05-06-2014، 11:56
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
اينها گوشههايي ديگر از مشاهدات آرنولندهنري ساويج لندور از ايران طي سفرش به هندوستان در سال 1901 ميلادي است.
فعاليت بانك شاهي در زمانهاي مختلف از سوي كساني كه كوشيدهاند از طريق گولزدن مردم به منافع مالي دست پيدا كنند، دچار اخلال شده است. اين افراد هميشه حيثيت بانك را ملعبه دست خود قرار دادهاند. براي مثال شركت بوشهر و شركت بازرگاني فارس با مسووليت محدود را ميتوان نام برد كه به وسيله تجار محلي تاسيس شده بودند. اين شركتها به طور غيرقانوني اسكناسهايي منتشر كردند. اين اسكناسها مطابق الگويي كه در بانك شاهي رايج بود، جعل شد و بدون هيچ مانع و رادعي در بازار بخصوص در بازار شيراز توزيع و به فروش رفت. طبعا بانك شاهي براساس معاهدهاي كه با دولت ايران داشت حق انحصاري چاپ اسكناس را در اختيار داشت و عليه اقدام اين شركتها و پايمال شدن حق انحصاري خود اعتراض كرد. اين اعتراض مدتها بيجواب ماند. اسكناسهاي جعلي حتي امروز هم در جنوب ايران در گردش است. مردم كه با اسكناسها آشنايي نداشتهاند آنها را با اسكناسهاي واقعي اشتباه گرفتهاند و بانك شاهي دير يا زود بايد وارد عمل ميشد و كاري صورت ميداد. دشمنان بانك هم از اين واقعه استفاده كرده به تحريك مردم عليه بانك شاهي اقدام كردهاند و مردم را متقاعد كردهاند كه وجود كلمه «شاهي» روي اسكناس يعني دادن كاغذهاي بياعتبار به دست مردم به جاي سكههاي نقرهاي با ارزش. در استانهاي جنوبي اين شايعه به سرعت پيچيده است. در حالي كه اين اسكناسهاي جعلي را ايرانيان با نام جعلي خارجي چاپ و توزيع كردهاند.
رفتار خارجيان در ايران بهگونهاي بوده كه اعتماد مردم را جلب نكرده و برعكس موجب بياعتمادي آنان به هر چه خارجي شده است. اما هيچكدام از بيآبروييهاي شركتهاي خارجي روسي و بلژيكي در ايران از شركت گاز گرفته تا شركت توليدكننده قند و شكر، شيشه و كبريت به اندازه رسوايي شركت انگليسي تنباكو قابل اهميت نيست. رسوايي شركت تنباكو به حدي شديد و جدي كه در نوع خود موجب انقلابي در ايران شد.
در سال 1890 [يازده سال قبل از سفر آرنولد لندور به ايران] سرمايهداران انگليسي اجازه انحصاري تاسيس يك شركت تنباكو در ايران را تحصيل كردند. براي كسب اين انحصار مبالغ هنگفتي به شاه و هداياي گرانقيمتي به مقامات ديگر ايراني تقديم شد. در فوريه 1891 شركت تنباكو كار خود را در سطحي گسترده آغاز كرد. اين شركت اجازه داشت انحصارا توتون و تنباكو را در سراسر ايران خريد و فروش كند. كمي بعد از آغاز فعاليت اين شركت گروهي از تجار زخم خورده ايراني كه از ناحيه اين انحصار آسيب ديده بودند عريضهاي به شاه نوشتند و در آن عريضه نسبت به اعطاي اين انحصار اعتراض كردند. به رغم اين اعتراض شاه فرماني صادر كرد و انحصار تنباكو را در دست اين شركت انگليسي مورد تاكيد قرار داد. با اين اقدام شاه نارضايتي بيشتر و اعتراضات گستردهتر شد.
مساله انحصار تنباكو نشان داد كه مردم ايران اگر بخواهند ميتوانند در شكلي اصيل و متشخص ظاهر شوند. اما دودوزهبازيها، سوءمديريت و نبودن دانش و خرد كافي در شناخت رفتار با ايرانيان و اين باور مسخره كه ميتوان با توسل به زور ايرانيان را وادار به تحمل تنباكوي انحصاري انگليسيها كرد خيلي زود دردسرهاي زيادي را به وجود آورد. در سراسر تهران و شهرهاي بزرگ پلاكاردهايي نصب و روي آنها شعارهايي نوشته شد مبني بر ضرورت تبري جستن از اروپاييان، اما ايرانيان برخلاف تهديداتي كه صورت دادند صبر و شكيبايي پيشه كردند. ايرانيان منتظر بودند كه شاه وارد عمل شود و [با لغو انحصار اعطا شده] شادي و زندگي عادي را به ايران بازگرداند. در همين حال عوامل شركت تنباكو هم در سراسر ايران به رفتار شيطاني مشغول شدند. در تاريخ ايران هرگز مشاهده نشده است كه يك خارجي به اين شكل سخيف و احمقانه با ايرانيان رفتار كرده باشد.
روحانيان فرصتي طلايي را جلوي خود مشاهده كردند تا ظرف چند روز همه رشتههاي چند ساله اروپاييان را پنبه كنند. آنها به موعظه مشغول شدند كه
- اليوم استعمال تنباكو حرام و دست زدن به تنباكوي نجس متعلق به اروپاييها ممنوع و اين خواست خداوند است.
مهمترين مجتهد اسلامي هم كه در كربلا اقامت داشت از همه طرفدارانش خواست كه از استعمال توتون كه عزيزترين سرگرمي ايرانيان بود خودداري كنند.شاه از ميرزا حسن آشتياني مجتهد تهران خواست كه مردم خشمگين را آرام كند، اما اين مجتهد عليه شاه موعظه كرد و جانب فتواي پيشواي خود را كه در كربلا اقامت داشت گرفت. او پا را از اين هم فراتر گذاشت و اعلام كرد كه كشيدن تنباكو حرام است نه فقط به خاطر اينكه نجس است، بلكه به اين خاطر كه در قرآن آمده است كه استفاده از هر چيزي كه عادلانه در اختيار همه قرار نگيرد، مذموم است.
در نتيجه اين تدابير جدي كه حاكي از اعتقادي راسخ بود خارجيان و تنباكوي آنان مورد تنفر قرار گرفتند و اين چالشي بود كه اقتدار شاه را زير سوال برد. همه مردم دست از استعمال تنباكو برداشتند. در بازار، در كاروانسراها، در خيابانها و در خانهها كه در شرايط عادي هر كسي را مشغول كشيدن قليان، سيگار يا چپق ميديدي هيچ تنابندهاي به توتون و تنباكو دست نزد. شاه در ملأعام براي ترغيب مردم به كشيدن دخانيات ظاهر شد و قلياني چاق كرد و كشيد. اما همسر و سوگلي شاه با قبول به مخاطره افتادن از چشم شاه در حضور همه قليان شاه را بر زمين زد و شكست. در خانههاي ديگر ايرانيان هم زنها قليانهاي شوهران خود را شكستند.
ظرف چند هفته حتي يك برگ تنباكو مصرف نشد. اين مهمترين اعتراض مهمي بود كه شاه و مقامات ديگر را به وحشت انداخت. اين واقعه نشان داد كه مردم [ايران] چنان مصمم و با ارادهاند كه حاضر نيستند تن به اين تحقير بدهند. در برخي از نقاط ايران شورشهاي مقرون به انقلاب رخ داد. عدهاي كشته شدند. ناصرالدين شاه متوحش و سردرگم در روز پنجم و ششم ژانويه سال 1892 بالاترين مقام روحاني تهران را به كاخ خود فرا خواند. به توصيه اين روحاني شاه فرمان خود را مبني بر اعطاي انحصار تنباكو لغو كرد. با اين تصميم جديد، همه امتيازاتي كه براي فروش و صدور تنباكو در نظر گرفته شده بود كان لم يكن اعلام ميشد.
آن روحاني حاضر شد به اين شرط مردم را به آرامش دعوت كند كه همه شركتهاي خارجي در ايران بساط خود را برچينند و همه شورشيان قيام اخير آزاد شوند و به خانواده كساني كه در اين قيام جان خود را از دست دادهاند غرامت كامل پرداخت گردد.
توقف ناگهاني فعاليتهاي شركت تنباكو در ايران الزاما سفير انگليس در تهران را وادار كرد كه خواهان پرداخت غرامت از سوي دولت ايران به آن شركت گردد. به نظر سر فرانك لاسلز اين شركت به اتكاي اين انحصار مبالغ زيادي هزينه كرده بود. سرانجام شاه با پرداخت 500 هزار پوند استرلينگ به عنوان غرامت به شركت تنباكو موافقت كرد كه رقم واقعي غرامت مورد مطالبه در حقيقت از 140 هزار پوند بيشتر نبود. بانك روسيه وامي با نرخ شش درصد در اختيار دولت ايران قرار داد كه به سهامداران شركت تنباكو پرداخت گرديد. اصل و بهره اين وام در سال 1900 بازپرداخت شد.
فعاليت بانك شاهي در زمانهاي مختلف از سوي كساني كه كوشيدهاند از طريق گولزدن مردم به منافع مالي دست پيدا كنند، دچار اخلال شده است. اين افراد هميشه حيثيت بانك را ملعبه دست خود قرار دادهاند. براي مثال شركت بوشهر و شركت بازرگاني فارس با مسووليت محدود را ميتوان نام برد كه به وسيله تجار محلي تاسيس شده بودند. اين شركتها به طور غيرقانوني اسكناسهايي منتشر كردند. اين اسكناسها مطابق الگويي كه در بانك شاهي رايج بود، جعل شد و بدون هيچ مانع و رادعي در بازار بخصوص در بازار شيراز توزيع و به فروش رفت. طبعا بانك شاهي براساس معاهدهاي كه با دولت ايران داشت حق انحصاري چاپ اسكناس را در اختيار داشت و عليه اقدام اين شركتها و پايمال شدن حق انحصاري خود اعتراض كرد. اين اعتراض مدتها بيجواب ماند. اسكناسهاي جعلي حتي امروز هم در جنوب ايران در گردش است. مردم كه با اسكناسها آشنايي نداشتهاند آنها را با اسكناسهاي واقعي اشتباه گرفتهاند و بانك شاهي دير يا زود بايد وارد عمل ميشد و كاري صورت ميداد. دشمنان بانك هم از اين واقعه استفاده كرده به تحريك مردم عليه بانك شاهي اقدام كردهاند و مردم را متقاعد كردهاند كه وجود كلمه «شاهي» روي اسكناس يعني دادن كاغذهاي بياعتبار به دست مردم به جاي سكههاي نقرهاي با ارزش. در استانهاي جنوبي اين شايعه به سرعت پيچيده است. در حالي كه اين اسكناسهاي جعلي را ايرانيان با نام جعلي خارجي چاپ و توزيع كردهاند.
رفتار خارجيان در ايران بهگونهاي بوده كه اعتماد مردم را جلب نكرده و برعكس موجب بياعتمادي آنان به هر چه خارجي شده است. اما هيچكدام از بيآبروييهاي شركتهاي خارجي روسي و بلژيكي در ايران از شركت گاز گرفته تا شركت توليدكننده قند و شكر، شيشه و كبريت به اندازه رسوايي شركت انگليسي تنباكو قابل اهميت نيست. رسوايي شركت تنباكو به حدي شديد و جدي كه در نوع خود موجب انقلابي در ايران شد.
در سال 1890 [يازده سال قبل از سفر آرنولد لندور به ايران] سرمايهداران انگليسي اجازه انحصاري تاسيس يك شركت تنباكو در ايران را تحصيل كردند. براي كسب اين انحصار مبالغ هنگفتي به شاه و هداياي گرانقيمتي به مقامات ديگر ايراني تقديم شد. در فوريه 1891 شركت تنباكو كار خود را در سطحي گسترده آغاز كرد. اين شركت اجازه داشت انحصارا توتون و تنباكو را در سراسر ايران خريد و فروش كند. كمي بعد از آغاز فعاليت اين شركت گروهي از تجار زخم خورده ايراني كه از ناحيه اين انحصار آسيب ديده بودند عريضهاي به شاه نوشتند و در آن عريضه نسبت به اعطاي اين انحصار اعتراض كردند. به رغم اين اعتراض شاه فرماني صادر كرد و انحصار تنباكو را در دست اين شركت انگليسي مورد تاكيد قرار داد. با اين اقدام شاه نارضايتي بيشتر و اعتراضات گستردهتر شد.
مساله انحصار تنباكو نشان داد كه مردم ايران اگر بخواهند ميتوانند در شكلي اصيل و متشخص ظاهر شوند. اما دودوزهبازيها، سوءمديريت و نبودن دانش و خرد كافي در شناخت رفتار با ايرانيان و اين باور مسخره كه ميتوان با توسل به زور ايرانيان را وادار به تحمل تنباكوي انحصاري انگليسيها كرد خيلي زود دردسرهاي زيادي را به وجود آورد. در سراسر تهران و شهرهاي بزرگ پلاكاردهايي نصب و روي آنها شعارهايي نوشته شد مبني بر ضرورت تبري جستن از اروپاييان، اما ايرانيان برخلاف تهديداتي كه صورت دادند صبر و شكيبايي پيشه كردند. ايرانيان منتظر بودند كه شاه وارد عمل شود و [با لغو انحصار اعطا شده] شادي و زندگي عادي را به ايران بازگرداند. در همين حال عوامل شركت تنباكو هم در سراسر ايران به رفتار شيطاني مشغول شدند. در تاريخ ايران هرگز مشاهده نشده است كه يك خارجي به اين شكل سخيف و احمقانه با ايرانيان رفتار كرده باشد.
روحانيان فرصتي طلايي را جلوي خود مشاهده كردند تا ظرف چند روز همه رشتههاي چند ساله اروپاييان را پنبه كنند. آنها به موعظه مشغول شدند كه
- اليوم استعمال تنباكو حرام و دست زدن به تنباكوي نجس متعلق به اروپاييها ممنوع و اين خواست خداوند است.
مهمترين مجتهد اسلامي هم كه در كربلا اقامت داشت از همه طرفدارانش خواست كه از استعمال توتون كه عزيزترين سرگرمي ايرانيان بود خودداري كنند.شاه از ميرزا حسن آشتياني مجتهد تهران خواست كه مردم خشمگين را آرام كند، اما اين مجتهد عليه شاه موعظه كرد و جانب فتواي پيشواي خود را كه در كربلا اقامت داشت گرفت. او پا را از اين هم فراتر گذاشت و اعلام كرد كه كشيدن تنباكو حرام است نه فقط به خاطر اينكه نجس است، بلكه به اين خاطر كه در قرآن آمده است كه استفاده از هر چيزي كه عادلانه در اختيار همه قرار نگيرد، مذموم است.
در نتيجه اين تدابير جدي كه حاكي از اعتقادي راسخ بود خارجيان و تنباكوي آنان مورد تنفر قرار گرفتند و اين چالشي بود كه اقتدار شاه را زير سوال برد. همه مردم دست از استعمال تنباكو برداشتند. در بازار، در كاروانسراها، در خيابانها و در خانهها كه در شرايط عادي هر كسي را مشغول كشيدن قليان، سيگار يا چپق ميديدي هيچ تنابندهاي به توتون و تنباكو دست نزد. شاه در ملأعام براي ترغيب مردم به كشيدن دخانيات ظاهر شد و قلياني چاق كرد و كشيد. اما همسر و سوگلي شاه با قبول به مخاطره افتادن از چشم شاه در حضور همه قليان شاه را بر زمين زد و شكست. در خانههاي ديگر ايرانيان هم زنها قليانهاي شوهران خود را شكستند.
ظرف چند هفته حتي يك برگ تنباكو مصرف نشد. اين مهمترين اعتراض مهمي بود كه شاه و مقامات ديگر را به وحشت انداخت. اين واقعه نشان داد كه مردم [ايران] چنان مصمم و با ارادهاند كه حاضر نيستند تن به اين تحقير بدهند. در برخي از نقاط ايران شورشهاي مقرون به انقلاب رخ داد. عدهاي كشته شدند. ناصرالدين شاه متوحش و سردرگم در روز پنجم و ششم ژانويه سال 1892 بالاترين مقام روحاني تهران را به كاخ خود فرا خواند. به توصيه اين روحاني شاه فرمان خود را مبني بر اعطاي انحصار تنباكو لغو كرد. با اين تصميم جديد، همه امتيازاتي كه براي فروش و صدور تنباكو در نظر گرفته شده بود كان لم يكن اعلام ميشد.
آن روحاني حاضر شد به اين شرط مردم را به آرامش دعوت كند كه همه شركتهاي خارجي در ايران بساط خود را برچينند و همه شورشيان قيام اخير آزاد شوند و به خانواده كساني كه در اين قيام جان خود را از دست دادهاند غرامت كامل پرداخت گردد.
توقف ناگهاني فعاليتهاي شركت تنباكو در ايران الزاما سفير انگليس در تهران را وادار كرد كه خواهان پرداخت غرامت از سوي دولت ايران به آن شركت گردد. به نظر سر فرانك لاسلز اين شركت به اتكاي اين انحصار مبالغ زيادي هزينه كرده بود. سرانجام شاه با پرداخت 500 هزار پوند استرلينگ به عنوان غرامت به شركت تنباكو موافقت كرد كه رقم واقعي غرامت مورد مطالبه در حقيقت از 140 هزار پوند بيشتر نبود. بانك روسيه وامي با نرخ شش درصد در اختيار دولت ايران قرار داد كه به سهامداران شركت تنباكو پرداخت گرديد. اصل و بهره اين وام در سال 1900 بازپرداخت شد.