امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

داستان زیبا ازحاضر جوابی چرچیل (حکایت ) +عکس

#1
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/0/0d/%DA%86%D8%B1%DA%86%DB%8C%D9%84.jpg

حکایت اول
یه روزچرچیل درمجلس عوام سخنرانی داشت.یه تاکسی می گیره،وقتی به محل می رسن،به راننده میگه اینجامنتظرباش تامن برگردم.راننده میگه نمیشه،چون میخوام برم خونه وسخنرانی چرچیل راگوش کنم.
چرچیل ازاین حرف خوشش میادوبه راننده۱۰دلارمیده.
راننده میگه:
گوربابای چرچیل،هروقت خواستی برگرد!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.masters-of-photography.com/images/full/karsh/karsh_churchill.jpg
حکایت دوم
نانسی آستور(اولین زنی که درتاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیای کبیرراه یافته واین موفقیت رادرپی پاسخگویی وجسارتهایش بدست آورده بود)روزی ازفرط عصبانیت به وینستون چرچیل(نخست وزیرپرآوازه وقت انگلستان)روکردوگفت:
من اگرهمسرشمابودم توی قهوتان زهرمی کردم.
چرچیل(باخونسردی تمام ونگاهی تحقیرآمیز):
من هم اگرشوهرشمابودم می خوردمش.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ​ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
http://www.asriran.com/files/fa/news/1390/11/3/206524_208.jpg

حکایت چهارم
مجلس عیش‌ حکومتى،وقتى چرچیل حسابى مست کرده بودیکى ارحضارکه خبرنگارهم بود،ازروى حس کنجکاوى حرفه ایش(فضولى براى سوژه تراشى)پیش اورفت ودرحالى که چرچیل سرش روپایین انداخته بودودرعالم مستى چیزهاى نامفهومى زیرلب زمزمه مى‌کردومى‌خندیدگفت:
آقاى چرچیل!(چرچیل سرش رابلندنکرد).
بلندترتکرارکرد:
آقـاى چرچیل(خبرى ازتوجه چرچیل نبود).
درشرایطى که صداش توجه دوروبرى‌هاروجلب کرده بود،براى اینکه بیشترضایع نشه بلافاصله سرش روبالاگرفت وادامه داد...)شمامست هستید،شماخیلى مست هستید،شمابى اندازه مست هستید،شمابه طوروحشتناکى مست هستید!
چرچیل سرش روبلندکرددرحالیکه چشمهاش سرخ رنگ شده بودن وکشدارحرف مى‌زد)به چشمهاى خبرنگارخیره شدوگفت:
خانم!شمازشت هستید،شماخیلى زشت هستید،شمابى اندازه زشت هستید،شمابه طوروحشتناکى زشت هستید!
مستى من تافرداصبح مى‌پره،مى‌خوام ببینم توچه غلطى مى‌کنى!!؟
پاسخ
 سپاس شده توسط LOVE KING ، arooos ، سایه 72 ، šhεïdα ، ♥انی♥ ، Azarbayjanliam ، h.m.b ، unruly ، ჩяσOσкєη ժяєαм ، aLiReZaZ-iM ، parnia tajik ، YAS007 ، سانا50 ، hossein00 ، نیلوفر 2000 ، محدثه74
آگهی
#2
این چرچیل تو جنگ جهانی بعضی نامردمی ها را کرد که باید پاسخگو باشه...Angry
پاسخ
 سپاس شده توسط saeed25/12
#3
خواهش میکنم نظرلطفته
پاسخ
#4
اسپــم هآ پآک شدند:|
پاسخ
#5
HeartHeartHeartHeart
پاسخ
#6
عالی بووووووووووووووودHeart
داستان زیبا ازحاضر جوابی چرچیل (حکایت ) +عکس 1
پاسخ
#7
آخري خيلي باحال بود
چشم ها فراموش ميكنند آنچه را كه روزي ديدند
                                         ولي قلبها هرگز فراموش نميكنند آنچه را كه

                                                                                   Heartدوست دارند... Heart
پاسخ
#8
خخ ازش خوشم اومد 4fvf
پاسخ
#9
عالی بود سپاس

پاسخ


[-]
به اشتراک گذاری/بوکمارک (نمایش همه)
google Facebook cloob Twitter
برای ارسال نظر وارد حساب کاربری خود شوید یا ثبت نام کنید
شما جهت ارسال نظر در مطلب نیازمند عضویت در این انجمن هستید
ایجاد حساب کاربری
ساخت یک حساب کاربری شخصی در انجمن ما. این کار بسیار آسان است!
یا
ورود
از قبل حساب کاربری دارید? از اینجا وارد شوید.

موضوعات مرتبط با این موضوع...
Heart یه داستان عاشقانه غمگین و زیبا از یک دختر((( حتما بخونید)))
Exclamation مجنون (داستان ترسناک واقعی) +18
  این یک داستان بی معنی است.
Exclamation داستان بسیار ترسناک خونه جدید !
  داستان عاشقی یک پسر خیلی قشنگه(تکراری نیست)
Eye-blink داستان ترسناک +18
  داستان کوتاه دختر هوس باز(خیلی قشنگه)
Rainbow یک داستان ترسناک +18
  داستان|خيانت آرمان به دختر همسايه|
Heart داستان عاشقانه و غم انگیز ستاره و پرهام

پرش به انجمن:


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان