که تو را گم بکنم پیش بیهودگی احساسم
آخرین بار، سلام . آخرین بار، خدا حافظ . . .
رفتی اما من پنجره را تا قیامت باز میگذارم مگر یک روز از خم کوچه نمایان شوی
وبرایم دستی تکان دهی . . .
باور کن که نیازی نیست به یاد کسی که نیست
اولش ترسناک ، بعد دردناک ، و بعد آزاد و رها و شاد . . .
فراموش می کنم
خدا حافظ
ای کاش آشنائیها نبود یا به دنبالش جدائی ها نبود
یا مرا با او نمی کردی آشنا یا مرا از او نمی کردی جدا . . .
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی
ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی
رو بگیری که با خدا حافظی بعضی ها از چشمت جاری میشه . . .
گفتی محبت کن برو / باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی / دارم محبت می کنم . . .
اگه گفتم خداحافظ، نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا
از زندگیت بیرون میروم برای همیشه
مثل همیشه عقربه ها نمیزارن حرف بزنم .
خیلی دیره . میدونستم دیر میشه . اینو از همون سلام اول فهمیدم
تا دیر نشده خداحافظ . . .
خدا حافظ گل لادن تموم عاشقا باختند
ببین گریه هام از عشق چه زندونی برام ساختن
خدا حافظ گل پونه گل تنهای بی خونه
لا لایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
تو این رویای سر در گم خدا حافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی تو دست سرد این مردم
خدا حافظ گل پونه که بارونی نمیتونه
طلسم رو بر داره از این پاییز دیوونه
خدا حافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم
به سرنوشت بیندیش که چگونه تصویر گر جدایی هاست
برمن خرده مگیر چراکه جبر زمانه از آغاز هر زمانه از آغاز هر سلامی بدرود میرسد
خدا حافظ
خدا حافظ
پیام من
کلام من
خدا حافظ تو ای تنها سلام من
خداحافظ طلوع من غروب من
خداحافظ تو ای محبوب خوب من
گفتی خدا حافظ
گفتم نمی خواهی مرا؟ باشد نخواه
اما ای کاش می گفتی چرا؟
از دست دادمت ، به راحتی یک نفس ، به آسانی یک پلک ، سخت ست ؛ ولی انگار باید
بگویم خداحافظ .ای تمام آن چه دارای ام بودی در این روزگار سخت ، خداحافظ .
ببین مرا چه گونه جادو کردی ؟ هنوز هم نمی توانم
آن گونه که بودم ، باشم . هنوز هم نمی توانم – روزها بعد از نبودنت انسان دیگری
را آنگونه که تو را ساختم برای خود بسازم
سخت ست اما خداحافظ
خداحافظ همیشه سخت ترین کلمه است برای بازگفتن… بر لب که بیاید دیگر باید رفت ! … می روی ؟
و من از تو جدا ماندم ولی ای کاش میمردم
برو دیگر که دل از غم رها کردم
خداحافظ…خداحافظ که دیگر بر نمیگردم . . .
سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم / این جمله رو اینقد میگم تا که فراموشت کنم
همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظی
را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
فکر میکردم آنقدر از نگاهم بیزار شده ای که دور دور رفته ای…
اما دور شده بودی تا پا به پا شدنت را نبینم…و اشکهای
خداحافظی را !!
تو که میدانستی با چه اشتیاقی…خودم را قسمت میکنم
پس چرا …زودتر از تکه تکه شدنم…جوابم نکردی…برای
خداحافظی …خیلی دیر بود…خیلی دیر !!
شبیه برگ پاییزی ، پس از تو قسمت بادم / خداحافظ ، ولی هرگز نخواهی رفت از یادم
خداحافظ ، و این یعنی در اندوه تو می میرم / در این تنهایی مطلق ، که می بندد به زنجیرم
و بی تو لحظه ای حتی دلم طاقت نمی آرد / و برف نا امیدی بر سرم یکریز می بارد
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ / چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟
خداحافظ ، تو ای همپای شب های غزل خوانی / خداحافظ ، به پایان آمد این دیدار پنهانی
خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم / خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !
حالا که رفتنی شده ای طبق گفته ات / باشد، قبول…لااقل این نکته را بدان:
آهن قراضه ای که چنان گرم گرم گرم
در سینه می تپید،
دلم بود…
نا مهربان.. خداحافظ
روزی صد بار با هم خداحافظی کردیم اما افسوس معنای
خداحافظی را زمانی فهمیدم که تو را به خدا سپردم . . .
خداحافظ ای قصه ی عاشقانه خداحافظ ای آبی روشن دل
خداحافظ ای عطر شعر شبانه خداحافظ ای همنشین همیشه
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته تو تنها نمی مانی ای مانده بی من
تو را می سپارم به دل های خسته
پرستو ها چرا پرواز کردید / جدایی را شما آغاز کردید
خوشا آنانکه دلداری ندارند / به عشقو عاشقی کاری ندارند
خداحافظ برای تو رهایی / برای من فقط درد جدایی
خداحافظ برای تو چه آسان / ولی قلبم ز واژه اش چه سوزان
خداحافظ
خداحافظ طلوعم / خداحافظ غروبم
خدا حافظ تو ای تنها امیدم / خداحافظ تو ای تنها امیدم . . .
خدانگهدار عزیزم اما نمیشه باورم / توی چشام نگاه نکنی این لحظه های آخرم
آخه چطور دلم بیاد / چشماتو گریون ببینم . . .
میرم ولی این و بدون / چشم انتظارت میشینم
میرم ولی گریه نکن / نذار از عشقت بمیرم
اگر توو اوج بیکسی / با عکست آروم بگیرم . . .
میرم ولی بدون یکی / خیلی تو رو دوست داره
یکی که از دوریه تو / سر به بیابون میزنه
خدانگهدار عزیزم / خدانگهدار عزیزم
دارم میرم از این دیار / اینجا کسی منو نخواست
تو هم منو تنها بذار
ای که از اول جاده به سکوت شدی گرفتار / منو از خاطره کم کن ٬ تا ابد خدا نگهدار . . .
میروم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
خدا حافظ برای همیشه
…پایان راه کاملاً پیداست!
می دهم قابش کنند
کنایه هایت را به رسم یادگاری.
و به همان دیوار میاویزمش!
جای همان دستخط تماشائی . . .
خداحافظ
برو ای خوب من ، هم بغض دریا شو ، خداحافظ !
برو با بی کسی هایت هم آوا شو ، خداحافظ !
تو را با من نمی خواهم که « ما » معنا کنم دیگر …
برو با یک « من» دیگر بمان « ما » شو ، خداحافظ !
قصه به پایان رسید و من همچنان در خیال چشمان سیاه تو ام که ساده فریبم داد !
قصه به پایان رسید و من هنوز بی عشق تو از تمام رویا ها دلگیرم
خداحافظ
نمیتونم ببخشمت / دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم / گندیدی و بریدمت
خدا حافظ . . .
از تو تنها یک حس مانده با من امشب
که تو را گم بکنم پیش بیهودگی احساسم
آخرین بار، سلام . آخرین بار، خدا حافظ . . .
رفتی اما من پنجره را تا قیامت باز میگذارم مگر یک روز از خم کوچه نمایان شوی
وبرایم دستی تکان دهی . . .
باور کن که نیازی نیست به یاد کسی که نیست
اولش ترسناک ، بعد دردناک ، و بعد آزاد و رها و شاد . . .
فراموش می کنم
خدا حافظ
ای کاش آشنائیها نبود یا به دنبالش جدائی ها نبود
یا مرا با او نمی کردی آشنا یا مرا از او نمی کردی جدا . . .
میشه مثل یه قطره اشک بعضیا رو از چشمت بندازی
ولی هیچ وقت نمی تونی جلوی اشکی
رو بگیری که با خدا حافظی بعضی ها از چشمت جاری میشه . . .
گفتی محبت کن برو / باشد خداحافظ ولی
رفتم که تو باور کنی / دارم محبت می کنم . . .
اگه گفتم خداحافظ، نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است
خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا
از زندگیت بیرون میروم برای همیشه
مثل همیشه عقربه ها نمیزارن حرف بزنم .
خیلی دیره . میدونستم دیر میشه . اینو از همون سلام اول فهمیدم
تا دیر نشده خداحافظ . . .
خدا حافظ گل لادن تموم عاشقا باختند
ببین گریه هام از عشق چه زندونی برام ساختن
خدا حافظ گل پونه گل تنهای بی خونه
لا لایی ها دیگه خوابی به چشمونم نمی شونه
تو این رویای سر در گم خدا حافظ گل گندم
تو هم بازیچه ای بودی تو دست سرد این مردم
خدا حافظ گل پونه که بارونی نمیتونه
طلسم رو بر داره از این پاییز دیوونه
خدا حافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم
نشد با این تن زخمی به آغوش تو بر گردم
نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم
به سرنوشت بیندیش که چگونه تصویر گر جدایی هاست
برمن خرده مگیر چراکه جبر زمانه از آغاز هر زمانه از آغاز هر سلامی بدرود میرسد
خدا حافظ
خدا حافظ
پیام من
کلام من
خدا حافظ تو ای تنها سلام من
خداحافظ طلوع من غروب من
خداحافظ تو ای محبوب خوب من
گفتی خدا حافظ
گفتم نمی خواهی مرا؟ باشد نخواه
اما ای کاش می گفتی چرا؟
از دست دادمت ، به راحتی یک نفس ، به آسانی یک پلک ، سخت ست ؛ ولی انگار باید
بگویم خداحافظ .ای تمام آن چه دارای ام بودی در این روزگار سخت ، خداحافظ .
ببین مرا چه گونه جادو کردی ؟ هنوز هم نمی توانم
آن گونه که بودم ، باشم . هنوز هم نمی توانم – روزها بعد از نبودنت انسان دیگری
را آنگونه که تو را ساختم برای خود بسازم
سخت ست اما خداحافظ
خداحافظ همیشه سخت ترین کلمه است برای بازگفتن… بر لب که بیاید دیگر باید رفت ! … می روی ؟
و من از تو جدا ماندم ولی ای کاش میمردم
برو دیگر که دل از غم رها کردم
خداحافظ…خداحافظ که دیگر بر نمیگردم . . .