امتیاز موضوع:
  • 95 رأی - میانگین امتیازات: 4.36
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥

باران که می بارد دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افتم
بدون چتر
من بغض میکنم ، آسمان گریه .....
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ 101
 سپاس شده توسط SABER ، sp_go
آگهی
کسايي که به فکرمون هستن

رو به گريه مي اندازيم.

ما گريه مي کنيم

براي کسايي که به فکرمون نيستن.

و ما به فکر کسايي هستيم

که هيچوقت برامون گريه نمي کنن
 سپاس شده توسط Armina
اي کاش که معشوق ز عاشق طلب جان مي کرد،

تا که هر بي سرو پايي نشود يار کسي !!!!!!!

.
 سپاس شده توسط sp_go ، ...Sara SHZ...
کاش تو بــــودی و من !
نمـ نمـ باراטּْ،

یک جاده بــــــــے انتها ...
دســــت در دســـت همـ ...

بدون چـــــــتر !

زیـــــر باراטּْ،
خیـــس خیـــــس ...
خــط زدنِ مَـــن ، پـایــآنِ من نبـــود !!!
آغـــاز بی لیاقتـــیِ تـو بــود!
 سپاس شده توسط Armina
چگونه به طاول های پا می توان نگاه کرد کرد و گفت : تمام راه رفته اشتباه است
 سپاس شده توسط Armina ، ~SoLTaN~
وقتی دلم برات تنگ می شه میرم پشت ابرها زار زار گریه می کنم .....

، پس یادت باشه هر وقت بارون دیدی بدون که دل من برات تنگ شده .
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ 101
 سپاس شده توسط sp_go
چنـــد روز اســـــت ؛

سيگـــارم دلــم را مــی زنـــد ...!

ولــی ميلــی نــدارم ...!

امــــا بــی انصافيســــــــت ؛

آنطــور کــه "تــو" مــرا تــــرک کــردی ترکـــش کنـــــم ...!

شايــــد دلــی در سينـــه نحيـــف اش ؛

بــا هــر پُــک مـی تپـــــد ...!

اعتــــراف مـــی کنــم ؛

هيچگـــــاه ؛

سيگــــارم را تــــرک نخواهـــم کــــرد .............!
 سپاس شده توسط frozen✘girl ، .ali. ، Armina
نمیدونم شاید حقم باشه بغضا چندتا چندتا به گلوم حمله می کنن!
|BACK AGAIN|
 سپاس شده توسط melodi+
!... چه ســـــخت است

دلتـــــــنگ ؛ !...

قاصـــــــــدک بودندر جــــــــاده ايیکه

در آن هيــــــــــچ!...

نســــــــيمی نمــی وزد
 سپاس شده توسط Armina
آخرای فصل پاییز یه درخت پیر و تنها
تنها برگی روی شاخه ش مونده بود میون برگا
یه شبی درخت به برگ گفت:کاش بمونی در کنارم
آخه من میون برگا فقط تنها تو رو دارم
وقتی برگ درختو می دید داره از غصه میمیره
با خدا راز و نیاز کرد اونو از درخت نگیره
با دلی خُرد و شکسته گفت، نذار از اون جداشم
ای خدا کاری بکن که تا بهار همین جا باشم
برگ، تو خلوتِ شبونه از دلش با خدا می گفت
غافل از این که یه گوشه باد همه حرفاشو میشنفت
باد اومد با خنده ای گفت:آخه این حرفا کدومه؟
با هجوم من رو شاخه عمر هر دو تون تمومه
یه دفه باد خیلی خشمگین با یه قدرتی فراوون
سیلی زد به برگ و شاخه تا بگیره از درخت جون
ولی برگ مثل یه کوهی به درخت چسبید و چسبید
تا که باد رفت پیش بارون بارونم قصه رو فهمید
بارون گفت با رعد و برقم می سوزونمش تا ریشه
تا که آثاری نمونه دیگه از درخت و بیشه
ولی بارونم مثل باد توی این بازی شکست خورد
به جایی رسید که بارون آرزو می کرد که می مرد
برگ نیفتاد و نیفتاد آخه این خواست خدا بود
هر کی زندگیشو باخته دلش از خدا جدا بود
خــط زدنِ مَـــن ، پـایــآنِ من نبـــود !!!
آغـــاز بی لیاقتـــیِ تـو بــود!


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 15 مهمان