19-09-2013، 6:13
وقتی اسم Lost Planet میآید، اکثر گیمرهای قدیمی ناخود آگاه یاد اولین نسخهی این بازی میافتند. یک بازی با بهترین داستان ممکن، روایتی عالی، پایان بندی خوب، شخصیت پردازی قابل قبول و در انتها یک بازی همه چیز تمام. اما از وقتی چند عدد جلوی اسم Lost Planet ظاهر شد، در این بازی نه خبری از داستان و روایت خوب بود و نه خبری از یک هیجان مطلق. این بازی، متاسفانه آن چیزی نبود که انتظار میرفت و سیارهی گمشده نه تنها پیدا نشد، بلکه در میان افتضاح تخریب کنندههای بازیها محو تر شد!
البته باید انصاف را رعایت کرد و اذعان کرد، که این بازی یک افتضاح مطلق نبود. افتضاح بود، اما کاملا افتضاح نبود. این بازی ادقام نوآوریها و سرکوب سنتهای خوب گذشته است که در کنار هم مشکل را بزرگ میکرد. در این بازی میتوانستیم نکات مثبت زیادی را ببینیم. مثلا Akrid Survival Mode هیجان انگیز بود، اما بسیاری از نقاط قوت این بازی که در نسخههای قبل وجود داشت از بین رفته بود و این جای تاسف داشت.
از نکات مثبت دیگر این بازی میتوانیم به داستان اشاره کنیم. داستان بازی اگر خوب روایت میشد یک ایدهی ناب و جالب را تداعی میکرد اما مشکل در روایت اصلی ترین معضل داستان بود.
داستان بازی دچار معضلاتی است که شاید برای جلوگیری از اسپویل شدن نتوان به همهی آنها وارد شد. اما اوج داستان به هیچ عنوان هیجان انگیز نیست. شاید به خاطر صداگذاری و بازی بد صداپیشهها باشد، اما چیزی که هیچوقت نمیتوانید درک کنید، احساسات است. البته به جز زمانی که Jim Peyton با همسرش که از روی زمین با او تماس میگیرد و با پیغام تصویری از حال یکدیگر با خبر میشوند، ارتباط برقرار میکند.
گاهی اوقات هم صدای ضبط شده در Rig به او نحوهی استفادهی درست از Rig را آموزش میدهد که به درد ما نمیخورد اما در نوع خود بسیار جالب است.
شخصیت پردازی در این بازی به خوبی شکل نگرفته است. البته شاید شما بتوانید به خوبی Jim Peyton را درک کنید، اما این موضوع فقط راجع به Jim Peyton صادق است و دیگر شخصیتهای بازی را نمیتوانید از ته دل دوست داشته باشید. از همه بدتر، شخصیت منفی بازی به شدت ضعیف پرداخته شده و انگار فقط سعی کردند که با ایجاد دیالوگهای خاص و البته بی تاثیر او را خیلی بد جلوه دهند.
مشکل اصلی دیگر در داستان بازی، آنجایی است که وقتی بازی تازه جان میگیرد و میتواند برای مدت زیادی ادامه پیدا کند و هیجان خاصی هم داشته باشد، شما به انتهای بازی میرسید و به سرعت و به نحوی که انگار چارهای جز پایان بازی نبوده، بازی به پایان میرسد.
دیگر معضلاتی که در بازی وجود دارد این است که در آیندهای بسیار دور که به راحتی میشود در سیارهای دیگر قدم زد، هنوز از C4 استفاده میشود. این نکات در بازی کم نیست و میشود نکات این چنینی را در بازی مشاهده کرد.گیم پلی بازی خسته کننده است. چرا که دشمنان تکراری جلویتان ظاهر میشوند، با همان ریخت و قیافه و شما هم باید با استفاده از اسلحههایتان آنها را از پا درآورید. شما میتوانید برای جلوگیری از برخورد با دشمنانتان جا خالی دهید و به اطراف شیرجه بزنید. که این کار با اینکه جالب است اما آنطور که باید گیرا نیست. یعنی مهم نیست که شیرجهی شما به کدام سمت باشد، وقتی دکمهی مربوط به شیرجه زدن را بزنید اگر دشمنتان از شکمتان هم رد شود، باز هم برایتان اتفاقی نمیافتد.در این بازی قابلیت کاور گیری هم دارید که بیشتر در مرحلهی آخر بازی به کارتان میآید و بعضی مواقع در مواجهه با بعضی از موجوداتی که به طرفتان چیزهایی پرتاب میکنند. وقتی هم که کاور گرفتهاید میتوانید از Blind Fire استفاده کنید که به خوبی به آن پرداخته شده است.
در این بازی از قابلیت Fast Travel استفاده میشود که شاید سه یا چهار بار از آن استفاده کنید. مگر اینکه مصرانه برای انجام همهی Side Questهایش تلاش کنید.
Side Questها در این بازی آنقدرها جالب نیست و چالش بزرگی را ایجاد نمیکنند. البته چند موردشان هم از این قاعده مستثنیاند. اما میتوانستند بهتر از این باشند. Side Quest ها شبیه به هم هستند که البته این حرف من گزافه گویی است. تمام ماموریتهای اصلی هم شبیه به هم هستند. به عنوان مثال شما در سه مرحلهی مختلف باید دقیقا کاری مشابه را انجام دهید. حتی در دشمنانتان هم تغییر آنچنانی ایجاد نمیشود که این موضوع واقعا خسته کننده است.
صداگذاری در بازی ضعیف است. شما موسیقیهای تکراری را میشنوید و مدام صدای محیط تکرار میشود. موجودات مختلف شباهت صدایی زیادی دارند و گاهی اوقات از شنیدن صدایشان خسته میشوید. موسیقیهایی که در بازی استفاده شده بد نیستند. مثلا وقتی شما سوار بر Rig هستید، میتوانید از موسیقیهایی که همسر Jim برای او فرستاده است گوش دهید، اما تعدادشان زیاد نیست و مدام تکرار میشوند و شما آنقدر درگیر پیدا کردن انتهای بازی هستید که شاید اصلا به موسیقی بازی دقت نکنید.
صداپیشهها به شدت ضعیف ظاهر شدهاند. در کات سینها صداپیشهها وقتی در بدترین شرایط قرار دارند بدون هیچ تفاوتی در موج صدایشان حرف میزنند. از طرفی مشکل صداپیشهها را کنار بگذاریم باید ایراد بزرگی در رابطه با نحوهی پردازش حرکت فیزیکی شخصیتها بگیریم که آنهم به شدت ضعیف کار شده است.
در بعضی از مواقع، یکی از شخصیتها با Jim Peyton صحبت میکند و از درد سخن میگوید. اما چهرهی Jim به حدی ریلکس است که انگار دارد به یک داستان زیبا گوش میکند. در آخر هم هیچ چیز نمیگوید و این موضوع ما را آزار میدهد. نحوهی قطع صدای یکی از شخصیتها و شروع صحبتهای شخصیت دیگر هم خوب نیست. البته در کات سینها نسبتا رعایت شده اما وقتی در محیط قابل بازی شما با یکی از شخصیتها صحبت میکنید کاملا احساس میکنید که انگار صدای یک نفر قطع شده.
صداپیشه ها اصلا دقت نمیکردند که شخصیتشان چه موقعی آه میکشد. مثلا پیش میآمد که در بازی شخصیتی آه میکشید اما دهانش بسته بود و ما را به فکر فرو میبرد که چطور میشود با دهان بسته آه کشید. البته شاید شما دارید امتحانش میکنید اما آهی که من از آن حرف میزنیم آهی است که با دهان باز انجام میشود.
گرافیک بازی نه آنقدر بد بود و نه آنقدر خوب. محیط سرد سیاره با اینکه تکراری و خسته کننده بود اما محیطی ترسناک را تداعی میکرد. محیط داخلی هم به خوبی طراحی شده بود و در نوع خود جالب بود. اما تکرار محیطهای مختلف سیاره واقعا آزار دهنده بود.شما در ماموریتهای مختلف به مکانهای متفاوتی میرفتید، اما تفاوتی احساس نمیکردید. چرا که آنطور که باید به آنها پرداخته نشده بود و مدام تکرار مکررات بود.طراحی دشمنان با اینکه آنقدرها متفاوت از هم نبودند هم درنوع خود جالب بود.بافتهایی که در بعضی از مکانها به چشم میآمد غیر واقعی به نظر میرسید که البته میشد با آنها کنار آمد.در فوران بازیهایی که با Unreal Engine ساخته میشوند میتوان این بازی را قابل قبول خواند.
به هر ترتیب شاید بزرگترین اشتباه شرکت Capcom سپردن این بازی به دست Spark باشد که این بلا را سر بازی آورد.
البته این «بلا» چون سر بازیی به نام Lost Planet 3 آمد آن را یک فاجعه خواندم، وگرنه این بازی نه آنقدر بد بود که از آن متنفر باشیم و نه آنقدر خوب و بی نقص که بخواهیم آن را در زمرهی بهترین بازیهای سال قرار دهیم. Lost Planet 3 تجربهای است که از دست دادنش نجات وقتی است که بیهوده هدر برود.
هرچند، باز هم تکرار میکنم با وجود عناوینی مثل Dark و Ride to Hell این بازی کاملا قابل قبول است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
نام : Lost Planet 3
سازنده : Spark Unlimited
ناشر : Capcom
سبک : شوتر سوم شخص
پلتفرم : PC/Xbox360/PS3
حجم این بازی زیاد است. یعنی اگر شما PC باز باشید، با پنج دیویدی مواجه خواهید شد که در نوع خود شاید بتواند نوید یک بازی طولانی را بدهد. در صورتی که اینطور نیست. به نظر برنامه نویسان این بازی به بدترین نحو ممکن این بازی را نوشتهاند که این حجم بسیار زیاد آنقدر که باید طولانی نیست. البته، شما شاید بارها در اواسط بازی دعا کنید که بازی زودتر تمام شود، چرا که روایت این بازی به شدت ضعیف است.البته باید انصاف را رعایت کرد و اذعان کرد، که این بازی یک افتضاح مطلق نبود. افتضاح بود، اما کاملا افتضاح نبود. این بازی ادقام نوآوریها و سرکوب سنتهای خوب گذشته است که در کنار هم مشکل را بزرگ میکرد. در این بازی میتوانستیم نکات مثبت زیادی را ببینیم. مثلا Akrid Survival Mode هیجان انگیز بود، اما بسیاری از نقاط قوت این بازی که در نسخههای قبل وجود داشت از بین رفته بود و این جای تاسف داشت.
از نکات مثبت دیگر این بازی میتوانیم به داستان اشاره کنیم. داستان بازی اگر خوب روایت میشد یک ایدهی ناب و جالب را تداعی میکرد اما مشکل در روایت اصلی ترین معضل داستان بود.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
شما در نقش Jim Peyton قرار دارید که باید در سیارهای دور افتاده به کمک یک کمپانی بپردازد. نام این کمپانی NEVEC است. Jim Peyton در راه کمک به این کمپانی بزرگ احساس میکند وقتی با موجودات عجیب در حال مبارزه است چشمی او را زیر نظر دارد. اما وقتی این موضوع را با رئیسش در میان میگذارد او این قضیه را رد میکند و تایید میکند که آنها اولین انسانهایی هستند که بر روی زمین بودهاند، اما Jim Peyton در یکی از ماموریتهایش چیزی غیر از این را تجربه میکند.داستان بازی بد نیست. شاید در نوع خود جالب و هیجان انگیز هم باشد. اما روایت مهم است. شما وقتی یک جوک را میشنوید گاهی به شدت به آن میخندید و گاهی هم نه. دلیل اصلی اینکه گاهی میخندید و گاهی هیچ حسی ندارید، این است که جوک از سوی چه کسی ادا شده. در بازی و فیلم هم دقیقا این موضوع صدق میکند. روایت داستان بازی میتوانست بهتر از اینها باشد. زمانی که بازی را شروع میکنید، سیارهای تاریک و سرد را میبینید و بازی برایتان هیجان انگیز میشود. بسیاری از ماموریتهای مختلف و بی هدف را باید در همان ابتدای بازی انجام دهید که به این منظور باید سوار دستگاهی بزرگ شوید که وسیلهی نقلیهی شما به حساب میآید و آن را Rig صدا میکنند. در واقع وسیلهای بسیار بزرگ و قدرتمند است که دارای ویژگیهای جالبی است. شما در ابتدا شاید احساس کنید که با مناظر Open World رو به رو هستید، اما بعدها میفهمید که اینطور نیست.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
ماموریتهای اصلی شما، شامل استفاده از دستگاههای قدرتمند در آینده است که مدام تکرار میشود. ماموریتها شبیه به هم هستند و بعد از مدتی از اینکه همه چیز تکراری است خسته میشوید. از اول تا آخر بازی باید با پنج نوع موجود مختلف مبارزه کنید که با گذشت زمان هیچ کدام تغییری نمیکنند. فقط چند موجود غول پیکر وجود خواهند داشت که مبارزه با آنها کمی چالش برانگیز تر است اما همهشان با شلیک بر نقطه ضعفهایی که در بدنشان میدرخشد حل میشود که این موضوع باعث تکرار مکررات است. چون طراحی این موجودات غول پیکر به نوعی است که انگار فقط یکی از آنها در کار است، اما بعضی اوقات وقتی جلو تر میروید این موضوع تایید نمیشود و باز هم سر و کلهی یکی دیگر از آنها پیدا میشود. وقتی مدام باید با شلیکهای زیاد آنها را از پا در آورید، هرچقدر هم که چالش برانگیز باشد، اما چون متوجه همهی اتفاقات هستید و میدانید که باید چه کار کنید و برای بار دوم یا سوم است با او برخورد میکنید، کمی خسته میشوید.داستان بازی دچار معضلاتی است که شاید برای جلوگیری از اسپویل شدن نتوان به همهی آنها وارد شد. اما اوج داستان به هیچ عنوان هیجان انگیز نیست. شاید به خاطر صداگذاری و بازی بد صداپیشهها باشد، اما چیزی که هیچوقت نمیتوانید درک کنید، احساسات است. البته به جز زمانی که Jim Peyton با همسرش که از روی زمین با او تماس میگیرد و با پیغام تصویری از حال یکدیگر با خبر میشوند، ارتباط برقرار میکند.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
این ارتباط در نوع خود جالب است. به طور کلی چند باری میشود که در حین بازی با کات سینهایی مواجه میشوید که بیشتر دارای جنبهی طنز است. در یکی از این کات سینها، Jim Peyton با شما صحبت میکند و به شما توضیح میدهد که چطور در سرمای سیارهی دیگر با اینکه کلاهی بر روی سر ندارد صورتش یخ نمیزند.گاهی اوقات هم صدای ضبط شده در Rig به او نحوهی استفادهی درست از Rig را آموزش میدهد که به درد ما نمیخورد اما در نوع خود بسیار جالب است.
شخصیت پردازی در این بازی به خوبی شکل نگرفته است. البته شاید شما بتوانید به خوبی Jim Peyton را درک کنید، اما این موضوع فقط راجع به Jim Peyton صادق است و دیگر شخصیتهای بازی را نمیتوانید از ته دل دوست داشته باشید. از همه بدتر، شخصیت منفی بازی به شدت ضعیف پرداخته شده و انگار فقط سعی کردند که با ایجاد دیالوگهای خاص و البته بی تاثیر او را خیلی بد جلوه دهند.
مشکل اصلی دیگر در داستان بازی، آنجایی است که وقتی بازی تازه جان میگیرد و میتواند برای مدت زیادی ادامه پیدا کند و هیجان خاصی هم داشته باشد، شما به انتهای بازی میرسید و به سرعت و به نحوی که انگار چارهای جز پایان بازی نبوده، بازی به پایان میرسد.
دیگر معضلاتی که در بازی وجود دارد این است که در آیندهای بسیار دور که به راحتی میشود در سیارهای دیگر قدم زد، هنوز از C4 استفاده میشود. این نکات در بازی کم نیست و میشود نکات این چنینی را در بازی مشاهده کرد.گیم پلی بازی خسته کننده است. چرا که دشمنان تکراری جلویتان ظاهر میشوند، با همان ریخت و قیافه و شما هم باید با استفاده از اسلحههایتان آنها را از پا درآورید. شما میتوانید برای جلوگیری از برخورد با دشمنانتان جا خالی دهید و به اطراف شیرجه بزنید. که این کار با اینکه جالب است اما آنطور که باید گیرا نیست. یعنی مهم نیست که شیرجهی شما به کدام سمت باشد، وقتی دکمهی مربوط به شیرجه زدن را بزنید اگر دشمنتان از شکمتان هم رد شود، باز هم برایتان اتفاقی نمیافتد.در این بازی قابلیت کاور گیری هم دارید که بیشتر در مرحلهی آخر بازی به کارتان میآید و بعضی مواقع در مواجهه با بعضی از موجوداتی که به طرفتان چیزهایی پرتاب میکنند. وقتی هم که کاور گرفتهاید میتوانید از Blind Fire استفاده کنید که به خوبی به آن پرداخته شده است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.
در هنگام دویدن Jim Peyton معمولا به یک شکل میدود که کم کم خسته میشوید و دلتان را میزند. چون بعضی مواقع برای رسیدن به محل مورد نظرتان باید راههای زیادی را تنها بدوید و به چیزی نرسید.شما با Jim Peyton نمیتوانید بپرید، اما بعضی مواقع Jim با استفاده از طناب مخصوصش میتواند مثل Batman و Spider Man به سطوح بالاتر برود که این عمل به شدت تصنعی شکل میگیرد.در این بازی شما با جمع آوری T-Energy میتوانید برای به روز رسانی اسلحههایتان اقدام کنید. این به روز رسانیها میتوانستند گسترده تر باشند اما کمکاری شده بود. مثلا هر اسلحه فقط یک بار به روز رسانی میشد.یک Rifle فقط یک دوربین میگرفت و یک کلت با یک آپگرید ساده فقط قدرتش بیشتر میشد و دیگر نمیشد بیشتر از آن ارتقائش داد.همچنین شما میتوانستید Rig خود را ارتقاء دهید. برای ارتقاء دادن دستگاه غول پیکرتان باید منابع گمشدهای را پیدا و با استفاده از آنها امکانات جدید به Rig اضافه میکردید. البته نکتهای که در قابل Rig باید بگویم این است که در قرنهای آینده و بعد از ساخت دستگاهی بزرگ و غول پیکر، خبری از اسلحه نیست و شما با این دستگاه نمیتوانید شلیک کنید و باید از فنون رزمیاش استفاده کنید!!در این بازی از قابلیت Fast Travel استفاده میشود که شاید سه یا چهار بار از آن استفاده کنید. مگر اینکه مصرانه برای انجام همهی Side Questهایش تلاش کنید.
Side Questها در این بازی آنقدرها جالب نیست و چالش بزرگی را ایجاد نمیکنند. البته چند موردشان هم از این قاعده مستثنیاند. اما میتوانستند بهتر از این باشند. Side Quest ها شبیه به هم هستند که البته این حرف من گزافه گویی است. تمام ماموریتهای اصلی هم شبیه به هم هستند. به عنوان مثال شما در سه مرحلهی مختلف باید دقیقا کاری مشابه را انجام دهید. حتی در دشمنانتان هم تغییر آنچنانی ایجاد نمیشود که این موضوع واقعا خسته کننده است.
صداگذاری در بازی ضعیف است. شما موسیقیهای تکراری را میشنوید و مدام صدای محیط تکرار میشود. موجودات مختلف شباهت صدایی زیادی دارند و گاهی اوقات از شنیدن صدایشان خسته میشوید. موسیقیهایی که در بازی استفاده شده بد نیستند. مثلا وقتی شما سوار بر Rig هستید، میتوانید از موسیقیهایی که همسر Jim برای او فرستاده است گوش دهید، اما تعدادشان زیاد نیست و مدام تکرار میشوند و شما آنقدر درگیر پیدا کردن انتهای بازی هستید که شاید اصلا به موسیقی بازی دقت نکنید.
صداپیشهها به شدت ضعیف ظاهر شدهاند. در کات سینها صداپیشهها وقتی در بدترین شرایط قرار دارند بدون هیچ تفاوتی در موج صدایشان حرف میزنند. از طرفی مشکل صداپیشهها را کنار بگذاریم باید ایراد بزرگی در رابطه با نحوهی پردازش حرکت فیزیکی شخصیتها بگیریم که آنهم به شدت ضعیف کار شده است.
در بعضی از مواقع، یکی از شخصیتها با Jim Peyton صحبت میکند و از درد سخن میگوید. اما چهرهی Jim به حدی ریلکس است که انگار دارد به یک داستان زیبا گوش میکند. در آخر هم هیچ چیز نمیگوید و این موضوع ما را آزار میدهد. نحوهی قطع صدای یکی از شخصیتها و شروع صحبتهای شخصیت دیگر هم خوب نیست. البته در کات سینها نسبتا رعایت شده اما وقتی در محیط قابل بازی شما با یکی از شخصیتها صحبت میکنید کاملا احساس میکنید که انگار صدای یک نفر قطع شده.
صداپیشه ها اصلا دقت نمیکردند که شخصیتشان چه موقعی آه میکشد. مثلا پیش میآمد که در بازی شخصیتی آه میکشید اما دهانش بسته بود و ما را به فکر فرو میبرد که چطور میشود با دهان بسته آه کشید. البته شاید شما دارید امتحانش میکنید اما آهی که من از آن حرف میزنیم آهی است که با دهان باز انجام میشود.
گرافیک بازی نه آنقدر بد بود و نه آنقدر خوب. محیط سرد سیاره با اینکه تکراری و خسته کننده بود اما محیطی ترسناک را تداعی میکرد. محیط داخلی هم به خوبی طراحی شده بود و در نوع خود جالب بود. اما تکرار محیطهای مختلف سیاره واقعا آزار دهنده بود.شما در ماموریتهای مختلف به مکانهای متفاوتی میرفتید، اما تفاوتی احساس نمیکردید. چرا که آنطور که باید به آنها پرداخته نشده بود و مدام تکرار مکررات بود.طراحی دشمنان با اینکه آنقدرها متفاوت از هم نبودند هم درنوع خود جالب بود.بافتهایی که در بعضی از مکانها به چشم میآمد غیر واقعی به نظر میرسید که البته میشد با آنها کنار آمد.در فوران بازیهایی که با Unreal Engine ساخته میشوند میتوان این بازی را قابل قبول خواند.
به هر ترتیب شاید بزرگترین اشتباه شرکت Capcom سپردن این بازی به دست Spark باشد که این بلا را سر بازی آورد.
البته این «بلا» چون سر بازیی به نام Lost Planet 3 آمد آن را یک فاجعه خواندم، وگرنه این بازی نه آنقدر بد بود که از آن متنفر باشیم و نه آنقدر خوب و بی نقص که بخواهیم آن را در زمرهی بهترین بازیهای سال قرار دهیم. Lost Planet 3 تجربهای است که از دست دادنش نجات وقتی است که بیهوده هدر برود.
هرچند، باز هم تکرار میکنم با وجود عناوینی مثل Dark و Ride to Hell این بازی کاملا قابل قبول است.
دیدن لینک ها برای شما امکان پذیر نیست. لطفا ثبت نام کنید یا وارد حساب خود شوید تا بتوانید لینک ها را ببینید.