04-06-2014، 13:05
در تاریخ معاصر ایران وقایع و رخداد های بسیاری به وقوع پیوسته است اما بی تردید دو انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی مهمترین وقایع تاریخ معاصر به شمار می روند. انقلاب اسلامی هفتاد و اندی سال پس از انقلاب مشروطیت به وقوع پیوست. مطالعه تطبیقی و انجام مقایسه ای هر چند مختصر در خصوص دو رویداد مهم مذکور بیش از پیش اهمیت و جایگاه انقلاب اسلامی را روشن خواهد ساخت.
نا گفته پیداست که برای مقایسه دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی انگیزه ها و اهداف انقلابات مذکور از اولین فاکتور هائی است که باید مورد توجه قرار گیرد. انقلابیون در انقلاب مشروطیت دو هدف عمده را در مبارزات خود پی گیری می کردند یکی از اهداف مذکور در بعد داخلی مطرح بود و بعد دیگر جنبه خارجی داشت در بعد داخلی مبارزه با استبداد مطلقه و حاکمیت قانون مد نظر مشروطه خواهان قرار داشت و در بعد خارجی مبارزه با دخالت بی حد و حصر قدرت های بیگانه و به طور مشخص انگلستان و روسیه از اهداف اصلی نهضت مشروطه بود.
در مورد اهداف یاد شده باید متذکر شد که قانون خواهی و مبارزه با استبداد مهار گسیخته که از مدت ها قبل از انقلاب مشروطه مورد توجه ایرانیان بود به اندازه ای برای مشروطه خواهان اهمیت داشت که در ابتدای مبارزه هدف خود را تاسیس عدالتخانه بیان می کردندو نهایتا نیز در تاسیس مجلس شورای ملی و تدوین قانون اساسی خلاصه شد. اما در باب وجه دوم مبارزات مشروطه یعنی مقابله با نفوذ بیگانگان یا به عبارت بهتر مبارزه با استعمار موفقیت چندانی عاید مشروطه خواهان نگردید به طوری که مشروطیت از باغ سفارت انگلستان سر بر آورد.
در انقلاب اسلامی که در برخی جهات می توان آن را تالی انقلاب مشروطیت به شمار آورد، ضمن اینکه اهداف مطرح در انقلاب مشروطه به صور دقیق تر و کامل تر طرح شدند، هدف های بسیار مهم تر و جدیدتری نیز به آنها افزوده گردید. در میان تفاوت های عمده اهداف و خواسته های انقلاب اسلامی قابل ملاحظه ترین تفاوت صبغه کاملا دینی انقلاب اسلامی است که طبیعتا هدف انقلاب را نیز به سمت دین متوجه ساخته و ماهیتی کاملا دینی بدان می بخشید. در خصوص این تفاوت باید اضافه نمائیم که هر چند در انقلاب مشروطه رهبران دینی، وعاظ و خطبای روحانی شرکت داشتند و در مراحال مختلف از طرقی چون صدور فتاوا، انتشار بیانیه، وعظ و خطابه مردم را به شرکت در انقلاب فرا می خواندند اما به جرآت می توان مدعی شد که ایدئولوزی مطرح در انقلاب مشروطه (و به طبع آن اهداف مشروطیت) بیش از دین ناسیونالیسم را مورد توجه قرار داده بود و ملی گرایی در مراحل مختلف انقلاب مشروطه کاملا مشهود است.
از آنچه تا کنون بیان شد می توان نتیجه گرفت که دو انقلاب مشروطیت و اسلامی در وجوه استقلال طلبی و آزادیخواهی با یکدیگر اشتراک هدف داشتند. بنابراین شعار های مشترکشان استقلال و آزادی بود. اما در انقلاب اسلامی عبارتی بنیادی به خواسته های انقلابیون و به طور مشخص رهبری انقلاب افزوده شد و تفاوتی بنیادین را در اهداف انقلاب های مذکور سبب گردید. در جریان انقلاب اسلامی پس از آنکه خواسته های مردم مبنی بر استقلال طلبی و آزادیخواهی مطرح گردید، جمهوری اسلامی نیز به خواسته های انقلابیون اضافه گردید. در تبیین روشن تر این تفاوت عمده ضروری ا شاره شود که خواسته های مطرح در انقلاب مشروطیت در قالب نظام مستقر قابل دستیابی بود یا حداقل اینکه سردمدارن حکومت می توانستند وعده وعید هایی در خصوص تامین آزادی و استقلال به انقلابیون داده و پس از فروکش نمودن تب انقلاب تمام قول و قرار های گذارده شده به بوته فراموشی سپرده می شود. دقیقا همان روندی که در انقلاب مشروطیت به وقوع پیوست به گونه ای چند صباحی پس از انقلاب مشروطیت نماد عینی آن یعنی مجلس به توپ بسته شد و افرادی نظیر عین الدوله مجددا به راس قدرت بازگشتند و اختاپوس استبداد و استعمار بیش از پیش پر و بال گشودند.
در انقلاب اسلامی ایران امام خمینی با فراست منحصر به فرد خویش خواسته ای را مطرح ساخت که غیر از فروپاشی رژیم پهلوی و جایگزینی حکومتی مدرن بر مبنا و با محتوای اسلامی و با ساختاری کاملا متفاوت و جدید راه دیگری متصور نبود. بر همین اساس بود که همواره امام هرگونه مذاکره با مقامات رژیم را در خصوص اصلاح حکومت مستقر را رد نموده و به تقبیح مواضع برخی ملیون مبنی بر کنار آمدن با حکومت پهلوی به امید اصلاح رژیم و قانع ساختن شاه به قناعت به سلطنت و عدم دخالت در امر حکومت می پرداختند. بنابراین خواسته انقلابیون در انقلاب مشروطه به شعار استقلال و آزادی محدود می شد اما در انقلاب اسلامی خواسته مردم استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی بود.
از دیگر وجوه تفاوت های عمده نهضت مشروطه و نهضت اسلامی مسئله رهبری نهضت می باشد. واقعیت این است که در نهضت مشروطه خواهی رهبری به صورت پراکنده و نامتمرکز بود و این نهضت از وجود رهبری بلامنازع محروم بود. در حالی که در انقلاب اسلامی رهبری فرهمندانه و بلا منازع امام خمینی (ره) نه تنها از تفاوت های اساسی انقلابات مشروطه و اسلامی به شمار می رود بلکه یکی از عمده ترین وجوه تفاوت انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلاب های بزرگ جهان محسوب می شود. امام خمینی (ره) رهبری توانمند، مقتدر و آینده نگر بودند که در مراحل مختلف نهضت، در فراز و نشیب های فراوان و در میان امواج پر تلاطم، نهضت اسلامی را از آغاز تا پیروزی رهبری نمودند. برخی پژوهشگران معتقدند، در نهضت مشروطیت به دلیل حاکمیت یک جریان فکری بر نهضت، و تبلیغ ایدئولوژی ناسیونالیزم توسط روشنفکران از یک طرف و هدایت رهبران روحانی که فرماندهی عملیات نهضت را عهده دار بودند از سوی دیگر نوعی کشمکش سیاسی درونی در نهضت پدید آورده و موجب پراکندگی قدرت رهبری شد این روند به تدریج باعث گردید افسار انقلاب در دست روشنفکران قرار گرفته به کنار زدن تدریجی روحانیون در مرحله پس از پیروزی انقلاب منجر شود، در جریان نهضت اسلامی، امام خمینی (ره) با تدوین ایدئولوژی منحصر به فرد مبتنی بر بنیادهای فرهنگی، دینی و ملی ایرانیان، فرماندهی عملیات انقلاب در تمام مراحل قبل و پس از انقلاب بر عهده گرفتند. جالب توجه اینکه در جریان انقلاب اسلامی نیز برخی روشنفکران لیبرال مشابه آنچه در جریان انقلاب مشروطه رخ داد در صدد حذف روحانیت بر آمده و تلاش هائی در این زمینه انجام دادند، غافل از اینکه کشتیبان سفینه انقلاب اسلامی شخصیتی بی نظیر و رهبری بی بدیل است که رساندن کشتی انقلاب به ساحل نجات و آرامش در صحنه حضور دارد.
در انقلاب مشروطه همین تعدد رهبری و وجود تعارض بین آنها و تلاش روشنفکران برای کنار نهادن روحانیون، سرانجام به انحراف و شکست مشروطیت منجر گردید. اما در انقلاب اسلامی امام خمینی ضمن هدایت جریان های مختلف و گرد آوردن طیف های متعدد در زیر لوای جمهوری اسلامی در عین حال برخورد قاطع با معارضین و معاندین استقرار نظام نوین در قالب جمهوری اسلامی را تحقق بخشید. امام به هیچ وجه اجازه ندادند “فلان الملک ها و فلان الدوله های” رژیم سابق زمام امور انقلاب و حکومت جدید را در دست گرفته انقلاب را به انحراف بکشانند. همین مورد نیز از عمده ترین تفاوت های انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی به شمار می رود و در حکومت پس از انقلاب اسلامی در نظام جمهوری اسلامی هیچ گاه امثال عین الدوله ها نتوانستند گرد حکومت بگردند.
از دیگر وجوه اختلاف انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی حضور مردم در جریان انقلاب و به عبارت بهتر مشارکت مردم در انقلاب است. واقعیت این است که انقلاب مشروطیت انقلابی کاملا شهری، مرکز گرا و محدود به شهرهای مهم به طور مشخص تهران بود. طبیعی است در چنین انقلابی نمی توان از حضور گسترده مردم در صحنه سخن به میان آورد. در انقلاب مشروطیت در واقع تعداد مشخصی از مردم تهران در چندین نوبت به راهپیمائی، تحصن و مهاجرت پرداختند و نهایتا هم به توافقات به عمل آمده و صدور فرمانی از سوی مظفرالدین شاه از پای نشستند. انقلاب مشروطیت در تهران اتفاق افتاد در حالی که بسیاری از شهرهای ایران نه خبری از مشروطه شنیدند و نه خیری از آن دیدند. اما انقلاب اسلامی ایران از حیث شرکت اقشار مختلف مردم از حرف مشاغل و طبقات گوناگون اعم از شهری و روستائی فقیر و غنی و... انقلابی بی نظیر در تاریخ ایران چه بسا در تاریخ جهان است. مردم در راهپیمائی های متعدد در اقصی نقاط کشور در شهرها و حتی روستاهای مختلف حضوری بی بدیل را رقم زدند. از سوی دیگر در ارگان ها، سازمان ها و نهادهای مختلف تحصن های گسترده ای صورت
می گرفت و مخالفت های مردم به صور گوناگون در هر نقطه ای از کشور ابراز می گردید. در روزهای منتهی به انقلاب شهر های بزرگ به صحنه های درگیری بین انقلابیون و نیروهای نظامی و امنیتی بدل شده و شهر ها حالت جنگی به خود گرفته بود که چنین رویداد هائی در جریان نهضت مشروطه به چشم نخورد و حضور نظامی آن هم به شیوه ای متفاوت از انقلاب ایران در جریان فتح تهران به وقوع پیوست که آن هم قابل قیاس با انقلاب اسلامی نیست. کوتاه سخن اینکه انقلاب اسلامی به معنای واقعی کلمه یک انقلاب بود ولی در کاربرد لفظ انقلاب برای مشروطیت می بایست جانب احتیاط را نگه داشت یا حداقل آن را در سطحی نازل به کار گرفت.