19-02-2014، 18:29
روی همان صندلی هایی که تا چند روز پیش می نشستیم و فیلم می دیدیم، حالا مردمی نشسته بودند که بی صبرانه اسم محسن یگانه را فریاد می زدند: «محسن بیا بیرون»
توی سالن، حضور بچه ها به چشم می آمد ولی کسی از حضورشان حرص نمی خورد، کلا از دست هیچ چیز حرص نمی خوردند، آدم ها آمده بودند تا فقط شبی را با خواننده محبوب شان بگذرانند و بروند.
تا حاضران بنشینند، انتظامات، صندلی ها را با بلیط ها وفق دهد و بالاخره چراغ ها خاموش شود، نیم ساعتی طول کشید. بعد دود همه جا را گرفت. همان جایی که برگزیدگان جشنواره فیلم فجر آمدند و سیمرغ های شان را گرفتند، حالا پر شده بود از دودی که قرار بود محسن یگانه ناگهان از میان آن ظاهر شود.
بالاخره آمد. سالن رفت روی هوا. صدای جیغ و دست آنقدر بلند بود، که تصورش هم غیرممکن بود. همان اول کار یکی از کارکنان سالن، به طرف محسن یگانه رفت و شروع کرد درست کردن میکروفونش، همه فریاد زدند: «ولش کن، ولش کن» و محسن یگانه در حالی که می خندید گفت ولم کرد.
او گفت که زیاد اهل تعارف نیست و به نظرش صدای دست زدن های جمعیت، آن صدایی نیست که باید باشد. بعد هم به حضور پیروز ارجمند، رییس دفتر موسیقی در سالن اشاره کرد و از سابقه همکاری اش با او حرف زد: «من مدت هاست که ایشان را می شناسم و افتخار همکاری با ایشان را داشته ام.»
همان جا روی سن، اما بهترین فرصت بود که محسن یگانه چند قول از پیروز ارجمند بگیرد: «خیال مان برای کنسرت های تهران راحت است، ولی شهرستانی ها چی؟ حالا آقای ارجمند می گویند که مجوز کنسرت شهرستان سه روزه آماده می شود، اگر این اتفاق بیفتد عالی است و از این به بعد با خیال راحت در شهرستان ها هم می توانیم کنسرت بدهیم.»
او لابلای ترانه هایی که اجرا می کرد، با مردم حرف می زد هر چند می گفت که خیلی هم خوش صحبت نیست. درباره تفاوت آهنگ هایش سخن گفت و این که: «خیلی ها از من می پرسند اگر همه شعرهای آهنگ هایت را خودت می گویی، پس چرا اینقدر با هم متفاوتند. یکی شاد، یکی غمگین. خب، زندگی که همیشه یک شکل نیست. همیشه غم و غصه نیست، همیشه هم خوشحالی نیست.»
اما محسن یگانه دیشب علاقمندانش را در سالن همایش های برج میلاد در تناقضی عجیب و غریب قرار می داد. او مدام به پایین بودن صدای تشویق مردم اشاره می کرد ولی مردم تا می آمدند، انتظار خواننده محبوب شان را برآورده کنند با نور لیزر سبز رنگی مواجه می شدند که کارمندان سالن همایش ها روی آنها می انداختند و از آنها می خواستند آرام باشند.
کارمندانی که موقع اجرای آهنگ های غمگین، ناپدید می شدند ولی به محض این که محسن یگانه آهنگ شادی می خواند دوباره پیدای شان می شد تا هر حرکتی را زیر نظر داشته باشند. خنده دارترین مواجهه شان هم با پسری بود که با خوشحالی مشغول دست زدن و روی صندلی حرکت کردن بود که وقتی مامور سالن با همان لیزر سبز، بهش تذکر داد شروع کرد به سینه زدن و باعث خنده اطرافیانش شد.
با این حال، حتی خود ماموران سالن هم آهنگ های یگانه را با مردم توی سالن می خواندند.
آخر کار وقتی محسن یگانه می خواست یکی از قدیمی ترین ترانه هایش را بخواند که ده سال پیش اجرا کرده بود، (نشکن دلمو) به مردم گفت که آن سال ها اصلا فکر نمی کرده چنین روزهایی را ببیند: «حواسم هست که چه جوری روی این پله ایستاده ام و چه مراحلی را پشت سر گذاشته ام. خیال تان راحت باشد تمام سعی ام را می کنم که هیچ وقت شما را ناامید نکنم.»