ஜ۩۩ஜ گفتگـــــــــــوی آزاد 158(2 )ஜ۩۩ஜ

[~KiAηA~]

سلام..

هع!امیررضا تورو میگف؟؟

هههه!

[امیررضا*]

اینجا چرا همه فکر میکنن من با اونم

من با شما که نبود که شما میگی با من نبودی

کلا گفتم هر کی میگه من نمیام از همه بیشتر میاد

[† αƖιєη †]

دیدین .گفتم خونمون جن داره :||  0_0

یه چیزه سفیدی از بالا سرم رد شد منم جیغ زدم .. |:

همه ریختن تو اتاقم :|

گفتن چی شده ؟ :|

نمی تونستم بگم جن دیدیم الان میگن این دیوونه و ترسو و .. اصد *._.*

گفتم‌ سوسک دیدم :||||||

الان همه دمپایی به دست تو اتاقمن :|

عجب *** خوردما :|

واقنـی دیدی ؟! O_O

اون عقده ای هارو میکنیم تو  ک** سگ ،در میاریم!
اشکال ناره،تو فقد لش بیار|:

عشقی تو که :*

نه ولی خداییش .. پوففف .. !

وییی ... ._.

اره فاطمه ..

هر وقت راجبه جن صحبت میکنم همشون ظاهر میشن :/

فاطی شاید باورت نشه 0_0

ولی یه شب که رومو کرده بودم به دیوار رو تخت دراز کشیده بودم ..

فهمیدم یکی دستشو گذاشته رو شونم .. 0_0

م3 سگ داشتم میلرزیدم ..

از ترس به رویه خودم نیاوردم ._.

ویییی :$

تو نمی ترسی ؟ .-.

اصلا اعتقاد داری ؟ .-.

[امیررضا*]

من کی محسن اقا رو گفتم؟

[MOHSENEBRAHIMI]

سلام..

هع!امیررضا تورو میگف؟؟

هههه!

منو؟

چیزی شده؟

[✘ЯØற!ηд✘]

سلآم

سلام ^_^




ااااا چرا داری گریه میکنی دختر گلم

رومی ^_^

احساس بدبختی میکنم ._.*..

هوووووووووووووم .-.


اخه چَراع عزیزه من

[~Mahnaz~]

سلــآم دوبـآرع!

[† αƖιєη †]

دیدین .گفتم خونمون جن داره :||  0_0

یه چیزه سفیدی از بالا سرم رد شد منم جیغ زدم .. |:

همه ریختن تو اتاقم :|

گفتن چی شده ؟ :|

نمی تونستم بگم جن دیدیم الان میگن این دیوونه و ترسو و .. اصد *._.*

گفتم‌ سوسک دیدم :||||||

الان همه دمپایی به دست تو اتاقمن :|

عجب *** خوردما :|

یه بار تو دسشویی سوسک دیدم،چنان جیغ بنفشی زدم،صدا اکو کرد،سوسکه رید تو خودش،پرید،رف تو سوراخ،همه پریدن دم در دسشویی،خداروشکر لباس تنم بود|:

---

دیدین .گفتم خونمون جن داره :||  0_0

یه چیزه سفیدی از بالا سرم رد شد منم جیغ زدم .. |:

همه ریختن تو اتاقم :|

گفتن چی شده ؟ :|

نمی تونستم بگم جن دیدیم الان میگن این دیوونه و ترسو و .. اصد *._.*

گفتم‌ سوسک دیدم :||||||

الان همه دمپایی به دست تو اتاقمن :|

عجب *** خوردما :|

واقنـی دیدی ؟! O_O

اون عقده ای هارو میکنیم تو  ک** سگ ،در میاریم!
اشکال ناره،تو فقد لش بیار|:

عشقی تو که :*

نه ولی خداییش .. پوففف .. !

حرف منو بگوش|:

ههه (:

الانم جالبه :|

اینا شدن کارگاه دارن کله اتاقو میگردن :|

میگن عجب سوسکیه هااا :|

[~KiAηA~]

دیدین .گفتم خونمون جن داره :||  0_0

یه چیزه سفیدی از بالا سرم رد شد منم جیغ زدم .. |:

همه ریختن تو اتاقم :|

گفتن چی شده ؟ :|

نمی تونستم بگم جن دیدیم الان میگن این دیوونه و ترسو و .. اصد *._.*

گفتم‌ سوسک دیدم :||||||

الان همه دمپایی به دست تو اتاقمن :|

عجب *** خوردما :|

واقنـی دیدی ؟! O_O

اون عقده ای هارو میکنیم تو  ک** سگ ،در میاریم!
اشکال ناره،تو فقد لش بیار|:

عشقی تو که :*

نه ولی خداییش .. پوففف .. !

وییی ... ._.

اره فاطمه ..

هر وقت راجبه جن صحبت میکنم همشون ظاهر میشن :/

فاطی شاید باورت نشه 0_0

ولی یه شب که رومو کرده بودم به دیوار رو تخت دراز کشیده بودم ..

فهمیدم یکی دستشو گذاشته رو شونم .. 0_0

م3 سگ داشتم میلرزیدم ..

از ترس به رویه خودم نیاوردم ._.

ویییی :$

تو نمی ترسی ؟ .-.

اصلا اعتقاد داری ؟ .-.

هومم،آره آره!
من یه بار خونه تنها بودم،چراغ اتاق اول روشن بودا،بعد رفتم حیات،اومدم دیدم خاموشه|:
یه بارم خابیده بودم،داشتم به پنجره نگا میکردم،احساس کردم یکی از تو باغچه رد شد|:
از ترس رفتم تو تخت داداشم خوابیدم|:

[Dɪʀᴇᴄᴛɪᴏɴᴇʀ~Gɪʀʟ]

وییی ... ._.

اره فاطمه ..

هر وقت راجبه جن صحبت میکنم همشون ظاهر میشن :/

فاطی شاید باورت نشه 0_0

ولی یه شب که رومو کرده بودم به دیوار رو تخت دراز کشیده بودم ..

فهمیدم یکی دستشو گذاشته رو شونم .. 0_0

م3 سگ داشتم میلرزیدم ..

از ترس به رویه خودم نیاوردم ._.

ویییی :$

تو نمی ترسی ؟ .-.

اصلا اعتقاد داری ؟ .-.

جیغغغغ نمیترسی رکی ؟! S: ..

شاید توهمـی شدی

خیلی ترسناکه که

من بودمـ غش میکردم :/

خونتون قدیمیه ؟! ..

من اعتقاد دارمـ ! ._.

خونه ی یکی از دوستام قدیمیه مال قبل از انقلابه ..

هر وقت میریم خونشون شبیه خونه ی وحشته :/

یه انباری دارن تو خونشون همش یه صداهای وحشتناک میاد

صدای ناله یا راه رفتن ..

اوفف .. اصن نمیخوام یادم بیاد خیلیی وحشتناکه خونشون :/