06-11-2013، 1:43
دمش گرم ، باران را میگویم ، به شانه ام زد و گفت :
خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .
تنها ادامه میدهم در زیر باران
حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم
میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم
ببار باران من نه چتر دارم نه یار . . .
با ابرها چه غصهی پنهانیست؟
این عصرِ چندشنبهی بارانیست؟
وقتی که میبُریم مدام از هم
این عشق نیست ، چاقوی زنجانیست !
حکمت باران در این ایام می دانی که چیست ؟
آب و جارو میشود بهر محرم کوچه ها . . .
السلام علیک یا اباعبدالله
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ، ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه ، خدایا ، بهانه ای . . .
به باران دل نبند
که هر چهار فصل دیوانهات خواهد کرد
اگر ببارد ، از شوق
اگر نبارد ، از دلتنگی . . .
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم
از تمام زمین یک خیابان را
و از تمام تو
یک دست که قفل شود در دست من . . .
“پاییز” مرا عاشق میکند
“باران” عاشق تر
حالا تو بگو
این “باران پاییزی” با من چه میکند . . . ؟
ترنم باران را نصار چشمانت میکنم نازنینم
تا شبنمی شود بر سرخی گونه هایت
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم و دست نوازشم را
به موهایت هدیه میکنم ، که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
باران میبارد ، به حرمت کداممان نمیدانم
من همین قدرمیدانم ، باران صدای پای اجابت است
خدا با همه جبروتش ، دارد ناز میخرد ، نیاز کن . . .
میگویند باران که ببارد ، بوی خاک بلند می شود
پس چرا اینجا ، باران که می بارد
عطر خاطره ها می پیچد . . . ؟
باران که میبارد
دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افـتم
بدون ِ چتر ، من بـغض می کنم ، آسمان گـریـه . . .
باران که می زند ، هـمه چیز تازه می شود
حتّی داغِ نبودن ِ تو . . .
دیشب که باران آمد ، میخواستم سراغت را بگیرم
اما خوب میدانستم ، این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . .
باران همیشه می بارد ، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن . . .
مثل باران های بی اجازه
وقت و بی وقت
درهوایم پراکنده ای
و من
بی هوا
ناگهان خیسم از تو !
حسن باران این است ، که تبسّم دارد
گرد غم از همه چیز ، از همه جا می گیرد
همه جا بر همه کَس می بارد
و تعلق دارد به جهانی از عشق . . .
باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است
که می گویم : من تنها نیستم ، تنها منتظرم . . .
دیـر آمدی بـاران
دیـــــر
من در جــایـــی
در حجـــم نبــودن کســی خشکیـــدم . . .
بغض هایم را به آسمان ، سپرده ام
خدا به خیر کند باران امشب را . . . !
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است . . .
خسته شدی ، امروز تو استراحت کن ، من به جایت می بارم . . .
تنها ادامه میدهم در زیر باران
حتی به درخواست چتر هم جواب رد میدهم
میخواهم تنهایی ام را به رخ این هوای دو نفره بکشم
ببار باران من نه چتر دارم نه یار . . .
با ابرها چه غصهی پنهانیست؟
این عصرِ چندشنبهی بارانیست؟
وقتی که میبُریم مدام از هم
این عشق نیست ، چاقوی زنجانیست !
حکمت باران در این ایام می دانی که چیست ؟
آب و جارو میشود بهر محرم کوچه ها . . .
السلام علیک یا اباعبدالله
سر زد به دل دوباره غم کودکانه ای
آهسته می تراود از این غم ، ترانه ای
باران شبیه کودکی ام پشت شیشه هاست
دارم هوای گریه ، خدایا ، بهانه ای . . .
به باران دل نبند
که هر چهار فصل دیوانهات خواهد کرد
اگر ببارد ، از شوق
اگر نبارد ، از دلتنگی . . .
من از تمام آسمان یک باران را میخواهم
از تمام زمین یک خیابان را
و از تمام تو
یک دست که قفل شود در دست من . . .
“پاییز” مرا عاشق میکند
“باران” عاشق تر
حالا تو بگو
این “باران پاییزی” با من چه میکند . . . ؟
ترنم باران را نصار چشمانت میکنم نازنینم
تا شبنمی شود بر سرخی گونه هایت
و داغی بوسه ام را به پیشانی ات به یادگار میگذارم و دست نوازشم را
به موهایت هدیه میکنم ، که تا عمر داری مرا از خاطر نبری . . .
باران میبارد ، به حرمت کداممان نمیدانم
من همین قدرمیدانم ، باران صدای پای اجابت است
خدا با همه جبروتش ، دارد ناز میخرد ، نیاز کن . . .
میگویند باران که ببارد ، بوی خاک بلند می شود
پس چرا اینجا ، باران که می بارد
عطر خاطره ها می پیچد . . . ؟
باران که میبارد
دلم برایت تنگ تر می شود
راه می افـتم
بدون ِ چتر ، من بـغض می کنم ، آسمان گـریـه . . .
باران که می زند ، هـمه چیز تازه می شود
حتّی داغِ نبودن ِ تو . . .
دیشب که باران آمد ، میخواستم سراغت را بگیرم
اما خوب میدانستم ، این بار هم که پیدایت کنم ، باز زیر چتر دیگرانی . . .
باران همیشه می بارد ، اما مردم ستاره را بیشتر دوست دارند
نامردیست آن همه اشک را به یک چشمک فروختن . . .
مثل باران های بی اجازه
وقت و بی وقت
درهوایم پراکنده ای
و من
بی هوا
ناگهان خیسم از تو !
حسن باران این است ، که تبسّم دارد
گرد غم از همه چیز ، از همه جا می گیرد
همه جا بر همه کَس می بارد
و تعلق دارد به جهانی از عشق . . .
باران که می بارد تمام کوچه های شهر پر از فریاد من است
که می گویم : من تنها نیستم ، تنها منتظرم . . .
دیـر آمدی بـاران
دیـــــر
من در جــایـــی
در حجـــم نبــودن کســی خشکیـــدم . . .
بغض هایم را به آسمان ، سپرده ام
خدا به خیر کند باران امشب را . . . !
پنجره ی باران خورده ات را باز کن
چند سطر پس از باران
چشمهایم را ببین که هوایت دیوانه شان کرده
دلم برایت تنگ است . . .