امتیاز موضوع:
  • 0 رأی - میانگین امتیازات: 0
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

امپراتور

#1
امپراطور

ناراحتت کردم دم رفتن
خواستم که ناامید بشی از من
.
این عادلانه نیست می*دونم
ازم نپرس چطور می*تونم

.
یکم واسه*ت لازمه بی*رحمی
دلیلش*و حالا نمی*فهمی
.
به بغض وادارم نکن انقد
این گریه*ها باشه برای بعد
.
تو قلب من یه امپراطوره .. تسلیم می*شه چون که مجبوره
برو نباید مال من باشی .. خواهش نکردم، این یه دستوره
.
نفرین به این وجدان بیهودم
ای کاش من خودخواه*تر بودم
.
غرور من این بار حق داره
دنیا به من خیلی بدهکاره
.
سکوت یعنی مرده فریادم
باید تو رو از دست می*دادم
.
از من به تو پنجره*ای وا نیست
وقتی که خوشبختیت اینجا نیست
.
تو قلب من یه امپراطوره .. تسلیم می*شه چون که مجبوره
برو نباید مال من باشی .. خواهش نکردم، این یه دستوره
.



امپراتور 1
دیدپینیامپراتور 1
پاسخ
آگهی


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.


پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان