22-09-2014، 18:58
۳۴ سال پیش در چنین روزی با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به ۱۰ فرودگاه
نظامی و غیر نظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزهای
زمینی با ایران، درگیریهای پراکنده مرزی ایران و عراق تبدیل به یک جنگ
تمام عیار در منطقه شد.
۳۴
سال پیش در چنین روزی یعنی ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۸۰ طولانیترین جنگ کلاسیک
قرن بیستم آغاز شد. حزب بعث در عراق در سال ۱۹۶۸ میلادی به قدرت رسید و
شروع به پاکسازی مخالفان خود در عراق کرد و سرمایه گذاری زیادی در زیر
ساختهای صنعتی و نظامی انجام داد. عراقیها رویای رهبری جهان عرب را در سر
میپروراندند و اعتقاد داشتند که آنها رهبران جدید جهان عرب بعد از مصر به
حساب میآیند. از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰ درآمدهای نفتی عراق افزایش یافت و عراق
به همراه ایران تبدیل به اعضای اصلی اوپک شد؛ ولی در آن دوران اوپک بطور
کامل تحت کنترل ایران بود و تمامی تصمیمات اصلی اوپک با نظر دولت ایران
گرفته میشد که همین موضوع نیز باعث ایجاد تنشهایی میاد دو کشور شده بود.
درآمدهای زیاد نفتی عراق در اوایل دهه ۷۰ میلادی و گسترش سریع زیرساختههای
اقتصادی و نظامی این کشور، در کنار این موضوع که مصر با مرگ جمال
عبدالناصر و بعد از کمپ دیوید اعتبار خود را در میان اعراب از دست داده بود
موجب شد تا عراقیها فکر رهبری جهان عرب را در سر بپرورانند.
در
جریان اعمال حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی
عراق روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و از اتحادیه عرب خواست تا
آنان نیز چنین کنند. درخواستی که از سوی اتحادیه عرب رد شد. عراق همچنین
اعتراض رسمیای به سازمان ملل نوشت که توسط این سازمان نادیده گرفته شد تا
دشمنی عراق و ایران به اوج خود برسد. عراقیها که از همه جا سرخورده شدند،
به تلافی شکستهای سیاسی خود درمواجهه با ایران که در آن دوران قدرت بی چون
چرای خاورمیانه بود دست به اخراج ۷۰٫۰۰۰ ایرانی ساکن عراق زدند. در سال
۱۹۷۴ تنش در روابط دو کشور به اوج خود رسید و درگیریهای نظامی مرزی
پراکندهای میان دو کشور شکل گرفت که حتی نیروهای نظامی دو کشور در حالت
آماده باش قرار گرفتند. تنش به قدری بالا گرفت که کورت والدهایم دبیرکل
سازمان ملل متحد ناچار به مداخله و اعزام نماینده ویژه به مرزهای دو کشور
شد. نتیجه گزارش این نماینده منجر به صدور قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت شد که
در آن طرفین ملزم به حل اختلاف مرزی میان خود شدند.
در
ادامه تنشهای سیاسی دو کشور در زمان حکومت محمدرضا پهلوی درگیری جدیدی بر
سر مالکیت آبهای اروندرود شکل گرفت و تنش سیاسی ایران و عراق مجددا به اوج
خود رسید. اما با وساطت الجزایر قراردادی معروف به پیمان نامه ۱۹۷۵
الجزایر میان دوکشور به امضا رسید که خط مرزی ایران و عراق را در آبهای
اروندرود مشخص کرد. این قرارداد در اوج اختلافات مرزی میان ایران و عراق بر
سر مالکیت آبهای اروندرود با میانجیگری هواری بومدین رئیس جمهور الجزایر
بین عباسعلی خلعتبری و سعدون حمادی، وزیران خارجه ایران و عراق و در حضور
عبدالعزیز بوتفلیقه عضو شورای انقلاب و وزیر امور خارجه الجزایر امضا شد.
در جریان پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر ایران بهطور ضمنی پذیرفت که در ازای رفع
اختلافات مرزی آبی در اروند رود بر اساس خط تالوگ، دست از حمایت از کردهای
عراق بردارد.
صدام
حسین که خود فردی جاه طلب بود و پیمان الجزایر را یک شکست سیاسی برای خود
میدانست انقلاب ایران را یک فرصت برای خود بر شمرد. او که متوجه خلاء ناشی
از سقوط شاه ایران به عنوان ژاندارم خلیج فارس شده بود تلاش داشت تا نقشی
که پیش از آن محمدرضا پهلوی ایفا میکرد را برعهده گیرد. تحت این شرایط
صدام حسین تصمیم به اشغال نظامی کشور ایران گرفت. با بروز انقلاب اسلامی در
ایران و تغییر حکومت در سال ۱۳۵۷ شرایط سیاسی و مدیریتی کشور با اختلال
روبرو بود؛ صدام حسین رئیس جمهور عراق در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ معاهده الجزایر را
به طور یکجانبه فسخ کرد و سند معاهده را در جلوی دوربین تلویزیون عراق
پاره کرد و در ۳۱ شهریور همان سال دست به حمله گسترده علیه ایران زد. در
ابتدای جنگ، ایران نیروی هوایی و دریایی قدرتمندتری به نسبت عراقی در
اختیار داشت ولی عراقیها نیز در مقابل به نیروی ذرهی قویتری تجهیز شده
بودند. اما در خلال جنگ و به مرور ایران از نظر تجهیزات قدرتش کاهش و قدرت
عراق به کمک حمایت کشورهای غربی و شوروی افزایش یافت. پیش از آغاز جنگ (سال
۱۹۸۰) ارتش عراق ۴۴۳٫۰۰۰ نیروی انسانی، ۲٫۷۵۰ تانک و ۳۳۹ هواپیمای نظامی
در اختیار داشت در حالی که ایران ۳۹۰٫۰۰۰ نیروی نظامی، ۱٫۷۳۵ تانک و ۴۴۷
هواپیمای نظامی داشت. ۸ سال بعد و در پایان جنگ (سال ۱٫۹۸۸) ارتش عراق
۱٫۰۰۰٫۰۰۰ نیروی انسانی ، ۴٫۰۰۰ تانک و ۶۰۰ هواپیما در اختیار داشت در
حالی که ایران تنها ۶۰۰٫۰۰۰ نیروی نظامی ، ۱٫۰۰۰ تانک و ۵۰ هواپیمای جنگنده
قابل پرواز در اختیار داشت. در پایان جنگ، عراق تبدیل به ششمین نیروی
هوایی عظیم جهان شده بود. این افزایش تجهیزات جنگی عراق تنها بخاطر
حمایتهای شدید کشورهای غربی و شوروی شکل گرفته بود. ارتش عراق قبل از جنگ
تقریبا اکثر تجهیزات نظامی خود را از شوروی تهیه میکرد با شروع جنگ شوروی
کمکهای نظامی خود به عراق را کاهش داد ولی با شکست یورش اصلی عراق در سال
۱۹۸۲ کشور شوروی مجددا تبدیل به بزرگترین تامین کننده تجهیزات عراق در طول
جنگ شد. یکی از مشکلات عراق در جنگ نداشتن نیروی انسانی مناسب برای استفاده
از تجهیزات جنگی مدرن بود؛ برای مثال هواپیماهای جنگی سوخو ۲۴ شوروی ۴ سال
بعد از تحویل در عراق بلااستفاده باقی ماندند چراکه عراقیها قادر به
استفاده از این هواپیماهای مدرن نبودند. در مقابل یکی از برگهای برنده
ایران داشتن نیروهای آموزش دیده خبره نظامی به خصوص در نیروی هوایی بود که
بعضی از آنها از جمله بهترین خلبانهای جهان بودند.تنها برای مثال از
سرداران و جنگ آوران نیروی هوایی ارتش ایران می توان به سرتیپ دوم جلیل
زندی موفقترین خلبان در نبردهای هوایی جنگ ایران و عراق و همچنین در تاریخ
ایران و موفقترین خلبان هواپیمای اف-۱۴ در جهان، سرتیپ شهرام رستمی یکی
از خبانهای اف-۱۴ ایران در جنگ عراق و معروف به اولین شکارچی میگ ۲۵ در
جهان، اسدالله عادلی که توانست به یک موشک فونیکس در همان روزهای اولیه جنگ
۳ فروند میگ ۲۳ عراق را منهدم و یک رکورد تاریخی را به نام خود ثبت کند و
حاکمیت هوایی ایران را به رخ نیروی هوایی عراق بکشد، سرلشکر خلبان حسین
خلعتبری که نقش عمدهای در انهدام نیروی هوایی عراق ایفا کرد و در عملیات
مروارید به شکارچی اوزا معروف شده بود همچنین بخاطر مهارت خارق العاده در
شلیک موشکهای ماوریک همرزمانش وی را حسین ماوریک صدا میزدند، اشاره کرد.
از این بزرگ مردان در تاریخ جنگ ایران و عراق بسیارند، کسانی که با جانشان
از خاک این کشور دفاع کردند.
در
طول دههی هفتاد میلادی، ایران یکی از بزرگترین واردکنندگان تجهیزات نظامی
بود. بخش عمدهای از این تجهیزات پیشرفته همچون هواپیماهای اف-۱۴، تجهیزات
الکترونیکی و موشکهای فونیکس از ایالات متحده وارد میشد. آلمان غربی در
ساخت بزرگترین زرادخانه اصفهان مشارکت داشت و انگلستان به ایران اسلحه
میفروخت. برخی تجهیزات پدافند هوایی و ترابری نظامی ایران نیز از شوروی
تامین میشد. این روند با وقوع انقلاب ایران متوقف شد و نیروهای نظامی
ایران را در موقعیت دشواری قرار داد.
نیروهای
عراقی بهگونهای برنامهریزی کرده بودند که نواحی بزرگی از غرب ایران را
به سرعت و در همان چند روز اولیه جنگ اشغال کنند. در نخستین پیشروی ارتش
عراق به خاک ایران حدود سی هزارکیلومتر مربع از خاک ایران به اشغال نیروهای
متجاوز عراقی درآمد. طی دو روز نخست حمله، نیروهای عراقی به هیچ یگان
نظامی ایرانی که در حد تیپ باشد، برنخوردند. در واقع آنزمان ایران فقط دو
لشکر از نیروهای مسلح و دو لشکر موتوریزه پیادهنظام در غرب کشور داشت که
آنها هم همگی از مرزها فاصله گرفته بودند و بخاطر شرایطی که بعد از انقلاب
میان فرماندهان ارتش و حکومت جمهوری اسلامی بوجود آمده بود، ارتش ایران از
پایینترین آمادگی و انسجام برخوردار بود و به هیچ وجه شرایط ایستادگی با
دشمن تا دندان مسلح عراق را نداشت. در این روزها، واحدهای گوناگون نیروی
زمینی ایران به دلیل از هم پاشیدگی با تأخیر توانستند خود را به جبهه جنوب
برسانند. نیروی زمینی ارتش توان مقابله پایاپای را با عراق نداشت. نیروی
زمینی عراق از سه جبهه و در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز
کرد. سپاه اول از جبهه شمالی حدود ۲۵ کیلومتر در اطراف قصر شیرین پیشروی
کرد و سپاه دوم از جبهه میانی و در اطراف مهران، هردو پس از برخورد به
مناطق کوهستانی متوقف شدند. این حملات برای پشتیبانی از حمله اصلی در
خوزستان انجام شد. صدام تصور میکرد که مورد استقبال مردم خوزستان که بخشی
از آنان عرب یا عربزبان بودند قرار خواهد گرفت و درواقع خوزستان را یک
استان از کشور عراق تصور میکرد. اشغال خوزستان برای صدام از نظر سیاسی
اقتصادی و منطقهای فوقالعاده اهمیت داشت. بر همین اساس و برپایه همین
تفکر نظامی یکی از اهداف اصلی صدام تصرف برقآسای شهر مرزی خرمشهر و پس از
آن آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد قرار گرفت. ولی سه ستون زرهی عراقی که
برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند با مقاومت ناهماهنگ و خودجوش مردم این
شهر مواجه شدند و در کمین حدود ۳٬۰۰۰ غیرنظامیای افتادند که با سلاحهای
ناچیزی همچون تفنگ ام۱ گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتوف در مقابل تجاوز ارتش
عراق مقاومت میکردند. همین موضوع موجب حرکت کند ارتش منظم عراق در خرمشهر
شد. ارتش عراق درگیر یک نبرد خانه به خانه در کوچههای خرمشهر شد. تصرف
خرمشهر ۱۵ روز به طول انجامید و در درگیریها عراقیها ۵۰۰۰ کشته دادند و پس
از آن نیز عراق به مدت سه هفته درگیر نبردهای خیابانی در این شهر بود. در
ایران برای مدتها خرمشهر را به احترام مقاومت و نبرد شهروندان این شهر،
خونینشهر مینامیدند. پس از تصرف خرمشهر، ارتش عراق موفق شد در اواخر آبان
شهر آبادان را بهطور کامل محاصره کند. عراقیها که بر حمایت عربهای
خوزستان از ارتش خود، دستکم در شمال خوزستان حساب کرده بودند، بازهم
ناکام ماندند. حملات پیاپی عراق برای تصرف شهرهای سوسنگرد و اهواز عقیم
ماند و با طولانی شدن نبرد به خاطر مقاومت مردم محلی در مقابل تجاوز٬ ارتش
عراق شانس غافلگیری را از دست داد. تقریبا از زمستان سال ۱۳۵۹ حرکت نیروهای
عراق کند شد و میزان درگیریها کمی کاهش یافت این موضوع بدلیل کاهش شدید
حمایتهای نظامی شوروی از عراق و همچنین درگیریهای داخلی آن زمان در ایران
بود که موجب از بین رفتن انسجام تصمیم گیری برای عملیات های نظامی شده
بود. در ابتدای تابستان ۱۳۶۰ با عزل ابوالحسن بنیصدر اختلافات سیاسی در
پایتخت ایران٬ تهران٬ فروکش کرد و در زمینه جنگ در تهران تمرکز تصمیمگیری
به وجود آمد. از طرفی ارتش و سپاه نیز منسجمتر در کارهای گروهی جنگ مشارکت
کردند. همزمان فرماندهی کل عملیات نظامی در جبههها به ولیالله فلاحی از
امیران باتجربه ارتش سپرده شد. در کنار این مسئله کسب تجربه توسط فرماندهان
جوان سپاه، موجب بهبود توان تاکتیکی، برنامه ریزی صحیح و اطلاعات و امنیت
بهتر عملیات شد که از این زمان به بعد پیروزیهای ایران آغاز شد. جنگ ایران
و عراق حدود ۸ سال بهطول انجامید که نتیجه آن ویرانی دو کشور بزرگ تولید
کننده نفت در جهان و دو قطب نظامی منطقه و از بین رفتن زندگی حدود ۱ میلیون
انسان بود
این
جنگ برای ایران حدود ۶۲۷ میلیون دلار خسارت مالی به بار آورد که برای
کشوری که تازه دوران جدیدی را آغاز کرده بود بسیار گران تمام شد ولی یک وجب
از خاک ایران جدا نشد.
نظامی و غیر نظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام مرزهای
زمینی با ایران، درگیریهای پراکنده مرزی ایران و عراق تبدیل به یک جنگ
تمام عیار در منطقه شد.
۳۴
سال پیش در چنین روزی یعنی ۲۲ سپتامبر سال ۱۹۸۰ طولانیترین جنگ کلاسیک
قرن بیستم آغاز شد. حزب بعث در عراق در سال ۱۹۶۸ میلادی به قدرت رسید و
شروع به پاکسازی مخالفان خود در عراق کرد و سرمایه گذاری زیادی در زیر
ساختهای صنعتی و نظامی انجام داد. عراقیها رویای رهبری جهان عرب را در سر
میپروراندند و اعتقاد داشتند که آنها رهبران جدید جهان عرب بعد از مصر به
حساب میآیند. از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰ درآمدهای نفتی عراق افزایش یافت و عراق
به همراه ایران تبدیل به اعضای اصلی اوپک شد؛ ولی در آن دوران اوپک بطور
کامل تحت کنترل ایران بود و تمامی تصمیمات اصلی اوپک با نظر دولت ایران
گرفته میشد که همین موضوع نیز باعث ایجاد تنشهایی میاد دو کشور شده بود.
درآمدهای زیاد نفتی عراق در اوایل دهه ۷۰ میلادی و گسترش سریع زیرساختههای
اقتصادی و نظامی این کشور، در کنار این موضوع که مصر با مرگ جمال
عبدالناصر و بعد از کمپ دیوید اعتبار خود را در میان اعراب از دست داده بود
موجب شد تا عراقیها فکر رهبری جهان عرب را در سر بپرورانند.
در
جریان اعمال حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی
عراق روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و از اتحادیه عرب خواست تا
آنان نیز چنین کنند. درخواستی که از سوی اتحادیه عرب رد شد. عراق همچنین
اعتراض رسمیای به سازمان ملل نوشت که توسط این سازمان نادیده گرفته شد تا
دشمنی عراق و ایران به اوج خود برسد. عراقیها که از همه جا سرخورده شدند،
به تلافی شکستهای سیاسی خود درمواجهه با ایران که در آن دوران قدرت بی چون
چرای خاورمیانه بود دست به اخراج ۷۰٫۰۰۰ ایرانی ساکن عراق زدند. در سال
۱۹۷۴ تنش در روابط دو کشور به اوج خود رسید و درگیریهای نظامی مرزی
پراکندهای میان دو کشور شکل گرفت که حتی نیروهای نظامی دو کشور در حالت
آماده باش قرار گرفتند. تنش به قدری بالا گرفت که کورت والدهایم دبیرکل
سازمان ملل متحد ناچار به مداخله و اعزام نماینده ویژه به مرزهای دو کشور
شد. نتیجه گزارش این نماینده منجر به صدور قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت شد که
در آن طرفین ملزم به حل اختلاف مرزی میان خود شدند.
در
ادامه تنشهای سیاسی دو کشور در زمان حکومت محمدرضا پهلوی درگیری جدیدی بر
سر مالکیت آبهای اروندرود شکل گرفت و تنش سیاسی ایران و عراق مجددا به اوج
خود رسید. اما با وساطت الجزایر قراردادی معروف به پیمان نامه ۱۹۷۵
الجزایر میان دوکشور به امضا رسید که خط مرزی ایران و عراق را در آبهای
اروندرود مشخص کرد. این قرارداد در اوج اختلافات مرزی میان ایران و عراق بر
سر مالکیت آبهای اروندرود با میانجیگری هواری بومدین رئیس جمهور الجزایر
بین عباسعلی خلعتبری و سعدون حمادی، وزیران خارجه ایران و عراق و در حضور
عبدالعزیز بوتفلیقه عضو شورای انقلاب و وزیر امور خارجه الجزایر امضا شد.
در جریان پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر ایران بهطور ضمنی پذیرفت که در ازای رفع
اختلافات مرزی آبی در اروند رود بر اساس خط تالوگ، دست از حمایت از کردهای
عراق بردارد.
صدام
حسین که خود فردی جاه طلب بود و پیمان الجزایر را یک شکست سیاسی برای خود
میدانست انقلاب ایران را یک فرصت برای خود بر شمرد. او که متوجه خلاء ناشی
از سقوط شاه ایران به عنوان ژاندارم خلیج فارس شده بود تلاش داشت تا نقشی
که پیش از آن محمدرضا پهلوی ایفا میکرد را برعهده گیرد. تحت این شرایط
صدام حسین تصمیم به اشغال نظامی کشور ایران گرفت. با بروز انقلاب اسلامی در
ایران و تغییر حکومت در سال ۱۳۵۷ شرایط سیاسی و مدیریتی کشور با اختلال
روبرو بود؛ صدام حسین رئیس جمهور عراق در ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ معاهده الجزایر را
به طور یکجانبه فسخ کرد و سند معاهده را در جلوی دوربین تلویزیون عراق
پاره کرد و در ۳۱ شهریور همان سال دست به حمله گسترده علیه ایران زد. در
ابتدای جنگ، ایران نیروی هوایی و دریایی قدرتمندتری به نسبت عراقی در
اختیار داشت ولی عراقیها نیز در مقابل به نیروی ذرهی قویتری تجهیز شده
بودند. اما در خلال جنگ و به مرور ایران از نظر تجهیزات قدرتش کاهش و قدرت
عراق به کمک حمایت کشورهای غربی و شوروی افزایش یافت. پیش از آغاز جنگ (سال
۱۹۸۰) ارتش عراق ۴۴۳٫۰۰۰ نیروی انسانی، ۲٫۷۵۰ تانک و ۳۳۹ هواپیمای نظامی
در اختیار داشت در حالی که ایران ۳۹۰٫۰۰۰ نیروی نظامی، ۱٫۷۳۵ تانک و ۴۴۷
هواپیمای نظامی داشت. ۸ سال بعد و در پایان جنگ (سال ۱٫۹۸۸) ارتش عراق
۱٫۰۰۰٫۰۰۰ نیروی انسانی ، ۴٫۰۰۰ تانک و ۶۰۰ هواپیما در اختیار داشت در
حالی که ایران تنها ۶۰۰٫۰۰۰ نیروی نظامی ، ۱٫۰۰۰ تانک و ۵۰ هواپیمای جنگنده
قابل پرواز در اختیار داشت. در پایان جنگ، عراق تبدیل به ششمین نیروی
هوایی عظیم جهان شده بود. این افزایش تجهیزات جنگی عراق تنها بخاطر
حمایتهای شدید کشورهای غربی و شوروی شکل گرفته بود. ارتش عراق قبل از جنگ
تقریبا اکثر تجهیزات نظامی خود را از شوروی تهیه میکرد با شروع جنگ شوروی
کمکهای نظامی خود به عراق را کاهش داد ولی با شکست یورش اصلی عراق در سال
۱۹۸۲ کشور شوروی مجددا تبدیل به بزرگترین تامین کننده تجهیزات عراق در طول
جنگ شد. یکی از مشکلات عراق در جنگ نداشتن نیروی انسانی مناسب برای استفاده
از تجهیزات جنگی مدرن بود؛ برای مثال هواپیماهای جنگی سوخو ۲۴ شوروی ۴ سال
بعد از تحویل در عراق بلااستفاده باقی ماندند چراکه عراقیها قادر به
استفاده از این هواپیماهای مدرن نبودند. در مقابل یکی از برگهای برنده
ایران داشتن نیروهای آموزش دیده خبره نظامی به خصوص در نیروی هوایی بود که
بعضی از آنها از جمله بهترین خلبانهای جهان بودند.تنها برای مثال از
سرداران و جنگ آوران نیروی هوایی ارتش ایران می توان به سرتیپ دوم جلیل
زندی موفقترین خلبان در نبردهای هوایی جنگ ایران و عراق و همچنین در تاریخ
ایران و موفقترین خلبان هواپیمای اف-۱۴ در جهان، سرتیپ شهرام رستمی یکی
از خبانهای اف-۱۴ ایران در جنگ عراق و معروف به اولین شکارچی میگ ۲۵ در
جهان، اسدالله عادلی که توانست به یک موشک فونیکس در همان روزهای اولیه جنگ
۳ فروند میگ ۲۳ عراق را منهدم و یک رکورد تاریخی را به نام خود ثبت کند و
حاکمیت هوایی ایران را به رخ نیروی هوایی عراق بکشد، سرلشکر خلبان حسین
خلعتبری که نقش عمدهای در انهدام نیروی هوایی عراق ایفا کرد و در عملیات
مروارید به شکارچی اوزا معروف شده بود همچنین بخاطر مهارت خارق العاده در
شلیک موشکهای ماوریک همرزمانش وی را حسین ماوریک صدا میزدند، اشاره کرد.
از این بزرگ مردان در تاریخ جنگ ایران و عراق بسیارند، کسانی که با جانشان
از خاک این کشور دفاع کردند.
در
طول دههی هفتاد میلادی، ایران یکی از بزرگترین واردکنندگان تجهیزات نظامی
بود. بخش عمدهای از این تجهیزات پیشرفته همچون هواپیماهای اف-۱۴، تجهیزات
الکترونیکی و موشکهای فونیکس از ایالات متحده وارد میشد. آلمان غربی در
ساخت بزرگترین زرادخانه اصفهان مشارکت داشت و انگلستان به ایران اسلحه
میفروخت. برخی تجهیزات پدافند هوایی و ترابری نظامی ایران نیز از شوروی
تامین میشد. این روند با وقوع انقلاب ایران متوقف شد و نیروهای نظامی
ایران را در موقعیت دشواری قرار داد.
نیروهای
عراقی بهگونهای برنامهریزی کرده بودند که نواحی بزرگی از غرب ایران را
به سرعت و در همان چند روز اولیه جنگ اشغال کنند. در نخستین پیشروی ارتش
عراق به خاک ایران حدود سی هزارکیلومتر مربع از خاک ایران به اشغال نیروهای
متجاوز عراقی درآمد. طی دو روز نخست حمله، نیروهای عراقی به هیچ یگان
نظامی ایرانی که در حد تیپ باشد، برنخوردند. در واقع آنزمان ایران فقط دو
لشکر از نیروهای مسلح و دو لشکر موتوریزه پیادهنظام در غرب کشور داشت که
آنها هم همگی از مرزها فاصله گرفته بودند و بخاطر شرایطی که بعد از انقلاب
میان فرماندهان ارتش و حکومت جمهوری اسلامی بوجود آمده بود، ارتش ایران از
پایینترین آمادگی و انسجام برخوردار بود و به هیچ وجه شرایط ایستادگی با
دشمن تا دندان مسلح عراق را نداشت. در این روزها، واحدهای گوناگون نیروی
زمینی ایران به دلیل از هم پاشیدگی با تأخیر توانستند خود را به جبهه جنوب
برسانند. نیروی زمینی ارتش توان مقابله پایاپای را با عراق نداشت. نیروی
زمینی عراق از سه جبهه و در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز
کرد. سپاه اول از جبهه شمالی حدود ۲۵ کیلومتر در اطراف قصر شیرین پیشروی
کرد و سپاه دوم از جبهه میانی و در اطراف مهران، هردو پس از برخورد به
مناطق کوهستانی متوقف شدند. این حملات برای پشتیبانی از حمله اصلی در
خوزستان انجام شد. صدام تصور میکرد که مورد استقبال مردم خوزستان که بخشی
از آنان عرب یا عربزبان بودند قرار خواهد گرفت و درواقع خوزستان را یک
استان از کشور عراق تصور میکرد. اشغال خوزستان برای صدام از نظر سیاسی
اقتصادی و منطقهای فوقالعاده اهمیت داشت. بر همین اساس و برپایه همین
تفکر نظامی یکی از اهداف اصلی صدام تصرف برقآسای شهر مرزی خرمشهر و پس از
آن آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد قرار گرفت. ولی سه ستون زرهی عراقی که
برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند با مقاومت ناهماهنگ و خودجوش مردم این
شهر مواجه شدند و در کمین حدود ۳٬۰۰۰ غیرنظامیای افتادند که با سلاحهای
ناچیزی همچون تفنگ ام۱ گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتوف در مقابل تجاوز ارتش
عراق مقاومت میکردند. همین موضوع موجب حرکت کند ارتش منظم عراق در خرمشهر
شد. ارتش عراق درگیر یک نبرد خانه به خانه در کوچههای خرمشهر شد. تصرف
خرمشهر ۱۵ روز به طول انجامید و در درگیریها عراقیها ۵۰۰۰ کشته دادند و پس
از آن نیز عراق به مدت سه هفته درگیر نبردهای خیابانی در این شهر بود. در
ایران برای مدتها خرمشهر را به احترام مقاومت و نبرد شهروندان این شهر،
خونینشهر مینامیدند. پس از تصرف خرمشهر، ارتش عراق موفق شد در اواخر آبان
شهر آبادان را بهطور کامل محاصره کند. عراقیها که بر حمایت عربهای
خوزستان از ارتش خود، دستکم در شمال خوزستان حساب کرده بودند، بازهم
ناکام ماندند. حملات پیاپی عراق برای تصرف شهرهای سوسنگرد و اهواز عقیم
ماند و با طولانی شدن نبرد به خاطر مقاومت مردم محلی در مقابل تجاوز٬ ارتش
عراق شانس غافلگیری را از دست داد. تقریبا از زمستان سال ۱۳۵۹ حرکت نیروهای
عراق کند شد و میزان درگیریها کمی کاهش یافت این موضوع بدلیل کاهش شدید
حمایتهای نظامی شوروی از عراق و همچنین درگیریهای داخلی آن زمان در ایران
بود که موجب از بین رفتن انسجام تصمیم گیری برای عملیات های نظامی شده
بود. در ابتدای تابستان ۱۳۶۰ با عزل ابوالحسن بنیصدر اختلافات سیاسی در
پایتخت ایران٬ تهران٬ فروکش کرد و در زمینه جنگ در تهران تمرکز تصمیمگیری
به وجود آمد. از طرفی ارتش و سپاه نیز منسجمتر در کارهای گروهی جنگ مشارکت
کردند. همزمان فرماندهی کل عملیات نظامی در جبههها به ولیالله فلاحی از
امیران باتجربه ارتش سپرده شد. در کنار این مسئله کسب تجربه توسط فرماندهان
جوان سپاه، موجب بهبود توان تاکتیکی، برنامه ریزی صحیح و اطلاعات و امنیت
بهتر عملیات شد که از این زمان به بعد پیروزیهای ایران آغاز شد. جنگ ایران
و عراق حدود ۸ سال بهطول انجامید که نتیجه آن ویرانی دو کشور بزرگ تولید
کننده نفت در جهان و دو قطب نظامی منطقه و از بین رفتن زندگی حدود ۱ میلیون
انسان بود
این
جنگ برای ایران حدود ۶۲۷ میلیون دلار خسارت مالی به بار آورد که برای
کشوری که تازه دوران جدیدی را آغاز کرده بود بسیار گران تمام شد ولی یک وجب
از خاک ایران جدا نشد.