ارسالها: 554
موضوعها: 95
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 1392
سپاس شده 2444 بار در 313 ارسال
حالت من: هیچ کدام
04-07-2012، 10:36
(آخرین ویرایش در این ارسال: 04-07-2012، 10:37، توسط Roza.rad93.)
نمی دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند
مثل آسمانی که امشب می بارد....
و اینک باران
بر لبه ی پنجره ی احساسم می نشیند
و چشمانم را نوازش می دهد
تا شاید از لحظه های دلتنگی گذر کنم
عشق من تو با حرفات قلبمو بد شکستی
خوب به قولو قرارامون چشماتو ساده بستی
حالا که میخوای بری اینه حرفه اخرت که من هنوز دوست دارم
چرا نمیشه باورت؟
نفرینت نمیکنم این مرام عاشقاست
ولی تا چشمام به دنیاست هستم چشم به راحت
ارسالها: 554
موضوعها: 95
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 1392
سپاس شده 2444 بار در 313 ارسال
حالت من: هیچ کدام
[/color][color=#800080]ای دل ساده به کجا رسیدی
این همه صحرا به قفس پریدی
بی کسی ات بود از ان چه کس
که این چنین تنها شده ای
تو همان بهاری هستی
که چون عاشق شدی زرد شده ای
ای دل
پاییز همان بهاریست که عاشق شده است
ارسالها: 4,356
موضوعها: 41
تاریخ عضویت: Apr 2012
سپاس ها 11500
سپاس شده 26576 بار در 10700 ارسال
حالت من: هیچ کدام
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق
قایقی در طلب موج به دریا زد و رفت
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق
A Friend is nothing but a known enemy
ارسالها: 554
موضوعها: 95
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 1392
سپاس شده 2444 بار در 313 ارسال
حالت من: هیچ کدام
بازم تنها شدم و غصه از راه رسید
بازم این روزگار
تنهایی منو دید و از من برید
بازم چشای من ابری شده
اخه طاقتم مثل قدیما نیست کم شده
ای خدا شدم مثل اون عکس قدیمی
که داره میپوسه
و چیزی ازش نمی بینی
آخه خیلی وقته
که کسی منو با عشق نبوسیده
خیلی وقته
که کسی منو به آغوش نکشیده
تک و تنها شدم تو تنهایی آم
هاج و واج موندم
که من از این دنیا چی میخوام
خزون دل رسید و کسی نگفت عاشقتم
کسی نگفت دیوونه گریه نکن ، من یارتم
حالا فقط
این دله سنگ صبوره تنهایی آی منه
انقدر تنها شدم
که صبوری هم به من تعنه میزنه
رو دلم پر از زخمای کهنه است
اخه دلم یه عمره که شکست ست
اخه هر کی که از راه میرسه
جای اینکه رو دلم مرهم بزاره
تنهایم رو به روی من میاره
دلکم دیگه بس کن پنجره رو باز کن
بازم داره بارون می باره
بزاره بارون رو دردای من بباره
اخه بارون حتی اگه مرهم نباشه
لااقل رو زخمای کهنه ام نمک نمی پاشه
ارسالها: 182
موضوعها: 38
تاریخ عضویت: Feb 2012
سپاس ها 360
سپاس شده 332 بار در 159 ارسال
حالت من: هیچ کدام
عاشقی سوخته ای بی سر و سامان دیدیم
گفتم ای یار مکن در سر فکرت جان را
نفسی سرد برآورد و ضعیف از سر درد
گفت بگذار من بی سر و بی سامان را
پند دلبند تو در گوش من آید هیهات
من که بر درد حریصم چه کنم درمان را
ارسالها: 4,356
موضوعها: 41
تاریخ عضویت: Apr 2012
سپاس ها 11500
سپاس شده 26576 بار در 10700 ارسال
حالت من: هیچ کدام
آدمـ هـا کـه " عــوض " می شـونـد ...
از " سـلام " و " شـب بـخیـر " گـفتـنشان
مـی شود ایـن را فـهمیـد !
از "بوسه هایشان "
از " حـرف هـا " و " نـگاه هـا " و از بی محلیشان
... از گـودال هـای ِ عـمیـقی کـه
بیـن ِ تــو و خـودشان می کـنـند
و تـویـش را پُــر از دلیـل مـی کُنـند ...!
A Friend is nothing but a known enemy
ارسالها: 554
موضوعها: 95
تاریخ عضویت: Jun 2012
سپاس ها 1392
سپاس شده 2444 بار در 313 ارسال
حالت من: هیچ کدام
04-07-2012، 10:46
(آخرین ویرایش در این ارسال: 04-07-2012، 10:48، توسط Roza.rad93.)
این صدای پای تنهایی از کوچه پس کوچه
های شهر است که به گوش میرسد
و حکایت از طلوع غم میکند
من در زاویه پنهان خویش
نشسته ام و دستهایم
به جست و جوی
اسمان رفته اند
اسمان در غم من مینالد
زمین از شیون های من به لرزه در ما اید
و پرندگان در غم من از نغمه سرایی باز می ایستند
پس از رفتنت ارزوهایم را دفن خواهم کرد دفتر خاطراتم را به اب خواهم انداخت و قاب
عکس اتاقم را به پستوی زمان خواهم سپرد نبودنت را باور خواهم کرد و اجازه ورود
هیچ نگاهی را به رویاهایم نخواهم داد اما کاش قبل از رفتنت به گنجشک های شهر
بسپاری برق انتظار را در چشمانشان نگاه دارند
شاید رفتنت را برگشتی دوباره باشد...