10-08-2014، 12:00
اظهارات زن 27ساله ای را که به اتهام قتل شوهرش بازداشت شده منتشر کرد
[img]http://دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[/img]
اين زن گفته است:
تازه ديپلم گرفته بودم که امين به خواستگاري ام آمد. خواهر او همسايه ما بود و آن قدر از امين تعريف کرد که من شيفته اش شدم، آن قدر او را دوست داشتم که لحظه اي نمي توانستم دوري اش را تحمل کنم، اما هنوز مدت کوتاهي از برگزاري مراسم عقدمان نگذشته بود که متوجه شدم او قبلا به خاطر ارتکاب جرمي زنداني شده است ولي باز هم اهميتي ندادم تا اين که در همان دوران عقد اختلافات خانوادگي ما به خاطر برخي کارهاي خاص همسرم آغاز شد.
ديگر تحمل نداشتم و نمي توانستم کسي به جز خودم را در زندگي او ببينم. به همين دليل تصميم گرفتم از او جدا شوم. يک روز از او شکايت کردم و در حال گذراندن مراحل قانوني براي «طلاق» بودم که فهميدم «باردار»هستم. با نتيجه آزمايش تمام راه ها به رويم بسته شد از طرفي هم آبرويم در خطر بود و نمي توانستم از اين ماجرا به کسي چيزي بگويم. اين بود که از گرفتن طلاق منصرف شدم و به زندگي با او ادامه دادم ولي نامزدم کارهاي خلاف خود را ترک نکرد به ناچار پدر ومادرم جهيزيه اي فراهم کردند و زندگي مشترک ما زير يک سقف ادامه يافت.
پس از آن دوباره همسرم به خاطر ارتکاب جرم ديگري روانه زندان شد و تنها کسي که هر روز از پله هاي دادگستري بالا و پايين مي رفت من بودم.تا اين که ماه ها بعد او از زندان آزاد شد ولي در همين اثنا متوجه شدم که او با زن ديگري نيز ارتباط دارد. او در برابر اعتراض من گفت آن زن را طلاق مي دهد ولي امروز فهميدم که آن زن هم مدارکي براي اثبات زوجيت خود با امين به دادگاه ارائه کرده است. زن ۲۷ساله که دختري ۸ساله نيز دارد، گفت: اگرچه او خيلي مرا کتک مي زد و دنبال کارهاي خلاف بود ولي باز هم من عاشقش بودم تا اين که چند روز قبل زن ناشناس ديگري به محل کار شوهرم آمد و من از اين موضوع ناراحت شدم در همين هنگام همسرم مرا تهديد کرد و قصد داشت مرا کتک بزند که ناگهان با چاقويي که دستم بود او را هل دادم ولي کارد به سينه اش خورد و جان سپرد.
خراسان
[img]http://دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
[/img]
اين زن گفته است:
تازه ديپلم گرفته بودم که امين به خواستگاري ام آمد. خواهر او همسايه ما بود و آن قدر از امين تعريف کرد که من شيفته اش شدم، آن قدر او را دوست داشتم که لحظه اي نمي توانستم دوري اش را تحمل کنم، اما هنوز مدت کوتاهي از برگزاري مراسم عقدمان نگذشته بود که متوجه شدم او قبلا به خاطر ارتکاب جرمي زنداني شده است ولي باز هم اهميتي ندادم تا اين که در همان دوران عقد اختلافات خانوادگي ما به خاطر برخي کارهاي خاص همسرم آغاز شد.
ديگر تحمل نداشتم و نمي توانستم کسي به جز خودم را در زندگي او ببينم. به همين دليل تصميم گرفتم از او جدا شوم. يک روز از او شکايت کردم و در حال گذراندن مراحل قانوني براي «طلاق» بودم که فهميدم «باردار»هستم. با نتيجه آزمايش تمام راه ها به رويم بسته شد از طرفي هم آبرويم در خطر بود و نمي توانستم از اين ماجرا به کسي چيزي بگويم. اين بود که از گرفتن طلاق منصرف شدم و به زندگي با او ادامه دادم ولي نامزدم کارهاي خلاف خود را ترک نکرد به ناچار پدر ومادرم جهيزيه اي فراهم کردند و زندگي مشترک ما زير يک سقف ادامه يافت.
پس از آن دوباره همسرم به خاطر ارتکاب جرم ديگري روانه زندان شد و تنها کسي که هر روز از پله هاي دادگستري بالا و پايين مي رفت من بودم.تا اين که ماه ها بعد او از زندان آزاد شد ولي در همين اثنا متوجه شدم که او با زن ديگري نيز ارتباط دارد. او در برابر اعتراض من گفت آن زن را طلاق مي دهد ولي امروز فهميدم که آن زن هم مدارکي براي اثبات زوجيت خود با امين به دادگاه ارائه کرده است. زن ۲۷ساله که دختري ۸ساله نيز دارد، گفت: اگرچه او خيلي مرا کتک مي زد و دنبال کارهاي خلاف بود ولي باز هم من عاشقش بودم تا اين که چند روز قبل زن ناشناس ديگري به محل کار شوهرم آمد و من از اين موضوع ناراحت شدم در همين هنگام همسرم مرا تهديد کرد و قصد داشت مرا کتک بزند که ناگهان با چاقويي که دستم بود او را هل دادم ولي کارد به سينه اش خورد و جان سپرد.
خراسان