16-06-2012، 18:21
روزی با خودم فکر میکردم که اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به آتش میکشم
اما الان حتی حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست . . .
اما الان حتی حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست . . .
|
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ |
||||||||||||||||||||||||||||||||
16-06-2012، 18:21
روزی با خودم فکر میکردم که اگر او را با غریبه ای ببینم شهر را به آتش میکشم
اما الان حتی حاضر نیستم کبریتی روشن کنم تا ببینم او کجاست . . .
16-06-2012، 18:26
الان يه چي ميگم همهتون كف بُر بشيد! فعلا ادامه بديد!
صفحه بعدي!
16-06-2012، 18:28
چه سخته در جمع بودن ولی در گوشه ای تنها نشستن
به چشم دیگران چون کوه بودن ولی در خود به آرامی شکستن . . .
16-06-2012، 18:42
به چشمي اعتماد کن که به جاي صورت به سيرت تو مي نگرد ، به دلي دل بسپار که جاي خالي برايت داشته باشد و دستي را بپذير که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است
16-06-2012، 18:57
(آخرین ویرایش در این ارسال: 16-06-2012، 18:59، توسط فرشته ي كوچولو.)
چه زود فراموش شدم تو ذهنا خاموش شدم
شدم بده تو قصه راحت فراموش شدم غصه ها توی قلبم امونمو بریده درست میگن که آدم از عشق خیری ندیده هرچی میگن دروغه باور نکن می شکنی میگن بهت که عشقم فقط تو تو قلبمی این روزا بد غرورت زیره پاهات له میشه از غم عشق و دوری چشمای تو تر میشه خلاصه که عزیزم از من به تو نصیحت هرچی دیدی دم نزن نشین تو پای صحبت بهانه ها جور واجور دروغا ثابت میشن گل هایی که تو چیدی یکدفعه پرپر میشن میگفت نفس کشیدن بی تو برام حرومه میگفت دوست دارم من دوست دارم دیونه دیدی چه آسون گذشت رفت سراغ دیگری تورم کنار میذاره ؟ انتخاب آخری ؟ سلام به همه دوستای خوبم امید وارم حال همگی خوب باشه لطفا تو نظرات بگین چه شعری دوست دارین تا بیشتر تو وب بذارم شیارهای لاجوردی ذهن ودهکده ی کلبه های جنگلی. براده های زنگ زده ی خواب من درحنجره ی واژگون کاغذ. رویای جنگل. پل شیشه ای کودکانه به بلوغ ارغوانی پنجره. ظهورچشمهای نیلی خدادرآمیزش آسمان ودریا. حس شعری مبهم. شاعری که شعرهایش درمن آبستن شد. اوکه رفت بایدمیرفت. آن که رفت پیش خدامقدس رفت. آن که رفت سوی عشق تازه تربیهوده رفت. لایق نبود. آن که دل بست به دریای چشمهای من دل به سراب بست وچه تشنه. آن که رودخانه ی قلبم رافهمیددریایی شد. شبهای آغشته به الکل. آرامبخش. مخدر. اوکه رفت بایدمیرفت. هرچندبیهوده. هرچندهرز. بایدمیرفت.
16-06-2012، 19:00
دِلَـ ـ ـم آغوشـ ـ ـ ـ ـ ـ ـی می خـ ـ ـ ـواهَد کِه نَه زَن باشَـ ـ ـد نَه مَـ ـ ـ ـرد...!! " خُدایـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـا " بیا زَمیـ ـ ـن...!!!
16-06-2012، 19:17
روزگاری جاده ای بودم غرق تردد ، جاده ای که از رفت و آمد لحظه ای خالی نمیشد
من که بسیار غریبان را به آبادی رساندم ، عاقبت خود ماندم و ویرانه و تنهائی خود . . . .
16-06-2012، 19:37
آه خدای بیداری های همیشگی... باز تنهایم باز می لرزد پای دل باز لرزان است دست احساس باز خواب آلودست کودک اشتیاق ... باز کفشهای آهنین اراده ام تسلیم زنگار خستگی هاست باز افتاد جام بلور اتفاق ...و شکست ... باز من ماندم و راهی بی عبور چگونه قدم بگذارم بر تکه های شکسته ی دلم ...!
16-06-2012، 19:39
دیدگانم همچو دالان های تار
گونه هایم همچو مرمر های سرد ناگهان خوابی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از فریاد درد مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز امروز ها دیروزها
16-06-2012، 22:01
(آخرین ویرایش در این ارسال: 16-06-2012، 22:02، توسط ♥ Sky Princess♥.)
خاک میخواند مرا هر دم بخویش
میرسند از ره که در خاکم نهند آه شاید عاشقام نیمه شب گل بر روی گور غمناکم نهند در اتاق کوچکم پا مینهند بعد من با یاد من بی گانه ای در بر آیینه می ماند بجای تارمویی ، نقش دستی ، شانه ای
| ||||||||||||||||||||||||||||||||
|
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه) | |||||||
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید | ||
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید | ||
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
|
یا |
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.
|
موضوعات مرتبط با این موضوع... | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 3) | |||||
♥...:: بغــــــــــض قلــــــــــــم ::...♥ (نسخه ی 2) |