22-07-2014، 16:30
خدا ولى و سرپرست کسانى است که بخواهند ایمان آورند، و با لطف و کمک خویش آنان را از تاریکیهاى کفر و گمراهى بیرون میآورد و به نور و هدایت راهنمایى میکند.
آیه الکرسی
1. شأن نزول «آیة الکرسی»
در مورد شأن نزول آیة الکرسی امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «یهود معتقد بودند وقتى خداى توانا آسمانها و زمین را آفرید ، در حالىکه بر فراز کرسى نشسته بود که روى دو زانوى خود تکیه کرده بود و بدین وسیله رفع خستگى نمود؛ لذا آیة الکرسی بر ردّ اعتقاد آنان نازل شد».[1]
2. اهمیت و جایگاه «آیة الکرسى»
در اهمیت و فضیلت آیة الکرسی احادیث زیادی با ثوابهای گوناگون نقل شده است، که برای نمونه دو مورد بیان میشود:
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «برگزیده قرآن سوره بقره و برگزیده بقره، آیة الکرسى است، در آن پنجاه کلمه است و در هر کلمهاى پنجاه برکت است».[2]
همچنین امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «براى هر چیز نخبهاى است و نخبه و قلّه قرآن، آیة الکرسى است. هر کس یکبار آنرا بخواند خداوند هزار ناگوارى از ناگواریهاى دنیا و هزار ناگوارى از ناگواریهاى آخرت را از او بر میگرداند، آسانترین ناگوارى دنیا فقر و سهلترین ناگوارى آخرت عذاب قبر است و من به امید ارتقای درجه و مقامم آنرا میخوانم».[3]
در روایات به خواندن آیة الکرسی در منزل،[4] در تعقیب نمازها،[5] موقع خواب،[6] هنگام خارج شدن از منزل،[7] زمان سوار شدن بر مرکب،[8] وقت زیارت قبور مۆمنان[9] و... سفارش شده است.
3. حدود آیة الکرسی
در مورد حدود آیة الکرسی دو دیدگاه وجود دارد و قائلان به هر دیدگاه، دلایلی ارائه کردهاند که به اختصار بیان میشود.
3-1. آیة الکرسی، یک آیه است؛ یعنی از «اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» تا «وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ» است؛ به چند دلیل:
الف. ظاهر بسیارى از روایات همین را تأیید میکند، به ویژه اینکه آنچه مشهور است و در روایات آمده عبارت «آیة الکرسى» است که کلمه «آیة» مفرد است و تنها شامل یک آیه میشود.[10] و اگر تا «هُمْ فِیها خالِدُونَ» بود باید تعبیر به آیات میشد.
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میفرماید: «برگزیده قرآن سوره بقره و برگزیده بقره، آیة الکرسى است، در آن پنجاه کلمه است و در هر کلمهاى پنجاه برکت است»
ب. اضافه شدن آیه به کرسى هم، مۆیّد دیگر است؛ زیرا آیهای که مشتمل بر لفظ «کرسى» است، آیه 255 سوره بقره بوده، ولی در آیات بعد از آن، لفظ کرسى نیامده است.[11]
ج. تمام مفسران شیعی و سنی؛ فضائل و خواص آیة الکرسى را ذیل آیه 255 سوره بقره بیان کردهاند، سپس به تفسیر دو آیه بعد از آن پرداختهاند.
2. برخی نیز آیة الکرسی را تا آیه 257 (هُمْ فِیها خالِدُونَ) دانستهاند. به سه دلیل:
الف. متعارف بودن بین مسلمانان.
ب. در روایات سفارش شده است که آیة الکرسى و دو آیه بعد از آن خوانده شود.[12]
آنچه درباره آیة الکرسی مناسب به نظر میرسد این است که؛ با توجه به روایاتی که عنوان «آیة الکرسی» در آن ذکر شده، به همان آیه 255 سوره بقره میگویند، اما در برخی روایات علاوه بر سفارش به خواندن آیة الکرسی، به خواندن دو آیه بعد از آن هم سفارش شده است، ولی نه به عنوان آیة الکرسی؛ از اینرو، میان عرف مۆمنان جا افتاده است که آیة الکرسی به سه آیه 255 تا 257 سوره بقره گفته میشود.
در عین حال؛ در اینجا تفسیر هر سه آیه بیان میشود.
4. تفسیر آیه 255 سوره بقره
«اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لا یُحیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِما شاءَ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا یَۆُدُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظیمُ».
پس از آنکه خداوند داستان امتهاى گذشته و اختلاف آنان را با پیامبرانشان در مسئله توحید بیان کرد، در این آیه شریفه به بیان توحید میپردازد.
«اللَّهُ»؛ یعنى کسى که به دلیل قدرت و تواناییاش بر نعمتها، پرستش سزاوار اوست.
«لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»؛ احدى جز او سزاوار پرستش و خدایى نیست.
«الْحَیُّ الْقَیُّومُ»؛ زندهاى که قائم است به تدبیر خلق از آفرینش ابتدایى مردم و سپس روزى دادن به آنها.
فرزند خدا بچه
«لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ»؛ او را نه چُرت و نه خواب سنگین میگیرد. بعضى میگویند: یعنى او غافل از مردم نمیگردد و آنها را فراموش نمینماید.
«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ»؛ براى اوست سلطنت و تصرف آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است.
«مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ»؛ کیست که شفاعت کند نزد او جز به اجازهاش. این جمله استفهامى است که معناى انکار و نفى دارد؛ یعنى شفاعت نمیکند در روز قیامت کسى براى دیگرى جز به اجازه خدا و امر خدا؛ چون مشرکان میپنداشتند که بُتها براى آنان شفاعت میکنند.
«یَعْلَمُ ما بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ»؛ میداند آنچه روبهرو و آنچه پشت سر ایشان است.
«وَ لا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ»؛ به چیزى از دانش او احاطه ندارند. مقصود از کلمه «علم» در اینجا «معلوم» است یعنى به معلومات او احاطه ندارند.
«إِلَّا بِما شاءَ»؛ مگر آنچه را که خود او بخواهد که دیگران بدانند و آنان را آگاه کند.
«وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»؛ علم و آگاهى خدا آسمانها و زمین را فرا گرفته است.
«وَ لا یَۆُدُهُ حِفْظُهُما»؛ یعنى بر خداوند حفظ آسمانها و زمین سنگین و سخت نمیباشد.
«وَ هُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ»؛ او بالاتر است از مانندها و ضدها و مثلها و از آنچه نشانه نقص و دلیل حدوث است و او توانا است و عظیم الشأن که هیچ چیز او را ناتوان نمیکند و دانایى است که هیچ چیز بر او پوشیده نیست و براى مقدورات و معلومات او نهایت و پایانى نیست.[13]
تفسیر آیه 256 سوره بقره
«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُۆْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیم».
ظاهر بسیارى از روایات همین را تأیید میکند، بویژه اینکه آنچه مشهور است و در روایات آمده عبارت «آیة الکرسى» است که کلمه «آیة» مفرد است و تنها شامل یک آیه میشود
«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ»؛ اکراه و اجبارى در دین نیست و امور مذهب بر قدرت و اختیار مبتنى است نه بر إجبار.
«قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»؛ ایمان از کفر (و حق از باطل) با دلایل روشن، جدا شد.
«فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ...»؛ هر کس کافر شود به شیطان و بتها، و خدا را تصدیق کند، به نیروى بازدارنده مطمئنى دست یافته که قطع نمیشود.
تفسیر آیه 257 سوره بقره
«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَوْلِیاۆُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ».
«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ»؛ خدا ولى و سرپرست کسانى است که بخواهند ایمان آورند، و با لطف و کمک خویش آنان را از تاریکیهاى کفر و گمراهى بیرون میآورد و به نور و هدایت راهنمایى میکند. یا منظور این است که خداوند مۆمنان را از شبهاتى که در دین براى آنها به وجود میآید بیرون میبرد و به وسیله راه حلهایى که در اختیارشان میگذارد، آنان را به نور یقین میرساند.
«وَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیاۆُهُمُ الطَّاغُوتُ»؛ کسانى که بر کفر اصرار ورزند به عکس مۆمنان، اولیاى آنها شیاطین هستند که عهدهدار امور آنان میباشند.
«یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ»؛ آنان را از نور هدایت و روشنایى به تاریکیهاى جهل و شرک بیرون میبرند.
«أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ»؛ اینان اهل آتش و براى همیشه در آن خواهند بود.[14]