02-07-2012، 7:23
سفرهای سهگانه ناصرالدین شاه به اروپا در سال 1290 ه. ق (1873م) با همراهی حاجی میرزا حسین خان سپهسالار، وزیر علوم و فواید عامه، سفیر ایران در پترزبورگ، چند تن از شاهزادگان، دکتر تولوزان، طبیب فرانسوی و عکاسباشی و... آغاز شد.
--------------------------------------------------------------------------------
این سفر که دو مرتبه دیگر در سالهای 1295 ه. ق و 1306 نیز تکرار شد، برای ایران و ایرانیان دستاوردهای بسیاری داشت؛ روبرو شدن شاه ایران با نظم و هماهنگی نهادها و مۆسسات در کشورهای غربی، بازدید از تأسیسات نظامی و غیر نظامی این کشورها، امضای قراردادها و به طور کلی قرار گرفتن در برابر تکنولوژی غرب، در ادامه کشورداری ناصرالدین شاه نقش بسزایی ایفا کرد.
زنان رعیتها و کشاورزان از آنجا که به طور عمده نیروی کار جامعه کوچکشان بودند معمولاً چادر و روبند استفاده نمی کردند . لباس آنها عبارت بود از یک دامن کوتاه چین دار به نام شلیته یا قِر که تقریباً تا پایین زانو می رسید و روی آن نیز پیراهن گشادی به تن می کردند که رنگ این دامن و پیراهن معمولاً به رنگ بنفش و از جنس پارچه های نخی پنبه ای دست باف محلی خودشان بود . زنان سر خود را با یک چارقد که دنباله آن تا کمر می رسید و در جلو در زیر چانه گره می خورد یا با سنجاق بسته می شد می پوشاندند ولی هیچگاه مثل زنان شهری و زنان اعیان و خوانین صورت خود را از دیگران پنهان نمی کردند . اما زنان اعیان به تقلید از زنان شهری نقاب به رخسار می زدند این نقاب از مو بافته شده بود .
لباس زنان اعیان و خوانین عبارت بود از پیراهن کوتاه و ارخالق از آن کوتاهتر که برای پوشاندن بالای تنه به کار می رفت و زیر جامه ای که تا پشت قدمها را می پوشاند . در زمستان کلجه ای هم برای حفظ سرما برآن اضافه می شد . سرپوش آنها هم چارقدی بود که سر و موهای بافته بلند آنها را می پوشاند وقتی که می خواستند از خانه بیرون بروند چاقچوری یا شاخشوری که زیر جامه در آن بگنجد ، برپا و چادر سیاهی برسر و روبندی از پارچه سفید با قلابه جواهری که از پشت کله آنها می درخشید به صورت می زدند.
این تغییر و تحول تا مدتها در پوشش زنان ایرانی وجود داشت، اما با گذشت زمان تب استفاده از این نوع پوشش هم در میان درباریان و هم عامه مردم فروکش کرد و کم کم لباسها از حالت چسبان و کوتاه خارج شده و به آنچه که در دورههای بعدی میبینیم تبدیل شد
نقاب موئی هم مال خانم کربلاییها و پیرزنها بود . کفشهای آنها نوعی از گالش یا گیوه های پارچه ای بود که در محل دوخته می شد.
اما دوران 48 ساله حکومت ناصرالدین شاه ، عصر پذیرش فرهنگ اروپایی بود ، و لباس ایرانیان در عصر مذکور ، به پیروی از لباس اروپاییها تغییر عمده ای کرد .
بعد از سفر ناصرالدین شاه به اروپا و از آنجا که لباس تنگ و چسبان رقصندههای پترزبورگ مورد توجه وی قرار گرفته بود، در
بازگشت به ایران دستور داد زنان حرمسرایش زیرجامههای خود را تنگ و کوتاه کنند و معلوم است بعد از مدتی کار افراط تا آنجا رسید که نه تنها زنان حرمسرا، بلکه بسیاری از زنان شاهزادگان، وزرا و درباریان و... نیز به تبعیت از زنان شاه طول زیر جامههایشان را کاهش دادند و این وضع تا زمانی که هوس شاه فرونشست و نیم تنه و چادر نماز جای آن را گرفت به قوت خود باقی بود.
کارلا سرنا، سفرنامهنویسان ایتالیایی که تا پایان سفر دوم ناصرالدین شاه در ایران حضور داشت درباره وضع پوشاک بانوان ایرانی مینویسد: «لباس خارج از خانه زنان ایرانی، از لحاظ یکنواختی نوعی کشتی ونیزی را به یاد انسان میآورد. آنان دارای هر موقعیتی از نظر اجتماعی باشند، بدون استثنا خود را در چادرهایی به رنگ سرمهای میپوشانند. شلوارهای گشادی از چلوار سبز، بنفش، خاکستری یا قرمز رنگ که مانند جوراب پاها را نیز میپوشاند، به اضافه دمپاییهای پاشنهدار، پوشاک یکنواخت همه زنان ایرانی را تشکیل میدهد.»
البته شرایط پوشش جامعه به خصوص در قشر خانوادههای درباری در زمان حضور بانو سرنا، و پس از سفر اول شاه به سن پترزبورگ بسیار تغییر پیدا کرده بود، چنانچه در داخل خانه آرایش زنان غلیظتر و پوشش آنان سبکتر و کمتربود. لباسهای کوتاه و چسبان از طرف مادر ناصرالدین شاه رایج گردیده بود.
این تغییر و تحول تا مدتها در پوشش زنان ایرانی وجود داشت، اما با گذشت زمان تب استفاده از این نوع پوشش هم در میان درباریان و هم عامه مردم فروکش کرد و کم کم لباسها از حالت چسبان و کوتاه خارج شده و به آنچه که در دورههای بعدی میبینیم تبدیل شد.
--------------------------------------------------------------------------------
این سفر که دو مرتبه دیگر در سالهای 1295 ه. ق و 1306 نیز تکرار شد، برای ایران و ایرانیان دستاوردهای بسیاری داشت؛ روبرو شدن شاه ایران با نظم و هماهنگی نهادها و مۆسسات در کشورهای غربی، بازدید از تأسیسات نظامی و غیر نظامی این کشورها، امضای قراردادها و به طور کلی قرار گرفتن در برابر تکنولوژی غرب، در ادامه کشورداری ناصرالدین شاه نقش بسزایی ایفا کرد.
زنان رعیتها و کشاورزان از آنجا که به طور عمده نیروی کار جامعه کوچکشان بودند معمولاً چادر و روبند استفاده نمی کردند . لباس آنها عبارت بود از یک دامن کوتاه چین دار به نام شلیته یا قِر که تقریباً تا پایین زانو می رسید و روی آن نیز پیراهن گشادی به تن می کردند که رنگ این دامن و پیراهن معمولاً به رنگ بنفش و از جنس پارچه های نخی پنبه ای دست باف محلی خودشان بود . زنان سر خود را با یک چارقد که دنباله آن تا کمر می رسید و در جلو در زیر چانه گره می خورد یا با سنجاق بسته می شد می پوشاندند ولی هیچگاه مثل زنان شهری و زنان اعیان و خوانین صورت خود را از دیگران پنهان نمی کردند . اما زنان اعیان به تقلید از زنان شهری نقاب به رخسار می زدند این نقاب از مو بافته شده بود .
لباس زنان اعیان و خوانین عبارت بود از پیراهن کوتاه و ارخالق از آن کوتاهتر که برای پوشاندن بالای تنه به کار می رفت و زیر جامه ای که تا پشت قدمها را می پوشاند . در زمستان کلجه ای هم برای حفظ سرما برآن اضافه می شد . سرپوش آنها هم چارقدی بود که سر و موهای بافته بلند آنها را می پوشاند وقتی که می خواستند از خانه بیرون بروند چاقچوری یا شاخشوری که زیر جامه در آن بگنجد ، برپا و چادر سیاهی برسر و روبندی از پارچه سفید با قلابه جواهری که از پشت کله آنها می درخشید به صورت می زدند.
این تغییر و تحول تا مدتها در پوشش زنان ایرانی وجود داشت، اما با گذشت زمان تب استفاده از این نوع پوشش هم در میان درباریان و هم عامه مردم فروکش کرد و کم کم لباسها از حالت چسبان و کوتاه خارج شده و به آنچه که در دورههای بعدی میبینیم تبدیل شد
نقاب موئی هم مال خانم کربلاییها و پیرزنها بود . کفشهای آنها نوعی از گالش یا گیوه های پارچه ای بود که در محل دوخته می شد.
اما دوران 48 ساله حکومت ناصرالدین شاه ، عصر پذیرش فرهنگ اروپایی بود ، و لباس ایرانیان در عصر مذکور ، به پیروی از لباس اروپاییها تغییر عمده ای کرد .
بعد از سفر ناصرالدین شاه به اروپا و از آنجا که لباس تنگ و چسبان رقصندههای پترزبورگ مورد توجه وی قرار گرفته بود، در
بازگشت به ایران دستور داد زنان حرمسرایش زیرجامههای خود را تنگ و کوتاه کنند و معلوم است بعد از مدتی کار افراط تا آنجا رسید که نه تنها زنان حرمسرا، بلکه بسیاری از زنان شاهزادگان، وزرا و درباریان و... نیز به تبعیت از زنان شاه طول زیر جامههایشان را کاهش دادند و این وضع تا زمانی که هوس شاه فرونشست و نیم تنه و چادر نماز جای آن را گرفت به قوت خود باقی بود.
کارلا سرنا، سفرنامهنویسان ایتالیایی که تا پایان سفر دوم ناصرالدین شاه در ایران حضور داشت درباره وضع پوشاک بانوان ایرانی مینویسد: «لباس خارج از خانه زنان ایرانی، از لحاظ یکنواختی نوعی کشتی ونیزی را به یاد انسان میآورد. آنان دارای هر موقعیتی از نظر اجتماعی باشند، بدون استثنا خود را در چادرهایی به رنگ سرمهای میپوشانند. شلوارهای گشادی از چلوار سبز، بنفش، خاکستری یا قرمز رنگ که مانند جوراب پاها را نیز میپوشاند، به اضافه دمپاییهای پاشنهدار، پوشاک یکنواخت همه زنان ایرانی را تشکیل میدهد.»
البته شرایط پوشش جامعه به خصوص در قشر خانوادههای درباری در زمان حضور بانو سرنا، و پس از سفر اول شاه به سن پترزبورگ بسیار تغییر پیدا کرده بود، چنانچه در داخل خانه آرایش زنان غلیظتر و پوشش آنان سبکتر و کمتربود. لباسهای کوتاه و چسبان از طرف مادر ناصرالدین شاه رایج گردیده بود.
این تغییر و تحول تا مدتها در پوشش زنان ایرانی وجود داشت، اما با گذشت زمان تب استفاده از این نوع پوشش هم در میان درباریان و هم عامه مردم فروکش کرد و کم کم لباسها از حالت چسبان و کوتاه خارج شده و به آنچه که در دورههای بعدی میبینیم تبدیل شد.