16-01-2014، 22:41
امشب از عشق سخن خواهم گفت
که تو از هر چه فزونی جز عشق
که تو لبریز فراری از من
و تو التماس دستان مرا
که به یاعلی گفتن تو محتاج است
همه را به زیر پا میفشری
امشب از سکوت دل خواهم گفت
چونکه حتی همه محبوبه ی شب های خیال
میزبان نفس عطر خداست
امشب از ماه خدا خواهم گفت
که به اندازه ی تنهایی شب های خیال
اشک رخساره به دریا ریزد
چون همه شوق وصالش با یاس
در تمنای گل خواستن است
امشب از سردی چشمت با عشق
تا نگاه گل فواره ی دشت
از سحر تا نفس صبح سپید
با دل خسته ی خود خواهم گفت
و به اندازه ی تکرار همه ثانیه ها
تا ابد منتظر اشک خدا خواهم بود
شاید از گرمی اشکان خدا
گل یخ گرم شود
تا همه سردی محبوبه ی شب های خیال
با دل ماه کمی نرم شود