05-08-2014، 17:11
خاطراتی نغز از امام خمینی
این لباس هیچ عیبی ندارد
من پیراهنی از حضرت امام «قدس سرة» دیدم که به ایشان گفتم خوب است بدهیم روزنامه ها عکس این پیراهن را چاپ کنند. این پیراهن ظاهراً آستینش کوتاه بوده و مادرم هم خواسته بود که حرام نشود و در ضمن تکّه لباس را هم از بین نبرند؛ لذا تکّه ای از وسط بازوی آستینش را بریده بودند و یک تکّه تقریباً چهار انگشت به جایش دوخته بودند؛ اما نه رنگش رنگ آن پارچه بود و نه جنسش. لباس نو بود و سفید تترون، اما آن پارچه چلوار بود. یکی دو تکّه از وسط دوخته بودند و خیلی ناهماهنگ بود. من وقتی نگاه کردم به امام گفتم: بدهید عکسش را در روزنامه بیندازند که ببینند لباس شما چه جور لباسی است. آقا گفتند: «نه؛ هیچ عیبی ندارد». گفتم: من که نمی گویم عیب دارد. ولی خوب، یک خورده ناهماهنگ است. فرمودند «نه؛ خیلی خوب است. دست به آن نزن، بگذار باشد، خیلی خوب است».
کسی برای ریاست من، حتی یک وجب قدم بر ندارد
آیت الله بروجردی «قدس سرة» که مرحوم شدند، همه مردم در صدد بودند ببینند چه کسی مرجع تقلید خواهد شد. ما شاگردان حضرت امام «قدس سرة» در صدد افتادیم که در تشییع جنازه آقای بروجردی «قدس سرة»، از امام تجلیل کنیم و از این طریق در عمل بفهمانیم که عده کثیری از طلاب حوزه طرفدار زعامت و مرجعیت امام هستند؛ لذا متر صد بودیم اطراف ایشان را در تشییع جنازه هر کجا باشد بگیریم و صلوات و سلامی هم به راه انداخته، هم ارادت قلبی خود را به امام ابراز کنیم و هم ایشان را به مردم معرفی کنیم. ولی هر چه در تشییع جنازه گشتیم، امام را پیدا نکردیم. خود امام بعداً فرمودند: «من که به تشییع جناره آقای بروجردی نیامدم، برای این نبود که کسالتم آنقدر شدید بود که نمی توانستم تشییع جنازه بیایم؛ بلکه نیامدم به خاطر اینکه دیدم تشییع جنازه تبعاتی دارد و در آنجا مسائلی مطرح خواهد شد. و من برای آنکه از آن مسائل دور باشم و کنار باشم، از تشییع جنازه صرف نظر کردم». بعد فرمودند: «هر کس که به من علاقه دارد، بگذارد آن علاقه در همان محدوده قلب او بماند. کسی برای ریاست من حتی یک وجب قدم بر ندارد».
حضرت امام «قدس سرة» همیشه زیاد به حمام می رفتند و زیاد لباس عوض می کردند.- ولی با این حال- شاید سال ها و سال ها یک قبا و لبّاده داشتند و می پوشیدند که همه به صدا در می آمدند که فلانی چقدر این یک قبا را می پوشد؛ ولی همین یک قبا، آن قدر تمیز بود که شاید کمتر کسی به نظافت ایشان در قم پیدا می شد.
شاید خیلی از مردم تقیّدی به مسواک کردن نداشته باشند، ولی امام مقیّد بودند. ایشان به استحمام به موقع و معطّر کردن بدن خیلی اهمیّت می دادند. ایشان در نجف هر وقت می خواستند به حرم مشرّف بشوند، همان طوری که خانم می گویند، همیشه کفش هایشان را دستمال می کشیدند. یک آینه هم توی حیاط داشتند که جلوی آینه می رفتند و محاسنشان را شانه می کردند.- بعد هم- عطر می زدند و از خانه بیرون می رفتند.
مگر منزل صدر اعظم است؟
فرش های بیرونی منزل حضرت امام «قدس سرة» در نجف که شب ها به آن تشریف می آوردند، ناقص بود؛ یعنی قسمتی از اتاق خالی بود. خدمت آقا عرض کردم اجازه بدهید یک فرش برای اینجا تهیه شود. فرمودند: «توی اندرونی هست». عرض کردم آنجا گلیم است و با این جور در نمی آید. امام فرمودند: «مگر منزل صدر اعظم است؟» عرض کردم: فوق صدر اعظم است، منزل امام زمان (عجل الله تعالی و فرجه و شریف) است. فرمودند: «امام زمان (عجل الله تعالی و فرجه و شریف) خودش معلوم نیست در منزلش چی افتاده است».
نهایت صرفه جویی
در احوالات حضرت امام «قدس سرة» نقل است که وقتی نیمه شب ها برای نماز شب بلند می شدند، وقتی می خواستند از اتاق خارج شوند، اول چراغ کوچک داخل اتاق را که روشن بود، خاموش می کردند و بعد چراغ بیرون را روشن می کردند. موقع برگشتن هم عکس این کار را می کردند، که مبادا یک لحظه برق اضافی مصرف شود. یعنی ایشان حاضر نبودند حتی برای یک لحظه دو چراغ با هم روشن باشد.
من پیراهنی از حضرت امام «قدس سرة» دیدم که به ایشان گفتم خوب است بدهیم روزنامه ها عکس این پیراهن را چاپ کنند. این پیراهن ظاهراً آستینش کوتاه بوده و مادرم هم خواسته بود که حرام نشود و در ضمن تکّه لباس را هم از بین نبرند؛ لذا تکّه ای از وسط بازوی آستینش را بریده بودند و یک تکّه تقریباً چهار انگشت به جایش دوخته بودند؛ اما نه رنگش رنگ آن پارچه بود و نه جنسش. لباس نو بود و سفید تترون، اما آن پارچه چلوار بود. یکی دو تکّه از وسط دوخته بودند و خیلی ناهماهنگ بود. من وقتی نگاه کردم به امام گفتم: بدهید عکسش را در روزنامه بیندازند که ببینند لباس شما چه جور لباسی است. آقا گفتند: «نه؛ هیچ عیبی ندارد». گفتم: من که نمی گویم عیب دارد. ولی خوب، یک خورده ناهماهنگ است. فرمودند «نه؛ خیلی خوب است. دست به آن نزن، بگذار باشد، خیلی خوب است».
کسی برای ریاست من، حتی یک وجب قدم بر ندارد
آیت الله بروجردی «قدس سرة» که مرحوم شدند، همه مردم در صدد بودند ببینند چه کسی مرجع تقلید خواهد شد. ما شاگردان حضرت امام «قدس سرة» در صدد افتادیم که در تشییع جنازه آقای بروجردی «قدس سرة»، از امام تجلیل کنیم و از این طریق در عمل بفهمانیم که عده کثیری از طلاب حوزه طرفدار زعامت و مرجعیت امام هستند؛ لذا متر صد بودیم اطراف ایشان را در تشییع جنازه هر کجا باشد بگیریم و صلوات و سلامی هم به راه انداخته، هم ارادت قلبی خود را به امام ابراز کنیم و هم ایشان را به مردم معرفی کنیم. ولی هر چه در تشییع جنازه گشتیم، امام را پیدا نکردیم. خود امام بعداً فرمودند: «من که به تشییع جناره آقای بروجردی نیامدم، برای این نبود که کسالتم آنقدر شدید بود که نمی توانستم تشییع جنازه بیایم؛ بلکه نیامدم به خاطر اینکه دیدم تشییع جنازه تبعاتی دارد و در آنجا مسائلی مطرح خواهد شد. و من برای آنکه از آن مسائل دور باشم و کنار باشم، از تشییع جنازه صرف نظر کردم». بعد فرمودند: «هر کس که به من علاقه دارد، بگذارد آن علاقه در همان محدوده قلب او بماند. کسی برای ریاست من حتی یک وجب قدم بر ندارد».
حضرت امام «قدس سرة» همیشه زیاد به حمام می رفتند و زیاد لباس عوض می کردند.- ولی با این حال- شاید سال ها و سال ها یک قبا و لبّاده داشتند و می پوشیدند که همه به صدا در می آمدند که فلانی چقدر این یک قبا را می پوشد؛ ولی همین یک قبا، آن قدر تمیز بود که شاید کمتر کسی به نظافت ایشان در قم پیدا می شد
یک قبا و لبّادهحضرت امام «قدس سرة» همیشه زیاد به حمام می رفتند و زیاد لباس عوض می کردند.- ولی با این حال- شاید سال ها و سال ها یک قبا و لبّاده داشتند و می پوشیدند که همه به صدا در می آمدند که فلانی چقدر این یک قبا را می پوشد؛ ولی همین یک قبا، آن قدر تمیز بود که شاید کمتر کسی به نظافت ایشان در قم پیدا می شد.
شاید خیلی از مردم تقیّدی به مسواک کردن نداشته باشند، ولی امام مقیّد بودند. ایشان به استحمام به موقع و معطّر کردن بدن خیلی اهمیّت می دادند. ایشان در نجف هر وقت می خواستند به حرم مشرّف بشوند، همان طوری که خانم می گویند، همیشه کفش هایشان را دستمال می کشیدند. یک آینه هم توی حیاط داشتند که جلوی آینه می رفتند و محاسنشان را شانه می کردند.- بعد هم- عطر می زدند و از خانه بیرون می رفتند.
مگر منزل صدر اعظم است؟
فرش های بیرونی منزل حضرت امام «قدس سرة» در نجف که شب ها به آن تشریف می آوردند، ناقص بود؛ یعنی قسمتی از اتاق خالی بود. خدمت آقا عرض کردم اجازه بدهید یک فرش برای اینجا تهیه شود. فرمودند: «توی اندرونی هست». عرض کردم آنجا گلیم است و با این جور در نمی آید. امام فرمودند: «مگر منزل صدر اعظم است؟» عرض کردم: فوق صدر اعظم است، منزل امام زمان (عجل الله تعالی و فرجه و شریف) است. فرمودند: «امام زمان (عجل الله تعالی و فرجه و شریف) خودش معلوم نیست در منزلش چی افتاده است».
نهایت صرفه جویی
در احوالات حضرت امام «قدس سرة» نقل است که وقتی نیمه شب ها برای نماز شب بلند می شدند، وقتی می خواستند از اتاق خارج شوند، اول چراغ کوچک داخل اتاق را که روشن بود، خاموش می کردند و بعد چراغ بیرون را روشن می کردند. موقع برگشتن هم عکس این کار را می کردند، که مبادا یک لحظه برق اضافی مصرف شود. یعنی ایشان حاضر نبودند حتی برای یک لحظه دو چراغ با هم روشن باشد.