20-07-2014، 16:06
راوی خاطراتی كه در پی میآيد از اولی و قديمیترين شاگردان امام خمينی است. اين عالم فرزانه و روشن ضمير كه یک سال پیش از فیض وجودش محروم گشتیم، گنجينهای بود از رويدادهای تاريخ معاصر كه گاه بس امانتدارانه و محتاط به بازگویی گوشههایی از آنها میپرداخت. آنچه در اين گفت و شنود آمده، در مجموع میتواند نمايانگر دغدغههای اين فقيه كهنسال و ژرفنگر باشد. یادش گرامی باد.
* حضرتعالی از اولين و قديمیترین شاگردان حضرت امام هستيد. از دوران تحصيل در محضر ايشان و نيز جنبههای شاخص شخصيت ايشان چه خاطراتی داريد؟
بسم الله الرحمن الرحيم. اگر چه سخن گفتن در اين باب دشوار است، اما در پاسخ به سئوال جنابعالی و از باب «من لا يدرک كله لايترک كله» به نكاتی اشاره میكنم. اولين نكته قابل عرض اين است كه امام حقيقتاً دلسوز و غمخوار اسلام بود. همه مسلمانان و مراجع و علما نيز به اسلام علاقه دارند، اما دلسوزی امام از سنخ ديگری بود و اين امر در تمام جنبههای زندگی ايشان نمود داشت. يادم هست كه حدود 6 دهه پيش يكی از مريدان كسروی، كتابی به نام «اسرار هزار ساله» نوشت و در آن به تمام مقدسات توهين كرد. من همراه عدهای از طلاب خدمت يكی از آقايان مراجع رفتيم و درخواست كرديم به مطالب اين كتاب پاسخ داده شود، اما ايشان به ما گفتند كه در اينگونه امور دخالت نكنيم و درسمان را بخوانيم؛ ما از شنيدن اين پاسخ خيلی ناراحت شديم.
امام در آن زمان يک مدرّس عادی بودند و اسفار درس میدادند و هنوز حتی تدريس فقه و اصول را هم شروع نكرده بودند. ديديم كه ايشان درس را تعطيل كردهاند و بعد فهميديم كه دارند در جواب آن كتاب، كتابی مینويسند كه حاصل آن كتاب «كشف اسرار» است. ايشان قبل از چاپ، لطف كردند و كتاب را دادند كه من بخوانم و اگر نظری دارم بگويم. كتاب را خواندم و ديدم جای هيچ سخن ديگری نيست و انصافاً اين كتاب از بهترين آثار ايشان است و در شبههزدایی از عقائد حقه بسيار مفيد است.
سازمان امنيت وقت، بهمحض چاپ كتاب، آن را از كتابفروشیها جمع و خواندن آن را ممنوع كرد، اما به هر حال اين كتاب تأثير خود را گذاشت و حتی شنيدم كه مورد تحسين صاحب اسرار هزار ساله هم قرار گرفت. اين دلسوزی و حميت ايشان نسبت به اسلام در همه شئون زندگی و كار ايشان متجلی بود.
* در باب اخلاص امام سخن بسيار گفتهاند. شنيدن خاطرات جنابعالی در اين زمينه هم مغتنم است.
من خلوص نيتی را كه در امام ديدم، در كس ديگری مشاهده نكردهام. در حوزههای علميه رسم بود كه وقتی مرجعی فوت میكرد، اطرافيان مراجع ديگر تلاش میكردند مجلس ختم بگيرند و رساله آنها را پخش كنند، اما امام در موقع خود، هرگز اجازه چنين كاری را به اطرافيان خود نمیدادند و لذا محبوبيت ايشان امری طبيعی و الهی بود. امام در تواضع و شاگردپروری نيز يگانه بودند. همواره در سلام گفتن سبقت میجستند و من حتی يک بار نتوانستم زودتر از ايشان سلام كنم و عواطف ايشان همه مرتبطين را تحت تأثير قرار میداد.
* به ارتباط صميمی امام با طلاب اشاره كرديد. ظاهراً خود جنابعالی در اين باره خاطره جالبی داريد.
امام وقتی میديدند طلبهای واقعاً زحمت میكشد و درس میخواند، بسيار به او توجه ميكردند. يک بار در دوران طلبگی به بيماری حصبه دچار شدم. در آن دوره هنوز داروهای امروزی كشف نشده بودند و درمان اين بيماری طول میكشيد. در دوران ابتلا به اين مرض، دو نفر بسيار مرا مورد تفقد قرار دادند. يكی مرحوم امام خمينی و ديگری مرحوم آيت الله حاج سيد احمد زنجانی. امام هر روز برای عيادت از بنده به منزل ما تشريف میآوردند تا اينكه حال من بدتر شد و با تأكيد ايشان، مرا به بيمارستان سهاميه كه در آن زمان در كنار بيمارستان فاطمی بود، منتقل كردند. البته در منزل هم وضع رختخواب من خوب نبود و ايشان دستور دادند از منزلشان برای من رختخواب مناسب آوردند. اين يكی از خاطرات دوره تحصيل من است.
* تحولاتی كه امام در فقه به وجود آوردند، شگفتآور و مورد بحث و بررسی فضلا و علما بوده است. به شمّهای از اين تحولات اشاره كنيد.
من شخصاً نتوانستم از درس فقه و اصول ايشان استفاده كنم، اما بهمحض اينكه ايشان تدريس فقه و اصول را شروع كردند، بهقدری نحوه تدريسشان جذاب بود كه همه فضلای حوزه را جذب خود كرده بود، از جمله شهيد آيتالله مطهری. حواشی امام بر كتاب مكاسب، نشانه جايگاه علمی ايشان است. به نظر من از زمان غيبت كبری تاكنون، جهان اسلام شخصيتی چنين جامعالاطراف را به خود نديده است. كاری كه امام برای اسلام و حوزههای علميه انجام داد، بینظير است. علما و مراجع بزرگ اكثراً از دخالت در امر سياست اجتناب و به گلهگزاری در كتابهای خود بسنده میكردند. دخالت در سياست، دنياطلبی تعبير میشد و لذا دون شأن علما به نظر میرسيد. چنين تصور میشد كه علما صرفاً بايد به امور معنوی بپردازند. البته علمای بزرگی هم در جهت اصلاح امور سياسی و اجتماعی جامعه خود میكوشيدند و منشاء بركات زيادی هم شدند، اما جوّ غالب بر حوزهها دوری از سياست بود. اين مشكل تا آنجا ريشهدار بود كه مرحوم آيتالله نائينی كه از بزرگترين فقهای شيعه بود و هر يک از شاگردانش فقيهی عالیمقام شدند، به علت ضديت با خفقان رضاخانی و نگارش كتاب «تنبيه الامه و تنزيه المله» آنگونه كه بايد شأن علمی وی مشخص نشد و پس از انتشار كتاب چنان بلايی سرش آوردند كه ناچار شد خود كتابها را گردآوری و از دسترس همگان خارج سازد، از آن پس نيز بهشدت منزوی شد.
با چنين پيشزمينهای، بديهی است كه امام در تاريخ اسلام حركت بسيار بزرگی انجام داد و لذا همه مسلمانان و حوزههای علميه بسيار به ايشان مديونند. در چنين جوّی قيام كردن و سخن از اداره جامعه به ميان آوردن و طرح ولايت مطلقه فقيه امری محال مینمود كه امام آن را انجام دادند. علما همواره از ايجاد قدرت و نظام حكومتی مأيوس بودند و هنر عجيب امام اين بود كه يأس را زدود و محال را ممكن كرد. اين كار از عهده هيچيک از علمای پيشين برنيامد، اما امام بهجای شكوه و شكايت از اوضاع، با قاطعيت كامل گفت بايد اوضاع را دگرگون كرد. امام بهجای تكيه بر حكومت طاغوت، جرئت و استقامت بینظيری از خود نشان داد و فرمود كه بايد در جهت اصلاح امور و نشر معارف اسلامی عميقاً بينديشيم و به ظواهر اكتفا نكنيم. ايشان اساس طاغوت را مخالف اسلام و قرآن میدانست و با قاطعيت تمام میفرمود وظيفه ما نابودی قدرت طاغوت و ايجاد حكومت اسلامی است.
در اينجا بايد به اين مهم تنبه دهم كه دشمن در صدد نفی ساحت ولايت فقيه يا ايراد خدشه به آن است، بهويژه در اغتشاشات سال 88 و رفتارهای غير شرعی روز عاشورا، اصل ولايت فقيه مورد هجوم قرار داشت.البته عظمت جايگاه ولايت و نفوذ آن در دل و جان مردم ايران و مسلمين جهان مانع از آن است كه معاندين به هدف خود برسند، اما مردم هم بايد با افزايش آگاهی و بصيرت خود در برابر فتنهها، زمينههای تعرض به اين اصل اصيل را از بين ببرند.
* ازديدگاه جنابعالی وجود چه عناصر و ويژگیهایی در رهبری امام زمينهساز توفيق ايشان شد؟
رهبری بینظير امام را دوست و دشمن میداند. ايشان از ابتدای نهضت تا زمان رحلت، در هر لحظه بهترين رهبری را كرد و عالیترين برخورد را با مردم داشت. يكی از علل محبوبيت ايشان در ميان مردم، نوع هدايت و رهبری آن بزرگوار بود. امام بهتر از هر كسی مردم را میشناخت و به آنها اطمينان داشت. پس از توكل به خدا، اطمينان به مردم رمز پيروزی انقلاب بود كه اين اكسير گرانمايه را كسی جز امام در اختيار نداشت. در تاريخ گذشته، علما و روحانيون زيادی نهضتهايی را آغاز كردند، اما هر يک از آن حركتها به شكست منجر شدند و حاصلی جز يأس و نااميدی برای حوزهها و علما نداشتند. حتی كسانی چون مرحوم آيتالله بروجردی كه مرجع تامّ جهان تشيع بودند، نمیتوانستند به مردم اطمينان كنند.
يادم هست يک بار كه همراه مرحوم والد و مرحوم حاجآقا روحالله خرمآبادی خدمت آيتالله بروجردیرسيديم، در محضر ايشان از اوضاع آشفته سخن رانديم و ايشان فرمودند: «بعضیها خيال میكنند اگر من حكمی بدهم، مردم لرستان برای اجرای آن سر و دست خواهند شكست، والله اينگونه نيست، درحالی كه من دستگاه را با همين تصور، وادار به اطاعت از خود و اجرای احكامم كردهام و از من رعب در دل دارد. نمیخواهم با اقدامی نسنجيده، اين رعب را از بين ببرم و آنها متوجه شوند كه مردم آمادگی قيام ندارند». از همين سخن مرحوم آيتالله بروجردی میتوان فضای حاكم بر حوزههای علوم دينی و علما را تشخيص داد و متوجه عظمت حركت امام شد.
تنها كسی كه توانست با تكيه بر خدا و مردم، نااميدیها را از بين ببرد و انقلابی عظيم را به پيروزی برساند، امام (رض) بود و مردم نيز به شايستگی پاسخ اعتماد و ايمان امامشان را دادند. مسئولين محترم بايد قدر اين نعمت الهی را بدانند و اعتماد و حضور مردم را در صحنه حفظ كنند، زيرا با اين همه دشمنی، عامل بقای اسلام و ارزشهای اسلامی، همين حضور مؤثر مردم در صحنه است.
* به نظر جنابعالی وظيفه حوزههای علميه و كانونهای نشر انديشه و معارف در شرايط كنونی چيست؟
بديهی است كه حوزهها تمام توان و همّت خود را صرف تربيت نيروهايی بكنند كه بتوانند اين انقلاب عظيم و اين نهضت بزرگ را كه امام با رنج فراوان و طاقتفرسا بنيان نهاد و پيش برد، پاسداری كنند. حوزهها بايد افرادی را تربيت كنند كه آرمانهای والای آن بزرگوار را محقق سازند و همواره شخصيت ايشان را الگو قرار دهند. از جمله ابعاد برجسته شخصيت امام اين بود كه ايشان نسبت به حفظ سنن شرعی تقيد تام داشتند.در تعبّد به مسائل شرعی و رعايت كامل سنن الهی ايشان را كمنظير میدانستم. ديگر از ابعاد مهم شخصيت امام استمرار و مراقبت بر حضور در نماز جماعت بود و همواره در نماز جماعتِ مرحوم آيتالله محمدتقی خوانساری شركت میكرد و اين در فضايی بود كه مشرف شدن به حرم، نوعی عقبماندگی تلقی میشد، اما امام ابداً به اين حرفها توجه نميكردند و هميشه برای ادای نماز مغرب و عشا به حرم مشرف میشدند و در قسمت بالاسر طوری میايستادند كه صورتشان رو به ديوار قرار میگرفت و كسی ايشان را نمیشناخت. ايشان بسيار مراقب بود كه خدشهای به مسائل شرعی وارد نشود. هرگز در مجلسی كه احتمال غيبت در آن میرفت، نمیماند. طلاب ما در حوزهها بايد بهگونهای تربيت شوند كه در ابعاد علمی، سياسی، اجتماعی و فرهنگی بر راه و سيره آن بزرگوار حركت كنند و ادامهدهندگان راه مقتدای خود باشند.
علاوه بر اين به شبههزدایی از اذهان مردم هم عنايت تام داشته باشند. يكی از ابزارهای نامریی تزلزل در اعتقادات مردم، يكی هم متأسفانه رواج شبهات و نيز خرافات است. اين حرفهایی كه اخيراً در باب ظهور زده میشود، نهايتاً موجب تزلزل در دينداری مردم خواهد شد. تعيين وقت برای ظهور حضرت و نيز تطبيق علائم ظهور بر برخی از افراد يا وقايع، خلاف منويات معصومين (ع) است. در مبارزه با اين سنخ افكار، نقش فضلای حوزه از هميشه خطيرتر است. اگر بازار اين گونه سخنان گرم و گفتن آنها عادی شود، ضربات سنگينی به دينداری مردم وارد میشود.
* در سالهای اخير سخن از خط امام و آرمانهای آن بزرگوار مجدداً به يكی از مباحث چالش برانگيز در جامعه مبدل شده است. از ديدگاه جنابعالی رئوس آرمانها و اهداف امام كدامند؟
پاسخ به اين سئوال مجال موسعی را طلب میكند و در اين مختصر نمیگنجد، اما بهطور خلاصه تمام خواستههای امام در يك معنا يعنی اسلام و اجرای كامل احكام آن شكل میگرفتند. خيلیها چنين ادعا میكنند كه مرد ميدان هستند، اما چون در مقام عمل قرار میگيرند و با مشكلات روبرو میشوند، خيلی زود عافيتطلب میشوند. مقصد و هدف امام اسلامخواهی بود و در نيتشان كوچكترين شائبه دنياطلبی وجود نداشت. امام كاملاً خالص بود و اين را در سرتاسر زندگی نورانی و پربركت خود ثابت كرد و امتحانات دشوار و توانفرسايی را پشت سر گذاشت و لذا خداوند مابهازای راستی و اخلاص وی، به او نصرت و پيروزی عطا كرد.
ادامه اين نصرت هم در گرو ادامه علت آن است. امروز هم عامل بقای انقلاب، تبعيت از منويات رهبری معظم و حضور هوشمندانه مردم در صحنه دفاع از ارزشهای والای نظام و اسلام است. هوشمندی و آگاهی رهبری و هدايت عالمانه ايشان امروز هيچ عذری را برای ترک صحنه باقی نگذاشته است. من از دهها سال پيش با ايشان آشنا هستم و اين آشنایی و دوستی معلول ارتباط صميمی پدران ما با يكديگر است. مرحوم والد هر وقت به مشهد مشرف میشدند، آقای آسيد جواد خامنهای، والد ماجد رهبر انقلاب، هر روز به ديدن ايشان میآمدند و با هم محشور بودند. دوستی ما هم از همان دوره شروع شد و بحمدالله تا كنون باقی است. اعتقاد بنده به ايشان هم ناشی از اين ارتباط صميمی و قديمی است.
* امروز در جهان شاهد نوعی خيزش در كشورهای اسلامی و عربی هستيم. آرمانهای اين انقلابات با انقلاب اسلامی ايران قرابت فراوان دارد. حتی شيوههای حضور مردم نيز به دوران انقلاب اسلامی ملت ايران بسيار شبيه است. در آستانه بيست و دومين سالروز ارتحال حضرت امام و همزمان با اوجگيری بيداری اسلامی، آينده اين كشورها را چگونه ارزيابی میكنيد و چه توصيهای به تمامی طرفهای ذیربط در اين ماجرا داريد؟
بیشک اسلام مهمترين عامل برانگيزاننده در رخدادهای اين كشورهاست و شعارهای اسلامی مردم قيامكننده و محوريت نمازهای جمعه و جماعات در اين اجتماعات نشانة اين مسئله است. نقش امام راحل بزرگوار هم در ايجاد خودباوری برای اين ملتها نيز ترديدی نيست. مسلماً هر نظام سياسیای كه از اين انقلابها به وجود بيايد، عامل اسلام و اعتقاد اسلامی در آن تأثير فراوان خواهد داشت و هرگز نمیتواند فارغ از آن باشد.
چيزی كه در اين روزها موجب تأسف فراوان شده، سكوت دنيا در برابر جناياتی است كه عليه شيعيان مظلوم بحرين صورت میگيرند. در واقع رسانهها و وسايل تبليغاتی، تمام توجه خود را به سوی كشورهای ديگر متوجه كردهاند تا با كشتار و جنايت در بحرين، مانع از رسيدن صدای مظلوميت آنها به دنيا شوند؛ با اين همه، قرائن نشان میدهند كه مردمی كه در قيام اين كشور حضور دارند، بيش از آن هستند كه بتوان به طور مطلق آنها را خاموش كرد و يا به حساب نياورد. با اعمال فشار بيشتر، ممكن است تحقق خواست مردم قدری عقب بيفتد، اما در نهايت كسی نمیتواند آنان را از دستيابی به اهدافشان محروم كند. البته همه مسلمانان هم در برابر اين ملت مظلوم وظيفه دارند و اميد است كه به تكليف خود عمل كنند.