22-07-2014، 7:08
دوران 27 ماهه حکومت مصدق يکي از جنجالبرانگيزترين و حساسترين سالهاي قرن اخير در ايران بود. پيرامون وقايع اين سالها کتب و مقالات متعددي نگاشته شده و ميتوان گفت که از لحاظ کمي رتبه نخست را در تاريخ معاصر دارد. انگيزه نگارش اين منابع بدون ترديد اهميت وقايع رخداده در طي اين دوران بوده است. از ميان وقايع مزبور قيام 30 تير سال 1331 نقطه عطفي در مبارزات مردم ايران به شمار ميآيد. با تصويب ملي شدن صنعت نفت توسط مجلس شانزدهم، براي چند سال سياست داخلي و روابط خارجي ايران دستخوش تلاطمات شديدي شد. کشمکش ايران و انگلستان بر سر نفت سرانجام به دادگاه بينالمللي لاهه ارائه شد.
در سفر خرداد 1331 هيئت نمايندگي ايران به لاهه، دکتر مصدق رياست هيئت را برعهده داشت. دکتر کريم سنجابي به عنوان قاضي اختصاصي ايران و هانري رولن وکيل دادگستري تبعه بلژيک به عنوان مشاور حقوقي ايران معرفي گرديد. در اولين جلسه دادگاه لاهه که روز 19 خرداد براي رسيدگي به شکايت انگلستان تشکيل جلسه داد دکتر مصدق نطق مستدل و بليغ خود را ايراد نمود. وي از اين تريبون براي افشاي سياستهاي استعماري انگلستان و دفاع حقوقي از منابع ايران بهره برد و با اثبات عدم صلاحيت ديوان بينالمللي لاهه براي رسيدگي به اختلاف بين دولت ايران و شرکت نفت ايران و انگليس، 180 سند در مورد دخالت انگليس در ايران به دادگاه ارائه نمود.1 پس از نطق دکتر مصدق، پروفسور رولن از لحاظ قضائي و ماهوي به دفاع پرداخت. وقتي دکتر مصدق در 3 تير 1331، پس از 26 روز غيبت از ايران و استظهار به موفقيت خويش در جلب نظر قضات ديوان دادگستري لاهه به تهران بازگشت، علي رغم ابراز احساسات شديد مردم، کشور را آشفته و آن را صحنهاي از تحريکات سخت عمّال اجنبي بر ضد دولت ملي يافت.2 دکتر مصدق پس از برگزاري انتخابات دوره هفدهم مجلس شوراي ملي، هنگامي که تعداد نمايندگان به حدي رسيد که ميتوانست مجلس را افتتاح نمايد، برخلاف نص صريح قانون اساسي جريان انتخابات را در نيمي از حوزههاي کشور تعطيل نمود، چرا که از قيام مجلس در مقابل دولت واهمه داشت.3
در 14 تير 1331 پس از آنکه مجلس هفدهم شوراي ملي آمادگي خود را اعلام نمود، دکتر مصدق با توجه به سنت پارلماني زمان افتتاح مجلس، استعفا نمود. و ضمن آن پيامي براي ملت ايران فرستاد. در اين شرايط رأي اعتماد مجدد به دکتر مصدق از نظر مصالح ملي حائز اهميت بود و عدم اعتماد به معني نارضايتي مجلس از کارکرد دولت در ديوان لاهه بود و ميتوانست در رأي صادره ديوان تأثير منفي براي ايران داشته باشد. در اين زمان دکتر سيد حسن امامي، وابسته به دربار و سياست انگلستان در صدر رياست مجلس قرار گرفت که از طرف مردم تظاهرات شديدي بر عليه او به راه افتاد. از طرفي موج حمايت مردمي در سرتاسر کشور براي نخستوزيري مجدد دکتر مصدق برپا شد. مردم ايران با گرد آوردن طومار، ايراد سخنراني و ارسال تلگراف تجديد نخستوزيري وي را خواستار شدند. تظاهرات پي در پي و اعتصابات گسترده در تهران و شهرهاي ديگر به عمل آمد. با فشار افکار عمومي در 15 تير و با حمايت نمايندگان جبهه ملي، دکتر مصدق مجدداً به نخستوزيري انتخاب شد، اما مجلس سنا ابراز تمايل خود را در اين خصوص به نظر شاه موکول نمود و با ذکر اين نکته که پس از تشکيل دولت و ارائه برنامه آن تصميم نهايي خود را اعلام ميکند، نارضايتي خود را برملا ساخت. با موضعگيري دکتر مصدق و سيل طومار و تلگرافها از سراسر کشور، نهايتاً مجلس سنا به تأييد نخستوزيري وي رأي داد. در ميان حمايتهاي مردمي از سراسر کشور پشتيباني شخصيتهاي مذهبي چون آيتالله خوانساري و آيتالله کاشاني بسيار مؤثر بود. کما اينکه آيتالله کاشاني اصناف و پيشهوران را در حمايت از دولت مصدق به اعتصاب فراخوانده بود، اما حزب توده مخالفت قاطعانه خود را با مصدق ادامه ميداد.
در 19 تير ماه با صدور فرمان نخستوزيري مصدق وي اهم سياست خود را اصلاحات داخلي اعلام نمود و بر اين اساس تقاضاي تصويب «لايحه اختيارات» به مدت 6 ماه را نمود. جناح وابسته به دربار اخذ اختيارات را مترادف با ديکتاتوري خواند و در اين بين حزب توده نيز با اخذ اختيارات موافق نبود. 4 از طرفي وکلاي جبهه ملي و آيتالله کاشاني از لايحه مزبور حمايت کردند، اما دکتر مصدق هنگام معرفي کابينه به مانور خطرناکي دست زد و اعلام نمود که پست وزارت جنگ را خود به عهده خواهد گرفت و به اين ترتيب موجب تصادم شديد شاه و دولت گرديد و چون اين خواسته با مخالفت شاه روبه رو شد، مصدق در 26 تير ماه 1331 بدون مشورت با يارانش استعفا کرد.5 اين امر در زماني که دادگاه بينالمللي لاهه در مرحله رأي دادن به مسئله نفت بود ريسک بزرگي به شمار ميرفت. با استعفاي مصدق همه سنگرهاي مستحکم ملت از کنترل او خارج شد و راديو و تبليغات، مجامع و جرايد، شهرباني، ژاندارمري و ارتش همه از اختيار ملت بيرون رفت.6 انعکاس کنارهگيري مصدق باعث شد که بعدازظهر روز 26 تير ماه بيشتر مغازهها و بازار تعطيل شود. در آن روز فرمانداري نظامي با تانک و زرهپوش به خيابانها ريختند و مناطق مهم پايتخت مانند بازار، دانشگاه و ميدان بهارستان را زيرنظر گرفتند. روزهاي 26 و 27 تير ماه اعتراضات قشرهاي مختلف مردم به کنارهگيري دکتر مصدق افزايش يافت و شهر تهران را ناآرامي فرا گرفت، اما تظاهرات منحصر به تهران نبود و موج اعتراض سراسر کشور را فرا گرفت.7
احمد قوام که مورد حمايت دربار و رئيس مجلس بود در ملاقاتي با هندرسن سفير آمريکا در ايران قول دريافت کمک بلاعوض براي ترميم کسر بودجه را گرفته بود.8 سفارت انگلستان هم با آن که قوام را تنها شخصي ميدانست که ميتوانست از پس اوضاع برآيد، از قبول استعفاي مصدق توسط شاه حمايت نکرد. شاه تا 25 تير ماه که قضيه پست وزارت جنگ مطرح شد مايل به برکناري مصدق و يا نخستوزيري قوام يا سيدضياء که انگليسيها و آمريکاييها طرفدار آن بودند، نبود و ميخواست کار نفت به دست مصدق حل و فصل شود، چرا که از محبوبيت فوقالعاده مصدق نزد مردم آگاه بود.
انگليسيها از مواضع شاه در جريان ملي کردن صنعت نفت به شدت خشمگين بودند و اعتقاد داشتند که شاه ميخواهد به آمريکا و انگليس نشان دهد که با نخستوزيريِ يک مرد قوي مخالف نيست، اما اراده مردم آشکارا پشتيبان مصدق است. البته شکي نبود که شاه از روز نخست از دکتر مصدق پشتيباني ميکرد و عليرغم آنکه اظهار ميداشت از حکومت مصدق خسته شده و خواهان تغيير اوست، ليکن کردار او مخالف سخنانش بود. 9 سفارت آمريکا که قوام را تنها مهره مناسب ميدانست 10 موجبات روي کار آمدن وي را فراهم نمود و شاه را که نسبت به قوام خوشبين نبود مجاب نمود، در صورت بروز رخدادي نگرانکننده به صدارت وي رضايت دهد.11 به اين ترتيب روز بعد از کنارهگيري مصدق و با اعلام قبول استعفاي وي از طرف شاه توسط علاء وزير دربار، با مانوري سريع قوام جايگزين مصدق شد. و علاء از طرف شاه رأي تمايل مجلس شوراي ملي را نسبت به نخستوزير آينده خواستار شد.
روز 28 تير ماه با اشاره شاه، جلسه سري مجلس با حضور 42 نماينده و در غياب نمايندگان فراکسيون ملي، به زمامداري قوام رأي داد و شاه نيز در حين صدور فرمان نخستوزيري او لقب «جناب اشرف» را که قبلاً به مناسبت مخالفت وي در مجلس مؤسسان با تغيير قانون اساسي از او گرفته بود به او بازگرداند. 12
تظاهرات مردم از 28 تير ماه با شدت بيشتري گسترش يافت. قوام بلافاصله بيانيه شديداللحني منتشر کرد که به بيانيه «کشتيبان را سياستي دگر آمد» مشهور شد.13 و مضمون آن ايجاد رابطه با انگليس، قلع و قمع گروههاي سياسي، توقف طرحهاي اصلاحي مالي ، تهديد گروههاي اسلامي، ايجاد دادگاههاي انقلابي و اعدام افراد و پايان دوران خودسري بود. اين اعلاميه اثر سوئي در افکار عمومي به جاي گذارد. کليديترين نقش در مقاومت مردم در برابر توطئه برکناري مصدق که از روز 26 تير با صدور اطلاعيههايي آغاز شده بود برعهده آيتالله کاشاني بود،14زيرا افراد جبهه ملي غالباً مرد عمل نبودند و بعد از تشکيل فراکسيون نهضت ملي به درخواست فرمانداري نظامي اعلاميهاي مبني بر دعوت مردم به سکوت و آرامش صادر نمودند که بارها از راديو پخش شد. بنابر اين همه اميدها و نگاهها متوجه آيتالله کاشاني شد و او هم بي درنگ منزل دامادش را به ستاد حمايت از مصدق تبديل کرد و با استفاده از خط تلفن همسايهها ارتباط گستردهاي با مردم کشور برقرار نمود و توانست مردم را در حالي که خانه مزبور در محاصره تانکها بود به صحنه بياورد. وي در مصاحبههاي متعددي که انجام داد تهديد نمود که اگر قوام تا 48 ساعت ديگر نرود کفن ميپوشد و به خيابان ميآيد. قوام حکم کتبي دستگيري آيتالله کاشاني را صادر ميکند. با اين حال آيتالله کاشاني حزب توده را که همگام با ارتجاع به مصدق و نهضت ملي مظنون بود و به آن فحاشي ميکرد، به وسيله خدابنده و لنکراني به مبارزه عليه قوام دعوت نمود.15 به طوري که عدهاي از اعضاي جوان حزب توده که مخالف سرسخت مصدق و نهضت ملي بودند، به ابتکار خود به پشتيباني از مصدق برخاستند. به اين ترتيب مردم بار ديگر براي عقب راندن عوامل ارتجاع و دفاع از دستاوردهاي جنبش به صحنه آمدند و همبستگي خود را با رهبران نهضت اعلام کردند. در 28 تير اعلاميهاي از جانب فراکسيون نهضت ملي صادر شد که روز 30 تير را تعطيل عمومي اعلام کرد. تهران و ديگر شهرها دچار تشنج و ناامني شدند و طبقات مختلف مردم به تظاهرات پرداختند بازار تهران تعطيل و زد و خورد در خيابانها بين تظاهرکنندگان و پليس آغاز شد. در 29 تير شهر تهران به حالت تعطيل درآمد و مردم به تظاهرات ادامه دادند.16
ملاقات جمعي از نمايندگان جبهه ملي با شاه و اعتراض به غيرقانوني بودن انتخاب قوام هم بينتيجه بود. بنابر اين 28 نماينده مجلس طي اعلاميهاي متذکر شدند براي ادامه نهضت ملي جز زمامداري دکتر مصدق با شخص ديگري موافقت نخواهند کرد. قوام که با موج گسترده مخالفت مردم روبه رو بود براي اعاده امنيت از شاه درخواست اختيارات فوقالعاده و انحلال مجلسين را نمود و تهديد کرد در غير اين صورت استعفا ميدهد، اما شاه با قول مساعد انحلال مجلسين در صورت وخامت اوضاع، تنها دستور استفاده از نيروي انتظامي در جهت برقراري نظم را صادر نمود. 17
از سپيده دم روز 30 تير ماه پيش از طلوع آفتاب تانکها و زرهپوشها در نقاط مختلف شهر مستقر شده بودند. صبح همان روز در حالي که شهر يکپارچه تعطيل بود مردم در دستههاي مختلف شعار ميدادند و به طرف خيابانهاي مرکز شهر و ميدان بهارستان حرکت ميکردند. تيراندازي در ساعت 7 بامداد در بازار تهران آغاز شد که چند نفر مجروح شدند. جمعيت هر چه به سمت ميدان بهارستان ميرفت فشردهتر ميشد و در آنجا مأموران پليس اقدام به شليک گلوله و افکندن گاز اشکآور نمودند که چندين نفر شهيد شدند. فرمان قتلعام مردم از طرف حکومت نظامي صادر شد، از زمين و آسمان خون ميباريد. هزاران نفر در اين زد و خورد مقتول و مجروح شدند. در شهرستانها هم تظاهرات مردم خونين شد و بين پليس و مردم درگيري ادامه داشت.18 در ساعت 11 صبح رهبران حزب توده اعلاميهاي مبني بر شرکت در تظاهرات صادر کردند. درگيريها تا ساعت 2 بعد ازظهر ادامه داشت. مردم ساعت 4 بعدازظهر مجدداً به خيابانها آمدند، اما در ساعت 5 بعد ازظهر سپاهيان و تانکها و خودروها ميدان شهر را به دستور دربار ترک کردند.19 وقتي عدهاي از نمايندگان مجلس با شاه ملاقات نموده خطر سقوط رژيم را اعلام کردند، وي قوام را از نخستوزيري معزول نمود و علاء وزير دربار به مجلس رفت و خبر استعفاي قوام را به اطلاع مجلس رساند.20
شاه همراه با پذيرش خواستهاي جنبش ملي به مجلس پيغام داد که «من مصدق را عزل نکردم خودش استعفا داد. بنابر اين يکي را از جبهه ملي معرفي کنيد.» دکتر شايگان و عبدالله معظمي ميخواستند کانديداي نخستوزيري شوند که با نطق دکتر بقايي در مجلس منصرف شدند و کاشاني افرادي را به سرعت به شهرستانها فرستاد تا ميتينگهاي متعددي برپا شود و علاء وزير دربار را تهديد نمود که اگر دکتر مصدق به نخستوزيري برنگردد با جلوداري شخص خودم دهانه تيز انقلاب را به جانب دربار رهبري ميکنم.21 بالاخره از 64 نماينده حاضر در مجلس 61 نفر به زمامداري دکتر مصدق رأي دادند و سرانجام بعد از کشمکشهاي فراوان و زد و خوردهايي که صورت گرفت تظاهرات مردم نتيجه داد. به اين ترتيب مصدق يک بار ديگر با اختيارات تام و در دست داشتن وزارت دفاع زمام امور را در دست گرفت. دکتر مصدق و آيتالله کاشاني با انتشار اعلاميههايي از مردم خواستند از حمله و ضرب و جرح نظاميان و مأمورين پليس خودداري نمايند، 22 چرا که نقش سازمان افسران ناسيوناليست در خنثي کردن کشتار مردم توسط نيروي زميني و هوايي ارتش و امتناع فرماندهان واحدهاي زميني مستقر در بهارستان از تيراندازي کردن به مردم در اين روز قابل توجه بود. 23 در حالي که فرمان نخستوزيري مجدد مصدق صادر شده بود دکتر سيدحسن امامي رئيس مجلس شوراي ملي از سمت خود استعفا داد.24 به مناسبت اين پيروزي بزرگ گردهمايي عظيمي با شرکت همه احزاب و گروههاي سياسي تشکيل شد که در آن دهها هزار نفر شرکت داشتند. 25
قيام 30 تير زوال دولت مستعجلي را همراه داشت که بيش از 3 روز از تشکيل آن نميگذشت. احساساتي که مردم ظرف چهار روز پس از استعفاي دکتر مصدق نشان دادند و پيروزي آنها در واقعه 30 تير بازتاب وسيعي در سراسر خاورميانه داشت. اگرچه در داخل ايران بهرهبرداري مطلوبي از آن نشد، اما در خارج واکنش فوري آن کودتاي افسران آزاد در مصر و خلع ملک فاروق بود که در کمتر از يک هفته پس از آن رخ داد. 26 قيام مزبور در مطبوعات جهان به خصوص در اروپا و آمريکا به عنوان پيروزي بزرگ ملت ايران و دکتر مصدق مورد بحث و بررسي قرار گرفت، چرا که بازگشت دکتر مصدق لطمه جدي به منافع بريتانيا وارد ساخته بود. قوام ظاهراً فراري و پنهان شده بود هر چند که بيشتر مردم تهران از محل اقامت وي مطلع بودند.27 دکتر مصدق نير عليرغم درخواستهاي مکرر مردم تهران و شهرستانها، حاضر نشد قوام را به مجازات برساند و از عاملين فاجعه 30 تير انتقام بگيرد، چون از جانشيني قوام به جاي خود ناراضي نبود. 28
روز بعد از قيام 30 تير در 9 ژوئن 1952 ديوان داوري بينالمللي لاهه با اکثريت 9 رأي در مقابل 5 رأي به اين نتيجه رسيد که صلاحيت رسيدگي به دعواي دولت بريتانيا عليه ايران را ندارد. 29 در اين رسيدگي قاضي انگليسي نيز رأي خود را به نفع ايران داد که در نتيجه دفاع شجاعانه پروفسور هانري رولن بود. به اين ترتيب در دو روز متوالي، حق و عدالت پيروز شد و دو شکست پياپي يکي در تهران و ديگري در لاهه به سياست استعماري انگليس در ايران وارد گرديد. 30 و در محافل سياسي انگليس قيام 30 تير و رأي ديوان دادگستري بينالمللي به نشانه شکست امپراطوري بريتانيا در ايران و خاورميانه تلقي گشت. 31 طي مرداد 1331 شاه از موضع ضعف بيشتر اختياراتي را که دکتر مصدق طلب ميکرد به او اعطا نمود. اصلاحات با اختيارات ويژه اعطايي به دولت مردمي، شتاب بيشتري گرفت و دولت مقتدر کليه روابط خود را با دولت انگليس در ماههاي بعد قطع نمود.32 پس از کسب دو پيروزي، دکتر مصدق در پيامي از مشارکت مردم سپاسگزاري نمود و با درود به شهدا خواستار حفظ نظم و امنيت شد. پس از رأي اعتماد مجلس به دکتر مصدق و اعطاي حق انتخاب وزير دفاع از سوي شاه به نخستوزير، مراسم سوگواري شهداي 30 تير برگزار شد و با تصويب مجلس روز 30 تير به عنوان روز قيام ملي نامگذاري شد.
در سفر خرداد 1331 هيئت نمايندگي ايران به لاهه، دکتر مصدق رياست هيئت را برعهده داشت. دکتر کريم سنجابي به عنوان قاضي اختصاصي ايران و هانري رولن وکيل دادگستري تبعه بلژيک به عنوان مشاور حقوقي ايران معرفي گرديد. در اولين جلسه دادگاه لاهه که روز 19 خرداد براي رسيدگي به شکايت انگلستان تشکيل جلسه داد دکتر مصدق نطق مستدل و بليغ خود را ايراد نمود. وي از اين تريبون براي افشاي سياستهاي استعماري انگلستان و دفاع حقوقي از منابع ايران بهره برد و با اثبات عدم صلاحيت ديوان بينالمللي لاهه براي رسيدگي به اختلاف بين دولت ايران و شرکت نفت ايران و انگليس، 180 سند در مورد دخالت انگليس در ايران به دادگاه ارائه نمود.1 پس از نطق دکتر مصدق، پروفسور رولن از لحاظ قضائي و ماهوي به دفاع پرداخت. وقتي دکتر مصدق در 3 تير 1331، پس از 26 روز غيبت از ايران و استظهار به موفقيت خويش در جلب نظر قضات ديوان دادگستري لاهه به تهران بازگشت، علي رغم ابراز احساسات شديد مردم، کشور را آشفته و آن را صحنهاي از تحريکات سخت عمّال اجنبي بر ضد دولت ملي يافت.2 دکتر مصدق پس از برگزاري انتخابات دوره هفدهم مجلس شوراي ملي، هنگامي که تعداد نمايندگان به حدي رسيد که ميتوانست مجلس را افتتاح نمايد، برخلاف نص صريح قانون اساسي جريان انتخابات را در نيمي از حوزههاي کشور تعطيل نمود، چرا که از قيام مجلس در مقابل دولت واهمه داشت.3
در 14 تير 1331 پس از آنکه مجلس هفدهم شوراي ملي آمادگي خود را اعلام نمود، دکتر مصدق با توجه به سنت پارلماني زمان افتتاح مجلس، استعفا نمود. و ضمن آن پيامي براي ملت ايران فرستاد. در اين شرايط رأي اعتماد مجدد به دکتر مصدق از نظر مصالح ملي حائز اهميت بود و عدم اعتماد به معني نارضايتي مجلس از کارکرد دولت در ديوان لاهه بود و ميتوانست در رأي صادره ديوان تأثير منفي براي ايران داشته باشد. در اين زمان دکتر سيد حسن امامي، وابسته به دربار و سياست انگلستان در صدر رياست مجلس قرار گرفت که از طرف مردم تظاهرات شديدي بر عليه او به راه افتاد. از طرفي موج حمايت مردمي در سرتاسر کشور براي نخستوزيري مجدد دکتر مصدق برپا شد. مردم ايران با گرد آوردن طومار، ايراد سخنراني و ارسال تلگراف تجديد نخستوزيري وي را خواستار شدند. تظاهرات پي در پي و اعتصابات گسترده در تهران و شهرهاي ديگر به عمل آمد. با فشار افکار عمومي در 15 تير و با حمايت نمايندگان جبهه ملي، دکتر مصدق مجدداً به نخستوزيري انتخاب شد، اما مجلس سنا ابراز تمايل خود را در اين خصوص به نظر شاه موکول نمود و با ذکر اين نکته که پس از تشکيل دولت و ارائه برنامه آن تصميم نهايي خود را اعلام ميکند، نارضايتي خود را برملا ساخت. با موضعگيري دکتر مصدق و سيل طومار و تلگرافها از سراسر کشور، نهايتاً مجلس سنا به تأييد نخستوزيري وي رأي داد. در ميان حمايتهاي مردمي از سراسر کشور پشتيباني شخصيتهاي مذهبي چون آيتالله خوانساري و آيتالله کاشاني بسيار مؤثر بود. کما اينکه آيتالله کاشاني اصناف و پيشهوران را در حمايت از دولت مصدق به اعتصاب فراخوانده بود، اما حزب توده مخالفت قاطعانه خود را با مصدق ادامه ميداد.
در 19 تير ماه با صدور فرمان نخستوزيري مصدق وي اهم سياست خود را اصلاحات داخلي اعلام نمود و بر اين اساس تقاضاي تصويب «لايحه اختيارات» به مدت 6 ماه را نمود. جناح وابسته به دربار اخذ اختيارات را مترادف با ديکتاتوري خواند و در اين بين حزب توده نيز با اخذ اختيارات موافق نبود. 4 از طرفي وکلاي جبهه ملي و آيتالله کاشاني از لايحه مزبور حمايت کردند، اما دکتر مصدق هنگام معرفي کابينه به مانور خطرناکي دست زد و اعلام نمود که پست وزارت جنگ را خود به عهده خواهد گرفت و به اين ترتيب موجب تصادم شديد شاه و دولت گرديد و چون اين خواسته با مخالفت شاه روبه رو شد، مصدق در 26 تير ماه 1331 بدون مشورت با يارانش استعفا کرد.5 اين امر در زماني که دادگاه بينالمللي لاهه در مرحله رأي دادن به مسئله نفت بود ريسک بزرگي به شمار ميرفت. با استعفاي مصدق همه سنگرهاي مستحکم ملت از کنترل او خارج شد و راديو و تبليغات، مجامع و جرايد، شهرباني، ژاندارمري و ارتش همه از اختيار ملت بيرون رفت.6 انعکاس کنارهگيري مصدق باعث شد که بعدازظهر روز 26 تير ماه بيشتر مغازهها و بازار تعطيل شود. در آن روز فرمانداري نظامي با تانک و زرهپوش به خيابانها ريختند و مناطق مهم پايتخت مانند بازار، دانشگاه و ميدان بهارستان را زيرنظر گرفتند. روزهاي 26 و 27 تير ماه اعتراضات قشرهاي مختلف مردم به کنارهگيري دکتر مصدق افزايش يافت و شهر تهران را ناآرامي فرا گرفت، اما تظاهرات منحصر به تهران نبود و موج اعتراض سراسر کشور را فرا گرفت.7
احمد قوام که مورد حمايت دربار و رئيس مجلس بود در ملاقاتي با هندرسن سفير آمريکا در ايران قول دريافت کمک بلاعوض براي ترميم کسر بودجه را گرفته بود.8 سفارت انگلستان هم با آن که قوام را تنها شخصي ميدانست که ميتوانست از پس اوضاع برآيد، از قبول استعفاي مصدق توسط شاه حمايت نکرد. شاه تا 25 تير ماه که قضيه پست وزارت جنگ مطرح شد مايل به برکناري مصدق و يا نخستوزيري قوام يا سيدضياء که انگليسيها و آمريکاييها طرفدار آن بودند، نبود و ميخواست کار نفت به دست مصدق حل و فصل شود، چرا که از محبوبيت فوقالعاده مصدق نزد مردم آگاه بود.
انگليسيها از مواضع شاه در جريان ملي کردن صنعت نفت به شدت خشمگين بودند و اعتقاد داشتند که شاه ميخواهد به آمريکا و انگليس نشان دهد که با نخستوزيريِ يک مرد قوي مخالف نيست، اما اراده مردم آشکارا پشتيبان مصدق است. البته شکي نبود که شاه از روز نخست از دکتر مصدق پشتيباني ميکرد و عليرغم آنکه اظهار ميداشت از حکومت مصدق خسته شده و خواهان تغيير اوست، ليکن کردار او مخالف سخنانش بود. 9 سفارت آمريکا که قوام را تنها مهره مناسب ميدانست 10 موجبات روي کار آمدن وي را فراهم نمود و شاه را که نسبت به قوام خوشبين نبود مجاب نمود، در صورت بروز رخدادي نگرانکننده به صدارت وي رضايت دهد.11 به اين ترتيب روز بعد از کنارهگيري مصدق و با اعلام قبول استعفاي وي از طرف شاه توسط علاء وزير دربار، با مانوري سريع قوام جايگزين مصدق شد. و علاء از طرف شاه رأي تمايل مجلس شوراي ملي را نسبت به نخستوزير آينده خواستار شد.
روز 28 تير ماه با اشاره شاه، جلسه سري مجلس با حضور 42 نماينده و در غياب نمايندگان فراکسيون ملي، به زمامداري قوام رأي داد و شاه نيز در حين صدور فرمان نخستوزيري او لقب «جناب اشرف» را که قبلاً به مناسبت مخالفت وي در مجلس مؤسسان با تغيير قانون اساسي از او گرفته بود به او بازگرداند. 12
تظاهرات مردم از 28 تير ماه با شدت بيشتري گسترش يافت. قوام بلافاصله بيانيه شديداللحني منتشر کرد که به بيانيه «کشتيبان را سياستي دگر آمد» مشهور شد.13 و مضمون آن ايجاد رابطه با انگليس، قلع و قمع گروههاي سياسي، توقف طرحهاي اصلاحي مالي ، تهديد گروههاي اسلامي، ايجاد دادگاههاي انقلابي و اعدام افراد و پايان دوران خودسري بود. اين اعلاميه اثر سوئي در افکار عمومي به جاي گذارد. کليديترين نقش در مقاومت مردم در برابر توطئه برکناري مصدق که از روز 26 تير با صدور اطلاعيههايي آغاز شده بود برعهده آيتالله کاشاني بود،14زيرا افراد جبهه ملي غالباً مرد عمل نبودند و بعد از تشکيل فراکسيون نهضت ملي به درخواست فرمانداري نظامي اعلاميهاي مبني بر دعوت مردم به سکوت و آرامش صادر نمودند که بارها از راديو پخش شد. بنابر اين همه اميدها و نگاهها متوجه آيتالله کاشاني شد و او هم بي درنگ منزل دامادش را به ستاد حمايت از مصدق تبديل کرد و با استفاده از خط تلفن همسايهها ارتباط گستردهاي با مردم کشور برقرار نمود و توانست مردم را در حالي که خانه مزبور در محاصره تانکها بود به صحنه بياورد. وي در مصاحبههاي متعددي که انجام داد تهديد نمود که اگر قوام تا 48 ساعت ديگر نرود کفن ميپوشد و به خيابان ميآيد. قوام حکم کتبي دستگيري آيتالله کاشاني را صادر ميکند. با اين حال آيتالله کاشاني حزب توده را که همگام با ارتجاع به مصدق و نهضت ملي مظنون بود و به آن فحاشي ميکرد، به وسيله خدابنده و لنکراني به مبارزه عليه قوام دعوت نمود.15 به طوري که عدهاي از اعضاي جوان حزب توده که مخالف سرسخت مصدق و نهضت ملي بودند، به ابتکار خود به پشتيباني از مصدق برخاستند. به اين ترتيب مردم بار ديگر براي عقب راندن عوامل ارتجاع و دفاع از دستاوردهاي جنبش به صحنه آمدند و همبستگي خود را با رهبران نهضت اعلام کردند. در 28 تير اعلاميهاي از جانب فراکسيون نهضت ملي صادر شد که روز 30 تير را تعطيل عمومي اعلام کرد. تهران و ديگر شهرها دچار تشنج و ناامني شدند و طبقات مختلف مردم به تظاهرات پرداختند بازار تهران تعطيل و زد و خورد در خيابانها بين تظاهرکنندگان و پليس آغاز شد. در 29 تير شهر تهران به حالت تعطيل درآمد و مردم به تظاهرات ادامه دادند.16
ملاقات جمعي از نمايندگان جبهه ملي با شاه و اعتراض به غيرقانوني بودن انتخاب قوام هم بينتيجه بود. بنابر اين 28 نماينده مجلس طي اعلاميهاي متذکر شدند براي ادامه نهضت ملي جز زمامداري دکتر مصدق با شخص ديگري موافقت نخواهند کرد. قوام که با موج گسترده مخالفت مردم روبه رو بود براي اعاده امنيت از شاه درخواست اختيارات فوقالعاده و انحلال مجلسين را نمود و تهديد کرد در غير اين صورت استعفا ميدهد، اما شاه با قول مساعد انحلال مجلسين در صورت وخامت اوضاع، تنها دستور استفاده از نيروي انتظامي در جهت برقراري نظم را صادر نمود. 17
از سپيده دم روز 30 تير ماه پيش از طلوع آفتاب تانکها و زرهپوشها در نقاط مختلف شهر مستقر شده بودند. صبح همان روز در حالي که شهر يکپارچه تعطيل بود مردم در دستههاي مختلف شعار ميدادند و به طرف خيابانهاي مرکز شهر و ميدان بهارستان حرکت ميکردند. تيراندازي در ساعت 7 بامداد در بازار تهران آغاز شد که چند نفر مجروح شدند. جمعيت هر چه به سمت ميدان بهارستان ميرفت فشردهتر ميشد و در آنجا مأموران پليس اقدام به شليک گلوله و افکندن گاز اشکآور نمودند که چندين نفر شهيد شدند. فرمان قتلعام مردم از طرف حکومت نظامي صادر شد، از زمين و آسمان خون ميباريد. هزاران نفر در اين زد و خورد مقتول و مجروح شدند. در شهرستانها هم تظاهرات مردم خونين شد و بين پليس و مردم درگيري ادامه داشت.18 در ساعت 11 صبح رهبران حزب توده اعلاميهاي مبني بر شرکت در تظاهرات صادر کردند. درگيريها تا ساعت 2 بعد ازظهر ادامه داشت. مردم ساعت 4 بعدازظهر مجدداً به خيابانها آمدند، اما در ساعت 5 بعد ازظهر سپاهيان و تانکها و خودروها ميدان شهر را به دستور دربار ترک کردند.19 وقتي عدهاي از نمايندگان مجلس با شاه ملاقات نموده خطر سقوط رژيم را اعلام کردند، وي قوام را از نخستوزيري معزول نمود و علاء وزير دربار به مجلس رفت و خبر استعفاي قوام را به اطلاع مجلس رساند.20
شاه همراه با پذيرش خواستهاي جنبش ملي به مجلس پيغام داد که «من مصدق را عزل نکردم خودش استعفا داد. بنابر اين يکي را از جبهه ملي معرفي کنيد.» دکتر شايگان و عبدالله معظمي ميخواستند کانديداي نخستوزيري شوند که با نطق دکتر بقايي در مجلس منصرف شدند و کاشاني افرادي را به سرعت به شهرستانها فرستاد تا ميتينگهاي متعددي برپا شود و علاء وزير دربار را تهديد نمود که اگر دکتر مصدق به نخستوزيري برنگردد با جلوداري شخص خودم دهانه تيز انقلاب را به جانب دربار رهبري ميکنم.21 بالاخره از 64 نماينده حاضر در مجلس 61 نفر به زمامداري دکتر مصدق رأي دادند و سرانجام بعد از کشمکشهاي فراوان و زد و خوردهايي که صورت گرفت تظاهرات مردم نتيجه داد. به اين ترتيب مصدق يک بار ديگر با اختيارات تام و در دست داشتن وزارت دفاع زمام امور را در دست گرفت. دکتر مصدق و آيتالله کاشاني با انتشار اعلاميههايي از مردم خواستند از حمله و ضرب و جرح نظاميان و مأمورين پليس خودداري نمايند، 22 چرا که نقش سازمان افسران ناسيوناليست در خنثي کردن کشتار مردم توسط نيروي زميني و هوايي ارتش و امتناع فرماندهان واحدهاي زميني مستقر در بهارستان از تيراندازي کردن به مردم در اين روز قابل توجه بود. 23 در حالي که فرمان نخستوزيري مجدد مصدق صادر شده بود دکتر سيدحسن امامي رئيس مجلس شوراي ملي از سمت خود استعفا داد.24 به مناسبت اين پيروزي بزرگ گردهمايي عظيمي با شرکت همه احزاب و گروههاي سياسي تشکيل شد که در آن دهها هزار نفر شرکت داشتند. 25
قيام 30 تير زوال دولت مستعجلي را همراه داشت که بيش از 3 روز از تشکيل آن نميگذشت. احساساتي که مردم ظرف چهار روز پس از استعفاي دکتر مصدق نشان دادند و پيروزي آنها در واقعه 30 تير بازتاب وسيعي در سراسر خاورميانه داشت. اگرچه در داخل ايران بهرهبرداري مطلوبي از آن نشد، اما در خارج واکنش فوري آن کودتاي افسران آزاد در مصر و خلع ملک فاروق بود که در کمتر از يک هفته پس از آن رخ داد. 26 قيام مزبور در مطبوعات جهان به خصوص در اروپا و آمريکا به عنوان پيروزي بزرگ ملت ايران و دکتر مصدق مورد بحث و بررسي قرار گرفت، چرا که بازگشت دکتر مصدق لطمه جدي به منافع بريتانيا وارد ساخته بود. قوام ظاهراً فراري و پنهان شده بود هر چند که بيشتر مردم تهران از محل اقامت وي مطلع بودند.27 دکتر مصدق نير عليرغم درخواستهاي مکرر مردم تهران و شهرستانها، حاضر نشد قوام را به مجازات برساند و از عاملين فاجعه 30 تير انتقام بگيرد، چون از جانشيني قوام به جاي خود ناراضي نبود. 28
روز بعد از قيام 30 تير در 9 ژوئن 1952 ديوان داوري بينالمللي لاهه با اکثريت 9 رأي در مقابل 5 رأي به اين نتيجه رسيد که صلاحيت رسيدگي به دعواي دولت بريتانيا عليه ايران را ندارد. 29 در اين رسيدگي قاضي انگليسي نيز رأي خود را به نفع ايران داد که در نتيجه دفاع شجاعانه پروفسور هانري رولن بود. به اين ترتيب در دو روز متوالي، حق و عدالت پيروز شد و دو شکست پياپي يکي در تهران و ديگري در لاهه به سياست استعماري انگليس در ايران وارد گرديد. 30 و در محافل سياسي انگليس قيام 30 تير و رأي ديوان دادگستري بينالمللي به نشانه شکست امپراطوري بريتانيا در ايران و خاورميانه تلقي گشت. 31 طي مرداد 1331 شاه از موضع ضعف بيشتر اختياراتي را که دکتر مصدق طلب ميکرد به او اعطا نمود. اصلاحات با اختيارات ويژه اعطايي به دولت مردمي، شتاب بيشتري گرفت و دولت مقتدر کليه روابط خود را با دولت انگليس در ماههاي بعد قطع نمود.32 پس از کسب دو پيروزي، دکتر مصدق در پيامي از مشارکت مردم سپاسگزاري نمود و با درود به شهدا خواستار حفظ نظم و امنيت شد. پس از رأي اعتماد مجلس به دکتر مصدق و اعطاي حق انتخاب وزير دفاع از سوي شاه به نخستوزير، مراسم سوگواري شهداي 30 تير برگزار شد و با تصويب مجلس روز 30 تير به عنوان روز قيام ملي نامگذاري شد.