گاهی وقتا که از هجوم لغات ذهنت پر می شه
اون وقتا که احساس می کنی یه چیزی راه گلوت رو بسته
وقتایی که احساس می کنی هیچ کس نیست که دق و دلیت رو سرش خالی کنیوقتایی که دلت تنگ می شه
زبونت بند می شه
وقتایی که دلت هوای کنج اتاقت رو می کنه و نمی تونی همون وقت بری
اون موقع که حتی نمی دونی چته
بیا اینجا ؛ شروع کن به نوشتن
حتی اگه دلت خواست ؛ خط خطی کن
اون وقتا که احساس می کنی یه چیزی راه گلوت رو بسته
وقتایی که احساس می کنی هیچ کس نیست که دق و دلیت رو سرش خالی کنیوقتایی که دلت تنگ می شه
زبونت بند می شه
وقتایی که دلت هوای کنج اتاقت رو می کنه و نمی تونی همون وقت بری
اون موقع که حتی نمی دونی چته
بیا اینجا ؛ شروع کن به نوشتن
حتی اگه دلت خواست ؛ خط خطی کن