10-06-2012، 11:01
یارو ساندویچفروشی داشته، یک روز یک بابایی میاد میگه: قربون یک ککتل بده، فقط بیزحمت توش گوجه نذارید. یارو میگه: آقا امروز گوجه نداریم، میخوای خیارشور نذارم؟!!...
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو از طبقه صدم یه ساختمون میپره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره لباس فروشی،میگه:ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه:بله. غضنفر میگه: بیزحمت دو نخ بدین!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره،کجش میکنه!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو کلیدش رو تو ماشین جا میذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ازیارو میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم mp3 اش کردن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشتصحنه بهش میرسونن که: جواب برج ایفله، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، یارومیپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه.یارو میگه: …ها! پس حتماٌ برج ایفله!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشتصحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، یارو میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. یارو میگه: بابا این عجب خیار گندهایه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ماشین یارو رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو یاروداد میزنه: هیچ خودتونو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟یارو میگه: ایلده من شمارشو برداشتم.!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میافته تو چاه، فامیلاش سند میذارن درش میارن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره یارو میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار یارو این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده با خودش میگه: این بابا که مشتری پایس… بذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعهای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح یارو میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! یارو میگه: قربون دستت، ۵۰۰ گرم از طبقه بیست چهارمش به ما بده!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو کارت تلفن میخره، عجالتاً اول میده پرسش کنن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به یارو میگن یه معما بگو،میگه: اون چیه که درازه،زرده، موزه؟!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره خواستگاری، اسم دختره غزال بوده ولی یارو قاط زده بوده، یک بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف کنه، یارو میگه: دست شما درد نکنه آهو خانوم! دختره شاکی میشه، میگه: بابا اسمه من غزاله نه آهویارو میگه: ای بابا فرقی نداره… حیوون حیوونه دیگه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو بیهوا میاد تو اتاق، خفه میشه!
غضنفر دنبال دزد میکنه، از دزده جلو میزنه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره بخوریم زمین.!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره زیر ماشین، رفقاش با دمپایی میزنن درش میارن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از یارو میپرسن: ببخشید ساعت چنده؟ میگه: والله تقریباٌ سه و خورده ای. میپرسن: ببخشید، دقیقاٌ چنده؟ میگه: دقیقاٌ هفت و سی و یک دقیقه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: ۲۰۰۰ تومن. یارو یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: ۱۰۰۰ تومن. باز غضنفر یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: ۷۰۰ تومن. یارو دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زنِ یارو دو قلو میزاد،یارو میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه،به یارو میگه:حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از یارو میپرسن تعطیلات کجا رفتی؟ میگه والا امام رضا طلبید رفتیم شمال!!
بل میخره میگذاردش کلاس تقویتی
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو از طبقه صدم یه ساختمون میپره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره لباس فروشی،میگه:ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه:بله. غضنفر میگه: بیزحمت دو نخ بدین!!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره،کجش میکنه!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو کلیدش رو تو ماشین جا میذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ازیارو میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم mp3 اش کردن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشتصحنه بهش میرسونن که: جواب برج ایفله، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، یارومیپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه.یارو میگه: …ها! پس حتماٌ برج ایفله!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشتصحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، یارو میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. یارو میگه: بابا این عجب خیار گندهایه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ماشین یارو رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو یاروداد میزنه: هیچ خودتونو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟یارو میگه: ایلده من شمارشو برداشتم.!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میافته تو چاه، فامیلاش سند میذارن درش میارن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره یارو میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار یارو این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده با خودش میگه: این بابا که مشتری پایس… بذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعهای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح یارو میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! یارو میگه: قربون دستت، ۵۰۰ گرم از طبقه بیست چهارمش به ما بده!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو کارت تلفن میخره، عجالتاً اول میده پرسش کنن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
به یارو میگن یه معما بگو،میگه: اون چیه که درازه،زرده، موزه؟!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره خواستگاری، اسم دختره غزال بوده ولی یارو قاط زده بوده، یک بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف کنه، یارو میگه: دست شما درد نکنه آهو خانوم! دختره شاکی میشه، میگه: بابا اسمه من غزاله نه آهویارو میگه: ای بابا فرقی نداره… حیوون حیوونه دیگه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو بیهوا میاد تو اتاق، خفه میشه!
غضنفر دنبال دزد میکنه، از دزده جلو میزنه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو صبح از در خونه میاد بیرون، میبینه سر کوچه یک پوست موز افتاده، با خودش میگه: ای داد بیداد، باز امروز قراره بخوریم زمین.!!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره زیر ماشین، رفقاش با دمپایی میزنن درش میارن!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از یارو میپرسن: ببخشید ساعت چنده؟ میگه: والله تقریباٌ سه و خورده ای. میپرسن: ببخشید، دقیقاٌ چنده؟ میگه: دقیقاٌ هفت و سی و یک دقیقه!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
یارو میره پیتزا فروشی، میگه: ببخشید پیتزا بزرگ چنده؟ یارو میگه: ۲۰۰۰ تومن. یارو یکم بالا پایین میکنه، میگه: پیتزا متوسط چنده؟ یارو میگه: ۱۰۰۰ تومن. باز غضنفر یوخده با پولای جیبش ور میره، میگه: پیتزا کوچیک چنده؟ یارو میگه: ۷۰۰ تومن. یارو دست میکنه تو جیبش یک صد تومنی درمیاره، میگه: قربون دستت داداش، یک جعبه اضافه به ما بده!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
زنِ یارو دو قلو میزاد،یارو میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه،به یارو میگه:حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
از یارو میپرسن تعطیلات کجا رفتی؟ میگه والا امام رضا طلبید رفتیم شمال!!
بل میخره میگذاردش کلاس تقویتی