10-10-2014، 19:17
اینکه میگویند قلب پاک باشد ظاهر مهم نیست آیا درست است؟ آیا دختران بیحجاب قلبشان پاکتر از با حجابها است؟
دل
این که قلب باید پاک باشد، یک حقیقت است. این که ظاهر مهم نیست، یک دروغ منحرف کننده است و این که دختران بدحجاب قلبشان پاکتر است، نمیدانیم، ما در قلب آنها نیستیم، اما یقیناً عمومیت ندارد، مگر آن که دختر محجبهی بد قلبی را مفروض بدارید.
این یک ضد تبلیغ است که فرض کنیم همه بدحجابها خوش قلب هستند و همه محجبهها بد قلب. اگر عکس این فرض صادق نیست، خودش به نحو احسن صادق نمیباشد و کذب است.
همه انسانها وقتی به دنیا میآیند، قلبشان پاک است. سپس شریک گرفتن طاغوتهای درون و برون با او در عبادت و اطاعت و بالتبع گناهان و نافرمانیها، سبب آلودگی و بیماری و حتی مرگ قلبها میشود.
الف – انسان و شخصیت و اعمالش نزد خدا چهار حالت دارد:
الف/1 – انسانی که خودش خوب است، اما عملش بد است. یعنی در عملِ بد و در معصیت و گناهش، الحاد و عناد ندارد، ولی در هر حال عملش خوب نیست. مثل انسان خوب و مسلمانی که بدحجابی کند و یا کاهل نماز است و یا ... بالاخره اهل معصیت باشد.
این عده، اگر اسلام داشته باشند نیز، برای گناهانشان [کم یا زیاد] معذب میشوند، اما بالاخره نجات مییابند. به قول شهید آیت الله دستغیب (ره) - مضمون: «میگویند: شیعهی مرتضی علی (علیه السلام) به بهشت میرود. بله، بالاخره میرود، اما چه بسا پس از سیصد هزار سال عذاب جهنم، آیا تحملش را داری؟!».
الف/2 – انسانی که خودش بد است، اما عملش خوب است. مثل کافری که مهماننواز باشد و احیاناً به چند یتیمی کمک کرده باشد و یا با جان و دل در کارش صادق باشد، یا دزدی نکند و ...؛ او اجر کارهای خوبش را در همین دنیا [کم یا زیاد] میبرد، حداقل این است که همه میگویند: درست کار میکرد. اما کفرش، اعمال او را میسوزاند و حبط میکند و برای آخرتش چیزی نیست.
الف/3 – انسانی که هم خودش خوب است و هم علمش خوب است. چنین انسانی مصداق «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» میباشد و مشمول تمامی وعدههای رحمت الهی میگردد.
هم مۆمن است، هم خوش اخلاق است، هم درستکار است، هم اهل نماز و نافله است، هم میخندند، هم گریه دارد، اهل تعاون و نیکوکاری است و ... .
انسانی که خودش خوب است، اما عملش بد است. یعنی در عملِ بد و در معصیت و گناهش، الحاد و عناد ندارد، ولی در هر حال عملش خوب نیست. مثل انسان خوب و مسلمانی که بدحجابی کند و یا کاهل نماز باشد ... و یا بالاخره اهل معصیت باشد. این عده، اگر اسلام داشته باشند نیز، برای گناهانشان [کم یا زیاد] معذب میشوند، اما بالاخره نجات مییابند
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ» (الرعد، 29)
ترجمه: كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كردهاند، خوشا به حالشان و خوش سرانجامى دارند.
الف/4 – و بالأخره انسانی که هم خودش بد است، [قلبش سیاه است، کافر و ملحد و مشرک و منافق است] و هم عملش بد است. او دیگر در دنیا و آخرت در ضلالت است و در جهنم نیز خلود مییابد، چرا که هیچ نقطهی سفید و نوری در وجودش باقی نمانده است.
«وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِینَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا» (الفتح، 6)
ترجمه: و مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مىبرند عذاب كند، بر آنها باد حوادث بد زمانه، و خداوند بر آنها غضب كرده و آنها را لعن و طرد نموده و براى آنها جهنم را آماده ساخته، و آن بد جاى بازگشتى است.
ب - قلب و عمل:
جدا کردن «قلب و عمل»، در مثال مانند جدا کردن «روح و جسم» از یکدیگر است.
وقتی کسی میگوید: «قلبت پاک باشد، عمل یا ظاهر مهم نیست»، از او بپرسید:
اولاً قلب پاک یعنی چه؟ و ثانیاً این را تو میگویی یا خدا گفته است؟
اگر بگویی خدا گفته است، که به خدا دروغ بستهای، پس قلبت هم پاک نیست. اگر بگویی خودم میگویم، پس تو بندهی هوای نفس خودت هستی؛ این چه قلب پاکی است که بتکدهی نفست شده است؟!
دقت کنیم که ایمان قلبی، عمل را اصلاح میکند و عمل صحیح نیز سدهای راه ورود ایمان به قلب را بر میدارد و ایمان را مستحکم میکند.
به عنوان مثال: کسی که ایمان دارد، حتماً نماز میخواند و در نمازش نیز خاشع است «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ / المۆمنون 2»؛ و کسی که نماز درست میخواند، نه تنها از فحشا و منکر دور میشود، بلکه به معراج میرود و معرفت و ایمانش زیادتر و مستحکمتر میگردد.
هم چنین او از این نماز خود نیز محافظت نیز میکند تا با آفتهای قلبی و عملی، از بین نرود: «وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ / المۆمنون 9».
حجاب و بی حجابی
ج- قلب، بدحجاب و محجبه:
چرا باید فرض کنیم که یک بد حجاب (یا همه آنها)، با تمامی جهالت و نیز ظلمی که در حق خود و جامعه میکنند، لابد قلبشان پاک است؛ اما یک محجبه، با تمامی اعتقادات و زحمتی که برای خودسازی و نیز عفاف خود و جامعه متقبل میگردد، حتماً قلبش مریض و ناپاک است؟!
مبنای این فرض بیمنطق، به جز القای خوشبینی نسبت به اهل معصیت و اهمالکاران و متقابلاً بدبینی نسبت به مۆمنین و مۆمنات چیست؟!
البته «استثناء» همه جا وجود دارد. ممکن است دختر خانمی، عقلش نمیرسد، علمش هم قد نمیدهد، خوب هم تربیت نشده، اوج شخصیت و آمالش در آرایش و نمایش خود به عموم باشد، اما عمد و لجاجت نداشته باشد. میبینید بعضاً نماز هم میخوانند، روزه هم میگیرند، در صفهای انقلابی نیز حضور مییابند، خوش اخلاق هستند، به دیگران کمک میکنند ...، بالأخره ایمانی دارند، اما دچار این معصیت و توابع آن نیز هستند.
متقابلاً ممکن است کسی به هیبت یک مۆمن و مجاهد درآید و جنایت کند (مثل داعش)، به هیبت یک روحانی درآید و خیانت کند – یا محجبه باشد، اما حجابش یک عادت یا از روی ریا باشد و به معاصی و مفاسد دیگری مبتلا باشد. مثلاً به راحتی غیبت کند، نمّامی نماید و ...
وقتی از بسیاری از ما درباره ایمان به خدا و روز حساب و کتاب در دادگاه عدل او بپرسند به آنها معترفیم در حالی که؛
یا ظاهر و اعمالی مۆمنانه داریم.
یا با ظاهری مۆمنانه مدعی ایمان هستیم در حالی که اعمالمان ایراد دارد.
و یا با ظاهری نامتناسب با ایمان به خدا و قیامت، فقط با اتکا به تخطئه اشتباهات برخی از مۆمنان و جمله معروف و البته مشکوک «دلت پاک باشد» مدعی ایمان هستیم در حالی که حتی ظواهر را رعایت نمیکنیم.
چرا باید فرض کنیم که یک بد حجاب (یا همه آنها)، با تمامی جهالت و نیز ظلمی که در حق خود و جامعه میکنند، لابد قلبشان پاک است؛ اما یک محجبه، با تمامی اعتقادات و زحمتی که برای خودسازی و نیز عفاف خود و جامعه متقبل میگردد، حتماً قلبش مریض و ناپاک است؟! مبنای این فرض بیمنطق، به جز القای خوشبینی نسبت به اهل معصیت و اهمالکاران و متقابلاً بدبینی نسبت به مۆمنین و مۆمنات چیست؟!
اینها انواع اظهار ایمان به خدا و قیامت است و همان گونه که میبینید میتوان آن را ترکیبی از اظهار زبانی و اظهار عملی دانست.
بدیهی است که اظهار زبانی وقتی معتبر و قابل قبول است که توأم با ظهور آن در عمل و ظاهر مۆمن باشد چنان که قرآن کریم مسیر سعادتمندی انسان را که منجر به دریافت پاداش الهی و زدودن هرگونه ترس و حزن از او میشود دارای سه رکن میداند؛
«ایمان به خدا»، «ایمان به بازگشت به سوی خدا و روز حساب» و «انجام اعمال نیکو».
خداوند در آیه 62 سوره مبارکه «بقرة» درباره پیروان تمام ادیان، پیش از ظهور اسلام و همچنین درباره مسلمانان میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانى که (به پیامبر اسلام) ایمان آوردند، و کسانى که به آیین یهود گرویدند و نصارى و صابئان [= پیروان یحیى]هر کدام که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و کارى شایسته انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلّم است و نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مىشوند».
سخن پایانی:
از خود بپرسیم آیا واقعاً ممکن است که فردی، خدا را ناظر اعمال خود و تشکیل دادگاه عدل الهی را قطعی بداند و در عین حال دروغ بگوید، حدود شرعی را در روابطش با نامحرم رعایت نکند، غیبت کند، تهمت بزند، چشم چران باشد، حجابش را رعایت نکند، در کسب درآمد به حلال بودن آن حساس نباشد، در محیط کار و منزل اصول اخلاق را رعایت نکند، نسبت به بیتالمال مسلمین و حقالناس حساسیت لازم را نداشته باشد و سایر اعمال ناشایستی که زیبنده مۆمن نیست از او سر بزند؟
دل
این که قلب باید پاک باشد، یک حقیقت است. این که ظاهر مهم نیست، یک دروغ منحرف کننده است و این که دختران بدحجاب قلبشان پاکتر است، نمیدانیم، ما در قلب آنها نیستیم، اما یقیناً عمومیت ندارد، مگر آن که دختر محجبهی بد قلبی را مفروض بدارید.
این یک ضد تبلیغ است که فرض کنیم همه بدحجابها خوش قلب هستند و همه محجبهها بد قلب. اگر عکس این فرض صادق نیست، خودش به نحو احسن صادق نمیباشد و کذب است.
همه انسانها وقتی به دنیا میآیند، قلبشان پاک است. سپس شریک گرفتن طاغوتهای درون و برون با او در عبادت و اطاعت و بالتبع گناهان و نافرمانیها، سبب آلودگی و بیماری و حتی مرگ قلبها میشود.
الف – انسان و شخصیت و اعمالش نزد خدا چهار حالت دارد:
الف/1 – انسانی که خودش خوب است، اما عملش بد است. یعنی در عملِ بد و در معصیت و گناهش، الحاد و عناد ندارد، ولی در هر حال عملش خوب نیست. مثل انسان خوب و مسلمانی که بدحجابی کند و یا کاهل نماز است و یا ... بالاخره اهل معصیت باشد.
این عده، اگر اسلام داشته باشند نیز، برای گناهانشان [کم یا زیاد] معذب میشوند، اما بالاخره نجات مییابند. به قول شهید آیت الله دستغیب (ره) - مضمون: «میگویند: شیعهی مرتضی علی (علیه السلام) به بهشت میرود. بله، بالاخره میرود، اما چه بسا پس از سیصد هزار سال عذاب جهنم، آیا تحملش را داری؟!».
الف/2 – انسانی که خودش بد است، اما عملش خوب است. مثل کافری که مهماننواز باشد و احیاناً به چند یتیمی کمک کرده باشد و یا با جان و دل در کارش صادق باشد، یا دزدی نکند و ...؛ او اجر کارهای خوبش را در همین دنیا [کم یا زیاد] میبرد، حداقل این است که همه میگویند: درست کار میکرد. اما کفرش، اعمال او را میسوزاند و حبط میکند و برای آخرتش چیزی نیست.
الف/3 – انسانی که هم خودش خوب است و هم علمش خوب است. چنین انسانی مصداق «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» میباشد و مشمول تمامی وعدههای رحمت الهی میگردد.
هم مۆمن است، هم خوش اخلاق است، هم درستکار است، هم اهل نماز و نافله است، هم میخندند، هم گریه دارد، اهل تعاون و نیکوکاری است و ... .
انسانی که خودش خوب است، اما عملش بد است. یعنی در عملِ بد و در معصیت و گناهش، الحاد و عناد ندارد، ولی در هر حال عملش خوب نیست. مثل انسان خوب و مسلمانی که بدحجابی کند و یا کاهل نماز باشد ... و یا بالاخره اهل معصیت باشد. این عده، اگر اسلام داشته باشند نیز، برای گناهانشان [کم یا زیاد] معذب میشوند، اما بالاخره نجات مییابند
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ طُوبَى لَهُمْ وَحُسْنُ مَآبٍ» (الرعد، 29)
ترجمه: كسانى كه ایمان آورده و كارهاى شایسته كردهاند، خوشا به حالشان و خوش سرانجامى دارند.
الف/4 – و بالأخره انسانی که هم خودش بد است، [قلبش سیاه است، کافر و ملحد و مشرک و منافق است] و هم عملش بد است. او دیگر در دنیا و آخرت در ضلالت است و در جهنم نیز خلود مییابد، چرا که هیچ نقطهی سفید و نوری در وجودش باقی نمانده است.
«وَیُعَذِّبَ الْمُنَافِقِینَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِینَ وَالْمُشْرِكَاتِ الظَّانِّینَ بِاللَّهِ ظَنَّ السَّوْءِ عَلَیْهِمْ دَائِرَةُ السَّوْءِ وَغَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلَعَنَهُمْ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَهَنَّمَ وَسَاءتْ مَصِیرًا» (الفتح، 6)
ترجمه: و مردان و زنان منافق، و مردان و زنان مشرك را كه به خدا گمان بد مىبرند عذاب كند، بر آنها باد حوادث بد زمانه، و خداوند بر آنها غضب كرده و آنها را لعن و طرد نموده و براى آنها جهنم را آماده ساخته، و آن بد جاى بازگشتى است.
ب - قلب و عمل:
جدا کردن «قلب و عمل»، در مثال مانند جدا کردن «روح و جسم» از یکدیگر است.
وقتی کسی میگوید: «قلبت پاک باشد، عمل یا ظاهر مهم نیست»، از او بپرسید:
اولاً قلب پاک یعنی چه؟ و ثانیاً این را تو میگویی یا خدا گفته است؟
اگر بگویی خدا گفته است، که به خدا دروغ بستهای، پس قلبت هم پاک نیست. اگر بگویی خودم میگویم، پس تو بندهی هوای نفس خودت هستی؛ این چه قلب پاکی است که بتکدهی نفست شده است؟!
دقت کنیم که ایمان قلبی، عمل را اصلاح میکند و عمل صحیح نیز سدهای راه ورود ایمان به قلب را بر میدارد و ایمان را مستحکم میکند.
به عنوان مثال: کسی که ایمان دارد، حتماً نماز میخواند و در نمازش نیز خاشع است «الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ / المۆمنون 2»؛ و کسی که نماز درست میخواند، نه تنها از فحشا و منکر دور میشود، بلکه به معراج میرود و معرفت و ایمانش زیادتر و مستحکمتر میگردد.
هم چنین او از این نماز خود نیز محافظت نیز میکند تا با آفتهای قلبی و عملی، از بین نرود: «وَالَّذِینَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ یُحَافِظُونَ / المۆمنون 9».
حجاب و بی حجابی
ج- قلب، بدحجاب و محجبه:
چرا باید فرض کنیم که یک بد حجاب (یا همه آنها)، با تمامی جهالت و نیز ظلمی که در حق خود و جامعه میکنند، لابد قلبشان پاک است؛ اما یک محجبه، با تمامی اعتقادات و زحمتی که برای خودسازی و نیز عفاف خود و جامعه متقبل میگردد، حتماً قلبش مریض و ناپاک است؟!
مبنای این فرض بیمنطق، به جز القای خوشبینی نسبت به اهل معصیت و اهمالکاران و متقابلاً بدبینی نسبت به مۆمنین و مۆمنات چیست؟!
البته «استثناء» همه جا وجود دارد. ممکن است دختر خانمی، عقلش نمیرسد، علمش هم قد نمیدهد، خوب هم تربیت نشده، اوج شخصیت و آمالش در آرایش و نمایش خود به عموم باشد، اما عمد و لجاجت نداشته باشد. میبینید بعضاً نماز هم میخوانند، روزه هم میگیرند، در صفهای انقلابی نیز حضور مییابند، خوش اخلاق هستند، به دیگران کمک میکنند ...، بالأخره ایمانی دارند، اما دچار این معصیت و توابع آن نیز هستند.
متقابلاً ممکن است کسی به هیبت یک مۆمن و مجاهد درآید و جنایت کند (مثل داعش)، به هیبت یک روحانی درآید و خیانت کند – یا محجبه باشد، اما حجابش یک عادت یا از روی ریا باشد و به معاصی و مفاسد دیگری مبتلا باشد. مثلاً به راحتی غیبت کند، نمّامی نماید و ...
وقتی از بسیاری از ما درباره ایمان به خدا و روز حساب و کتاب در دادگاه عدل او بپرسند به آنها معترفیم در حالی که؛
یا ظاهر و اعمالی مۆمنانه داریم.
یا با ظاهری مۆمنانه مدعی ایمان هستیم در حالی که اعمالمان ایراد دارد.
و یا با ظاهری نامتناسب با ایمان به خدا و قیامت، فقط با اتکا به تخطئه اشتباهات برخی از مۆمنان و جمله معروف و البته مشکوک «دلت پاک باشد» مدعی ایمان هستیم در حالی که حتی ظواهر را رعایت نمیکنیم.
چرا باید فرض کنیم که یک بد حجاب (یا همه آنها)، با تمامی جهالت و نیز ظلمی که در حق خود و جامعه میکنند، لابد قلبشان پاک است؛ اما یک محجبه، با تمامی اعتقادات و زحمتی که برای خودسازی و نیز عفاف خود و جامعه متقبل میگردد، حتماً قلبش مریض و ناپاک است؟! مبنای این فرض بیمنطق، به جز القای خوشبینی نسبت به اهل معصیت و اهمالکاران و متقابلاً بدبینی نسبت به مۆمنین و مۆمنات چیست؟!
اینها انواع اظهار ایمان به خدا و قیامت است و همان گونه که میبینید میتوان آن را ترکیبی از اظهار زبانی و اظهار عملی دانست.
بدیهی است که اظهار زبانی وقتی معتبر و قابل قبول است که توأم با ظهور آن در عمل و ظاهر مۆمن باشد چنان که قرآن کریم مسیر سعادتمندی انسان را که منجر به دریافت پاداش الهی و زدودن هرگونه ترس و حزن از او میشود دارای سه رکن میداند؛
«ایمان به خدا»، «ایمان به بازگشت به سوی خدا و روز حساب» و «انجام اعمال نیکو».
خداوند در آیه 62 سوره مبارکه «بقرة» درباره پیروان تمام ادیان، پیش از ظهور اسلام و همچنین درباره مسلمانان میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذینَ هادُوا وَ النَّصارى وَ الصّابِئینَ مَنْ آمَنَ بِاللهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ؛ کسانى که (به پیامبر اسلام) ایمان آوردند، و کسانى که به آیین یهود گرویدند و نصارى و صابئان [= پیروان یحیى]هر کدام که به خدا و روز بازپسین ایمان آورده و کارى شایسته انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلّم است و نه ترسى بر آنهاست و نه اندوهگین مىشوند».
سخن پایانی:
از خود بپرسیم آیا واقعاً ممکن است که فردی، خدا را ناظر اعمال خود و تشکیل دادگاه عدل الهی را قطعی بداند و در عین حال دروغ بگوید، حدود شرعی را در روابطش با نامحرم رعایت نکند، غیبت کند، تهمت بزند، چشم چران باشد، حجابش را رعایت نکند، در کسب درآمد به حلال بودن آن حساس نباشد، در محیط کار و منزل اصول اخلاق را رعایت نکند، نسبت به بیتالمال مسلمین و حقالناس حساسیت لازم را نداشته باشد و سایر اعمال ناشایستی که زیبنده مۆمن نیست از او سر بزند؟