29-06-2014، 12:39
تو خیابون داشتم راه می رفتم منو با چادر دید
گفت: تو این گرما! این چیه؟! آبپَز نمیشی؟!!
وبعد انگار یکی تو گوشم گفت:
...قُل نارُ جَهَنَمَ اَشَدُّ حرُاً
...بگو به آنان آتش جهنم سوزان تر است
فقط برای خودم هستم " مـــن...! " خودِ خودم ... نه زیبایم و نه عروسکی و نه محتــــــاج نگاهی...!
برای تو که صورتــ ـــهای رنگ شده را می پرستـــی نه سیرت آدمها را ، هیــــــچ ندارم...
راهت را بگیر و برو....!
حوالی من٬ توقفـــ ممنـــــوع است..
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آپ میشع
گفت: تو این گرما! این چیه؟! آبپَز نمیشی؟!!
وبعد انگار یکی تو گوشم گفت:
...قُل نارُ جَهَنَمَ اَشَدُّ حرُاً
...بگو به آنان آتش جهنم سوزان تر است
فقط برای خودم هستم " مـــن...! " خودِ خودم ... نه زیبایم و نه عروسکی و نه محتــــــاج نگاهی...!
برای تو که صورتــ ـــهای رنگ شده را می پرستـــی نه سیرت آدمها را ، هیــــــچ ندارم...
راهت را بگیر و برو....!
حوالی من٬ توقفـــ ممنـــــوع است..
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
آپ میشع