09-10-2014، 12:40
انسان به طور فطری از کارهای نیکی که انجام میدهد شاد و مسرور میشود و دوست دارد مورد تمجید و ستایش قرار گیرد، این حالت اگر به صورت معتدل باشد و مایهی غرور و خودپسندی نگردد، نکوهیده نیست. هر چند مؤمنین بالامرتبه حتی از چنین ستایشی نیز خود را به دور میدارند: «لا نرید منکم جزاءً و لا شکوراً(197) اما در مقابل، برخی افراد دوست دارند حتی در برابر کار نیکی که انجام ندادهاند از آنان تمجید و ستایش شود، که این حالت بسیار زشت و ناپسند است.«لا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَیُحِبُّونَ أَنْ یُحْمَدُوا بِمَا لَمْ یَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ(198)» گمان مبر آنها که از اعمال [زشت] خود خوشحال میشوند و دوست دارند در برابر کار [نیکی] که انجام ندادهاند مورد ستایش قرار گیرند، از عذاب الهی بر کنارند! بلکه برای آنها عذاب دردناکی است! این آیه همهی افرادی که از اعمال زشت خود شادند و یا مردم را تحریک میکنند که آنها را با قلم، یا سخن و... در برابر اعمالی که انجام ندادهاند، تقدیر کنند مذمت نموده و به آنها وعدهی عذاب داده است.
2.دوست داشتن اشاعهی فحشا در میان مؤمنان
خداوند در آیه 19 سوره نور میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است. از روایات پیشوایان معصوم فهمیده میشود که «فاحشه» به مطلق کارهای ناپسند گفته میشود و بعضی مصادیق آن در آیات قرآن و رویات بیان شده است مانند: زنا، لواط، اذیت کردن زن خانوادهی شوهرش را و... از آن جا که انسان یک موجود اجتماعی است، جامعه بزرگی که درآن زندگی میکند از یک نظر همچون خانهی اوست و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب میشود؛ پاکی جامعه به پاکی او کمک میکند و آلودگی آن در آلودگیاش مؤثر است. روی همین اصل در اسلام با هر کاری که جوّ جامعه را مسموم یا آلوده کند به شدت مبارزه شده است، لذا در اسلام به عیب پوشی دستور داده شده است، از غیبت کردن به شدت نهی شده است و گناه آشکار بدتر از گناه مستور و پنهان است و... همهی اینها به خاطر این است که گناه جنبهی عمومی و همگانی پیدا نکند. بنابر این حبّ اشاعهی فحشا در این آیه به شدت محکوم شده است نه خود اشاعهی فحشا! اصولاً گناه همانند آتش است و هنگامی که در در نقطهای از جامعه این آتش روشن شود باید سعی و تلاش کرد که این آتش خاموش یا حداقل محاصره و مهار گردد اما دامنها زدن به آن موجب حریق همه جا خواهد بود. از طرفی، عظمت گناه در نظر عامّه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها، خود سد بزرگی در برابر فساد است. اشاعهی فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق این سد را میشکند، گناه را کوچک میکند. اشاعهی فحشا اشکال مختلفی دارد مانند: دامن زدن به دروغ و تهمت و بازگو کردن برای این و آن، به وجود آوردن مراکز ایجاد فساد و فحشاء، در اختیار گذاشتن وسایل معصیت، تشویق به گناه، پاره کردن پرده حیا، ارتکاب گناه در ملأ عام و...(199)
3.حبّ شهوات
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ(200)»؛ دوست داشتن شهوتهای [گوناگون] از: زنان، پسران، اموال فراوان از زر و سیم و اسبهای نشان دار، دامها و کشتزارها برای مردم آراسته شده است. [لیکن] اینها، مایهی تمتع زندگی دنیاست و حال آنکه فرجام نیکو نزد خداست.«شهوت» اشتیاق و رغبت به چیزی است(201) میل شدید نفس به بعضی از امور را شهوت گویند. اصل علاقه به این امور، فطری و غریزی است، اما تزیین آن کار شیطان است که علاقه به آنها را طوری جلوه میدهد که باعث دلربایی و شیدایی آنان میشود و نفس را به آنان حریص میسازد و انسان را از نعمتهای بالاتر (جاویدان بهشتی) محروم میسازد (202)بنابراین، این آیه در مقام مذمت حبّ شهوات ناپسند است؛ چرا که انسان را از یاد خدا غافل می کند و مانع رسیدن انسان به رضوان الهی می شود(203)به طور کلی میتوان گفت شهوات دو گونهاند:
1.شهوات حرام: مانند نگاه به نامحرم، زنا، خوردن مال حرام و... که دوست داشتن این گونه شهوات بدون شک ناپسند است(204)
2.شهوات غیر حرام: مانند حبّ زن، فرزند و مال در صورتی که بر محبت خدا و رسولش غالب نشود و مانع انجام دستورات الهی و فراموش شدن امور مربوط به آخرت نگردد(205)
ب) محبت نسبت به افراد
4.دوستی شیطان
قرآن کریم در آیات گوناگون شیطان را دشمن انسان معرفی نموده است: «ان الشیطان للانسان عدوٌّ مبینٌ(206)» از این گونه آیات به روشنی استفاده میشود که دوستی شیطان نه تنها پسندیده نیست، بلکه باید او را دشمن خود بدانیم چون او اولیاء کافران است(207) و بد همنشین و قرینی است(208) و همیشه خوار کنندهی انسان بوده است(209)
5.محبت دشمنان خدا و رسول
«لا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ..(210) »؛ هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمییابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند.«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ..(211) » ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنها اظهار محبت میکنید، در حالی که آنها به آن چه از حق برای شما آمده کافر شدهاند.این آیات هشدار میدهد که جمع میان «محبت خدا» و «محبت دشمنان خدا» در یک دل ممکن نیست و باید از میان این دو یکی را برگزینند؛ اگر راستی مؤمنند باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزید و گرنه ادعای مسلمانی نکنند(212) در قرآن مصادیقی برای دشمنان خدا بیان شده است از جمله:
کافران(213): البته همزیستی مسالمت آمیز با کافرانی که سر جنگ با مسلمانان ندارند، اشکال ندارد و این غیر از دوستی با آنهاست(214)
منافقان(215): افزون بر این که منافقان دشمن خدا هستند و دوستی دشمن خدا ناپسند است(216)در آیات دیگر به طور مستقل از محبت نسبت به افراد دو چهره مذمت شده است(217)
فرعون و فرعون صفتان: قرآن مجید به دشمن فرعون با خداوند تصریح نموده(218)که فرعون صفتان همه دشمن خدایند و دوستی با آنان جایز نیست.
6. دوستی با نامحرم
محبت و دوستی انسان نسبت به انسانی دیگر میتواند دو انگیزه داشته باشد:
الف) انگیزهی ایمانی: به خاطر ایمان و پرهیزکاری و صفات خوب انسانی، دوستی ایجاد میشود که این گونه محبت با رعایت موازین شرعی، خوب و پسندیده است(219)
ب) انگیزههای مادی و شهوانی: که اگر در چنین دوستی شرایط فراهم و مانعی وجود ندارد، این خواستهی خود را از راه ازدواج شرعی و قانونی عملی سازند. و الاّ باید زمینهی دوستی را از بین برده، تلاش کنند تا محبت و علاقه خود را کم کرده و یکدیگر را فراموش نمایند؛ چرا که چنین دوستی از نظر قرآن مذموم، ناپسند و آثار زیان باری در پی خواهد داشت(220). این قدر این کار ناپسند است که خداوند کارهایی را که زمینه ساز این گونه دوستیها میشود ممنوع کرده است مانند: سخن گفتن با ناز و هوس انگیز(221)نگاه به نامحرم(222) و...
7.دوستی با افراد ناباب
که این افراد گمراه انسان را از یاد خدا باز میدارند و باعث پشیمانی و حسرت در دنیا و آخرت میشوند(223)یکی از عوامل سازنده شخصیت انسان، پس از اراده و خواست و تصمیم او، همنشین و دوست و معاشر است. چرا که انسان خواه ناخواه تأثیر پذیر است و از نظر علمی و تجربه ثابت شده است که انسان بخش مهمی از افکار و صفات اخلاقی خود را از طریق دوستانش میگیرد(224)
8.دوستی با مسخره کنندگان
کسانی که دین و مسائل آن را به باد مسخره و بازی میگیرند، شایستهی دوستی نیستند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِیَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ(225)»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! افرادی که آئین شما را به باد مسخره و بازی میگیرند، از اهل کتاب و مشرکان دوست خود انتخاب نکنید.شأن نزول آیه هم شاهد بر این است که مقصود از ولایت در این آیه دوستی است(226)
9.دوستی محرومان از محبت خدا
در بحث «زمینههای محرومیت از محبّت خدا» بیان شده که محبت خدا از چند گروه نفی شده و خداوند کافران، ظالمان، مفسدان، متجاوزان از حدود الهی، اسرافکاران، مستکبران، خائنان و شادیکنندگان مغرور را دوست ندارد.از سلب شدن محبت خداوند از این افراد استفاده میشود که محبت به آنان ناپسند است چون محبت خالق آنها از آنها سلب شده است چه برسد به محبت مخلوق، که توضیح آیات آن گذشت.
10.دوستی با مغضوبان خدا
یکی از دوستیهای ناپسند که در قرآن به طور مستقل ذکر شده است، دوستی با کسانی است که خداوند بر آنها غضب نموده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الآخِرَةِ كَمَا یَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ(227)» ای کسانی که ایمان آوردهاید! با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید، آنان از آخرت مأیوسند.
شأن نزول آیه مربوط به یهودیان است(228) اما شأن نزول سبب تخصیص آیه نمیشود و برخی افرادی که مورد غضب خدا هستند، در قرآن از این قرارند: منافقن و مشرکان(229)قاتل(230) مرتدان(231) (بازگشت کنندگان از اسلام)
11.دوستی معبودان باطل
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ(232)» و برخی از مردم، در برابر خدا همانندهایی برای او بر میگزینند و آنها را هم چون خدا دوست میدارند.«ند» به معنای مثل، نظیر و شریک است در حقیقت و گوهر چیزی(233) واژه «انداد» شش بار در قرآن کریم به کار رفته است که مقصود از آن هر شریکی است که به خدا نسبت داده شود؛ اعم از بت و یا معبودهای باطل دیگر(234) در آیه 165 بقره از کسانی که برای خدا همانند قرار میدهند و آنها را دوست دارند با عنوان ظالم یاد شده و به آنان وعدهی عذاب داده شده که این تعبیر نشانهی مذموم و ناپسند بودن چنین محبتی است. چنان که در آیه 25 عنکوبت نیز به چنین افرادی وعدهی عذاب داده شده است. شاهد دیگر بر مذموم بودن دوستی معبودان باطل این است که آنها به افول، غروب و دگرگونی مبتلا هستند و این گونه چیزها شایستگی محبوبیت ندارند، در حالی که فطرت انسان به موجودی گرایش دارد که از هر گونه زوال و دگرگونی مصون باشد(235)
دوم: محبت های پسندیده
در این گفتار به محبتهایی اشاره میشود که از دیدگاه قرآن خوب و پسندیده است که عبارتند از:
الف) محبت نسبت به صفات و افعال
محبت نسبت به صفات و افعال مانند: «حبّ ایمان، حبّ غفران الهی، حبّ یاری خدا و پیروزی بر دشمنان، حب جهاد در راه خدا.»
1.حب ایمان
«... وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْكُمُ الإیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَیْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ(236) ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشید و به عکس، کفر، فسقها و گناه را منفورتان قرار داده است. این ها رشد یافتگانند.خداوند ایمان را محبوب مؤمنین قرار داد، پس حب ایمان پسندیده است چون سبب رشد مؤمنین هم میشود. اهل لغت ایمان را به معنای «تصدیق» گرفتهاند(237) که در قرآن به موارد متعددی از آن اشاره شده است مانند: خدا و روز قیامت(238) خداوند و رسولش(239) خدا، فرشتگان، روز قیامت، کتاب و پیامبران(240) کتب انبیاء گذشته(241)... البته ایمانی نجات بخش است که:
1.ایمان به همهی اینها باشد نه به برخی(242)
2.یمان در قرآن همیشه همراه عمل است و تصدیق قلبی تنها کافی نیست(243)
فوق از «فق» در لغت به معنای خروج است(244)که دارای مصادیق متعددی است از جمله: خروج از امر و اطاعت پروردگار، خروج از احکام و مقررات شرعی و...(245)
2.حب غفران الهی
«وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ(246) آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمیدارید غفران خدا را، در حالی که خداوند آمرزنده و مهربان است.اگر حب غفران الهی پسندیده نبود، مورد طلب واقع نمیشد. در جای دیگری میفرماید: «سارعوا الی مغفرۀ من ربکم(247)»؛ شتاب کنید برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان، در موارد دیگری مؤمنان آن را از خداوند درخواست میکنند(248)
3.حب یاری خدا و پیروزی بر دشمنان
«وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(249).
در این آیه از «یاری خدا» و «پیروزی بر دشمنان» به عنوان یک نعمت دوست داشتنی مؤمنان یادشده است که خداوند آن را به مؤمنان بشارت داده است. همچنین آیه 152 سوره آل عمران.
4.حبّ جهاد در راه خدا
یکی دیگر از محبتهای پسندیده، دوست داشتن جهاد در راه خداست: «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ(250)».از این آیه استفاده میشود که دوست داشتن جهاد در راه خدا نه تنها پسندیده است، بلکه باید از بعض امور دیگر (پدر، فرزند..) دوست داشتنیتر باشد. از طرفی یکی از زمینههای محبوبیت انسان نزد خداوند پیکار در راه خداست، پس حب جهاد در راه خدا پسندیده است.
ب) محبت نسبت به افراد
1.مبحت نسبت به خدا
قرآن مجید دربارهی نه گروه تصریح فرموده است که خداوند آنها را دوست دارد. دوست داشتن خدا، خود بهترین شاهد است بر این که دوست داشتن آنان پسندیده است. این گروهها عبارتند از: پاکان(251) نیکوکاران(252)پرهیزکاران(253) توکل کنندگان بر خدا(254) عدالت پیشگان(255)، پیکارکنندگان در راه خدا(256) صابران(257) پیروان رسول خدا(258) توبه کنندگان(259)
2.حبّ والدین
قبلاً بیان شد یکی از اسباب محبوبیت، احسان است. انسان شخص احسان کننده را دوست دارد و هر اندازه احسان او بیشتر باشد محبت انسان به او بیشتر میشود؛ پس از خداوند شاید کسی به اندازهی پدر و مادر به انسان احسان نکرده باشد(260)
لذا خداوند دستور داده است: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا(261)» و تواضع خویش را همچون بالهای محبت و لطف، در برابر آن فرو آر! و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.
3.حبّ فرزند
علاقه به فرزند، یک میل فطری است که خداوند برای بقای نسل بشر و حکمت های دیگر آن را در وجود انسان قرار داده است. بنابراین این میل اگر پسندیده نبود، خداوند آن را در وجود انسان قرار نمیداد و پیامبران خدا همچون زکریا علیه السلام در پیری از خداوند طلب فرزند نمیکردند(262) محبت به فرزند با معیارها و حدود خود نه تنها پسندیده است، بلکه برای رشد عاطفی و اجتماعی کودک بسیار ضروری است. همان گونه که کودک برای رشد جسمانی به انواع مواد غذایی احتیاج دارد.
به همین جهت امام صادق علیه السلام میفرمایند: «ان الله لیرحمُ العبدَ لشدَّۀ حبه لِولده(263)»؛ خداوند بنده را به خاطر شدت محبت به فرزندش، مورد مرحمت خویش قرار میدهد.
4.حبّ همسر
یکی از محبتهای پسندیده، دوست داشتن همسر است. زیرا دوستی، جاذبه و کشش قلبی میان دو همسر از ناحیهی خداست «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ(264)»؛ و از نشانههای خدا این است که همسرانی از جنس خودتان آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد، در این موضوع نشانههایی [برای خداشناسی] است برای گروهی که تفکر میکنند. اگر دوستی همسر پسندیده نبود خداوند آن را در میان همسران قرار نمیداد و آن را از آیات خود نمیشمرد. کلمه«زوجاً» میفهماند که مقصود از «بینکم» زن و شوهر است، نه همهی انسانها! عاطفه و محبت میان زن و شوهر از آیات و نشانههای الهی شمرده شده است؛ چرا که خداوند میان زوج به گونهای محبت قرار داده است که با این که میبینیم میان آن دو، هیچ رابطهی نسبی وجود ندارد، ولی چنان به همدیگر محبت میورزند که هر کدام دیگری را بیش از هر چیز دوست دارد(265) در روایات مستفیضه نیز تشویق به حبّ زنان (محللات) شده است؛ امام صادق علیه السلام میفرماید: «من اخلاق الانبیاء صلی الله علیهم حبُّ النساء(266)؛ از اخلاق پیامبران، دوست داشتن زنان است. پیامبر اکرم (ص) نیز میفرمایند: «ما اُحبُّ من دنیاکم الا النساء و الطیب(267) از دنیای شما فقط زنان و بوی خوش را دوست دارم.محبت به همسر نه تنها پسندیده است، بلکه اساس و رکن زندگی مشترک خانوادگی بر محبت استوار است که اگر در خانوادهای میان دو همسر محبت نباشد، پایه و اساس آن زندگی متزلزل و بدبختیها، ناراحتیها و مشکلات فردی و اجتماعی بسیاری را در پی خواهد داشت. البته همهی این محبت ها تحت محبت خداوند است و بر سر دو راهیها، انجام فرمانهای الهی باید مقدم باشد(268)
5.محبت مهاجران
یکی از محبتهای پسندیده که در آیات قرآن کریم به آن اشاره شده، محبت نسبت به کسانی است که در راه خدا هجرت میکنند(269)زیرا خداوند انصار را به خاطر محبت به مهاجران ستوده است و اگر محبت مهاجران پسندیده نبود به عنوان یک صفت نیکو برای انصار قرار نمیگرفت: «وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالإیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(270) کسانی که در سرای ایمان [مدینه] مسکن گزیدند افرادی را که به سویشان هجرت کنند، دوست میدارند. در جای دیگر نیز میفرمایند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْكُمُ النَّصْرُ إِلا عَلَى قَوْمٍ بَیْنَكُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(271)کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند و آنان که پناه دادند و یاری نمودند، آنها دوستان و یاران یکدیگرند. البته پسندیده بودن محبت مهاجران به خاطر صفت هجرت در راه خداست.
6.محبت خیرخواهان
خداوند در آیه 79 سورهی اعراف میفرمایند: حضرت صالح علیه السلام به قومش فرمود: «و قال یقوم لقد أبلغتکم رسالۀَ ربّی و نصحتُ لکُم ولکن لا تُحبُّون الناصحین» ای قوم من! من رسالت پروردگارم را به شما رساندم و شرط خیرخواهی را انجام دادم، ولی [چه کنم که] شما خیرخواهان را دوست ندارید.«ناصح» از ماده «نصح» به معنای خلوص و بی غش بودن است. «ناصح العسل» یعنی «عسل خالص(272)»به سخنی که از روی خلوص و خیرخواهی محض باشد، نیز نصیحت گفته میشود(273) از اینکه خداوند از زبان حضرت صالح علیه السلام قومش را مذمت میکند که شما ناصحان را دوست ندارید، استفاده میشود که باید خیرخواهان را دوست داشت و پندها و نصیحت های آنان را پذیرفت و گرنه زمینهی قهر الهی فراهم خواهد شد. البته خیرخواهان ظاهری و فریب کاری هم وجود دارد(274)
سوم: دوستی در قیامت
آیا در قیامت میان انسانها رابطه دوستی و محبت برقرار است یا خیر؟ در این باره آیات قرآن سه دستهاند:
1.آیاتی که به طور کلی دوستی را در قیامت نفی می کند مانند: «یومٌ لا بیعٌ فیه و لا خُلَّۀٌ»(275)«لا یَسئَلُ حمیمٌ حمیما»(276)هیچ دوست صمیمی سراغ دوستش را نمیگیرد. «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیه ِ.وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ. وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ(277)».
در روز قیامت انسان از نزدیکترین نزدیکانش فرار میکند.
2.آیاتی که رابطهی دوستی ستمگران، گمراهان و کسانی که به خدای بزرگ ایمان نداشتهاند را در قیامت نفی میکند:
«و ما لظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع(278) برای ستمکاران دوستی وجود ندارد و نه شفاعت کنندهای که شفاعتش پذیرفته شود(279)
3.آیه 67 سورهی زخرف: «الاُ خِلّاء یومئذٍ بعضُهم لبعض عدوٌّ الاّ المتقین» دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران براساس این آیه، برخی پیوندهای دوستی در قیامت از هم گسسته به دشمنی تبدیل می شود ولی دوستی پرهیزکاران باقی و پا برجا خواهد ماند، چنان چه قرآن کریم در آیه 69 سورهی نساء پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان را بهترین رفیقان در روز قیامت معرفی میکند. لذا آیات دستهی اول و دوم با آیه 67 زخرف تخصیص میخورد و دوستیهایی که در دنیا در طاعت خدا و براساس دستورهای خدا بوده است، در روزقیامت نه تنها به دشمنی تبدیل نمیشود، بلکه رابطهی دوستی محکم تر خواهد شد(280)
2.دوست داشتن اشاعهی فحشا در میان مؤمنان
خداوند در آیه 19 سوره نور میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» کسانی که دوست دارند زشتیها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آنان در دنیا و آخرت است. از روایات پیشوایان معصوم فهمیده میشود که «فاحشه» به مطلق کارهای ناپسند گفته میشود و بعضی مصادیق آن در آیات قرآن و رویات بیان شده است مانند: زنا، لواط، اذیت کردن زن خانوادهی شوهرش را و... از آن جا که انسان یک موجود اجتماعی است، جامعه بزرگی که درآن زندگی میکند از یک نظر همچون خانهی اوست و حریم آن همچون حریم خانه او محسوب میشود؛ پاکی جامعه به پاکی او کمک میکند و آلودگی آن در آلودگیاش مؤثر است. روی همین اصل در اسلام با هر کاری که جوّ جامعه را مسموم یا آلوده کند به شدت مبارزه شده است، لذا در اسلام به عیب پوشی دستور داده شده است، از غیبت کردن به شدت نهی شده است و گناه آشکار بدتر از گناه مستور و پنهان است و... همهی اینها به خاطر این است که گناه جنبهی عمومی و همگانی پیدا نکند. بنابر این حبّ اشاعهی فحشا در این آیه به شدت محکوم شده است نه خود اشاعهی فحشا! اصولاً گناه همانند آتش است و هنگامی که در در نقطهای از جامعه این آتش روشن شود باید سعی و تلاش کرد که این آتش خاموش یا حداقل محاصره و مهار گردد اما دامنها زدن به آن موجب حریق همه جا خواهد بود. از طرفی، عظمت گناه در نظر عامّه مردم و حفظ ظاهر جامعه از آلودگیها، خود سد بزرگی در برابر فساد است. اشاعهی فحشا و نشر گناه و تجاهر به فسق این سد را میشکند، گناه را کوچک میکند. اشاعهی فحشا اشکال مختلفی دارد مانند: دامن زدن به دروغ و تهمت و بازگو کردن برای این و آن، به وجود آوردن مراکز ایجاد فساد و فحشاء، در اختیار گذاشتن وسایل معصیت، تشویق به گناه، پاره کردن پرده حیا، ارتکاب گناه در ملأ عام و...(199)
3.حبّ شهوات
«زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ(200)»؛ دوست داشتن شهوتهای [گوناگون] از: زنان، پسران، اموال فراوان از زر و سیم و اسبهای نشان دار، دامها و کشتزارها برای مردم آراسته شده است. [لیکن] اینها، مایهی تمتع زندگی دنیاست و حال آنکه فرجام نیکو نزد خداست.«شهوت» اشتیاق و رغبت به چیزی است(201) میل شدید نفس به بعضی از امور را شهوت گویند. اصل علاقه به این امور، فطری و غریزی است، اما تزیین آن کار شیطان است که علاقه به آنها را طوری جلوه میدهد که باعث دلربایی و شیدایی آنان میشود و نفس را به آنان حریص میسازد و انسان را از نعمتهای بالاتر (جاویدان بهشتی) محروم میسازد (202)بنابراین، این آیه در مقام مذمت حبّ شهوات ناپسند است؛ چرا که انسان را از یاد خدا غافل می کند و مانع رسیدن انسان به رضوان الهی می شود(203)به طور کلی میتوان گفت شهوات دو گونهاند:
1.شهوات حرام: مانند نگاه به نامحرم، زنا، خوردن مال حرام و... که دوست داشتن این گونه شهوات بدون شک ناپسند است(204)
2.شهوات غیر حرام: مانند حبّ زن، فرزند و مال در صورتی که بر محبت خدا و رسولش غالب نشود و مانع انجام دستورات الهی و فراموش شدن امور مربوط به آخرت نگردد(205)
ب) محبت نسبت به افراد
4.دوستی شیطان
قرآن کریم در آیات گوناگون شیطان را دشمن انسان معرفی نموده است: «ان الشیطان للانسان عدوٌّ مبینٌ(206)» از این گونه آیات به روشنی استفاده میشود که دوستی شیطان نه تنها پسندیده نیست، بلکه باید او را دشمن خود بدانیم چون او اولیاء کافران است(207) و بد همنشین و قرینی است(208) و همیشه خوار کنندهی انسان بوده است(209)
5.محبت دشمنان خدا و رسول
«لا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَوْ كَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ..(210) »؛ هیچ قومی را که ایمان به خدا و روز رستاخیز دارند نمییابی که با دشمنان خدا و رسولش دوستی کنند، هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاوندانشان باشند.«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ..(211) » ای کسانی که ایمان آوردهاید! دشمن من و دشمن خودتان را دوست نگیرید! شما نسبت به آنها اظهار محبت میکنید، در حالی که آنها به آن چه از حق برای شما آمده کافر شدهاند.این آیات هشدار میدهد که جمع میان «محبت خدا» و «محبت دشمنان خدا» در یک دل ممکن نیست و باید از میان این دو یکی را برگزینند؛ اگر راستی مؤمنند باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزید و گرنه ادعای مسلمانی نکنند(212) در قرآن مصادیقی برای دشمنان خدا بیان شده است از جمله:
کافران(213): البته همزیستی مسالمت آمیز با کافرانی که سر جنگ با مسلمانان ندارند، اشکال ندارد و این غیر از دوستی با آنهاست(214)
منافقان(215): افزون بر این که منافقان دشمن خدا هستند و دوستی دشمن خدا ناپسند است(216)در آیات دیگر به طور مستقل از محبت نسبت به افراد دو چهره مذمت شده است(217)
فرعون و فرعون صفتان: قرآن مجید به دشمن فرعون با خداوند تصریح نموده(218)که فرعون صفتان همه دشمن خدایند و دوستی با آنان جایز نیست.
6. دوستی با نامحرم
محبت و دوستی انسان نسبت به انسانی دیگر میتواند دو انگیزه داشته باشد:
الف) انگیزهی ایمانی: به خاطر ایمان و پرهیزکاری و صفات خوب انسانی، دوستی ایجاد میشود که این گونه محبت با رعایت موازین شرعی، خوب و پسندیده است(219)
ب) انگیزههای مادی و شهوانی: که اگر در چنین دوستی شرایط فراهم و مانعی وجود ندارد، این خواستهی خود را از راه ازدواج شرعی و قانونی عملی سازند. و الاّ باید زمینهی دوستی را از بین برده، تلاش کنند تا محبت و علاقه خود را کم کرده و یکدیگر را فراموش نمایند؛ چرا که چنین دوستی از نظر قرآن مذموم، ناپسند و آثار زیان باری در پی خواهد داشت(220). این قدر این کار ناپسند است که خداوند کارهایی را که زمینه ساز این گونه دوستیها میشود ممنوع کرده است مانند: سخن گفتن با ناز و هوس انگیز(221)نگاه به نامحرم(222) و...
7.دوستی با افراد ناباب
که این افراد گمراه انسان را از یاد خدا باز میدارند و باعث پشیمانی و حسرت در دنیا و آخرت میشوند(223)یکی از عوامل سازنده شخصیت انسان، پس از اراده و خواست و تصمیم او، همنشین و دوست و معاشر است. چرا که انسان خواه ناخواه تأثیر پذیر است و از نظر علمی و تجربه ثابت شده است که انسان بخش مهمی از افکار و صفات اخلاقی خود را از طریق دوستانش میگیرد(224)
8.دوستی با مسخره کنندگان
کسانی که دین و مسائل آن را به باد مسخره و بازی میگیرند، شایستهی دوستی نیستند. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِیَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ.وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْقِلُونَ(225)»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! افرادی که آئین شما را به باد مسخره و بازی میگیرند، از اهل کتاب و مشرکان دوست خود انتخاب نکنید.شأن نزول آیه هم شاهد بر این است که مقصود از ولایت در این آیه دوستی است(226)
9.دوستی محرومان از محبت خدا
در بحث «زمینههای محرومیت از محبّت خدا» بیان شده که محبت خدا از چند گروه نفی شده و خداوند کافران، ظالمان، مفسدان، متجاوزان از حدود الهی، اسرافکاران، مستکبران، خائنان و شادیکنندگان مغرور را دوست ندارد.از سلب شدن محبت خداوند از این افراد استفاده میشود که محبت به آنان ناپسند است چون محبت خالق آنها از آنها سلب شده است چه برسد به محبت مخلوق، که توضیح آیات آن گذشت.
10.دوستی با مغضوبان خدا
یکی از دوستیهای ناپسند که در قرآن به طور مستقل ذکر شده است، دوستی با کسانی است که خداوند بر آنها غضب نموده است: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الآخِرَةِ كَمَا یَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُورِ(227)» ای کسانی که ایمان آوردهاید! با قومی که خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستی نکنید، آنان از آخرت مأیوسند.
شأن نزول آیه مربوط به یهودیان است(228) اما شأن نزول سبب تخصیص آیه نمیشود و برخی افرادی که مورد غضب خدا هستند، در قرآن از این قرارند: منافقن و مشرکان(229)قاتل(230) مرتدان(231) (بازگشت کنندگان از اسلام)
11.دوستی معبودان باطل
«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا یُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ یَرَى الَّذِینَ ظَلَمُوا إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِیعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ(232)» و برخی از مردم، در برابر خدا همانندهایی برای او بر میگزینند و آنها را هم چون خدا دوست میدارند.«ند» به معنای مثل، نظیر و شریک است در حقیقت و گوهر چیزی(233) واژه «انداد» شش بار در قرآن کریم به کار رفته است که مقصود از آن هر شریکی است که به خدا نسبت داده شود؛ اعم از بت و یا معبودهای باطل دیگر(234) در آیه 165 بقره از کسانی که برای خدا همانند قرار میدهند و آنها را دوست دارند با عنوان ظالم یاد شده و به آنان وعدهی عذاب داده شده که این تعبیر نشانهی مذموم و ناپسند بودن چنین محبتی است. چنان که در آیه 25 عنکوبت نیز به چنین افرادی وعدهی عذاب داده شده است. شاهد دیگر بر مذموم بودن دوستی معبودان باطل این است که آنها به افول، غروب و دگرگونی مبتلا هستند و این گونه چیزها شایستگی محبوبیت ندارند، در حالی که فطرت انسان به موجودی گرایش دارد که از هر گونه زوال و دگرگونی مصون باشد(235)
دوم: محبت های پسندیده
در این گفتار به محبتهایی اشاره میشود که از دیدگاه قرآن خوب و پسندیده است که عبارتند از:
الف) محبت نسبت به صفات و افعال
محبت نسبت به صفات و افعال مانند: «حبّ ایمان، حبّ غفران الهی، حبّ یاری خدا و پیروزی بر دشمنان، حب جهاد در راه خدا.»
1.حب ایمان
«... وَلَكِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْكُمُ الإیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِكُمْ وَكَرَّهَ إِلَیْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ أُولَئِكَ هُمُ الرَّاشِدُونَ(236) ولی خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دلهایتان زینت بخشید و به عکس، کفر، فسقها و گناه را منفورتان قرار داده است. این ها رشد یافتگانند.خداوند ایمان را محبوب مؤمنین قرار داد، پس حب ایمان پسندیده است چون سبب رشد مؤمنین هم میشود. اهل لغت ایمان را به معنای «تصدیق» گرفتهاند(237) که در قرآن به موارد متعددی از آن اشاره شده است مانند: خدا و روز قیامت(238) خداوند و رسولش(239) خدا، فرشتگان، روز قیامت، کتاب و پیامبران(240) کتب انبیاء گذشته(241)... البته ایمانی نجات بخش است که:
1.ایمان به همهی اینها باشد نه به برخی(242)
2.یمان در قرآن همیشه همراه عمل است و تصدیق قلبی تنها کافی نیست(243)
فوق از «فق» در لغت به معنای خروج است(244)که دارای مصادیق متعددی است از جمله: خروج از امر و اطاعت پروردگار، خروج از احکام و مقررات شرعی و...(245)
2.حب غفران الهی
«وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ(246) آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست نمیدارید غفران خدا را، در حالی که خداوند آمرزنده و مهربان است.اگر حب غفران الهی پسندیده نبود، مورد طلب واقع نمیشد. در جای دیگری میفرماید: «سارعوا الی مغفرۀ من ربکم(247)»؛ شتاب کنید برای رسیدن به مغفرت پروردگارتان، در موارد دیگری مؤمنان آن را از خداوند درخواست میکنند(248)
3.حب یاری خدا و پیروزی بر دشمنان
«وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ(249).
در این آیه از «یاری خدا» و «پیروزی بر دشمنان» به عنوان یک نعمت دوست داشتنی مؤمنان یادشده است که خداوند آن را به مؤمنان بشارت داده است. همچنین آیه 152 سوره آل عمران.
4.حبّ جهاد در راه خدا
یکی دیگر از محبتهای پسندیده، دوست داشتن جهاد در راه خداست: «قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِیرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ(250)».از این آیه استفاده میشود که دوست داشتن جهاد در راه خدا نه تنها پسندیده است، بلکه باید از بعض امور دیگر (پدر، فرزند..) دوست داشتنیتر باشد. از طرفی یکی از زمینههای محبوبیت انسان نزد خداوند پیکار در راه خداست، پس حب جهاد در راه خدا پسندیده است.
ب) محبت نسبت به افراد
1.مبحت نسبت به خدا
قرآن مجید دربارهی نه گروه تصریح فرموده است که خداوند آنها را دوست دارد. دوست داشتن خدا، خود بهترین شاهد است بر این که دوست داشتن آنان پسندیده است. این گروهها عبارتند از: پاکان(251) نیکوکاران(252)پرهیزکاران(253) توکل کنندگان بر خدا(254) عدالت پیشگان(255)، پیکارکنندگان در راه خدا(256) صابران(257) پیروان رسول خدا(258) توبه کنندگان(259)
2.حبّ والدین
قبلاً بیان شد یکی از اسباب محبوبیت، احسان است. انسان شخص احسان کننده را دوست دارد و هر اندازه احسان او بیشتر باشد محبت انسان به او بیشتر میشود؛ پس از خداوند شاید کسی به اندازهی پدر و مادر به انسان احسان نکرده باشد(260)
لذا خداوند دستور داده است: «وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا(261)» و تواضع خویش را همچون بالهای محبت و لطف، در برابر آن فرو آر! و بگو: پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده.
3.حبّ فرزند
علاقه به فرزند، یک میل فطری است که خداوند برای بقای نسل بشر و حکمت های دیگر آن را در وجود انسان قرار داده است. بنابراین این میل اگر پسندیده نبود، خداوند آن را در وجود انسان قرار نمیداد و پیامبران خدا همچون زکریا علیه السلام در پیری از خداوند طلب فرزند نمیکردند(262) محبت به فرزند با معیارها و حدود خود نه تنها پسندیده است، بلکه برای رشد عاطفی و اجتماعی کودک بسیار ضروری است. همان گونه که کودک برای رشد جسمانی به انواع مواد غذایی احتیاج دارد.
به همین جهت امام صادق علیه السلام میفرمایند: «ان الله لیرحمُ العبدَ لشدَّۀ حبه لِولده(263)»؛ خداوند بنده را به خاطر شدت محبت به فرزندش، مورد مرحمت خویش قرار میدهد.
4.حبّ همسر
یکی از محبتهای پسندیده، دوست داشتن همسر است. زیرا دوستی، جاذبه و کشش قلبی میان دو همسر از ناحیهی خداست «وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْكُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَكُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِكَ لآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَكَّرُونَ(264)»؛ و از نشانههای خدا این است که همسرانی از جنس خودتان آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد، در این موضوع نشانههایی [برای خداشناسی] است برای گروهی که تفکر میکنند. اگر دوستی همسر پسندیده نبود خداوند آن را در میان همسران قرار نمیداد و آن را از آیات خود نمیشمرد. کلمه«زوجاً» میفهماند که مقصود از «بینکم» زن و شوهر است، نه همهی انسانها! عاطفه و محبت میان زن و شوهر از آیات و نشانههای الهی شمرده شده است؛ چرا که خداوند میان زوج به گونهای محبت قرار داده است که با این که میبینیم میان آن دو، هیچ رابطهی نسبی وجود ندارد، ولی چنان به همدیگر محبت میورزند که هر کدام دیگری را بیش از هر چیز دوست دارد(265) در روایات مستفیضه نیز تشویق به حبّ زنان (محللات) شده است؛ امام صادق علیه السلام میفرماید: «من اخلاق الانبیاء صلی الله علیهم حبُّ النساء(266)؛ از اخلاق پیامبران، دوست داشتن زنان است. پیامبر اکرم (ص) نیز میفرمایند: «ما اُحبُّ من دنیاکم الا النساء و الطیب(267) از دنیای شما فقط زنان و بوی خوش را دوست دارم.محبت به همسر نه تنها پسندیده است، بلکه اساس و رکن زندگی مشترک خانوادگی بر محبت استوار است که اگر در خانوادهای میان دو همسر محبت نباشد، پایه و اساس آن زندگی متزلزل و بدبختیها، ناراحتیها و مشکلات فردی و اجتماعی بسیاری را در پی خواهد داشت. البته همهی این محبت ها تحت محبت خداوند است و بر سر دو راهیها، انجام فرمانهای الهی باید مقدم باشد(268)
5.محبت مهاجران
یکی از محبتهای پسندیده که در آیات قرآن کریم به آن اشاره شده، محبت نسبت به کسانی است که در راه خدا هجرت میکنند(269)زیرا خداوند انصار را به خاطر محبت به مهاجران ستوده است و اگر محبت مهاجران پسندیده نبود به عنوان یک صفت نیکو برای انصار قرار نمیگرفت: «وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالإیمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(270) کسانی که در سرای ایمان [مدینه] مسکن گزیدند افرادی را که به سویشان هجرت کنند، دوست میدارند. در جای دیگر نیز میفرمایند: «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هَاجَرُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ آوَوْا وَنَصَرُوا أُولَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّى یُهَاجِرُوا وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْكُمُ النَّصْرُ إِلا عَلَى قَوْمٍ بَیْنَكُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»(271)کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند و آنان که پناه دادند و یاری نمودند، آنها دوستان و یاران یکدیگرند. البته پسندیده بودن محبت مهاجران به خاطر صفت هجرت در راه خداست.
6.محبت خیرخواهان
خداوند در آیه 79 سورهی اعراف میفرمایند: حضرت صالح علیه السلام به قومش فرمود: «و قال یقوم لقد أبلغتکم رسالۀَ ربّی و نصحتُ لکُم ولکن لا تُحبُّون الناصحین» ای قوم من! من رسالت پروردگارم را به شما رساندم و شرط خیرخواهی را انجام دادم، ولی [چه کنم که] شما خیرخواهان را دوست ندارید.«ناصح» از ماده «نصح» به معنای خلوص و بی غش بودن است. «ناصح العسل» یعنی «عسل خالص(272)»به سخنی که از روی خلوص و خیرخواهی محض باشد، نیز نصیحت گفته میشود(273) از اینکه خداوند از زبان حضرت صالح علیه السلام قومش را مذمت میکند که شما ناصحان را دوست ندارید، استفاده میشود که باید خیرخواهان را دوست داشت و پندها و نصیحت های آنان را پذیرفت و گرنه زمینهی قهر الهی فراهم خواهد شد. البته خیرخواهان ظاهری و فریب کاری هم وجود دارد(274)
سوم: دوستی در قیامت
آیا در قیامت میان انسانها رابطه دوستی و محبت برقرار است یا خیر؟ در این باره آیات قرآن سه دستهاند:
1.آیاتی که به طور کلی دوستی را در قیامت نفی می کند مانند: «یومٌ لا بیعٌ فیه و لا خُلَّۀٌ»(275)«لا یَسئَلُ حمیمٌ حمیما»(276)هیچ دوست صمیمی سراغ دوستش را نمیگیرد. «یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیه ِ.وَأُمِّهِ وَأَبِیهِ. وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِیهِ(277)».
در روز قیامت انسان از نزدیکترین نزدیکانش فرار میکند.
2.آیاتی که رابطهی دوستی ستمگران، گمراهان و کسانی که به خدای بزرگ ایمان نداشتهاند را در قیامت نفی میکند:
«و ما لظالمین من حمیم و لا شفیع یطاع(278) برای ستمکاران دوستی وجود ندارد و نه شفاعت کنندهای که شفاعتش پذیرفته شود(279)
3.آیه 67 سورهی زخرف: «الاُ خِلّاء یومئذٍ بعضُهم لبعض عدوٌّ الاّ المتقین» دوستان در آن روز دشمن یکدیگرند مگر پرهیزکاران براساس این آیه، برخی پیوندهای دوستی در قیامت از هم گسسته به دشمنی تبدیل می شود ولی دوستی پرهیزکاران باقی و پا برجا خواهد ماند، چنان چه قرآن کریم در آیه 69 سورهی نساء پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان را بهترین رفیقان در روز قیامت معرفی میکند. لذا آیات دستهی اول و دوم با آیه 67 زخرف تخصیص میخورد و دوستیهایی که در دنیا در طاعت خدا و براساس دستورهای خدا بوده است، در روزقیامت نه تنها به دشمنی تبدیل نمیشود، بلکه رابطهی دوستی محکم تر خواهد شد(280)