13-08-2014، 16:45
با ورود امام به سالن فرودگاه، فریاد اللهاکبر سالنفرودگاه را به لرزه درآورد. هجوم خبرنگاران برای فیلمبرداری و تهیهی خبر بیش از حدتصور بود و کسی نمیتوانست جلوی آن را بگیرد. بالاخره از مردم تقاضا شد بر رویزمین بنشینند تا چهرهی امام دیده شود.
قرآن تلاوت شد و سپس دستهی سرودخوانانسرود «ای امام» را سر دادند...
1ـ امام در مهرآباد
دوازدهم بهمنماه 1357، یکی از ماندگارترین روزهای تاریخ معاصر ایران است. دراین روز بود که امام پس از سیزده سال دوری از وطن به کشور بازگشت. مردم شور وشوِوصف ناپذیری داشتند و این شور و شوِ بهویژه در فرودگاه مهرآباد بیشتر بود.
با گشوده شدن در خروجی هواپیما، همراهان امام در برابر چشمان منتظر و مشتاق استقبالکنندگان از هواپیما خارج میشدند. به دنبال خروج خبرنگاران، نزدیکان واعضای خانوادهی آنها، آیتالله مطهری و آیتالله پسندیده به داخل هواپیما رفتند و دررأس ساعت نه و سی و هفت دقیقهی صبح، امام در حالیکه دستشان در دست خلبانفرانسوی بود و در حلقهی گروهی از استقبالکنندگان چون آیتالله مطهری قرار داشت،در پلهی بالای هواپیما ظاهر شد. با ورود امام به سالن فرودگاه، فریاد اللهاکبر سالنفرودگاه را به لرزه درآورد. هجوم خبرنگاران برای فیلمبرداری و تهیهی خبر بیش از حدتصور بود و کسی نمیتوانست جلوی آن را بگیرد. بالاخره از مردم تقاضا شد بر رویزمین بنشینند تا چهرهی امام دیده شود. قرآن تلاوت شد و سپس دستهی سرودخوانانسرود «ای امام» را سر دادند. سردستهی این گروه آقای اکبری بود و در طبقهی دومسالن، سرود خود را اجرا کردند و فضای سالن را تحت تأثیر قرار دادند:
«خمینی ای امام، ای مجاهد، ای مظهر شرف، ای گذشته ز جان در ره هدف، چوننجات انسان شعار توست، مرگ در راه حق افتخار توست، این تویی، این تویی پاسدارحق، خصم اهریمنان، دوستدار حق، بود شعار تو، به راه حق قیام، ز ما تو را درود، ز ما تورا سلام، خمینی ای امام ]چهار مرتبه[.
پس از آن، آقای «نصرالله شادنوش» که دانشجو بود و قرائت پیام خوشامدگویی ملتبه امام را بر عهده داشت، به قرائت پیام پرداخت:
«جاءالحق و زهق الباطل، انالباطل کان زهوقاً الا انّ حزب الله همالغالبون.»
«ای روح خدا و ای ابراهیم بتشکن، ای بندهی پاکباز حق و ای جان عزیز ملتایران، اجازه میخواهم از جانب فردفرد ملت ایران به عرض برسانم که رواِمنظر چشمم، آشیانهی توست. کرمنما و فرودآ که خانه خانهی توست. ملتایران چه چیزی از جان عزیزتر دارد که نثار مقدم فرخندهی رهبر فداکار وروشنبینش نماید و چه ثنایی بالاتر از این سراغ دارد که او را بندهی پاکباز حقبخواند. ای بندهی پاکباز خدا، ای مسلمان محمدی، ای شیعهی صادِ، ای آیتخدا. ملت ایران در شخصیت شما و از تجربهی زندگی شما بالاخص، در پانزدهسال زعامت امت که به شما سپرده است، مصداِ عینی وعدهی خدا بهرزمندگانش و پویندگان راهش را مشهود میکند که «اگر به یاری خدا بشتابید، بهیاری شما میشتابد و شما را ثابتقدم نگه میدارد»، «و هرکسی از آن خدا باشدخدااز آن اوست». هجرت شما از وطن عزیز در چهارده سال پیش تحت فشار واجبار سمبلهای استبداد و استعمار یادآور هجرت جد مکرمتان ـ رسول خدا ـ ویاران بزرگوار اوست که به گناه خواستاری جامعهی توحیدی از شهر و دیار خودرانده شدند. «الذین خرجوامن دیار هم بغیر حق الی ان یقولوا ربّنا الله» وبازگشت امروزتان یادآور فتح مبین و عظیم مکه است که سمبلهای زر و زور وبتهای فلزی و گوشتی، یکی پس از دیگری از مقر حکمرانی به زیر آورده شدندو حکومت خدایی جایگزین حکومت طاغوت شد.
زدید... این شخص خائن به این مملکت که مملکت ما را به عقبراند و مملکت ما را، فرهنگش را استعماری کرد...
«لقد صدِ الله رسولالرویا بالحق لتدخلن المسجدالحرام انشاءالله امنین.» ملت ایران جان بر کف درانتظار رهبر عظیمالشأن خویش است و تا برقراری جامعهی توحیدی؛ جامعهایکه در آن انسان از قید بندگی انسان آزاد باشد... مساوات، برادری و برابری بهمعنای واقعی برقرار شود و آثار استبداد دوهزار وپانصد ساله و استعمارچهارصد ساله محو گردد و در یک کلمه بندگی از آن خدا و حکومت، حکومتالهی باشد، از پای نخواهد نشست. جای چند هزار شهید، شهدای پانزده ساله کهحرکت انقلاب مقدس اسلامی را با خون خود سرعت بخشیدند، خالیاست کهبازگشت مظفرانهی رهبر خود و شکوفههای به ثمر رسیدهی نهال انقلاب را بهچشم خود ببینند. اگر امروز در میان ما نیستند، ارواح پاکشان ناظر و شاهدخواهد بود. «السلامعلیک و علیالارواح التی حلت بفنائک و رحمةالله وبرکاته.» برقرار باد جامعهی توحیدی و جمهوری اسلامی به رهبری امامخمینی.»
«من از عواطف طبقات مختلف ملت تشکر میکنم. عواطف ملت ایران بر دوشمن بار گرانی است که نمیتوانم جبران کنم. من از طبقهی روحانیون که در اینقضایای گذشته جانفشانی کردند، تحمل زحمات کردند، از طبقهی دانشجویانکه در این مسائل، مصائب دیدند، از طبقهی بازرگانان و کسبه که در زحمات واقعشدند، از جوانان بازار و دانشگاه و مدارس علمی که در این مسائل خون دادند، ازاستادان دانشگاه، از قضات دادگستری، وکلای دادگستری، از همهی طبقات ازکارمندان، از کارگران، از دهقانان، از همهی طبقات تشکر میکنم. آن زحمتهایفوِالعادهی شماست که با وحدت کلمه پیروز شدید، البته در قدم اول پیروزیشما یک قدم است الآن و آن اینکه خائن اصلی را که محمدرضا نام داشت ازصحنه کنار زدید... این شخص خائن به این مملکت که مملکت ما را به عقبراند و مملکت ما را، فرهنگش را استعماری کرد... و اینها تأسفاتی است که ماداریم و ملت ما دارند. ما پیروزیمان وقتی است که دست این اجانب ازمملکتمان کوتاه شود و تمام ریشههای رژیم سلطنتی از این مرز و بوم بیرونبرود و رانده شوند... ما باید از همهی طبقات ملت تشکر کنیم که این پیروزی تااینجا به واسطهی وحدت کلمه بوده است... وحدت کلمهی اقلیتهای مذهبیبا مسلمین، وحدت دانشگاه و مدرسهی علمی، وحدت طبقهی روحانی وجناح سیاسی. باید همه این رمز را بفهمیم که وحدت کلمه، رمز پیروزی است واین رمز را از دست ندهیم و خدای نخواسته شیاطین بین صفوف شما تفرقهنیندازند. من از همهی شما تشکر میکنم و از خدای تبارک و تعالی سلامت وعزت همهی شما را طالب و قطع دست اجانب و ایادی وابسته به آنها راخواهانم.»