03-11-2014، 18:16
مسیح منجی مصلوب ! صاحب انفا س قدسی و دم مسیحایی ، آن شا هکار شگفت خلقت در اذهان اقوام مختلف جهان ، با آداب و آرای گونه گون ، با ویژگی ها و خصوصیات متفاوت ، متفاوت جلوه کرده است. مراودات سیاسی و فرهنگی ، حب و بغضی دینی ، الزامات جغرافیایی و اقلیمی و نیز کمیت وکیفیت کار مبلغین ، مسیح را به گونه های متفا وت در جای جای جهان به جهانیان نما یانده است و این تفاوت در همه اعصار تاریخی، از روزگار باستان تا دوران معاصر تداوم داشته و به اشکال مختلف تبلور یافته است. در میان اقوام وملل متعدد دنیا در روزگاران متمادی از شرق وغرب ، ایران ،به عنوان جایگاه قومی شاخص چه در روزگار باستان، که نامداری نیمی از قدرت جهان را یدک می کشید و در مصاف با نامداران جهان باستان چون یونان و روم به کرات، به شکست یا فتح ،در تاریخ سیاسی وفرهنگی جهان مطرح بوده و از زوایای مختلف با علائق و اراده های عام وخاص بسیار، تحلیل شده ، و چه، در روزگار خلافت و امپرا طوری اسلامی که ایران بخش بزرگی از آن یا عامل اثر گذار مهمی در ایجاد و هم در تشکیلات اداری و ساختار سیاسی ونظامی آن بوده، نگاه ویژه ای به مسیح ومسیحیت داشته است،حتی با سقوط امپراطوری اسلامی به دست مغولان و تسخیر ایران به دست ایلخانان ، پیرو مناسبات و مراودات خارجی آنان با دنیای غرب، به علاوه تساهل مذهبی و تسا مح دینی ایشان، دیگربار نگاه ایران وایرانیان خاصه دربار و متعلقانش به مسیح و مسیحیت جلوه دیگری می یابد. و این رویه و این روند استمرار یافته و با نوسانات بسیار به روزگار ما رسیده است ، اما آنچه مسلم است اینکه، می توان از لابه لای الواح و اوراق پیشینیان و هم از دل آداب و عادات جاری بخشی از بدنه جامعه ایرانی در دوره های مختلف رد پاهای آن پیام آور آسمانی را پی گرفته و نمایان کرد (۱).
درجه خلوص، قداست ، پیدایش و پاکی مسیح چنان است که در خیال آدمی نمی گنجد و عقل از دریافت آن در می ماند،آن روح سبکبال و سر گردان، آن کالبد نحیف و نا آرام ، آن انسان سرشار از احساس و اشراق های شگفت ، که شور بندگی و شهود روحانی پیوسته در او می جوشید و سر می رفت و مدام جذب جذبه ها و جذابیت های ملکوتی و الهام های ماورایی می شد و شیدایی و شورمندی ، بند بند وجود او را، کلام وکرامات خاصه او را از خود متاثر می کرد، همو را پاسبانان سنت های جاهلیت جاری تاریخ که او را ، ظرافت و گزندگی کلام و کتاب او را در نمی یافتند یا بر نمی تافتند ، همان ها که به نام و برای خدا در کنیسه های خود،از شدت تقوی و درد دیانت و خوف از تباه شدن ایمان مومنان ، پیوسته در تو طئه و تخریب او بودند ، هر دم به آزار و اذیتی او را می آزردند. خا خام ها و خادم های شریعت یهود همان بزرگان صاحب نام و نان که از تحریف و تاویل تورات و آیات و اسفار بسیارش بر اوضاع و احوال مردمان مسلط و از همه چیز منتفع بوده و از فرط فربهی در جامه خود نمی گنجیدند ، او راکه جان شیفته سراپا شوق باشعوری متفاوت و با جوهری بی نظیر از مهربانی و مهر بود را چگونه می توانستند برتافت ؟ آنها، آن حاملان و حمل کنندگان کتاب (۲) کجا و آن روح سراسر عطوفت واردات و عشق کجا؟ مسیح هم چون تمام مصلحان ومنجیان و پیامبران راستین ، تا بود پیوسته در تعقیب و گریز بود، همچون موسی پیامبر و دربار و درگاه فرعون و درد های جانکاهی که بر جانش می ریخت ، فرعون پادشاه پلیدی که غرق در طلا و عشرت وعیش بود و همه دنیا در دست ودل وزبانش جز به خوشی و حظ مزه نکرده بود، موسی ، هم کلام خدا را، آن پیامبر پرزحمت و رنجور راکه کوه ها و صحرا های بسیار از پی ارشاد قوم خویش به مرارت می پیمود، تباه کننده دین مردمان می خواند . و هم محمد(ص) آن خاتم پیامبران پاک ، که نفس به نفس جبرئیل داشت را ، قریش که خود افسون جاهلیت جفا کارخویش بود و از آن به جور و جبر ، دسته دسته مردمان را به زنجیر بردگی وبندگی بت ها وبزرگان نامدار پوک و بعضا پلید می کشید ، ساحر می خواند ، عجبا ، آدم ها پیوسته به چیزی که ندارند تظاهر می کنند. این است که مسیح هم از جانب صا حبان سرما یه وثروت و سیا ست در تنگنا وتعقیب است و هم از جانب متشرعان دین مدار خدا جو، که قرار است از قبل آموزه های آسمانی خود آدم ها را از مذلت ضلالت و ظلم به رستگاری برسانند و او که آمده است تا بیراهه ها و راه ها را از هم بازشناساند و روندگان و ره جویان طریقت تقوی را راه بنماید و حقیقت دین و حقانیت خویش را با بیان و عملش نشان دهد و آدم ها و آدمک های خرفت و خائن و گمراه و منحرف و مظلوم بسیار را با کلماتش ، با کراماتش ، با معجزات شگفت و شگرفش (۳)چشم دل و سر بگشاید ، همه جا در همه عمر با سنگ اندازی ها و سیاست کاری ها ی اصحاب دین و دولت درگیر ، و از رنج و مرارت مضاعف روزگار ،دردمند و رنجور می شود. و این رنجوری و دردمندی پا به پای مسیح تا روزگار مرگ، او را وفادارانه همراهی می کند .
مسیح که آمده بود تا زنجیرهای جور و جهل راکه کرور کرور آدمیان را ، به دست مدعیان متشرع و مومن و زورمندان و زرداران متقلب و مغرور به بند کشیده بود ، بگسلد و دم مسیحایی و و روح حیات بخش قدسی اش را در کالبد بیجان و نیمه جان بندگان و بردگان بی نام و نشان زمین بدمد و جهان و جهانیان و جهان دارانش را جنبه دیگری از حیات ، بنمایاند ،خود به صلیب فریب حرامیان حیلت کار کشیده شد ،اما هرگز ،حتی کلمه ای را به پای آن خوکان نریخت ، و شرف وآزادی و انسانیت و مسوولیتش را به نام و نان و نوا نفروخت . و این چنین بود که یکبار دیگر اصحاب ظلم و ضلالت چشمه جوشانی از حقیقت ، رستگاری و نجات را خشکاندند و استمرار و استقرار گمراهی و گناه و استثمار و استحمار را تداوم بخشیدند ، اما از دل خاکسترهایی که از آتش شرارت های شروران و هم از تعلیمات وآموزه های خاص آن پاک پیامبر خدا، اینجا و آنجا پراکنده بود شعله هایی لرزان و بی پناه سر بر آورد و به تدریج در همه روم صاحب نام و آوازه شد. حواریون همان خواص مرید و مطلع از احوال مسیح به جد و جهد طاقت فرسای و کمر شکن خویش نام و نشان مسیح و مسیحیت را از گمنامی و گمراهی به قدر بضاعت خویش رهاندند. اما آن تنگنا ها و تنگدستی ها و تظلم ها تا سال ها سایه سردش را بر مومنان و مریدان مسیح افکند و تا روزگار امپراتور ، قسطنطین که خود طی فرمان و تشریفاتی چند به آیین مسیح در آمد ، آرامش و اعتبار و استقرار مسیحیت در حد آرزو بود . اما تحکم و شدت عمل امپراتوری روم در برخورد با عناد و عتاب بسیارش با مسیحیان ، مبلغان مامور را به دیگر بلاد خاصه سرزمین هایی که از شهرت و اعتبار لازم برخوردار بودند و هم در دشمنی و جنگ با رومیان شهره بودند، چون ایران، روانه کرد . در ایام تولد مسیح در ایران امپراتوری اشکانی حاکم بود. در بازتاب تلقی و برداشت ایرانیان این روزگار از مسیح روایات بسیار، در هاله ای از افسانه ها و و اساطیر غوطه ور است . در انجیل متی حضورعده ای از بزرگان مجوس د ر اورشلیم هنگام تولد عیسی در ستایش او آمده است . به علاوه دیاتسارون ضمن بیان روایت متی آنها از اهالی ساوه و آوه ایران می داند و شاید بر همین اساس نصارای ایرانی ارتباط خود با مسیحیان را به دوران ظهور عیسی (ع) می رسانند (۴) .
پینوشتها:
۱- مسیحیت در ایران هیچگاه چه در روزگار باستان و چه در ادوار بعد، آیین و دین رسمی ایرانیان نبوده است اگرچه مسیحیان به تبع سیاستهای حاکمان کم یا بیش پیوسته در ایران وجود داشتهاند.
۲- به تعبیر قرآن کریم، مثل الذین حملوا التورات، ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحملو اسفار .
۳- مسیح کرامات و معجزات شگفتانگیزی داشته است، او در گهواره به سبک و سیاق بزرگان سخن میگفت و به دفعات مردگان بسیاری را به لطف و فضل خدا زنده میکرد .
۴- در اعمال رسولان آمده است در اورشلیم پارتیان و مادیان و عیلامیان هر یک موعظه رسولان را به زبان خود شنیدند که حاکی از شهرت و شناخت این دعوت در میان ایرانیان است.
درجه خلوص، قداست ، پیدایش و پاکی مسیح چنان است که در خیال آدمی نمی گنجد و عقل از دریافت آن در می ماند،آن روح سبکبال و سر گردان، آن کالبد نحیف و نا آرام ، آن انسان سرشار از احساس و اشراق های شگفت ، که شور بندگی و شهود روحانی پیوسته در او می جوشید و سر می رفت و مدام جذب جذبه ها و جذابیت های ملکوتی و الهام های ماورایی می شد و شیدایی و شورمندی ، بند بند وجود او را، کلام وکرامات خاصه او را از خود متاثر می کرد، همو را پاسبانان سنت های جاهلیت جاری تاریخ که او را ، ظرافت و گزندگی کلام و کتاب او را در نمی یافتند یا بر نمی تافتند ، همان ها که به نام و برای خدا در کنیسه های خود،از شدت تقوی و درد دیانت و خوف از تباه شدن ایمان مومنان ، پیوسته در تو طئه و تخریب او بودند ، هر دم به آزار و اذیتی او را می آزردند. خا خام ها و خادم های شریعت یهود همان بزرگان صاحب نام و نان که از تحریف و تاویل تورات و آیات و اسفار بسیارش بر اوضاع و احوال مردمان مسلط و از همه چیز منتفع بوده و از فرط فربهی در جامه خود نمی گنجیدند ، او راکه جان شیفته سراپا شوق باشعوری متفاوت و با جوهری بی نظیر از مهربانی و مهر بود را چگونه می توانستند برتافت ؟ آنها، آن حاملان و حمل کنندگان کتاب (۲) کجا و آن روح سراسر عطوفت واردات و عشق کجا؟ مسیح هم چون تمام مصلحان ومنجیان و پیامبران راستین ، تا بود پیوسته در تعقیب و گریز بود، همچون موسی پیامبر و دربار و درگاه فرعون و درد های جانکاهی که بر جانش می ریخت ، فرعون پادشاه پلیدی که غرق در طلا و عشرت وعیش بود و همه دنیا در دست ودل وزبانش جز به خوشی و حظ مزه نکرده بود، موسی ، هم کلام خدا را، آن پیامبر پرزحمت و رنجور راکه کوه ها و صحرا های بسیار از پی ارشاد قوم خویش به مرارت می پیمود، تباه کننده دین مردمان می خواند . و هم محمد(ص) آن خاتم پیامبران پاک ، که نفس به نفس جبرئیل داشت را ، قریش که خود افسون جاهلیت جفا کارخویش بود و از آن به جور و جبر ، دسته دسته مردمان را به زنجیر بردگی وبندگی بت ها وبزرگان نامدار پوک و بعضا پلید می کشید ، ساحر می خواند ، عجبا ، آدم ها پیوسته به چیزی که ندارند تظاهر می کنند. این است که مسیح هم از جانب صا حبان سرما یه وثروت و سیا ست در تنگنا وتعقیب است و هم از جانب متشرعان دین مدار خدا جو، که قرار است از قبل آموزه های آسمانی خود آدم ها را از مذلت ضلالت و ظلم به رستگاری برسانند و او که آمده است تا بیراهه ها و راه ها را از هم بازشناساند و روندگان و ره جویان طریقت تقوی را راه بنماید و حقیقت دین و حقانیت خویش را با بیان و عملش نشان دهد و آدم ها و آدمک های خرفت و خائن و گمراه و منحرف و مظلوم بسیار را با کلماتش ، با کراماتش ، با معجزات شگفت و شگرفش (۳)چشم دل و سر بگشاید ، همه جا در همه عمر با سنگ اندازی ها و سیاست کاری ها ی اصحاب دین و دولت درگیر ، و از رنج و مرارت مضاعف روزگار ،دردمند و رنجور می شود. و این رنجوری و دردمندی پا به پای مسیح تا روزگار مرگ، او را وفادارانه همراهی می کند .
مسیح که آمده بود تا زنجیرهای جور و جهل راکه کرور کرور آدمیان را ، به دست مدعیان متشرع و مومن و زورمندان و زرداران متقلب و مغرور به بند کشیده بود ، بگسلد و دم مسیحایی و و روح حیات بخش قدسی اش را در کالبد بیجان و نیمه جان بندگان و بردگان بی نام و نشان زمین بدمد و جهان و جهانیان و جهان دارانش را جنبه دیگری از حیات ، بنمایاند ،خود به صلیب فریب حرامیان حیلت کار کشیده شد ،اما هرگز ،حتی کلمه ای را به پای آن خوکان نریخت ، و شرف وآزادی و انسانیت و مسوولیتش را به نام و نان و نوا نفروخت . و این چنین بود که یکبار دیگر اصحاب ظلم و ضلالت چشمه جوشانی از حقیقت ، رستگاری و نجات را خشکاندند و استمرار و استقرار گمراهی و گناه و استثمار و استحمار را تداوم بخشیدند ، اما از دل خاکسترهایی که از آتش شرارت های شروران و هم از تعلیمات وآموزه های خاص آن پاک پیامبر خدا، اینجا و آنجا پراکنده بود شعله هایی لرزان و بی پناه سر بر آورد و به تدریج در همه روم صاحب نام و آوازه شد. حواریون همان خواص مرید و مطلع از احوال مسیح به جد و جهد طاقت فرسای و کمر شکن خویش نام و نشان مسیح و مسیحیت را از گمنامی و گمراهی به قدر بضاعت خویش رهاندند. اما آن تنگنا ها و تنگدستی ها و تظلم ها تا سال ها سایه سردش را بر مومنان و مریدان مسیح افکند و تا روزگار امپراتور ، قسطنطین که خود طی فرمان و تشریفاتی چند به آیین مسیح در آمد ، آرامش و اعتبار و استقرار مسیحیت در حد آرزو بود . اما تحکم و شدت عمل امپراتوری روم در برخورد با عناد و عتاب بسیارش با مسیحیان ، مبلغان مامور را به دیگر بلاد خاصه سرزمین هایی که از شهرت و اعتبار لازم برخوردار بودند و هم در دشمنی و جنگ با رومیان شهره بودند، چون ایران، روانه کرد . در ایام تولد مسیح در ایران امپراتوری اشکانی حاکم بود. در بازتاب تلقی و برداشت ایرانیان این روزگار از مسیح روایات بسیار، در هاله ای از افسانه ها و و اساطیر غوطه ور است . در انجیل متی حضورعده ای از بزرگان مجوس د ر اورشلیم هنگام تولد عیسی در ستایش او آمده است . به علاوه دیاتسارون ضمن بیان روایت متی آنها از اهالی ساوه و آوه ایران می داند و شاید بر همین اساس نصارای ایرانی ارتباط خود با مسیحیان را به دوران ظهور عیسی (ع) می رسانند (۴) .
پینوشتها:
۱- مسیحیت در ایران هیچگاه چه در روزگار باستان و چه در ادوار بعد، آیین و دین رسمی ایرانیان نبوده است اگرچه مسیحیان به تبع سیاستهای حاکمان کم یا بیش پیوسته در ایران وجود داشتهاند.
۲- به تعبیر قرآن کریم، مثل الذین حملوا التورات، ثم لم یحملوها کمثل الحمار یحملو اسفار .
۳- مسیح کرامات و معجزات شگفتانگیزی داشته است، او در گهواره به سبک و سیاق بزرگان سخن میگفت و به دفعات مردگان بسیاری را به لطف و فضل خدا زنده میکرد .
۴- در اعمال رسولان آمده است در اورشلیم پارتیان و مادیان و عیلامیان هر یک موعظه رسولان را به زبان خود شنیدند که حاکی از شهرت و شناخت این دعوت در میان ایرانیان است.