26-11-2014، 20:03
شادی هر روز می تواند باشد
آفتاب هر روز می تواند طلوع کند
عشق و شادی و آفتاب زیبا هستند
و زیبایی ها را چه خوب می توان دوست داشت
برنج زار سبز است و آفتاب در مرداب شنا می کند
و این همه زیباست
ولی تو گاهی برای دوست داشتن آفتاب، برنج زار و زنت باید بجنگی
گاهی برای عشق باید بجنگی
باید بجنگی تا بتوانی دوست داشته باشی...
"ترانه فولکلور ویتنامی"
شعر پایداری، جدا از دلالتهای موضوعی از منظر فلسفه و علوم نظری، به شعری اطلاق می شود که محصول همدلی میهنی یا قومی در برابر گونه ای از تجاوز طبیعت بشری است. بدون شک نام این رویداد عظیم "جنگ" است اما جنگ، تنها بستر شعر پایداری نیست، به بیانی دیگر، واقعیت این است که موضوعات پایداری و مفاهیم شعر مقاومت دلالتهای عام در زندگی بشر دارد، و دوره های خاص از نزاع انسان با "طبیعت"، "حکومت" و "بیگانه" را شامل می شود.
ادب پایداری در معنای جنگ با بیگانه بازتاب روحی ـ روانی نسلی است ایستاده در مقابل یک رویداد تاریخی و مشارکت و مباشرت آن نسل در همدلی و همراهی یکدیگر.
یک جنگ، معمولاً از دو منظر نگریسته می شود: "عادلانه"، "ناعادلانه" طبعاً ادب شکل گرفته در حوزؤ یک جنگ دو وجه دارد یا ادب مقاومت، پایداری و حماسه است یا ادب جنگ.
از منظر ادب مقاومت، پایداری، دفاع، جنگیدن، کشتن، ویران کردن و کشته شدن به آسیای میانه در فرهنگ توده ها یک ارزش محض و ناب تلقی می شود، اما مقاومت برلین در برابر ارتش سرخ و درهم شکستن آخرین سنگرهای متحدین در جنگ جهانی دوم در فرهنگ عمومی جهان بخودی خود دارای ارزش نیست، زیرا فاشیسم با ترویج حس برتری نژادی در پی جهانگشایی است.
بدور از باورهای سیاسی و آیین های مذهبی و تفکرات اجتماعی پدیدؤ ادب مقاومت وجودی مستقل ندارد. ادب مقاومت که محصول پایداری در برابر تهاجم و حمله به مهاجم است در هر اندیشه و اعتقادی و با هر مرام و انگیزه ای قابل ارزیابی فنی و سنجش نظری است.
جنگ یک پدیدؤ نامطبوع در فرهنگ عمومی جامعؤ بشری است. همؤ آیین ها با اختلاف در حساسیت، نسبت به پدیدؤ جنگ بدبین هستند اما هر آیینی رویکرد به پدیدؤ جنگ را در شرایطی خاص نامحتمل نمی داند، فرهنگ در هنگام وقوع جنگ دستخوش دگرگونی های بزرگی می شود، آیین ها، باورها و ادیان به تفسیری تازه از رویداد می پردازند و همین تفسیر تازه که مبتنی است بر مقتضیات جنگ، فرهنگ جامعه را ستیزه جو و پرخاشگر می کند. ارزشها در دامنؤ جنگ به ضدارزش و ضدارزشها به ارزش مبدل می شوند.
در جوامع دینی اگر پدیدؤ جنگ با متن باورهای مقدس و یقینی گره بخورد محصول آن ظهور معادلؤ سادؤ حق و باطل و خیر و شر است و طبیعی است این یقین کارآمد دینی تواناتر از تمام ایده های نظری و عقلانی در تجهیز قهرمانان جنگ است، چنان که در ژاپن، افغانستان، فلسطین و ایران شاهد آن بوده ایم و در گذشتؤ تاریخی ملل متمدن جهان، جنگهای صلیبی و فتوحات اسلامی در سده های آغازین گسترش اسلام از آن جمله است؛ با تبیین ارزشهای فرهنگی در هنگام وقوع جنگ، جامعه واکنش های گوناگونی از خود بروز می دهد؛ از گسیل توده های مردمی به سوی جبهؤ جنگ تا فعالیت های امدادرسانی در پشت جبهه ها و مشارکت عمومی جامعؤ هنری و ادبی در تحریض و همدلی با قهرمانان جنگ.
ادب پایداری در چنین شرایطی رفته رفته شکل می گیرد و البته نمی تواند بیگانه با فرهنگ عمومی جامعه باشد چنان که با زبان رایج عصر خویش نیز ارتباطی محکم دارد.
استحالؤ ارزشها در زمان وقوع جنگ، مهمترین رویداد فرهنگی است و البته غنی ترین سرمایؤ شاعران و نویسندگان؛ این استحاله هم دلایل اعتقادی و عقلانی دارد و هم انگیزه های عاطفی و روانی.
مثلاً مفهوم "کشتن" که یک ضدارزش محض در فرهنگ بشریت تلقی می شود در دورؤ فرهنگ اسلامی که دیرزمانی به فتح قلمروهای تازه و گسترش حدود دین خدا نظر داشته است، ارزشهای یقینی چون جهاد و شهادت دارای الگوهای تاریخی روشن و محرک است. این الگوهای تاریخی که گاه در قرائت صریح متون مقدس دینی ریشه دارد بزرگترین میدان استحالؤ ارزشهای رایج و ایجاد کانون ارزشهای جدید می باشد.
روایات و احادیث در مذهب تشیع از زمرؤ متون مقدس مذهبی تلقی می شود و رویداد تاریخی ظهر عاشورای ۶۱ هجری، ریشه در متن حدیث "ان الحیاة عقیدة و جهاد" دارد و طبیعی است که در فراز و نشیب تاریخ یک ملت معتقد به مبانی تشیع این رویداد تاریخی با پشتوانؤ آن "متن مقدس دینی" میدان ظهور ارزشهای تازه باشد.
فرهنگ دینی با توانایی خلق و ایجاد بسترهای نو در هنگام بروز رویداد تاریخی جنگ پاسخگوی تقابل ارزشها و واقعیات است. هنگامی که جنگ شهرها در روزهای اوج دفاع مقدس به مساله ای بغرنج تبدیل شده بود، باورهای دینی برخورد بین واقعیت و ارزش را تحلیل کردند و با خلاقیت و ایجاد بستری دیگر گره جنگ را گشودند، در عرصه های ادبی و هنری نیز حضور باورهای دینی، آیین ها، تمثیلها و اعتقادات، نقشی اساسی ایفا می کند.
فرهنگ، تجربؤ دفاع مقدس را در برابر تهاجم دشمن تحسین می کرد. چنان که همین فرهنگ در سدؤ ششم هجری قمری ـ با الهام از باورهای دیگر ـ این تجربه را محکوم به شکست می دانست. در سدؤ نخستین هجری، فرهنگ ملی ایرانیان، مقاومت در برابر تهاجم بیگانه را عین شکست و ناکامی تلقی کرد و همراهی با سپاه بیگانه را پیروزی و فتح، و چنان شد که شهریار نگون بخت ساسانی پای در رکاب گریز نهاد.
این که باورهای دینی رکن اساسی فرهنگ است، تردیدناپذیر است اما تجارب تاریخی، توانایی های اقتصادی و نظامی و اوضاع اجتماعی را در جهت دهی فرهنگی جامعه نباید نادیده گرفت.
در قرن اخیر، ایده ها و مکاتب فکری بشر چون ناسیونالیزم و کمونیزم، نقش باورهای دینی را در فرهنگ توده های مردم ایفا کردند و برای آن که در مواجهه با باورهای یقینی دین چون حق و باطل، نور و ظلمت، نصرت مومنان و خذلان کافران دچار کاستی نشوند "مارکسیسم" با الهام از عصر تجربی پس از انقلاب صنعتی، یقینی بودن ایده هایش را در چارچوب تئوری های علمی تبلیغ کرد، شاید به همین دلیل است که اوکتاویوپاز کمونیستها را دینداران متعصب می نامد.
در هر حال، فرهنگ توده های جهان، بویژه در اروپای شرقی، آمریکای لاتین، خاورمیانه و آسیای دور، متاثر از اصول تفکر علمی مارکسیسم بوده و طبعاً ادب مقاومت در این حوزه ها کمتر ریشه در باورهای دینی و مذهبی دارد. نرودا (شیلی)، لورکا (اسپانیا)، حکمت (ترکیه)، گورکی (روسیه)، شیمبورسکا (لهستان)، درویش (فلسطین)، جیانگ نام (ویتنام)، پتوفی (مجارستان) از همین منظر به پدیدؤ پایداری نگریسته اند.
در نیمه دوم قرن بیستم، جهان بستر حوادثی تلخ بود. حوادثی که در ترسیم سیمای ادب پایداری ملتها نقش ویژه ای داشت. حاکمیت تفکر مارکسیستی بر اغلب جنبشهای آزادی بخش و رواج اندیشه های قومیت گرایی و ناسیونالیستی در کشورهای تازه استقلال یافته؛ مفاهیم ادب پایداری را در حوزؤ وطن دوستی، خاک پرستی، تفاخر به پیشینؤ تمدن و فرهنگ، قهرمان پروری، تمنای آزادی های اجتماعی و در شکل نسبتاً مطلوب خود ستایش جوهرؤ انسانیت، محدود کرده بود. بر این اساس احساسات بشری، تظاهری جز بروز هیجانات سطحی چون انتقام و نفرت نداشت. در قلمرو ادیان الهی نیز که بنیاد جوامع دینی بر آن استوار است، تنها اسلام دارای تعلیمات خاص در زمینؤ جهاد تهاجمی و تدافعی است، حتی الهیات سیاسی و رهایی بخش کشورهای عرب، متاثر از تعالیم مارکسیستی و ناسیونالیستی است. در کوران سالهای پس از جنگ جهانی دوم پرستش انسان و زمین به تاثیر از ادب پایداری روسیه در کشورهای خاورمیانه و آمریکای جنوبی و حتی آسیای دور رواج داشت.
ادب پایداری در کشور ما همزمان با انقلاب مشروطیت و جنگ جهانی اول متاثر از گرایشهای ملی و میهنی بود. "در شهر شاعران مشروطه، وطن جغرافیایی معین می یابد و عشق ورزی و دوستی وطن در مداری بسته می چرخد" ابوالقاسم لاهوتی و ملک الشعرای بهار در ترویج حس وطن دوستی و میهن پرستی، اهتمامی خاص داشتند، پس از جنگ دوم جهانی نیز سلطؤ تفکر اومانیستی ادب پایداری ما را مشحون از مفاهیم غیردینی کرد.
همزمان با تجدید حیات اسلام در کشورهای بحران زدؤ آسیایی و آشنایی اندیشمندان شرق با درکی نوین از مفاهیم دینی و در پرتو قیامهای مذهبی، ادب پایداری به شکی تازه و تجدید حیات یافته با درونمایؤ دینی ظهور می کند. که "ادبیات انقلاب اسلامی" و "انتفاضه فلسطین "دو نمونؤ برجستؤ آن بشمار می روند.
درونمایؤ ادب پایداری در کشور شیعی و علوی ایران، متاثر از تاریخ مذهبی بویژه عاشورای حسینی است. تاریخ عاشورا تا سدؤ اخیر ماخوذ از سیرؤ مقتل نویسی بود و مقاتل نیز جز ترویج سوگسرایی و تقدیس حس مظلومیت تاثیر مهمتری نداشتند، حتی جوهرؤ ارزشمند "فرهنگ شهادت" در سایؤ مفهوم مجرد "قربانی شدن" به منظور شفاعت گناهکاران ترسیم می شد. طرح مفاهیمی چون "حماسه و عرفان" در پرتو وقایع عاشورای حسینی نخستین تجلی ادب پایداری بود؛ به عبارت دیگر، به جای آن که تاریخ عاشورا تنها "اندرز گذشتگان" و "تسکین حال معاصران" باشد به فلسفؤ پویای قیام در ادوار متوالی تاریخ تبدیل شد.
لازم به توضیح است که "مقتل نویسی شعبه ای از تاریخ اسلام است که از ابتدای عصر تدوین علوم مورد عنایت تاریخدانان مسلمان بوده است، در این نوع دانش مورخ می کوشد سرگذشت شهیدان را همراه با ثبت مکان در زمان شهادت از زبان راویان مختلف ثبت کند".
البته مقاتل با گذشت زمان مورد دستبرد کاتبان و راویان قرار گرفته اند و از زمان نگارش نخستین مقتل ها بوسیلؤ ابی مخنف و هشام بن محمد تا زمان نگارش روضة الشهدا و ناسخ التواریخ تنها بعد سوگسرایی بر زمرؤ مقاتل حکمفرما بوده است.
در هر حال "تجدید حیات دینی" در سالهای آخر قرن بیستم، منجر به انقلاب بزرگ اسلامی شد و ادب پایداری جوششی نوین یافت، فرصت جوششی که در دامنؤ قلل مرتفع ادیان الهی قرار گرفته بود.
شعر پایداری
سالهای دفاع مقدس سپری شد، سالهای تهاجم رژیمی توسعه طلب، با رهبرانی ملهم از ایدؤ ناسیونالیزم عربی و سوسیالیزم، به منظور تحکیم پایه های اقتصادی، ارضأ غرور ملی و حفظ اقتدار سیاسی در کنار رقبایی چون مصر و عربستان و متکی به حمایتهای پنهان و آشکار دوستان عربی و غربی.
در یک نگاه اجمالی به پیشینؤ حوادث نظامی قرن بیستم، تهاجم انگلیس و فرانسه و اسرائیل به مصر در سال ۱۹۵۶ به دنبال مشی استقلال طلبانؤ جمال عبدالناصر، اعلان رسمی تاسیس دولت اسرائیل و تهاجم پنج کشور عربی به این کشور، جنبشهای استقلال طلبانؤ کشورهای آفریقایی و آمریکای مرکزی، تهاجم آلمان به کشورهای همسایه، جدال آمریکا و ویتنام، جنگهای داخلی اسپانیا، سلطؤ حکومت ویشی (دست نشاندؤ آلمان) بر بخش وسیعی از فرانسه و مبارزات استقلال طلبانؤ فرانسوی ها، جنبش آزادیخواهی فلسطین و الجزایر از زمرؤ سلسله وقایع مهمی بودند که حوزؤ ادب پایداری ملتها را مشحون از آثار ماندگار و جاودان کردند.
"لویی آراگون" شاعر ادب پایداری فرانسه، التیام روح زخم خوردؤ کشورش را در طرح مفاهیم مجرد، عاطفی و انتزاعی چون جوهرؤ انسانیت، تاریخ و تمدن می دید، "لورکا" به جست و جوی آزادی و عدالت اجتماعی بود زیرا سلطؤ فاشیسم، روح دمکراسی را افسرده کرده بود؛ "سیمونوف" و "میخائیل لوکونین" رهایی انسان روسی و سرزمین روسیه را فریاد کردند. "پابلو نرودا" فراتر از زمین، عشق به طبیعت را مرام خود ساخت. "ناظم حکمت" حس میهن پرستی را در هم میهنان خویش بیدار کرد. "جیانگ نام" از عشق و مبارزؤ ویتنام سخن گفت و در واپسین سالهای قرن بیستم میلادی "شاعران ادب پایداری ایران" به تقدیس شهادت، رسالت رهایی زمین از سلطؤ استکبار و تداوم انقلاب تاریخی عاشورا دل بستند.
آراگون بزرگترین شاعر ادبیات پایداری فرانسه و شاید اروپاست و "تنها شاعری که دفتری مالامال از احساسات زمان جنگ به یادگار گذاشت. احساساتی که از زمان نخستین آگهی بسیج همگانی تا لحظؤ لبخند زدن پاریس آزاد شده همگی آن را درمی یافتند".
لویی آراگون رسالت اصلی خود را در حفظ هویت و اصالت فرهنگ فرانسه دید زیرا سلطؤ حکومت "ویشی" و تفتیش عقاید در آستانؤ جنگ دوم جهانی، فرانسه را در معرض استحالؤ روح تمدن و فرهنگ قرار داده بود. آراگون "به تاریخ فرانسه روی آورد و از صفحات آن الهام خواست تا سرچشمؤ نیروی راستین ملت یعنی توان پایداری ایشان را بدو نشان دهد ولی نه از تاریخ اندرز گذشته ساخت و نه از روزگار کنونی انگشت روی رگ شکست گذاشت بلکه فلسفؤ تاریخ را با فاجعؤ روز در هم آمیخت".
این نسبت در مقایسه با شعر دفاع مقدس و ادبیات پیش از مشروطه (دورؤ جنگهای ایران و روس) نیز مصداق دارد. در ادبیات پیش از مشروطه قائم مقام فراهانی، ادیب پیشاوری و چند شاعر دیگر توسل به تاریخ را تنها بخاطر اندرز گذشته برگزیدند و در سالهای دفاع مقدس شاعران ادب پایداری، فلسفؤ تاریخ عاشورا را با فاجعؤ روز آمیختند. "آراگون" در بازگرداندن روح فرهنگ و اصالت فرانسویان از اصالت مفاهیم کلمات سخن گفت:
بگذار به مردم بگویم، خورشید، خورشید است
مرگ مرگ است
عشق عشق است
میهن میهن است
و فرانسؤ زخم دیده جز میهن من نیست
در دفاع از روح فرانسؤ زخم دیده اعتقادات مبارزان اصالت ندارد و آراگون از راست کاتولیک تا چپ کمونیست را می ستاید:
آن یک که معتقد به خدا بود
و آن یک که نبود
هر دو می پرستیدند
یک زیبا را که در اسارت دشمن بود
یک روشنایی در برابرشان بود
نامش هرچه هست چه فرق می کند
که یکی اهل دین بود
و دیگری از آن دوری می جست
آن یک که معتقد به خدا بود
و آن یک که نبود
در آستان مرگ
هر دو دگر بار نام آنکس را
که هیچیک فریبش نداده اند بر لب می آورند.
"نرودا" شاعر مشهور شیلیایی مفهومی مجرد و انتزاعی تحت عنوان "سرزمین پایداری و مقاومت" را بر مفهوم رایج وطن و میهن ترجیح می دهد و به همین دلیل شعر او در بستر آزادیخواهی ملل جریان دارد. "نرودا" شخصاً در کنار مردم اسپانیا، در نبرد پایداریشان شرکت جست، و علیه فاشیسم مبارزه کرد "ما در شعر پابلو نرودا، سایه ای از آزمون شخصی یا زندگی ویژه یا اندرز تاریخ یا عاطفؤ ملی نمی بینیم بلکه پژواک ژرفِ دستاوردهای آزمون فکری، علمی، فراگیر و مستقیم زندگی است.
این نسبت نیز در شعر شاعران دفاع مقدس ایران مصداق دارد، بسترهای تنگ ملیت بجز در روزهای آغازین جنگ ـ کنار نهاده شد و شاعر طنین فریادهای جهانی را در شعر خویش تداوم داد:
"از آن سوی مرزهای دور آمده ایم
با منطق روشن حضور آمده ایم
گرمیم و کتاب سرخ آتش، دل ماست
ما در پی انتشار نور آمده ایم"
"ما حادثه ای به زخم آراسته ایم
کز تیرگی قدیم شب کاسته ایم
صبحیم که صادقانه از خواب گران
با یک نفس عمیق برخاسته ایم"
پابلو نرودا "میگوئل هرناندز" را ستود چنان که سلمان هراتی "سلیمان خاطر" را.
"تو هزار دستان را به دهان خود کشاندی
در کرانؤ زندگی
آه ای جوان
دود باروت در فضا محو می گردد
و تو با هزار دستان و تفنگ ره می سپاری
در شب و روز نبرد
لبریز از گندم و بهار"
"پابلو نرودا"
"یک شاخه گل محمدی
با شدتی شگفت
در برودت سینا شکفت
چندان که هفت ستون سیمانی فروریخت
و دیکتاتورها، سرگیجه گرفتند
نظامیان
جهت پیشگیری توفان
امواج را در سواحل نیل بازرسی می کنند
اما در تقدیر آمده است:
این بار چون گذشته
صندوق حادثه
در اطراف دستهای امین آسیه لنگر می گیرد".
" سلمان هراتی"
"فدریکو گارسیا لورکا" در شعرهای پایداری خویش به توصیف فاجعه می پردازد بیان این حس در تحریک غریزؤ پایداری موثر است. ترسیم دقیق فاجعه اگر همراه با موشکافی باشد غیرت بردباری را برمی انگیزد، چنان که مرگ را در قطعه شعر زیر توصیف کرده است:
"نه درخت انجیر تو را می شناسد
نه اسبان خانه ات
نه مورچگان و نه شامگاهان
زیرا تو برای همیشه از جهان رفته ای"
در شعر شاعران دفاع مقدس می شود به قطعاتی از آثار قیصر امین پور اشاره کرد که از ویژگی مزبور برخوردار است چنان که در قطعؤ "شعری برای جنگ" "امین پور" می گوید:
"این جا
وضعیت خطر گذرا نیست
آژیر قرمز است که می نالد
تنها میان ساکت شبها
بر خواب ناتمام جسدها
خفاشهای وحشی دشمن
حتی ز نور روزنه بیزارند
باید تمام پنجره ها را
با پرده های کور بپوشانیم
این جا
دیوار هم پناه و پشت کسی نیست
کاین گور دیگری ست
که استاده است
در انتظار شب
این جا
گاهی سر بریدؤ مردی را
تنها
باید زبام دور بیاوریم
تا در میان گور بخوابانیم".
"جیانگ نام" شاعر ادب پایداری ویتنام دلدادگی خود را به مرغان، پروانگان و دلبرش چنین توصیف می کند:
"یک بار عاشق میهنم گشتم
برای مرغان و پروانگانش
اکنون برای هر ذره خاکش
آن را دوست دارم
و هنگامی که خواب خود را بیاد می آورم
اندوه، دلم را سوراخ می کند
از جنوب شهید چه می دانی؟
آه ای دلدار من آیا آنجا را می شناسی؟
هر شب هنگامی که با تو دیدار می کنم
دلم از مرزهای خط فاصل می گذرد".
زن در شعر پایداری ملل جهان سهمی بسزا دارد، زن بویژه در نقش دلبر و معشوق عنصر اصلی شعر پایداری ویتنام است؛ شاعر ویتنامی از زن، تندیسی افسانه ای می سازد. روح محبت و عشق زن بر جنگ حاکم است. در شعر اروپا زن نماد زندگی و آرامش است. و "وابتزاروف" شاعر مقاومت بلغارستان در شب پیش از اعدام، شعری برای همسرش سروده است:
گاه در آن هنگام که به خوابی عمیق فرورفته ای
مانند دیدار کننده ای ناگهانی
که از راهی دور فرامی رسد
به دیدار تو خواهم آمد
درها را به روی من مبند
من بی سر و صدا به درون خواهم آمد
و آرام خواهم نشست
چشمانم را در تاریکی به چهرؤ تو خواهم دوخت
آنگاه در آغوشت خواهم فشرد
و روانه خواهم شد
"شاندور پتوفی" شاعر مقاومت مجار در میان زن و شمشیرش به قضاوت نشسته است:
شادی ما عظیم است
و لذت ما بی پایان
خوشبختی ما درخشان
اما شمشیر من هیچ راضی نیست
ای شمشیر من!
اگر وطنم
بازوی مرا لازم دارد
زنم با دست خود، تو را به کمرم می بندد
و به هنگام وداع می گوید:
"بروید با هم و به هم وفادار بمانید"
"محمدرضا عبدالملکیان" در قطعه شعر بدرقه "همسر رزمنده" را با دقت و وسواس خاص فرهنگ دینی در وجهی موقر و متناسب با عرف جامعه، لحظه ای کوتاه وارد صحنؤ شعر دراماتیک خود کرده است:
"مرد می دید همسر و پسرش
در غمی تازه ریشه می گیرند
با غمی جانگداز گلها نیز
زیر سقف اتاق می میرند
از لب بام کفتری پر زد
از دل زن کبوتر شادی
مرد در فکر نینوای نبرد
مرد در فکر روز آزادی
مرد در پیچ کوچه سر گرداند
چشم در چشم همسرش خندید
زن او دید جبهه در جبهه
مرد او مثل شیر می جنگید"
غرض از تبیین شواهد مزبور از شعر دفاع مقدس در قیاس با گرایشهای فکری و شاخصه های موضوعی ادب پایداری جهان، یافتن وجوه اشتراک و برجسته کردن وجوه افتراق بود چنان که در مقدمه مبحث مذکور اتفاق افتاد. در دورؤ تجدید حیات دینی و بروز انقلاب اجتماعی، ادب پایداری بویژه در ایران و فلسطین با تفکرات دینی و علوی آمیخته شد و از جمله تقدیس شهادت به تاثیر از قرآن و معارف دینی و عرفانی در سرلوحؤ شاخصه های موضوعی ادب پایداری قرار گرفت.
شهادت در فرهنگ قرآنی مصداق حیات جاوید است و معارف نظری دین بخصوص در "عرفان اسلامی" آخرین مرحلؤ سلوک و شهود عینی سالک محسوب می شود، شهادت در حوزؤ مباحث مربوط به "رویت حق" بین متکلمین، عرفا و فلاسفؤ اسلامی محل نزاع است. انتقال این واژه از حوزؤ مباحث نظری به رویدادهای اجتماعی و آزمونهای عملی و تجربی انسان بی سابقه نیست، و کاربرد کلمؤ "شهید" برای مبارزان مسلمان در ادوار مختلف تاریخی، پیشینه ای روشن دارد. اما بسامد استفاده از این کلمه و فرهنگ و متعلقات آن همراه با تقدیس آن در شعر پایداری درخششی خاص دارد. تقدیس شهیدان در فرهنگ ادب پایداری ملل نیز سابقه ای طولانی دارد "گاستون بوتول" در کتاب جامعه شناسی جنگ می گوید: "پرستش مردگان یکی از عوارض روانی جنگ است" و نیچه معتقد است: "پرستش قهرمانانی که سلاح در دست به خاک غلطیده اند بتدریج جای پرستش قدیسان را می گیرد." اما تقدیس شهادت در فرهنگ اسلامی ادب پایداری ایران با "تمنای شهادت" و "آرزوی شاعر به منظور کسب مقام شهید" وارد مرحله ای تازه می شود:
"گل اشکم شبی وا می شد ای کاش
همه دردم مداوا می شد ای کاش
به هر کس قسمتی دادی خدایا
شهادت قسمت ما می شد ای کاش"
"می توانستی ای کاش از من سراغی بگیری
می توانستی ای کاش از من شهیدی بسازی"
بدون تردید خالق این حس در شعر پایداری قهرمانان هستند نه شاعران، زیرا آنها در مقام رقابت برای وصول به مرحلؤ شهادت از هم پیشی می گیرند، ساختار روانی ادب پایداری بسیار پیچیده تر از آن است که حاصل مشاهدات فردی و تجربیات شخصی شاعر باشد مناسبات ضروری بین رزمندؤ شهادت طلب و خالق اثر ادبی پایداری، سازندؤ فرهنگ شعر مقاومت است این مناسبات ضروری بسیاری دیگر از مفاهیم شعر پایداری را شکل بخشیده است "لوسین گلدمن می گوید: در شعر مقاومت گرچه شاعر سرایندؤ شعر است ولی به تنهایی آفرینندؤ اثر نیست". این سخن بدان معنی است: شعری که آیینؤ اجتماع است، میراث مشترک شاعر و جامعه تلقی می شود.
پدیدؤ "تمنای شهادت" نیز پیشینه ای روشن در تاریخ مقاومت ملل دارد "خلبانان جوان داوطلب (ژاپن) شب پیش از انجام ماموریت انتحاری در مراسم عزاداری شرکت می کردند آنان لباس سفیدی می پوشیدند(جامؤ عزا) و بدین ترتیب به گونه ای نمادین، خود را از علایق دنیوی می پیراستند و صبح روز بعد در باند پرواز هریک جعبه ای کوچک دریافت می کردند که قاعدتاً باید خاکسترشان در آن جای می گرفت".
گشودن معبر در میادین مین در دورؤ هشت سالؤ دفاع مقدس نیز با انجام کارهای خارق العاده و شهادت طلبانه صورت می گرفت. با این حال ریشه یابی اصل "تمنای شهادت" در فرهنگ اسلامی شیعی به واقعؤ عاشورا منتهی می شود. فلسفؤ شهادت طلبانؤ امام حسین(ع) در انتخاب این راه مبنای تعالیم دینی و اخلاقی شیعیان است. مرگ آگاهی معصومین بویژه امام علی(ع) و امام حسین(ع) طبق روایات فراوان در فرهنگ شیعه به عنوان اصل "تمنای شهادت" پذیرفته شده است و این ویژگی اخلاقی حاصل تعالیم مکتب تشیع است. تعالیمی که بی شک ریشه در ایمان
ابراهیمی دارد همان پدیده ای که در جامعه شناسی غرب به گرایش ابراهیمی
( Complexe d.Abraham) موسوم است. "قربانی ابراهیمی به معنای تایید متعالی یک سیاست است. در گرایش ابراهیمی، رهبر بهترین فرزندانش را به جبهه می فرستد. رزمندگان نیز هر اندازه رهبرشان را دوست دارند بیشتر متوقع خواهند بود که آنها را به فداکاری دعوت کند".
آفتاب هر روز می تواند طلوع کند
عشق و شادی و آفتاب زیبا هستند
و زیبایی ها را چه خوب می توان دوست داشت
برنج زار سبز است و آفتاب در مرداب شنا می کند
و این همه زیباست
ولی تو گاهی برای دوست داشتن آفتاب، برنج زار و زنت باید بجنگی
گاهی برای عشق باید بجنگی
باید بجنگی تا بتوانی دوست داشته باشی...
"ترانه فولکلور ویتنامی"
شعر پایداری، جدا از دلالتهای موضوعی از منظر فلسفه و علوم نظری، به شعری اطلاق می شود که محصول همدلی میهنی یا قومی در برابر گونه ای از تجاوز طبیعت بشری است. بدون شک نام این رویداد عظیم "جنگ" است اما جنگ، تنها بستر شعر پایداری نیست، به بیانی دیگر، واقعیت این است که موضوعات پایداری و مفاهیم شعر مقاومت دلالتهای عام در زندگی بشر دارد، و دوره های خاص از نزاع انسان با "طبیعت"، "حکومت" و "بیگانه" را شامل می شود.
ادب پایداری در معنای جنگ با بیگانه بازتاب روحی ـ روانی نسلی است ایستاده در مقابل یک رویداد تاریخی و مشارکت و مباشرت آن نسل در همدلی و همراهی یکدیگر.
یک جنگ، معمولاً از دو منظر نگریسته می شود: "عادلانه"، "ناعادلانه" طبعاً ادب شکل گرفته در حوزؤ یک جنگ دو وجه دارد یا ادب مقاومت، پایداری و حماسه است یا ادب جنگ.
از منظر ادب مقاومت، پایداری، دفاع، جنگیدن، کشتن، ویران کردن و کشته شدن به آسیای میانه در فرهنگ توده ها یک ارزش محض و ناب تلقی می شود، اما مقاومت برلین در برابر ارتش سرخ و درهم شکستن آخرین سنگرهای متحدین در جنگ جهانی دوم در فرهنگ عمومی جهان بخودی خود دارای ارزش نیست، زیرا فاشیسم با ترویج حس برتری نژادی در پی جهانگشایی است.
بدور از باورهای سیاسی و آیین های مذهبی و تفکرات اجتماعی پدیدؤ ادب مقاومت وجودی مستقل ندارد. ادب مقاومت که محصول پایداری در برابر تهاجم و حمله به مهاجم است در هر اندیشه و اعتقادی و با هر مرام و انگیزه ای قابل ارزیابی فنی و سنجش نظری است.
جنگ یک پدیدؤ نامطبوع در فرهنگ عمومی جامعؤ بشری است. همؤ آیین ها با اختلاف در حساسیت، نسبت به پدیدؤ جنگ بدبین هستند اما هر آیینی رویکرد به پدیدؤ جنگ را در شرایطی خاص نامحتمل نمی داند، فرهنگ در هنگام وقوع جنگ دستخوش دگرگونی های بزرگی می شود، آیین ها، باورها و ادیان به تفسیری تازه از رویداد می پردازند و همین تفسیر تازه که مبتنی است بر مقتضیات جنگ، فرهنگ جامعه را ستیزه جو و پرخاشگر می کند. ارزشها در دامنؤ جنگ به ضدارزش و ضدارزشها به ارزش مبدل می شوند.
در جوامع دینی اگر پدیدؤ جنگ با متن باورهای مقدس و یقینی گره بخورد محصول آن ظهور معادلؤ سادؤ حق و باطل و خیر و شر است و طبیعی است این یقین کارآمد دینی تواناتر از تمام ایده های نظری و عقلانی در تجهیز قهرمانان جنگ است، چنان که در ژاپن، افغانستان، فلسطین و ایران شاهد آن بوده ایم و در گذشتؤ تاریخی ملل متمدن جهان، جنگهای صلیبی و فتوحات اسلامی در سده های آغازین گسترش اسلام از آن جمله است؛ با تبیین ارزشهای فرهنگی در هنگام وقوع جنگ، جامعه واکنش های گوناگونی از خود بروز می دهد؛ از گسیل توده های مردمی به سوی جبهؤ جنگ تا فعالیت های امدادرسانی در پشت جبهه ها و مشارکت عمومی جامعؤ هنری و ادبی در تحریض و همدلی با قهرمانان جنگ.
ادب پایداری در چنین شرایطی رفته رفته شکل می گیرد و البته نمی تواند بیگانه با فرهنگ عمومی جامعه باشد چنان که با زبان رایج عصر خویش نیز ارتباطی محکم دارد.
استحالؤ ارزشها در زمان وقوع جنگ، مهمترین رویداد فرهنگی است و البته غنی ترین سرمایؤ شاعران و نویسندگان؛ این استحاله هم دلایل اعتقادی و عقلانی دارد و هم انگیزه های عاطفی و روانی.
مثلاً مفهوم "کشتن" که یک ضدارزش محض در فرهنگ بشریت تلقی می شود در دورؤ فرهنگ اسلامی که دیرزمانی به فتح قلمروهای تازه و گسترش حدود دین خدا نظر داشته است، ارزشهای یقینی چون جهاد و شهادت دارای الگوهای تاریخی روشن و محرک است. این الگوهای تاریخی که گاه در قرائت صریح متون مقدس دینی ریشه دارد بزرگترین میدان استحالؤ ارزشهای رایج و ایجاد کانون ارزشهای جدید می باشد.
روایات و احادیث در مذهب تشیع از زمرؤ متون مقدس مذهبی تلقی می شود و رویداد تاریخی ظهر عاشورای ۶۱ هجری، ریشه در متن حدیث "ان الحیاة عقیدة و جهاد" دارد و طبیعی است که در فراز و نشیب تاریخ یک ملت معتقد به مبانی تشیع این رویداد تاریخی با پشتوانؤ آن "متن مقدس دینی" میدان ظهور ارزشهای تازه باشد.
فرهنگ دینی با توانایی خلق و ایجاد بسترهای نو در هنگام بروز رویداد تاریخی جنگ پاسخگوی تقابل ارزشها و واقعیات است. هنگامی که جنگ شهرها در روزهای اوج دفاع مقدس به مساله ای بغرنج تبدیل شده بود، باورهای دینی برخورد بین واقعیت و ارزش را تحلیل کردند و با خلاقیت و ایجاد بستری دیگر گره جنگ را گشودند، در عرصه های ادبی و هنری نیز حضور باورهای دینی، آیین ها، تمثیلها و اعتقادات، نقشی اساسی ایفا می کند.
فرهنگ، تجربؤ دفاع مقدس را در برابر تهاجم دشمن تحسین می کرد. چنان که همین فرهنگ در سدؤ ششم هجری قمری ـ با الهام از باورهای دیگر ـ این تجربه را محکوم به شکست می دانست. در سدؤ نخستین هجری، فرهنگ ملی ایرانیان، مقاومت در برابر تهاجم بیگانه را عین شکست و ناکامی تلقی کرد و همراهی با سپاه بیگانه را پیروزی و فتح، و چنان شد که شهریار نگون بخت ساسانی پای در رکاب گریز نهاد.
این که باورهای دینی رکن اساسی فرهنگ است، تردیدناپذیر است اما تجارب تاریخی، توانایی های اقتصادی و نظامی و اوضاع اجتماعی را در جهت دهی فرهنگی جامعه نباید نادیده گرفت.
در قرن اخیر، ایده ها و مکاتب فکری بشر چون ناسیونالیزم و کمونیزم، نقش باورهای دینی را در فرهنگ توده های مردم ایفا کردند و برای آن که در مواجهه با باورهای یقینی دین چون حق و باطل، نور و ظلمت، نصرت مومنان و خذلان کافران دچار کاستی نشوند "مارکسیسم" با الهام از عصر تجربی پس از انقلاب صنعتی، یقینی بودن ایده هایش را در چارچوب تئوری های علمی تبلیغ کرد، شاید به همین دلیل است که اوکتاویوپاز کمونیستها را دینداران متعصب می نامد.
در هر حال، فرهنگ توده های جهان، بویژه در اروپای شرقی، آمریکای لاتین، خاورمیانه و آسیای دور، متاثر از اصول تفکر علمی مارکسیسم بوده و طبعاً ادب مقاومت در این حوزه ها کمتر ریشه در باورهای دینی و مذهبی دارد. نرودا (شیلی)، لورکا (اسپانیا)، حکمت (ترکیه)، گورکی (روسیه)، شیمبورسکا (لهستان)، درویش (فلسطین)، جیانگ نام (ویتنام)، پتوفی (مجارستان) از همین منظر به پدیدؤ پایداری نگریسته اند.
در نیمه دوم قرن بیستم، جهان بستر حوادثی تلخ بود. حوادثی که در ترسیم سیمای ادب پایداری ملتها نقش ویژه ای داشت. حاکمیت تفکر مارکسیستی بر اغلب جنبشهای آزادی بخش و رواج اندیشه های قومیت گرایی و ناسیونالیستی در کشورهای تازه استقلال یافته؛ مفاهیم ادب پایداری را در حوزؤ وطن دوستی، خاک پرستی، تفاخر به پیشینؤ تمدن و فرهنگ، قهرمان پروری، تمنای آزادی های اجتماعی و در شکل نسبتاً مطلوب خود ستایش جوهرؤ انسانیت، محدود کرده بود. بر این اساس احساسات بشری، تظاهری جز بروز هیجانات سطحی چون انتقام و نفرت نداشت. در قلمرو ادیان الهی نیز که بنیاد جوامع دینی بر آن استوار است، تنها اسلام دارای تعلیمات خاص در زمینؤ جهاد تهاجمی و تدافعی است، حتی الهیات سیاسی و رهایی بخش کشورهای عرب، متاثر از تعالیم مارکسیستی و ناسیونالیستی است. در کوران سالهای پس از جنگ جهانی دوم پرستش انسان و زمین به تاثیر از ادب پایداری روسیه در کشورهای خاورمیانه و آمریکای جنوبی و حتی آسیای دور رواج داشت.
ادب پایداری در کشور ما همزمان با انقلاب مشروطیت و جنگ جهانی اول متاثر از گرایشهای ملی و میهنی بود. "در شهر شاعران مشروطه، وطن جغرافیایی معین می یابد و عشق ورزی و دوستی وطن در مداری بسته می چرخد" ابوالقاسم لاهوتی و ملک الشعرای بهار در ترویج حس وطن دوستی و میهن پرستی، اهتمامی خاص داشتند، پس از جنگ دوم جهانی نیز سلطؤ تفکر اومانیستی ادب پایداری ما را مشحون از مفاهیم غیردینی کرد.
همزمان با تجدید حیات اسلام در کشورهای بحران زدؤ آسیایی و آشنایی اندیشمندان شرق با درکی نوین از مفاهیم دینی و در پرتو قیامهای مذهبی، ادب پایداری به شکی تازه و تجدید حیات یافته با درونمایؤ دینی ظهور می کند. که "ادبیات انقلاب اسلامی" و "انتفاضه فلسطین "دو نمونؤ برجستؤ آن بشمار می روند.
درونمایؤ ادب پایداری در کشور شیعی و علوی ایران، متاثر از تاریخ مذهبی بویژه عاشورای حسینی است. تاریخ عاشورا تا سدؤ اخیر ماخوذ از سیرؤ مقتل نویسی بود و مقاتل نیز جز ترویج سوگسرایی و تقدیس حس مظلومیت تاثیر مهمتری نداشتند، حتی جوهرؤ ارزشمند "فرهنگ شهادت" در سایؤ مفهوم مجرد "قربانی شدن" به منظور شفاعت گناهکاران ترسیم می شد. طرح مفاهیمی چون "حماسه و عرفان" در پرتو وقایع عاشورای حسینی نخستین تجلی ادب پایداری بود؛ به عبارت دیگر، به جای آن که تاریخ عاشورا تنها "اندرز گذشتگان" و "تسکین حال معاصران" باشد به فلسفؤ پویای قیام در ادوار متوالی تاریخ تبدیل شد.
لازم به توضیح است که "مقتل نویسی شعبه ای از تاریخ اسلام است که از ابتدای عصر تدوین علوم مورد عنایت تاریخدانان مسلمان بوده است، در این نوع دانش مورخ می کوشد سرگذشت شهیدان را همراه با ثبت مکان در زمان شهادت از زبان راویان مختلف ثبت کند".
البته مقاتل با گذشت زمان مورد دستبرد کاتبان و راویان قرار گرفته اند و از زمان نگارش نخستین مقتل ها بوسیلؤ ابی مخنف و هشام بن محمد تا زمان نگارش روضة الشهدا و ناسخ التواریخ تنها بعد سوگسرایی بر زمرؤ مقاتل حکمفرما بوده است.
در هر حال "تجدید حیات دینی" در سالهای آخر قرن بیستم، منجر به انقلاب بزرگ اسلامی شد و ادب پایداری جوششی نوین یافت، فرصت جوششی که در دامنؤ قلل مرتفع ادیان الهی قرار گرفته بود.
شعر پایداری
سالهای دفاع مقدس سپری شد، سالهای تهاجم رژیمی توسعه طلب، با رهبرانی ملهم از ایدؤ ناسیونالیزم عربی و سوسیالیزم، به منظور تحکیم پایه های اقتصادی، ارضأ غرور ملی و حفظ اقتدار سیاسی در کنار رقبایی چون مصر و عربستان و متکی به حمایتهای پنهان و آشکار دوستان عربی و غربی.
در یک نگاه اجمالی به پیشینؤ حوادث نظامی قرن بیستم، تهاجم انگلیس و فرانسه و اسرائیل به مصر در سال ۱۹۵۶ به دنبال مشی استقلال طلبانؤ جمال عبدالناصر، اعلان رسمی تاسیس دولت اسرائیل و تهاجم پنج کشور عربی به این کشور، جنبشهای استقلال طلبانؤ کشورهای آفریقایی و آمریکای مرکزی، تهاجم آلمان به کشورهای همسایه، جدال آمریکا و ویتنام، جنگهای داخلی اسپانیا، سلطؤ حکومت ویشی (دست نشاندؤ آلمان) بر بخش وسیعی از فرانسه و مبارزات استقلال طلبانؤ فرانسوی ها، جنبش آزادیخواهی فلسطین و الجزایر از زمرؤ سلسله وقایع مهمی بودند که حوزؤ ادب پایداری ملتها را مشحون از آثار ماندگار و جاودان کردند.
"لویی آراگون" شاعر ادب پایداری فرانسه، التیام روح زخم خوردؤ کشورش را در طرح مفاهیم مجرد، عاطفی و انتزاعی چون جوهرؤ انسانیت، تاریخ و تمدن می دید، "لورکا" به جست و جوی آزادی و عدالت اجتماعی بود زیرا سلطؤ فاشیسم، روح دمکراسی را افسرده کرده بود؛ "سیمونوف" و "میخائیل لوکونین" رهایی انسان روسی و سرزمین روسیه را فریاد کردند. "پابلو نرودا" فراتر از زمین، عشق به طبیعت را مرام خود ساخت. "ناظم حکمت" حس میهن پرستی را در هم میهنان خویش بیدار کرد. "جیانگ نام" از عشق و مبارزؤ ویتنام سخن گفت و در واپسین سالهای قرن بیستم میلادی "شاعران ادب پایداری ایران" به تقدیس شهادت، رسالت رهایی زمین از سلطؤ استکبار و تداوم انقلاب تاریخی عاشورا دل بستند.
آراگون بزرگترین شاعر ادبیات پایداری فرانسه و شاید اروپاست و "تنها شاعری که دفتری مالامال از احساسات زمان جنگ به یادگار گذاشت. احساساتی که از زمان نخستین آگهی بسیج همگانی تا لحظؤ لبخند زدن پاریس آزاد شده همگی آن را درمی یافتند".
لویی آراگون رسالت اصلی خود را در حفظ هویت و اصالت فرهنگ فرانسه دید زیرا سلطؤ حکومت "ویشی" و تفتیش عقاید در آستانؤ جنگ دوم جهانی، فرانسه را در معرض استحالؤ روح تمدن و فرهنگ قرار داده بود. آراگون "به تاریخ فرانسه روی آورد و از صفحات آن الهام خواست تا سرچشمؤ نیروی راستین ملت یعنی توان پایداری ایشان را بدو نشان دهد ولی نه از تاریخ اندرز گذشته ساخت و نه از روزگار کنونی انگشت روی رگ شکست گذاشت بلکه فلسفؤ تاریخ را با فاجعؤ روز در هم آمیخت".
این نسبت در مقایسه با شعر دفاع مقدس و ادبیات پیش از مشروطه (دورؤ جنگهای ایران و روس) نیز مصداق دارد. در ادبیات پیش از مشروطه قائم مقام فراهانی، ادیب پیشاوری و چند شاعر دیگر توسل به تاریخ را تنها بخاطر اندرز گذشته برگزیدند و در سالهای دفاع مقدس شاعران ادب پایداری، فلسفؤ تاریخ عاشورا را با فاجعؤ روز آمیختند. "آراگون" در بازگرداندن روح فرهنگ و اصالت فرانسویان از اصالت مفاهیم کلمات سخن گفت:
بگذار به مردم بگویم، خورشید، خورشید است
مرگ مرگ است
عشق عشق است
میهن میهن است
و فرانسؤ زخم دیده جز میهن من نیست
در دفاع از روح فرانسؤ زخم دیده اعتقادات مبارزان اصالت ندارد و آراگون از راست کاتولیک تا چپ کمونیست را می ستاید:
آن یک که معتقد به خدا بود
و آن یک که نبود
هر دو می پرستیدند
یک زیبا را که در اسارت دشمن بود
یک روشنایی در برابرشان بود
نامش هرچه هست چه فرق می کند
که یکی اهل دین بود
و دیگری از آن دوری می جست
آن یک که معتقد به خدا بود
و آن یک که نبود
در آستان مرگ
هر دو دگر بار نام آنکس را
که هیچیک فریبش نداده اند بر لب می آورند.
"نرودا" شاعر مشهور شیلیایی مفهومی مجرد و انتزاعی تحت عنوان "سرزمین پایداری و مقاومت" را بر مفهوم رایج وطن و میهن ترجیح می دهد و به همین دلیل شعر او در بستر آزادیخواهی ملل جریان دارد. "نرودا" شخصاً در کنار مردم اسپانیا، در نبرد پایداریشان شرکت جست، و علیه فاشیسم مبارزه کرد "ما در شعر پابلو نرودا، سایه ای از آزمون شخصی یا زندگی ویژه یا اندرز تاریخ یا عاطفؤ ملی نمی بینیم بلکه پژواک ژرفِ دستاوردهای آزمون فکری، علمی، فراگیر و مستقیم زندگی است.
این نسبت نیز در شعر شاعران دفاع مقدس ایران مصداق دارد، بسترهای تنگ ملیت بجز در روزهای آغازین جنگ ـ کنار نهاده شد و شاعر طنین فریادهای جهانی را در شعر خویش تداوم داد:
"از آن سوی مرزهای دور آمده ایم
با منطق روشن حضور آمده ایم
گرمیم و کتاب سرخ آتش، دل ماست
ما در پی انتشار نور آمده ایم"
"ما حادثه ای به زخم آراسته ایم
کز تیرگی قدیم شب کاسته ایم
صبحیم که صادقانه از خواب گران
با یک نفس عمیق برخاسته ایم"
پابلو نرودا "میگوئل هرناندز" را ستود چنان که سلمان هراتی "سلیمان خاطر" را.
"تو هزار دستان را به دهان خود کشاندی
در کرانؤ زندگی
آه ای جوان
دود باروت در فضا محو می گردد
و تو با هزار دستان و تفنگ ره می سپاری
در شب و روز نبرد
لبریز از گندم و بهار"
"پابلو نرودا"
"یک شاخه گل محمدی
با شدتی شگفت
در برودت سینا شکفت
چندان که هفت ستون سیمانی فروریخت
و دیکتاتورها، سرگیجه گرفتند
نظامیان
جهت پیشگیری توفان
امواج را در سواحل نیل بازرسی می کنند
اما در تقدیر آمده است:
این بار چون گذشته
صندوق حادثه
در اطراف دستهای امین آسیه لنگر می گیرد".
" سلمان هراتی"
"فدریکو گارسیا لورکا" در شعرهای پایداری خویش به توصیف فاجعه می پردازد بیان این حس در تحریک غریزؤ پایداری موثر است. ترسیم دقیق فاجعه اگر همراه با موشکافی باشد غیرت بردباری را برمی انگیزد، چنان که مرگ را در قطعه شعر زیر توصیف کرده است:
"نه درخت انجیر تو را می شناسد
نه اسبان خانه ات
نه مورچگان و نه شامگاهان
زیرا تو برای همیشه از جهان رفته ای"
در شعر شاعران دفاع مقدس می شود به قطعاتی از آثار قیصر امین پور اشاره کرد که از ویژگی مزبور برخوردار است چنان که در قطعؤ "شعری برای جنگ" "امین پور" می گوید:
"این جا
وضعیت خطر گذرا نیست
آژیر قرمز است که می نالد
تنها میان ساکت شبها
بر خواب ناتمام جسدها
خفاشهای وحشی دشمن
حتی ز نور روزنه بیزارند
باید تمام پنجره ها را
با پرده های کور بپوشانیم
این جا
دیوار هم پناه و پشت کسی نیست
کاین گور دیگری ست
که استاده است
در انتظار شب
این جا
گاهی سر بریدؤ مردی را
تنها
باید زبام دور بیاوریم
تا در میان گور بخوابانیم".
"جیانگ نام" شاعر ادب پایداری ویتنام دلدادگی خود را به مرغان، پروانگان و دلبرش چنین توصیف می کند:
"یک بار عاشق میهنم گشتم
برای مرغان و پروانگانش
اکنون برای هر ذره خاکش
آن را دوست دارم
و هنگامی که خواب خود را بیاد می آورم
اندوه، دلم را سوراخ می کند
از جنوب شهید چه می دانی؟
آه ای دلدار من آیا آنجا را می شناسی؟
هر شب هنگامی که با تو دیدار می کنم
دلم از مرزهای خط فاصل می گذرد".
زن در شعر پایداری ملل جهان سهمی بسزا دارد، زن بویژه در نقش دلبر و معشوق عنصر اصلی شعر پایداری ویتنام است؛ شاعر ویتنامی از زن، تندیسی افسانه ای می سازد. روح محبت و عشق زن بر جنگ حاکم است. در شعر اروپا زن نماد زندگی و آرامش است. و "وابتزاروف" شاعر مقاومت بلغارستان در شب پیش از اعدام، شعری برای همسرش سروده است:
گاه در آن هنگام که به خوابی عمیق فرورفته ای
مانند دیدار کننده ای ناگهانی
که از راهی دور فرامی رسد
به دیدار تو خواهم آمد
درها را به روی من مبند
من بی سر و صدا به درون خواهم آمد
و آرام خواهم نشست
چشمانم را در تاریکی به چهرؤ تو خواهم دوخت
آنگاه در آغوشت خواهم فشرد
و روانه خواهم شد
"شاندور پتوفی" شاعر مقاومت مجار در میان زن و شمشیرش به قضاوت نشسته است:
شادی ما عظیم است
و لذت ما بی پایان
خوشبختی ما درخشان
اما شمشیر من هیچ راضی نیست
ای شمشیر من!
اگر وطنم
بازوی مرا لازم دارد
زنم با دست خود، تو را به کمرم می بندد
و به هنگام وداع می گوید:
"بروید با هم و به هم وفادار بمانید"
"محمدرضا عبدالملکیان" در قطعه شعر بدرقه "همسر رزمنده" را با دقت و وسواس خاص فرهنگ دینی در وجهی موقر و متناسب با عرف جامعه، لحظه ای کوتاه وارد صحنؤ شعر دراماتیک خود کرده است:
"مرد می دید همسر و پسرش
در غمی تازه ریشه می گیرند
با غمی جانگداز گلها نیز
زیر سقف اتاق می میرند
از لب بام کفتری پر زد
از دل زن کبوتر شادی
مرد در فکر نینوای نبرد
مرد در فکر روز آزادی
مرد در پیچ کوچه سر گرداند
چشم در چشم همسرش خندید
زن او دید جبهه در جبهه
مرد او مثل شیر می جنگید"
غرض از تبیین شواهد مزبور از شعر دفاع مقدس در قیاس با گرایشهای فکری و شاخصه های موضوعی ادب پایداری جهان، یافتن وجوه اشتراک و برجسته کردن وجوه افتراق بود چنان که در مقدمه مبحث مذکور اتفاق افتاد. در دورؤ تجدید حیات دینی و بروز انقلاب اجتماعی، ادب پایداری بویژه در ایران و فلسطین با تفکرات دینی و علوی آمیخته شد و از جمله تقدیس شهادت به تاثیر از قرآن و معارف دینی و عرفانی در سرلوحؤ شاخصه های موضوعی ادب پایداری قرار گرفت.
شهادت در فرهنگ قرآنی مصداق حیات جاوید است و معارف نظری دین بخصوص در "عرفان اسلامی" آخرین مرحلؤ سلوک و شهود عینی سالک محسوب می شود، شهادت در حوزؤ مباحث مربوط به "رویت حق" بین متکلمین، عرفا و فلاسفؤ اسلامی محل نزاع است. انتقال این واژه از حوزؤ مباحث نظری به رویدادهای اجتماعی و آزمونهای عملی و تجربی انسان بی سابقه نیست، و کاربرد کلمؤ "شهید" برای مبارزان مسلمان در ادوار مختلف تاریخی، پیشینه ای روشن دارد. اما بسامد استفاده از این کلمه و فرهنگ و متعلقات آن همراه با تقدیس آن در شعر پایداری درخششی خاص دارد. تقدیس شهیدان در فرهنگ ادب پایداری ملل نیز سابقه ای طولانی دارد "گاستون بوتول" در کتاب جامعه شناسی جنگ می گوید: "پرستش مردگان یکی از عوارض روانی جنگ است" و نیچه معتقد است: "پرستش قهرمانانی که سلاح در دست به خاک غلطیده اند بتدریج جای پرستش قدیسان را می گیرد." اما تقدیس شهادت در فرهنگ اسلامی ادب پایداری ایران با "تمنای شهادت" و "آرزوی شاعر به منظور کسب مقام شهید" وارد مرحله ای تازه می شود:
"گل اشکم شبی وا می شد ای کاش
همه دردم مداوا می شد ای کاش
به هر کس قسمتی دادی خدایا
شهادت قسمت ما می شد ای کاش"
"می توانستی ای کاش از من سراغی بگیری
می توانستی ای کاش از من شهیدی بسازی"
بدون تردید خالق این حس در شعر پایداری قهرمانان هستند نه شاعران، زیرا آنها در مقام رقابت برای وصول به مرحلؤ شهادت از هم پیشی می گیرند، ساختار روانی ادب پایداری بسیار پیچیده تر از آن است که حاصل مشاهدات فردی و تجربیات شخصی شاعر باشد مناسبات ضروری بین رزمندؤ شهادت طلب و خالق اثر ادبی پایداری، سازندؤ فرهنگ شعر مقاومت است این مناسبات ضروری بسیاری دیگر از مفاهیم شعر پایداری را شکل بخشیده است "لوسین گلدمن می گوید: در شعر مقاومت گرچه شاعر سرایندؤ شعر است ولی به تنهایی آفرینندؤ اثر نیست". این سخن بدان معنی است: شعری که آیینؤ اجتماع است، میراث مشترک شاعر و جامعه تلقی می شود.
پدیدؤ "تمنای شهادت" نیز پیشینه ای روشن در تاریخ مقاومت ملل دارد "خلبانان جوان داوطلب (ژاپن) شب پیش از انجام ماموریت انتحاری در مراسم عزاداری شرکت می کردند آنان لباس سفیدی می پوشیدند(جامؤ عزا) و بدین ترتیب به گونه ای نمادین، خود را از علایق دنیوی می پیراستند و صبح روز بعد در باند پرواز هریک جعبه ای کوچک دریافت می کردند که قاعدتاً باید خاکسترشان در آن جای می گرفت".
گشودن معبر در میادین مین در دورؤ هشت سالؤ دفاع مقدس نیز با انجام کارهای خارق العاده و شهادت طلبانه صورت می گرفت. با این حال ریشه یابی اصل "تمنای شهادت" در فرهنگ اسلامی شیعی به واقعؤ عاشورا منتهی می شود. فلسفؤ شهادت طلبانؤ امام حسین(ع) در انتخاب این راه مبنای تعالیم دینی و اخلاقی شیعیان است. مرگ آگاهی معصومین بویژه امام علی(ع) و امام حسین(ع) طبق روایات فراوان در فرهنگ شیعه به عنوان اصل "تمنای شهادت" پذیرفته شده است و این ویژگی اخلاقی حاصل تعالیم مکتب تشیع است. تعالیمی که بی شک ریشه در ایمان
ابراهیمی دارد همان پدیده ای که در جامعه شناسی غرب به گرایش ابراهیمی
( Complexe d.Abraham) موسوم است. "قربانی ابراهیمی به معنای تایید متعالی یک سیاست است. در گرایش ابراهیمی، رهبر بهترین فرزندانش را به جبهه می فرستد. رزمندگان نیز هر اندازه رهبرشان را دوست دارند بیشتر متوقع خواهند بود که آنها را به فداکاری دعوت کند".