ترانه ی شکوفه ی سیب
یه گهواره ی بچه های زمین داره زیر چشمی نگاه می کنه
به مادر که شش ماهه مادر شده واسه بچه هاتون دعا می کنه
دعا می کنه بچه های شما با دستای بسته به میدون نرن
دعا می کنه سخت عاشق بشن یه جوری که از دست آسون نرن
هر جا که گهوارست میون هر خونه لا لا لا لا رباب می خونه
بزرگ مشد کاش می دونی چی میشد شبیه پیغمبر مثل علی میشد
شبیه پیغمبر مثل علی میشد
یه مادر نشسته داره دعا می کنه جگر گوشه هاتون دلایی بشن
دعا می کنه کل شش ماهه ها شبیه علی کربلایی نشن
داره بچه هاتون و می بینه و به گهواره خالی خو می کنه
همون آرزوهاش که پر پر شدن واسه بچتون آرزو می کنه
داره بچه هاتون و می بینه و به گهواره خالی خو می کنه
همون آرزوهاش که پر پر شدن واسه بچتون آرزو می کنه
هر جا که گهوارست میون هر خونه لا لا لا لا رباب می خونه
بزرگ مشد کاش می دونی چی میشد شبیه پیغمبر مثل علی میشد
شبیه پیغمبر مثل علی میشد
هر جا که گهوارست میون هر خونه لا لا لا لا رباب می خونه
بزرگ مشد کاش می دونی چی میشد شبیه پیغمبر مثل علی میشد
شبیه پیغمبر مثل علی میشد
ترانه ی پرواز(بسیار زیبا):
خودشون تبر می کوبن به درخت
خودشـون رازقـی پـرپـر می کنن
ما اگه یه ســـاقه رو هرس کنیم
گوش اهـل عالمــو کــر می کنن
حـــق زندگـــی نـــداره انگـــاری
هر کی می میره برای وطنـــش
تو مـــرامشــون پــرنده مجــرمه
تا بخــواد پر بــزنه می کشنـش
حــالا دلــم عاشــق تر از قبلــه
دشمن اگه دشمن تر از پیشـه
تکلیفمون روشن شده این راه
با لاله هــا روشــن تر از پیشـه
حــالا دلــم عاشــق تر از قبلــه
دشمن اگه دشمن تر از پیشـه
تکلیفمون روشن شده این راه
با لاله هــا روشــن تر از پیشـه
***********************
سی ساله این در و اون درمیزنن
که یه جای راهو اشتبــاه بریـم
که یه جای قصه خوابمون کنـن
یادمون بره می خوایم کجا بریم
شما که پــی حقــوق بشــرید
به کجــای این دروغا دلخوشید
روز روشــن جلوی چشم همه
مثل آب خوردن آدم می کشید
حــالا دلــم عاشــق تر از قبلــه
دشمن اگه دشمن تر از پیشـه
تکلیفمون روشن شده این راه
با لاله هــا روشــن تر از پیشـه
حــالا دلــم عاشــق تر از قبلــه
دشمن اگه دشمن تر از پیشـه
تکلیفمون روشن شده این راه
با لاله هــا روشــن تر از پیشـه
ترانه ی آرمیتا:
حسابش رفته از دستم که امروز
دُرُسچن روزه نیستی دیگه پیشم
دُرُس چن روزه دور از چشم مامان
با قاب عکس تو هم گریه میشم
دُرُس چن روزه که عطر سلام ت
نپیچیده یه بارم توی خونه
که رو لبخند تو، تو قاب عکست
میریزه اشکای من دونه دونه
کدوم دستی تو رو از من جدا کرد؟
الهی که…الهی که بمیره
مامان میگه دعاهام مستجابه
مامان میگه که آه من میگیره
همه میگن که این کارا همیشه
کار روباه پیره، کار گرگه
توی نقاشیام رنگش سیاهه
همه میگن یه شیطون بزرگه
باباغصه نخور، این درد دل بود
توی نقاشیام فردا قشنگه
نگهدار تا همیشه خندههاتو
بدون فردای آرمیتا قشنگه
روی صحبت من با کسایی که به حرف منو میفهمن و بهش اعتقاد دارن .... نه اعتماد.......
ترانه ی فریاد فردا:
متن شعر
ما خودمون فردامونو میسازیم
/همیشه راهو رسمشون همینه تا میبینن خرف حساب ندارن/ تموم نامردای عالم انگار راهی به جزز بستن آب ندارن/
مرد اونه که حرف حق میزنه که پای حرفای خودش میمونه/تنهای تنهام که بشه غمی نیست،مرد روی پای خودش میمونه/
هزار دفه گفتیمو بازم میگیم ،ما زیر بار حرف زور نمیریم/عالمو آدمم که ناحق بگن وامیستیمو حقمونو میگیریم
پرنده فکر و ذکرش آب و دون نیست ،پرنده فکر آسمون و بس/ما آب و دونو با قفس نخواستیم هم آب دون ارزونیتون هم قفس/
ما سر به زیریم ولی سر فرازیم محاله که کم بیاریم ببازیم/هر کی دلش قرصه بگه یا علی ما خودمون فردامونو میسازیم/
هزار دفه گفتیمو بازم میگیم ما زیر بار حرف زور نمیریم /عالمو آدمم که ناحق بگن وامیستیمو حقمونو میگیریم
ما ایستاده ایم:
تو این سنگرای معطر به عشق
باید گریه گریه عبادت کنم
با اشکای تازه وضو دارم و
میخوام آسمونو زیارت کنم
…
تو هر جای این دشت,پیغامیه
که داره دلم رو صدا می کنه
اگه از خودم بگذرم این سفر
منو راهی کربلا می کنه
…
بارون می باره آره بارون اشک
مث گریه های شب آخره
یکی روضه می خونه اینجا هنوز
یکی داره اینجا دلو می بره
…
چه مردای مردی مث باکری
پر از شور اروند و کارون شدن
شبای پر از نور هورالعظیم
چه مردای مردی که مجنون شدن
…
فدای دل تنگ دهلاویه
که مونده پریشون چمران هنوز
غریبونه هر روز و شب, کاوه رو
صدا می زنه,حاج عمران هنوز
…
شلمچه شروع غم کربلاس
هویزه هوای حسینو داره
طلاییه مس رو طلا میکنه
تو گرمای فکه ,بارون می باره
…
شلمچه شروع غم کربلاس
هویزه هوای حسینو داره
طلاییه مس رو طلا میکنه
تو گرمای فکه ,بارون می باره
…
بارون می باره آره بارون اشک
مث گریه های شب آخره
یکی روضه می خونه اینجا هنوز
یکی داره اینجا دلو می بره
…
درخت های بالا بلند وغیور
توی برف و بوران بهاری شدن
تو مهران و سردشت و گیلان غرب
چه رودای سرخی که جاری شدن
…
آهای سرزمین غریباشنا
چه رازی به چزابه داری؟ بگو
بگو نخلای سربلندت چی شد
چرا اینهمه بی قراری, بگو
…
بارون می باره آره بارون اشک
مث گریه های شب آخره
یکی روضه می خونه اینجا هنوز
یکی داره اینجا دلو می بره
…
چه سوغات خوبیه این سوز و آه
توروزای بی رنگ این عصر سرد
دیگه من نمیتونم آروم بشم
نمیشه هوای شهادت نکرد
ترانه ی هم آواز با طوفان
دست خدا در کار بود آن شب، باد از یسار، ابر از یمین آمد
طوفان به پا شد خاک وقتی با دست خدا در آستین آمد
کرکس به دامان هوس افتاد
در چنگ طوفان طبس افتاد
روح خدا قرآن گشود و باز
”وَ الله خَیرُ الماکِرین” آمد
با تیر، نشد تیغ، نشد چوب، نشد سنگ
با هرچه به دستم برسد آمده ام جنگ
گر دست تعدّی است، وگر پای تجاوز
آن دست کنم کوته، آن پای کنم لنگ
من زاده ی ایرانم، آزاده و آزاد
بیگانه پرستیدن ننگ است مرا ننگ
ننگا به من این خانه شود لانه ی روباه
پیر است و نکرده است به جز حیله و نیرنگ
گر دشمن این خاک شود گرگ، شود شیر
دندان بکند تیز، نشانم بدهد چنگ
گر یک وجب از خاک مرا چشم بدوزد
تاوان بدهد خاکش فرسنگ به فرسنگ
من چشمه ی جوشانم و هرگز نزدایم
شیرینی اوقات مرا شورش خرچنگ
چون نی لبک چوپان، چون نغمه ی جاشو
با باد هم آوازم و با موج هماهنگ
من چشمه ی جوشانم و هرگز نزدایم
شیرینی اوقات مرا شورش خرچنگ
چون نی لبک چوپان، چون نغمه ی جاشو
با باد هم آوازم و با موج هماهنگ
گیریم صبوری بکنم چند صباحی
غیرت شمشیری است که حاشا بزند زنگ
چون نی لبک چوپان، چون نغمه ی جاشو
با باد هم آوازم و با موج هماهنگ
در چشم مجنون:
متن شعر
تو همین عکسا،این عکسای سیاه و سفید
هنوزم غوغای چشم های تورو میشه دید
چشم هایی که این دنیا رو دید و دل برید
چشم هایی که این دنیا رو دید و دل برید
دل برید…
جای ستاره روی دوشت کهکشونه بوسه ی رزمنده هاست
رو سینه ات نقش لبخند ساده ی روح خداست
از همه خاکی تری و سنگر فرماندهی دل های شیداست
دل ها میلرزید تا می گفتی با یه شوقی چقدر این خاک آشناست
بی قرارم شک ندارم که همین جا کربلاست
گفتی باید هم قسم شیم تا نگن مولای عشق دوباره تنهاست
شور تو به این موج ها رسید،به موج های این رودِ پریشون
نور تو به این شب ها رسید،به شب های این صحرای مجنون
پرچم سرخت به ما رسید و ما هستیم و این راه پر از خون
…
تو همین عکسها ،این عکسهای سیاه و سفید
هنوزم غوغای چشم های تو رو میشه دید
چشایی که این دنیا رو دید و دل برید
چشایی که این دنیا رو دید و دل برید
دل برید…
جای ستاره روی دوشت کهکشونه بوسه ی رزمنده هاست
رو سینت نقش لبخند ساده ی روح خداست
از همه خاکی تری و سنگر فرماندهی دلای شیداست
شور تو به این موج ها رسید به موج های این رود پریشون
پرچم سرخت به ما رسید و ما هستیم واین راه پر از خون
ترانه ی گزینه های روی میز:
لحظه لحظه خاطرات بهمنی
که یک دفعه بهارشد
بهمنی که بوی گل گرفت و سوسن و
یاسمن
بهمنی که غرق شوق وشوربود
انفجارنوربود
سرزمینی که نگاش به آسمونه و
حسابش از زمین جداس
ذره ذره خاکش ازغرور وغیرته
سرزمینی که شن کویرشم
لشکرخداس
بغض ناتموم مادری
بالاسرِجنازهی پسر
بغضی که یه مرتبه صدامیشه
سکوتومیشکنه:
ای تموم بچههام فدای تو
یاحسین
این گلم نثارکربلای تو
یاحسین
ایستادن یه نوجوون
بدون ذره ای
ترسوآرزو
روبهروی تانکهای روبهرو
اهتزاز پرچم سه رنگ
روی گنبد مسجدی
که زخمی گلوله هاس
خندههای مردمی که یک صدا میگن:
فتح شهرخون کار خداس
آسمونی که پر از نوای ربناس
آسمونی که غُرُق شده
با«شهاب»و«رعد»و«صاعقه»
با آیهی«ومارَمَیتُ اذ رَمَیت»
آسمونی که
کابوس کرکساس
چشمه چشمه،موج موج
کوچه کوچه،رود رود
توخیابونا به هم رسیدنو یکی شدن
شکستن سردی دی وغرور اهرمن
***
حالابازم بشمرم؟
ایناگزینههای روی میزماس
حالابازم بشمرید
گزینه های روی میزتون چیاس؟
حالابازم بشمرید
همه میدونن این آخرای قصهی شماس:
مردم عاشق چشم و ابروی من نیستند...حرفم را دوست دارند
ترانه ی فردو
روستای کوچکی که قدر خانه های خود، شهید داده ست
روستای کوچکی که با امید و صلح و اقتدار
روی پای خویش ایستاده است
اجتماع راستین علم و عشق
در دل هزار ها جوان
بی که ذره ای
از هراس دشمن حریص
پای پس کشند
یا بقدر لحظه ای
در هوای نفسشان نفس کشند
مثل مادران داغدیده ی دیار ما صبور
درکنار بانوی کریم اهل بیت
زیر پرچم ولایت علی
زیر خیمه ی حسین
منتظر نشسته تاظهور
فردو اتحاد فردفردماست
در مسیر روشن یگانگی
فارغ از هرانچه سنگ در میان راه
مثل رودهای بی قرار
رو به جاودانگی
ما به رغم مالکان انحصاری سلاح هسته ای
فردو را برای صلح ساختیم
مثل آفتاب, سربزیر و سربلند
مثل آسمان
شکوهمند
ترانه ی بهارم:
مادر، بگو چجوری آروم بشم با یاد تو هنوز نفس میکشم
به عکس تو یه عمره زنجیر شدم مادر بیا ببین چقدر پیر شدم
…
نگارم، عمریه چشم انتظارم نگارم از دوری تو خزون بهارم
دیگه چقدر سر رو عکست بذارم؟!برگرد …
امیدم سر خاک هر شهیدی رسیدم بازم آهی از ته دل کشیدم
چی میشه بیاد یه روزی شهیدم
خدایا تورو به خاک بی نشون زهرا
نشونی از ماهم کی میشه پیدا
ماه من کجای این خاکه؟!
خدایا دیگه بسه داغ غربت و دوری
منم و این چشم به راهی صبوری
شاهدم چشای نمناکه
حامد زمانی، ترانهسرا، آهنگساز و خواننده جوان ایرانی، در فروردین 1367 در شهرستان میمه از توابع استان اصفهان و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. در دوران کودکی به علت بهرهمندی از صدای خوش و استعداد فراوان و به تشویق خانواده، به قرائت قرآن و مداحی روی آورد و در این زمینه دورههای آموزشی را طی کرد و با شرکت در مسابقات سراسری قرائت قرآن کریم، حائز چند رتبه برتر استانی و کشوری گردید.
وی از سن 7 سالگی و در پی کشف استعداد شگفتانگیز او در زمینه خوانندگی و آواز توسط پدرش، در کلاسهای موسیقی سنتی استاد طباطبایی، از شاگردان مرحوم استاد تاج اصفهانی، در شهر اصفهان شرکت کرد و دوره آواز سنتی را نزد ایشان گذراند. اما وی در ادامهی این روند و به فراخور مقتضیات زمان، به موسیقی پاپ روی آورد، چرا که عقیده داشت موسیقی پاپ به دلیل سرعت بیشتر انتقال مفاهیم و نیز عامهپسند بودن و اختصاص نداشتن به مخاطب و قشر خاص، بستر و عرصه مناسبتری برای بیان و انتقال گسترده حرفها و پیامهای او فراهم میآورد.
«من صدای بی صداها هستم»؛ این جملهای است که حامد زمانی در توصیف نقش خود در عرصه موسیقی بیان کرده است. به عقیده او، بخشی از افراد جامعه و عقاید و آرمانهای آنها ــ که همان عقاید و ارزشهای حامد زمانی هستند ــ در بسیاری از آثار موسیقایی موجود نادیده گرفته شدهاند، در حالی که این قشر، بخش بزرگی از جامعه را تشکیل میدهند که تاکنون از داشتن هنرمندی که در عرصه موسیقی و ترانه، بصورت صریح و بدون تکلف و پردهپوشی به ارزشها و دغدغههای فکری آنها بپردازد، محروم بودهاند. از اینرو حامد زمانی همواره تلاش کرده تا با ساخت ترانهها و آثار موسیقایی با مضامین بلندی پیرامون اسلام و ائمه معصومین (علیهمالسلام)، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی، مبارزه با استکبار جهانی و صهیونیسم بینالملل، مقاومت و ایستادگی در برابر فشارها و تحریمهای دشمنان، شهدای عرصه فناوری هستهای و بسیاری دیگر از مفاهیمی از این دست که در آثار سایر هنرمندان کمتر به آنها پرداخته شده یا کاملاً مغفول واقع شدهاند، دغدغههای این قشر از مخاطبان موسیقی را به زبان هنر مطرح کند که تاکنون با استقبال کمنظیری از سوی مخاطبان نیز مواجه شده است؛
حامد زمانی که فارغالتحصیل مقطع کارشناسیارشد در رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران بوده و خود را انسانی سیاسی ــ البته سیاست به معنای صحیح و اسلامی و آنچه بزرگان ما آن را «عین دیانت» خواندهاند ــ میداند، معتقد به عریان و صریح (و نه دو پهلو و مبهم) و در عین حال، هنرمندانه سخن گفتن در زمینه مسائل مذهبی و سیاسی، در عرصه موسیقی است و آن را با باورها و آموزههای اسلام و مکتب اهل بیت (علیهمالسلام)، که در آن مسائل و ارزشهای عقیدتی و سیاسی به صراحت و سادگی و بیتکلف و البته به زیبایی عرضه شدهاند، همخوان و همراستا میداند و اعتقاد دارد که این نحوهی ارائه پیامهای ارزشی در آثار موسیقایی، منجر به عمق بخشیدن بیشتر به آنها و انتقال بهتر این مفاهیم خواهد شد. وی در عین حال، پرداختن به سایر مفاهیم والا و ارزشمند نظیر عشق، دردها و دغدغه های انسانی و اجتماعی و ... را نیز در حیطه موضوعات «ارزشی» به شمار آورده و معتقد است سخن گفتن از این مضامین و مفاهیم نیز بخشی از رسالت هنر را تشکیل میدهد.
وی موسیقی خود را ترویجدهنده گفتمان و ارزشهای جهانی اسلام و انقلاب اسلامی دانسته و دامنه مخاطبان آثار خود را بسیار گسترده و فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران میداند و در این راستا با ساختن ترانههایی (که برخی از آنها به زبان عربی خوانده شدهاند) مثل «زیباییِ عشق»، «مکر شیطان»، «قدس»، «حماسهی بیتاب» و ... با مضامین مبتلابه جوامع اسلامی و موضوعات روز دینی و سیاسی در این کشورها، نظیر مسئله حجاب، استکبارستیزی، قضیه فلسطین، بیداری اسلامی و ... کوشیده است تا دامنه مخاطبان خود را گسترش داده و پیامهای ارزشمند مورد نظر خود را به عدهی بیشتری در سراسر جهان، به ویژه در جهان عرب و کشورهای اسلامی و نیز کلیه مستضعفان دنیا، منتقل کند. وی همچنین قصد دارد در آینده، ترانههایی به زبان انگلیسی نیز اجرا کند و از این طریق، گسترهی مخاطبان پیام جهانی آثار خود را باز هم توسعه داده و با اقشار مختلف مردم جهان به وسیله هنر خود ارتباط برقرار کند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رپ،پاپ،شعر، همه چی هست ____شاهین نجفی_____
یه گهواره ی بچه های زمین داره زیر چشمی نگاه می کنه
به مادر که شش ماهه مادر شده واسه بچه هاتون دعا می کنه
دعا می کنه بچه های شما با دستای بسته به میدون نرن
دعا می کنه سخت عاشق بشن یه جوری که از دست آسون نرن
هر جا که گهوارست میون هر خونه لا لا لا لا رباب می خونه
بزرگ مشد کاش می دونی چی میشد شبیه پیغمبر مثل علی میشد
شبیه پیغمبر مثل علی میشد
یه مادر نشسته داره دعا می کنه جگر گوشه هاتون دلایی بشن
دعا می کنه کل شش ماهه ها شبیه علی کربلایی نشن
داره بچه هاتون و می بینه و به گهواره خالی خو می کنه
همون آرزوهاش که پر پر شدن واسه بچتون آرزو می کنه
داره بچه هاتون و می بینه و به گهواره خالی خو می کنه
همون آرزوهاش که پر پر شدن واسه بچتون آرزو می کنه
هر جا که گهوارست میون هر خونه لا لا لا لا رباب می خونه
بزرگ مشد کاش می دونی چی میشد شبیه پیغمبر مثل علی میشد
شبیه پیغمبر مثل علی میشد
هر جا که گهوارست میون هر خونه لا لا لا لا رباب می خونه
بزرگ مشد کاش می دونی چی میشد شبیه پیغمبر مثل علی میشد
شبیه پیغمبر مثل علی میشد
ترانه ی پرواز(بسیار زیبا):
خودشون تبر می کوبن به درخت
خودشـون رازقـی پـرپـر می کنن
ما اگه یه ســـاقه رو هرس کنیم
گوش اهـل عالمــو کــر می کنن
حـــق زندگـــی نـــداره انگـــاری
هر کی می میره برای وطنـــش
تو مـــرامشــون پــرنده مجــرمه
تا بخــواد پر بــزنه می کشنـش
حــالا دلــم عاشــق تر از قبلــه
دشمن اگه دشمن تر از پیشـه
تکلیفمون روشن شده این راه
با لاله هــا روشــن تر از پیشـه
حــالا دلــم عاشــق تر از قبلــه
دشمن اگه دشمن تر از پیشـه
تکلیفمون روشن شده این راه
با لاله هــا روشــن تر از پیشـه
***********************
سی ساله این در و اون درمیزنن
که یه جای راهو اشتبــاه بریـم
که یه جای قصه خوابمون کنـن
یادمون بره می خوایم کجا بریم
شما که پــی حقــوق بشــرید
به کجــای این دروغا دلخوشید
روز روشــن جلوی چشم همه
مثل آب خوردن آدم می کشید
حــالا دلــم عاشــق تر از قبلــه
دشمن اگه دشمن تر از پیشـه
تکلیفمون روشن شده این راه
با لاله هــا روشــن تر از پیشـه
حــالا دلــم عاشــق تر از قبلــه
دشمن اگه دشمن تر از پیشـه
تکلیفمون روشن شده این راه
با لاله هــا روشــن تر از پیشـه
ترانه ی آرمیتا:
حسابش رفته از دستم که امروز
دُرُسچن روزه نیستی دیگه پیشم
دُرُس چن روزه دور از چشم مامان
با قاب عکس تو هم گریه میشم
دُرُس چن روزه که عطر سلام ت
نپیچیده یه بارم توی خونه
که رو لبخند تو، تو قاب عکست
میریزه اشکای من دونه دونه
کدوم دستی تو رو از من جدا کرد؟
الهی که…الهی که بمیره
مامان میگه دعاهام مستجابه
مامان میگه که آه من میگیره
همه میگن که این کارا همیشه
کار روباه پیره، کار گرگه
توی نقاشیام رنگش سیاهه
همه میگن یه شیطون بزرگه
باباغصه نخور، این درد دل بود
توی نقاشیام فردا قشنگه
نگهدار تا همیشه خندههاتو
بدون فردای آرمیتا قشنگه
روی صحبت من با کسایی که به حرف منو میفهمن و بهش اعتقاد دارن .... نه اعتماد.......
ترانه ی فریاد فردا:
متن شعر
ما خودمون فردامونو میسازیم
/همیشه راهو رسمشون همینه تا میبینن خرف حساب ندارن/ تموم نامردای عالم انگار راهی به جزز بستن آب ندارن/
مرد اونه که حرف حق میزنه که پای حرفای خودش میمونه/تنهای تنهام که بشه غمی نیست،مرد روی پای خودش میمونه/
هزار دفه گفتیمو بازم میگیم ،ما زیر بار حرف زور نمیریم/عالمو آدمم که ناحق بگن وامیستیمو حقمونو میگیریم
پرنده فکر و ذکرش آب و دون نیست ،پرنده فکر آسمون و بس/ما آب و دونو با قفس نخواستیم هم آب دون ارزونیتون هم قفس/
ما سر به زیریم ولی سر فرازیم محاله که کم بیاریم ببازیم/هر کی دلش قرصه بگه یا علی ما خودمون فردامونو میسازیم/
هزار دفه گفتیمو بازم میگیم ما زیر بار حرف زور نمیریم /عالمو آدمم که ناحق بگن وامیستیمو حقمونو میگیریم
ما ایستاده ایم:
تو این سنگرای معطر به عشق
باید گریه گریه عبادت کنم
با اشکای تازه وضو دارم و
میخوام آسمونو زیارت کنم
…
تو هر جای این دشت,پیغامیه
که داره دلم رو صدا می کنه
اگه از خودم بگذرم این سفر
منو راهی کربلا می کنه
…
بارون می باره آره بارون اشک
مث گریه های شب آخره
یکی روضه می خونه اینجا هنوز
یکی داره اینجا دلو می بره
…
چه مردای مردی مث باکری
پر از شور اروند و کارون شدن
شبای پر از نور هورالعظیم
چه مردای مردی که مجنون شدن
…
فدای دل تنگ دهلاویه
که مونده پریشون چمران هنوز
غریبونه هر روز و شب, کاوه رو
صدا می زنه,حاج عمران هنوز
…
شلمچه شروع غم کربلاس
هویزه هوای حسینو داره
طلاییه مس رو طلا میکنه
تو گرمای فکه ,بارون می باره
…
شلمچه شروع غم کربلاس
هویزه هوای حسینو داره
طلاییه مس رو طلا میکنه
تو گرمای فکه ,بارون می باره
…
بارون می باره آره بارون اشک
مث گریه های شب آخره
یکی روضه می خونه اینجا هنوز
یکی داره اینجا دلو می بره
…
درخت های بالا بلند وغیور
توی برف و بوران بهاری شدن
تو مهران و سردشت و گیلان غرب
چه رودای سرخی که جاری شدن
…
آهای سرزمین غریباشنا
چه رازی به چزابه داری؟ بگو
بگو نخلای سربلندت چی شد
چرا اینهمه بی قراری, بگو
…
بارون می باره آره بارون اشک
مث گریه های شب آخره
یکی روضه می خونه اینجا هنوز
یکی داره اینجا دلو می بره
…
چه سوغات خوبیه این سوز و آه
توروزای بی رنگ این عصر سرد
دیگه من نمیتونم آروم بشم
نمیشه هوای شهادت نکرد
ترانه ی هم آواز با طوفان
دست خدا در کار بود آن شب، باد از یسار، ابر از یمین آمد
طوفان به پا شد خاک وقتی با دست خدا در آستین آمد
کرکس به دامان هوس افتاد
در چنگ طوفان طبس افتاد
روح خدا قرآن گشود و باز
”وَ الله خَیرُ الماکِرین” آمد
با تیر، نشد تیغ، نشد چوب، نشد سنگ
با هرچه به دستم برسد آمده ام جنگ
گر دست تعدّی است، وگر پای تجاوز
آن دست کنم کوته، آن پای کنم لنگ
من زاده ی ایرانم، آزاده و آزاد
بیگانه پرستیدن ننگ است مرا ننگ
ننگا به من این خانه شود لانه ی روباه
پیر است و نکرده است به جز حیله و نیرنگ
گر دشمن این خاک شود گرگ، شود شیر
دندان بکند تیز، نشانم بدهد چنگ
گر یک وجب از خاک مرا چشم بدوزد
تاوان بدهد خاکش فرسنگ به فرسنگ
من چشمه ی جوشانم و هرگز نزدایم
شیرینی اوقات مرا شورش خرچنگ
چون نی لبک چوپان، چون نغمه ی جاشو
با باد هم آوازم و با موج هماهنگ
من چشمه ی جوشانم و هرگز نزدایم
شیرینی اوقات مرا شورش خرچنگ
چون نی لبک چوپان، چون نغمه ی جاشو
با باد هم آوازم و با موج هماهنگ
گیریم صبوری بکنم چند صباحی
غیرت شمشیری است که حاشا بزند زنگ
چون نی لبک چوپان، چون نغمه ی جاشو
با باد هم آوازم و با موج هماهنگ
در چشم مجنون:
متن شعر
تو همین عکسا،این عکسای سیاه و سفید
هنوزم غوغای چشم های تورو میشه دید
چشم هایی که این دنیا رو دید و دل برید
چشم هایی که این دنیا رو دید و دل برید
دل برید…
جای ستاره روی دوشت کهکشونه بوسه ی رزمنده هاست
رو سینه ات نقش لبخند ساده ی روح خداست
از همه خاکی تری و سنگر فرماندهی دل های شیداست
دل ها میلرزید تا می گفتی با یه شوقی چقدر این خاک آشناست
بی قرارم شک ندارم که همین جا کربلاست
گفتی باید هم قسم شیم تا نگن مولای عشق دوباره تنهاست
شور تو به این موج ها رسید،به موج های این رودِ پریشون
نور تو به این شب ها رسید،به شب های این صحرای مجنون
پرچم سرخت به ما رسید و ما هستیم و این راه پر از خون
…
تو همین عکسها ،این عکسهای سیاه و سفید
هنوزم غوغای چشم های تو رو میشه دید
چشایی که این دنیا رو دید و دل برید
چشایی که این دنیا رو دید و دل برید
دل برید…
جای ستاره روی دوشت کهکشونه بوسه ی رزمنده هاست
رو سینت نقش لبخند ساده ی روح خداست
از همه خاکی تری و سنگر فرماندهی دلای شیداست
شور تو به این موج ها رسید به موج های این رود پریشون
پرچم سرخت به ما رسید و ما هستیم واین راه پر از خون
ترانه ی گزینه های روی میز:
لحظه لحظه خاطرات بهمنی
که یک دفعه بهارشد
بهمنی که بوی گل گرفت و سوسن و
یاسمن
بهمنی که غرق شوق وشوربود
انفجارنوربود
سرزمینی که نگاش به آسمونه و
حسابش از زمین جداس
ذره ذره خاکش ازغرور وغیرته
سرزمینی که شن کویرشم
لشکرخداس
بغض ناتموم مادری
بالاسرِجنازهی پسر
بغضی که یه مرتبه صدامیشه
سکوتومیشکنه:
ای تموم بچههام فدای تو
یاحسین
این گلم نثارکربلای تو
یاحسین
ایستادن یه نوجوون
بدون ذره ای
ترسوآرزو
روبهروی تانکهای روبهرو
اهتزاز پرچم سه رنگ
روی گنبد مسجدی
که زخمی گلوله هاس
خندههای مردمی که یک صدا میگن:
فتح شهرخون کار خداس
آسمونی که پر از نوای ربناس
آسمونی که غُرُق شده
با«شهاب»و«رعد»و«صاعقه»
با آیهی«ومارَمَیتُ اذ رَمَیت»
آسمونی که
کابوس کرکساس
چشمه چشمه،موج موج
کوچه کوچه،رود رود
توخیابونا به هم رسیدنو یکی شدن
شکستن سردی دی وغرور اهرمن
***
حالابازم بشمرم؟
ایناگزینههای روی میزماس
حالابازم بشمرید
گزینه های روی میزتون چیاس؟
حالابازم بشمرید
همه میدونن این آخرای قصهی شماس:
مردم عاشق چشم و ابروی من نیستند...حرفم را دوست دارند
ترانه ی فردو
روستای کوچکی که قدر خانه های خود، شهید داده ست
روستای کوچکی که با امید و صلح و اقتدار
روی پای خویش ایستاده است
اجتماع راستین علم و عشق
در دل هزار ها جوان
بی که ذره ای
از هراس دشمن حریص
پای پس کشند
یا بقدر لحظه ای
در هوای نفسشان نفس کشند
مثل مادران داغدیده ی دیار ما صبور
درکنار بانوی کریم اهل بیت
زیر پرچم ولایت علی
زیر خیمه ی حسین
منتظر نشسته تاظهور
فردو اتحاد فردفردماست
در مسیر روشن یگانگی
فارغ از هرانچه سنگ در میان راه
مثل رودهای بی قرار
رو به جاودانگی
ما به رغم مالکان انحصاری سلاح هسته ای
فردو را برای صلح ساختیم
مثل آفتاب, سربزیر و سربلند
مثل آسمان
شکوهمند
ترانه ی بهارم:
مادر، بگو چجوری آروم بشم با یاد تو هنوز نفس میکشم
به عکس تو یه عمره زنجیر شدم مادر بیا ببین چقدر پیر شدم
…
نگارم، عمریه چشم انتظارم نگارم از دوری تو خزون بهارم
دیگه چقدر سر رو عکست بذارم؟!برگرد …
امیدم سر خاک هر شهیدی رسیدم بازم آهی از ته دل کشیدم
چی میشه بیاد یه روزی شهیدم
خدایا تورو به خاک بی نشون زهرا
نشونی از ماهم کی میشه پیدا
ماه من کجای این خاکه؟!
خدایا دیگه بسه داغ غربت و دوری
منم و این چشم به راهی صبوری
شاهدم چشای نمناکه
حامد زمانی، ترانهسرا، آهنگساز و خواننده جوان ایرانی، در فروردین 1367 در شهرستان میمه از توابع استان اصفهان و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. در دوران کودکی به علت بهرهمندی از صدای خوش و استعداد فراوان و به تشویق خانواده، به قرائت قرآن و مداحی روی آورد و در این زمینه دورههای آموزشی را طی کرد و با شرکت در مسابقات سراسری قرائت قرآن کریم، حائز چند رتبه برتر استانی و کشوری گردید.
وی از سن 7 سالگی و در پی کشف استعداد شگفتانگیز او در زمینه خوانندگی و آواز توسط پدرش، در کلاسهای موسیقی سنتی استاد طباطبایی، از شاگردان مرحوم استاد تاج اصفهانی، در شهر اصفهان شرکت کرد و دوره آواز سنتی را نزد ایشان گذراند. اما وی در ادامهی این روند و به فراخور مقتضیات زمان، به موسیقی پاپ روی آورد، چرا که عقیده داشت موسیقی پاپ به دلیل سرعت بیشتر انتقال مفاهیم و نیز عامهپسند بودن و اختصاص نداشتن به مخاطب و قشر خاص، بستر و عرصه مناسبتری برای بیان و انتقال گسترده حرفها و پیامهای او فراهم میآورد.
«من صدای بی صداها هستم»؛ این جملهای است که حامد زمانی در توصیف نقش خود در عرصه موسیقی بیان کرده است. به عقیده او، بخشی از افراد جامعه و عقاید و آرمانهای آنها ــ که همان عقاید و ارزشهای حامد زمانی هستند ــ در بسیاری از آثار موسیقایی موجود نادیده گرفته شدهاند، در حالی که این قشر، بخش بزرگی از جامعه را تشکیل میدهند که تاکنون از داشتن هنرمندی که در عرصه موسیقی و ترانه، بصورت صریح و بدون تکلف و پردهپوشی به ارزشها و دغدغههای فکری آنها بپردازد، محروم بودهاند. از اینرو حامد زمانی همواره تلاش کرده تا با ساخت ترانهها و آثار موسیقایی با مضامین بلندی پیرامون اسلام و ائمه معصومین (علیهمالسلام)، انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی، مبارزه با استکبار جهانی و صهیونیسم بینالملل، مقاومت و ایستادگی در برابر فشارها و تحریمهای دشمنان، شهدای عرصه فناوری هستهای و بسیاری دیگر از مفاهیمی از این دست که در آثار سایر هنرمندان کمتر به آنها پرداخته شده یا کاملاً مغفول واقع شدهاند، دغدغههای این قشر از مخاطبان موسیقی را به زبان هنر مطرح کند که تاکنون با استقبال کمنظیری از سوی مخاطبان نیز مواجه شده است؛
حامد زمانی که فارغالتحصیل مقطع کارشناسیارشد در رشته علوم سیاسی از دانشگاه تهران بوده و خود را انسانی سیاسی ــ البته سیاست به معنای صحیح و اسلامی و آنچه بزرگان ما آن را «عین دیانت» خواندهاند ــ میداند، معتقد به عریان و صریح (و نه دو پهلو و مبهم) و در عین حال، هنرمندانه سخن گفتن در زمینه مسائل مذهبی و سیاسی، در عرصه موسیقی است و آن را با باورها و آموزههای اسلام و مکتب اهل بیت (علیهمالسلام)، که در آن مسائل و ارزشهای عقیدتی و سیاسی به صراحت و سادگی و بیتکلف و البته به زیبایی عرضه شدهاند، همخوان و همراستا میداند و اعتقاد دارد که این نحوهی ارائه پیامهای ارزشی در آثار موسیقایی، منجر به عمق بخشیدن بیشتر به آنها و انتقال بهتر این مفاهیم خواهد شد. وی در عین حال، پرداختن به سایر مفاهیم والا و ارزشمند نظیر عشق، دردها و دغدغه های انسانی و اجتماعی و ... را نیز در حیطه موضوعات «ارزشی» به شمار آورده و معتقد است سخن گفتن از این مضامین و مفاهیم نیز بخشی از رسالت هنر را تشکیل میدهد.
وی موسیقی خود را ترویجدهنده گفتمان و ارزشهای جهانی اسلام و انقلاب اسلامی دانسته و دامنه مخاطبان آثار خود را بسیار گسترده و فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران میداند و در این راستا با ساختن ترانههایی (که برخی از آنها به زبان عربی خوانده شدهاند) مثل «زیباییِ عشق»، «مکر شیطان»، «قدس»، «حماسهی بیتاب» و ... با مضامین مبتلابه جوامع اسلامی و موضوعات روز دینی و سیاسی در این کشورها، نظیر مسئله حجاب، استکبارستیزی، قضیه فلسطین، بیداری اسلامی و ... کوشیده است تا دامنه مخاطبان خود را گسترش داده و پیامهای ارزشمند مورد نظر خود را به عدهی بیشتری در سراسر جهان، به ویژه در جهان عرب و کشورهای اسلامی و نیز کلیه مستضعفان دنیا، منتقل کند. وی همچنین قصد دارد در آینده، ترانههایی به زبان انگلیسی نیز اجرا کند و از این طریق، گسترهی مخاطبان پیام جهانی آثار خود را باز هم توسعه داده و با اقشار مختلف مردم جهان به وسیله هنر خود ارتباط برقرار کند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
رپ،پاپ،شعر، همه چی هست ____شاهین نجفی_____