24-08-2014، 19:57
دیدگانم همچو دالان های تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
گونه هایم همچو مرمرهای سرد
ناگهان خوابی مرا خواهد ربود
من تهی خواهم شد از فریاد درد
|
مشاعره (نسخه دوم) |
|||||||||||||||||||||||
24-08-2014، 19:57
دیدگانم همچو دالان های تار
گونه هایم همچو مرمرهای سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از فریاد درد
24-08-2014، 20:23
دوش دیوانه شدم عشق مرا دیدو بگفت
آمدم ، نعره مزن ، جامه مدر ، هیچ مگو
وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم
وحشی و پرشور و رنگ امیز بودم شاعری در چشم من میخواند شعری اسمانی در کنارم قلب عاشق شعله میزد در شرار اتش دردی نهانی
25-08-2014، 20:14
یادمان باشد گر خاطرمان تنها ماند
طلبه عشق ز هر بی سرو پایی نکنیم. البته بلانسبت
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروز ها، دیروز ها
25-08-2014، 21:31
(آخرین ویرایش در این ارسال: 25-08-2014، 21:43، توسط کیوان دربندی(ترافیک).)
ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دورویی و جفای ساکنان خاک کین چنین به قلب آسمان نهان شدید ای ستاره ها، ستاره هتی خوب و پاک (مرحوم فروغ فرخزاد) ای ستاره ها مگرشما هم آگهید از دورویی م جفای ساکنان خاک مین چنین بقلب آسمان نهن شدید ای ستاره ها ستاره های خوب و پاک فروغ فرخ زاد
کوله بارش بر دوش
دست او بر در، میگوید با خود: غم این خفته ی چند خواب در چشم ترم میشکند
25-08-2014، 22:12
در نبوده تو ماندم
در هجــــــومه تنهایی حسه میهمس میگفت میروی. نمیآیی فریدون مشیری))
یا چشم مرا ز جای برکن
یا پرده به روی خود فروکش یا بارگذار تا بمیرم کز دیدن روزگار سیرم
26-08-2014، 1:49
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست
تا که کام او زعشق خود روا کنم لعنت خدا بمن اگر بجز جفا بعد از این به عاشقان با وفا کنم رفته است و مهرش از دلم نمیرود ای ستاره ها چه شد که او مرا نخواست | |||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|